ابراهیم شلی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 2 دی 1402
https://cgie.org.ir/fa/article/272082/ابراهیم-شلی
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
3
ابراهیمشلی \ebrāhīm-šolī\، از شخصیتهای اصلی نمایشهای روحوضی.شُلی یکی از 5 تیپ اصلی نمایشهای روحوضی (تخت حوضی) بود (بیضایی، 180) که با ظاهری پریشان و آب دماغ آویزان (غریبپور، 54)، مظهر بیعرضگی، ننری، بچهننهبودن، تنبلی و بیکارگی بود ( لغتنامه ... ، ذیل واژه). شلی لهجۀ خاصی داشت که آمیزهای از لهجههای مختلف بود و البته خوشمزگی درمیآورد (آقا عباسی، 474). این شخصیت را گاه به تمسخر اوسفرزی (استاد فرزی) یعنی آدم چابک و چالاک و زبر و زرنگ میخواندند ( لغتنامه، همانجا). در تهران شخصیت شلی با نام ابرامشلی، یا ابراهیمشلی شناخته میشد.این شخصیت که نقش فرزند حاجی ارباب «سیاه» را بر عهده داشت، معمولاً با «سیاه» روی صحنه میآمد و از رقبای او به شمار میرفت، دائماً مورد تمسخر سیاه قرار میگرفت و هرکاری که میکرد، بازنده بود. تلاش او در جلب توجه حاجی (پدرش) نیز بیفایده مینمود (رازی، 130)؛ اما همۀ کارهای او مورد تعریف و تمجید مادرش قرار میگرفت (شهری، 2/ 78). این نقش متضمن شل راهرفتن، حرفزدن، نگاهکردن، دست تکاندادن، بیحال، وارفته و کرخبودن همراه با بیانی لق و کشدار و درعینحال شیرین و جذاب بوده است. دشواریِ اجرای این نقش، سبب شد تا کمتر کسی به اجرای آن رغبت نشان دهد و رفتهرفته از شخصیتهای نمایشهای روحوضی حذف شد. بههمینترتیب از 1310 ش تاکنون بهجز کاظم شیرینسخن (کاظمشلی)، ابرامحمومی، رضا شهبازی، حبیبسلمونی و محمدلوده، کس دیگری جرئت اجرای این نقش را نداشته است (احمدی، 202؛ غریبپور، 53).شهری روایت کلی یکی از نمایشهای ابراهیمشلی را اینچنین عنوان میکند: مادر شلی به فکر زندادنش میافتد و برایش به خواستگاری میرود. وقتی پدر دختر از کسب و کار و هنر داماد سؤال میکند، مادر هزار هنر برایش میتراشد و در هر تعریفش صد جور قربانصدقهاش میرود. هنرهایش را بادبادکبازی و کبوتربازی میگوید و اینکه بادبادکش هوا نرفته پایین میافتد و کبوترش نپریده زمین میخورد. از کمالاتش اینکه در غذاخوردن 4 دوری را یکنشست خالی میکند و چپقکشیدنش، که سرچپق توتون را با یک نفس بالا میکشد؛ اَخ و تفش تا ده قدم پرت میشود و آروغش صدای توپ شِرَبْنِل میکند. آنگاه که حرف کاسبی شلی پیش میآید، مادر برخاسته چند بوسه بر سر و صورتش میزند و میگوید که کاسبیاش هم اینکه میتواند آبزرشک و آب آلو و سیب قندک و خیار دولاب داد بزند، آن هم جوری که همه باورشان میشود و هر طوافی در کوچه چیزی داد بزند، او هم ادایش را درمیآورد. داماد به این عرایض گوش داده و هر دم نیشش به بناگوش میرود و آب از چک و چولهاش سرازیر میشود و درضمن گوشدادن و لوسکردن خود و کج و کوله نمودن اندام و سر و گردن با هر حرف مادر، چیزی هم او اضافه میکند. دستهایش را روی زانوهایش گذاشته، شستهایش را دور هم میچرخاند و پدر عروس که علت این کار را جویا میشود، مادر به جواب میگوید که این شغل و هنر تازهاش میباشد. چون سؤال میشود که جز اینها هنر دیگری هم از او برمیآید؟، میگوید: بله که بر میآید! از آن طرف هم میتواند شستهایش را بچرخاند (2/ 78- 79). نمایش با ضرب و رقص مطربها و آواز «ای یار مبارک بادا» به پایان میرسد.شلی الگوی بسیاری از شلیها و بچههای لوس بود که در رادیو مورد تقلید قرارگرفت (آقا عباسی، 474). در زبان کوچه و بازار نیز، آدمهای لخت و سست و بیحال و بچهننه را «ابرامشلی» یا «اوسفرزی»، یا «اوسفرزی توی عروسی» میخوانند ( لغتنامه، ذیل واژه).
آقا عباسی، یدالله، دانشنامۀ نمایش ایرانی، تهران، 1391 ش؛ احمدی، مرتضى، کهنههای همیشهنو، تهران، 1380 ش؛ بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، تهران، 1344 ش؛ رازی، فریده، نقالی و روحوضی، تهران، 1390 ش؛ شهری، جعفر، تهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ غریبپور، بهروز، تئاتر در ایران، تهران، 1384 ش؛ لغتنامۀ دهخدا.
پریسا سجادی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید