اسکندری، سلیمان محسن میرزا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 28 دی 1402
https://cgie.org.ir/fa/article/272321/اسکندری،-سلیمان-محسن-میرزا
دوشنبه 20 اسفند 1403
چاپ شده
3
اسکندری \eskandarī\، سلیمانمحسن میرزا (1254-1322 ش/ 1875-1944 م)، از رجال سیاسی ایران در اواخر دورۀ قاجار و اوایل دورۀ پهلوی. سلیمان میرزا در خانوادهای قاجاری در تهران زاده شد. پدرش، محسن میرزا کفیلالدوله، از نوادگان عباس میرزا (ولیعهد فتحعلی شاه قاجار) بود. سلیمان میرزا پس از آنکه برادرش، یحیى میرزا، بر اثر جراحات ناشی از رویدادهای پس از بهتوپبستن مجلس در 1326 ق/ 1908 م درگذشت، به جای او به نمایندگی دومین دورۀ مجلس شورای ملی برگزیده شد. او تا آن زمان در نظمیه، و سپس در ادارۀ گمرکات، کارمند بود و در سمت روزنامهنگار، سردبیری نشریۀ حقوق را هم برعهده داشت. دیری نپایید که سلیمان میرزا سخنگوی اصلی حزب اجتمـاعیون ـ عـامیون در مجلـس دوم (1327- 1329 ق/ 1909-1911 م) گردید (بامداد، 2/ 112-113؛ اسناد ... ، 19/ 113-120؛ هور، 141؛ صفایی، 5-6). این مقام هنگامی به او رسید که تقیزاده ناچار به ترک کشور شد (ایوری، 164). با انحلال مجلس دوم در 1329 ق، اسکندری دستگیر، و به قم تبعید شد، ولی خیلی زود آزاد گردید و در وزارت داخله به مقامی رسید (بامداد، همانجا). او در انتخابات مجلس سوم، از اصفهان به نمایندگی انتخاب شد. پس از آغاز جنگ جهانی اول، سلیمان محسن به جناح هوادار آلمان و «دولت ملی» در کرمانشاه پیوست و در رأس «کمیتۀ دفاع ملی» قرار گرفت (دولتآبادی، 3/ 333). پس از آنکه بغداد بر اثر حملۀ انگلستان سقوط کرد، او به میان ایل سنجابی رفت. در 1335 ق/ 1917 م، نیروهای انگلیسی او را به اتهام جاسوسی بازداشت، و در 1336 ق، به هندوستان تبعید کردند. انقلابیان جنگلی به رهبری میرزا کوچک خان، شماری از مقامات انگلیسی را در گیلان دستگیر کردند و شرط آزادی آنان را رهایی سلیمان میرزا اسکندری قرار دادند (هور، 142؛ شاکری، «جمهوری ... »، 86-87). اسکندری پس از بازگشت به ایران در 1300 ش، حزب سیاسی جدیدی به نام اجتماعیون (سوسیالیستها) بنیاد نهاد که اگرچه بیشتر اعضایش را نخبگان تشکیل میدادند، شماری از کارگران اتحادیهها و کارمندان دولتی نیز در آن عضو بودند ( اسناد، 9/ 30-37؛ «حزب ... »، npn.). او در انتخابات مجلسهای چهارم و پنجم نیز برگزیده شد. وی بهعنوان نمـایندۀ مجلس، بـا محمد مصدق ــ از خویشاوندان دور او که دورۀ کوتاهی وزیر مالیه و نیز وزیر امور خارجه، و در فاصلۀ سالهای 1301-1306 ش نمایندۀ مجلس بود ــ بهشدت مخالفت میکرد. اسکندری، که دوست رضاخان سردارسپه (بعدها رضا شاه) پنداشته میشد («بایگانی ... »، پروندۀ شم 18، ص 136)، با دفتر نمایندگی سیاسی شوروی در تهران ارتباط نزدیک داشت. انتصاب او بهعنوان وزیر معارف در نخستین کابینۀ سردارسپه در مهر 1302 (بامداد، همانجا؛ دولتآبادی، 4/ 303؛ مکی، 2/ 427؛ «بایگانی»، همان، ص 108)، ممکن است با پشتیبانی شوروی بوده باشد (هور، 141). او همچنین تحتتأثیر شوروی، در پاییز 1304 ش، به خلع سلسلۀ قاجار و انتقال سلطنت به رضاخان سردارسپه رأی داد (گورکو کریاژین، 33؛ رستگار، 769). اسکندری در مجلس پنجم، رهبر جناح سوسیالیست بود (دولتآبادی، 4/ 312)؛ ازاینرو، از او دعوت شد که نمایندۀ حزب سوسیالیست در همایش اتحاد علیه امپریالیسم باشد که قرار بود در فوریۀ 1927/ بهمن 1305 در بروکسل برگزار شود. او بهسبب مشکلات مربوط به گذرنامه نتوانست در آن اجلاس شرکت کند، اما چند ماه بعد، در جلسۀ شورای آن سازمان حضور یافت. اسکندری پس از آنکه در آبان 1306، بهعنوان مهمان رسمی دولت شوروی در دهمین سالگرد انقلاب بلشویکی در مسکو شرکت کرد، به بروکسل رفت (هور، همانجا؛ اسناد، 6/ 139-141؛ شاکری، «قربانیان ... »، فصل 8، npn.). در این سفر اروپـایی، او بـا مرتضى علوی ــ کمونیست جوان ایرانی که از 1309 تا 1311 ش، رهبر مبارزات ضد پهلوی بود ــ در برلین، و با مارسل کاشن ــ رهبر مبارزان کمونیست فرانسوی ــ در پاریس دیدار کرد (اسکندری، یادماندهها ... ، 252، خاطرات ... ، 1/ 11). او در راه بازگشت به ایران، بار دیگر در مسکو توقف، و با مقامات وزارت خـارجۀ شوروی دیدار کرد («بـایگانی»، پروندۀ شم 38، ص 177؛ ایزوستیا، npn.). یکی از روزنامههای شوروی بهویژه به مواضع ضدانگلیسی اسکندری در جلسۀ بروکسل اشاره کرده است. اسکندری پس از آنکه از اروپا به ایران بازگشت، از صحنۀ سیاست رانده شد. او پس از کنارهگیری رضا شاه از سلطنت، فعالیت سیاسی را با بنیانگذاران حزب توده از سـر گرفت. این حزب بنـابر برنـامۀ کُمینترن ــ که در دسامبر 1941/ آذر 1320، دیمیتروف آن را به استالین پیشنـهـاد کـرد ــ مـیبـایسـت سـازمـانـی «تـودهای و دموکراتیک» باشد که هستهای کمونیستی آن را هدایت کند. اسکندری که دموکراتی قدیمی و میانهرو بود و روابط اجتماعی گستردهای داشت، در نظر مقامات شوروی فردی «امین»، «دوراندیش»، «مورد علاقۀ روشنفکران، کارمندان دولت و خردهبورژواهای شهری»، و بهویژه «صمیمی و یاریگر» برای شوروی انگاشته میشد؛ ازاینرو، بهعنوان مناسبترین فرد برای رهبری حزب توده ارزیابی شد؛ بهویژه که بهسبب کوششهایش برای «مشاوره» با سفارت شوروی در تهران، با دیدی مثبت به او نگریسته میشد (شاکری، همان، فصل 13، npn.). اسکندری در شهریور 1320 با مقامات ارتش شوروی، که ایران را در اشغال داشت، برای گفتوگو پیرامون وضعیت تازۀ کشور و برپایی حزب جدید دیدار کرد. او به یکی از افسران ارتش سرخ شوروی گفت که بهعلت قدرت پابرجای حکومت پهلوی، پس از عزیمت رضا شاه، «بی کمک شوروی کاری از مردم آزاداندیش ساخته نیست»؛ افسر شوروی نیز اوضاع را برای تأسیس «حزب توده» بسیار مناسب دانسته بود. بنابر گزارشهای موجود، اینگونه تماسها میان اسکندری و مقامات شوروی دستکم یک سال دیگر پیوسته ادامه داشت (همانجا). او در 17 دی 1322 درگذشت. دلبستگی سلیمان میرزا اسکندری به عدالت اجتماعی و برابریخواهی، بیش از آنکه تحتتأثیر اندیشمندان اروپایی عصر روشنگری یا سوسیالیسم اروپایی باشد، در اسلام ریشه داشت. او مسلمانی مؤمن بود، حج را به جا آورده بود و تا اندازهای تعصب داشت که مخالف عضویت زنان در حزب توده بود (طبری، 45). تجلیل تودهایها از اسکندری و تأکید بر اهمیت نقش او در سیاست ایران به همان اندازه اغراقآمیز است که ناچیزانگاشتن او در گزارشهای سفارت انگلستان (هور، همانجا).
اسکندری، ایرج، خاطرات سیاسی، به کوشش بابک امیرخسروی و فریدون آذرنور، پاریس، 1366- 1368 ش/ 1987- 1989 م؛ همو، یادماندهها و یادداشتهای پراکنده، به کوشش بهرام چوبینه، دوسلدورف، 1365 ش/ 1986 م؛ اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیالدموکراسی و کمونیستی ایران، به کوشش خسرو شاکری، تهران/ فلورانس، 1348-1373 ش/ 1969-1994 م؛ بامداد، مهدی، شرححال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری، تهران، 1371 ش؛ دولتآبادی، یحیى، حیات یحیى، تهران، ]1336 ش[؛ رستگار، نادر، «مجلس مؤسسان 1304 و مخالفان آن»، آینده، تهران، 1369 ش، س 16، شم 9-12؛ صفـایی، ابراهیـم، نمـایندگان ملـت، تهران، 1349 ش؛ طبری، احسان، کژراهه: خاطراتی از تاریخ حزب توده، تهران، 1366 ش؛ مکی، حسین، تاریخ بیستسالۀ ایران، تهران، 1323 ش؛ نیز:
Archives Françaises, Ministère des Affaires Etrangères, Paris, Série Asie Perse; Avery, P., Modern Iran, London, 1965; Chaqueri, Ch., The Soviet Socialist Republic of Iran, 1920-1921: Birth of the Trauma, Pittsburgh, 1995; id., Victims of Faith: Iranian Communists and Soviet Russia, 1917-1940 (forthcoming); «Ejtemā‘īyūn Party in Tehran», Chellenging the Establishment in Iran: The Iranian Left, ed. Ch. Chaqueri, vol. I (forthcoming); Gurko-Kriazhin, V. A., «Kritikicheskie razmyshleniya o perevorote v Persii» (Critical Reflections on the Coup d’état in Persia), Novyi Vostok, 1926, no. 15; Hoare, R. H., «Leading Personalities of Persia», Public Record Office, London, 11/ 4/ 1932 F. O. E2181/ 2181/ 34; Izvestia, Jan. 19, 1928. خسرو شاکری (دانا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید