رشتی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 11 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/271945/رشتی
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ نشده
رشتی / rašti/ ، از گویشهای زبان گیلکی، که در شهرستان رشت رایج است. گیلکی، گویش بسیاری از نواحی گیلان، واقع در جنوب غربی دریای کاسپی، و از گویشهای ایرانی دستۀ غربی، گروه گویشهای کنارۀ دریای کاسپی است (حسندوست، مقدمه، 29).شهر رشت از شمال به بخش خمام، از جنوب به دهستان لاكان، از غرب به صومعهسرا و از شرق به بخش كوچصفهان محدود است و در °۴۹ و ´۳۶ طول شرقی و °۳۷ و ´۱۶ عرض شمالی از نصفالنهار گرينويچ قرار دارد. مساحت رشت حدود ۱۳۶ كمـ2 است. براساس سرشماری رسمی سال ۱۳۹۵ ش، جمعیت این شهر 995‘679 تن بوده است («درگاه»، بش ).لُکوک گویشهای فرعی گیلکی را لاهیجانی، لنگرودی و ماچیانی برمیشمارد (ص 490)؛ حالآنکه در دستهبندیای دقیقتر، گیلکی این 3 لهجه را دارد: بیهپسی (غرب گیلان)، شامل رشت تا لشتنشا، خمام، خشکبیجار، صومعهسرا، بندر انزلی، فومن و شفت؛ بیهپیشی (شرق گیلان)، شامل مناطقی محدود از شمال به دریای کاسپی، از جنوب به بلندیهای سیاهکل، از غرب به آستانۀ اشرفیه و حسنکیاده تا مرزهای کوچصفهان و از شرق به لنگرود و رودسر که بهتدریج به گویش مازندرانی میآمیزد؛ گالشی، که مردم نواحی کوهستانی لاهیجان و کوهستانهای شرقی رودبار، همۀ منطقۀ دیلمان، اشکورات، املش تا نزدیکی تنکابن به آن سخن میگویند (حیدرپور، 156؛ عباسی، 22-23).گونههای شرقی و غربی گویش گیلکی بهسبب عوامل گوناگونی چون مسافت و جغرافیای ناحیهای و فیزیکی ــ که بر وجود مشخصههای زمین و مناطق گوناگون با ویژگیهای محیطی خاص دلالت دارد و از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر گوناگونی و تفاوتهای زبانی است ــ افزونبر همانندیها، تمایزهای بسیاری در حوزۀ آوایی، واژگانی و دستوری دارند (حیدرپور، 152، 153، 161).
دربارۀ شمار واکههای گیلکی دو نظر متفاوت وجود دارد. کسانی چون پورهادی (زبان ... ، 25) و راستارگویوا (ص 7) شمار واکهها را 7 واج / a، ā، e، ә، i، o، u/ میدانند. به گفتۀ راستارگویوا، واکههای / ū/ و / ī/ به حاشیه رانده شده، و تنها در شمار کمی از واژهها بر جا ماندهاند، مثل šīrin «شیرین» و rūzān «روزها» (ص 8). استیلو («گیلان ... »، 611) شمار واکهها را 6 واج / i، e، ǝ، a، o، u/ میداند (نیز نک : عباسی، 36).از ویژگیهای دستگاه آوایی گویش رشتی، پایینبودن ارتفاع واکههایی است که در زبان فارسی بلندند، مانند/ / u، / i/ و a/ / ؛ همچنین، حضور واکهای با کشش بین فتحه و کسره از دیگر ویژگیهای این گویش است، مانند فتحۀ نیمهباز با نشانۀ آوانگاری / ǝ/ (پورهادی، بررسی ... ، 37). افزونبراین، در گویش رشتی، واکۀ / i/ در برخی از واژهها با واکههای / a/ یا / e/ گویشهای غربی و مرکزی جایگزین میشود، بهطور نمونه: در رشت، ti kitâb «کتاب تو»؛ در ضیابر گسلر، te kitâb، «کتاب تو»؛ نیز / u/ در همجواری با دیگر آواها به / ü/ تبدیل میشود، مثل dü ← dud «دود» (حیدرپور، 156).در واژههای دوهجایی که هجاها به شکل کوتاهِ cvاند و در مرکز هجای اول، یکی از واکههای میانی / e/ ، / o/ یا / ǝ/ و در مرکز هجای دوم، یکی از واکههای افراشتۀ / i/ یا / u/ قرار دارد، واکۀ میانی هجای اول نیز به واکۀ افراشته تبدیل میشود: kebrit ← kibrit «کبریت»، melus ← mulus «ملوس» (شیخ، 108). همچنین، واکۀ پیشوند فعل امر در مجاورت واکۀ پسین و افراشتۀ هجای پس از خود، تغییر میکند و با آن همگون میشود: bǝzǝn «بزن»، biniš «بشین»، bukun «بکن» (همو، 114).همخوانهای گیلکی مشابه همخوانهای فارسیاند با این تفاوت که واج ملازی / q/ در همۀ جایگاهها بهصورت واج سایشی واکدار / γ/ تلفظ میشود (استیلو، «منطقه ... »، 677).خوشۀ همخوان / dz/ ایرانی باستان در گیلکی به / z/ تبدیل شده است: zama «داماد». واج / w/ ایرانی باستان در این گویش به / v/ مبدل شده است: višta «گرسنه». واج / v/ در زبانهای ایرانی گروه شمال غربی، در جایگاه آغازین، با / b/ در گروه جنوب غربی یکسان است؛ مثلاً barf «برف» در گیلکی، vәrf تلفظ میشود. این تفاوت در جایگاه میانی و پایانی واژهها نیز رخ میدهد: jurav «جوراب»، dәvәd «ببند».واج / č/ ایرانی باستان در جایگاه پایانی به / j/ ، مثل duj «دوز» (استیلو، «گیلان ... »، 660)، همچنین واج / x/ به / h/ ، مثل hunәk «خنک» تبدیل میشوند (پورهادی، همان،51).
حذف همخوان پایانی / h/ و / ʕ/ در این گویش: čā «چاه»، jam «جمع»؛ همخوان / p/ به جای / f/ : espәnāj «اسفناج»؛ / l/ به جای / r/ : vәlg «برگ»؛ همخوان / d/ به جای / t/ : pākәd «پاکت»؛ همخوان / j/ به جای / z/ : tij «تیز»؛ همخوان / j/ به جای / ž/ : mijik «مژه»؛ همخوان / t/ به جای / d/ : sut «سود»؛ غلت / y/ به جای / j/ : koyǝ «کجا»؛ همخوان / r/ به جای / l/ : nārә «ناله»؛ همخوان / h/ به جای / x/ : hist «خیس»؛ همخوان / n/ به جای / m/ : tumān «تمام»؛ همخوان / z/ به جای / d/ : gonbәz «گنبد» (پورهادی، بررسی، 51-52).
در این گویش، از حالتهای صرفی باستان، حالت نهادی، و در حالت غیرصریح (oblique)، حالتهای رایی ـ برایی و اضافی باقی ماندهاند. حالت نهادی در شمار مفرد، با مادۀ ساده، و در شمار جمع، در مادههای با پسوند -an و -ån دیده میشود. حالت غیرصریح در هر دو شمار مفرد و جمع وجود دارد؛ پیچسب در حالت رایی ـ برایی، -a، و در حالت اضافی، -ǝ است (نک : جدول 1).
این قانون در مادههای مختوم به همخوان عمل میکند. در مادههای مختوم به واکه، جز از اسمهای مختوم به -i، -a، -u که با پیچسب -y آشکار میشوند، نظم دیگری دیده نمیشود (راستارگویوا، 56؛ نیز نک : جدول 2). در این گویش، جنس دستوری وجود ندارد.
نشانۀ جمع در گیلکی غربی / -an/ ، در لنگرودی / -en/ و در لاهیجانی / -on/ است و برای اسمهای مفرد جاندار و بیجان بهطور یکسان به کار میرود (استیلو، «گیلان»، 665). لکوک این نشانهها را -an/ / ، / -ān/ و / -en/ میداند: vәxt-an «اوقات»، jāy-ān «جایها»، dihāt-en «دهاتیها» (ص 501). هنگام افزودن / -en/ ، در برخی موارد، واکۀ / -i/ پایانی واژۀ مفردْ حذف، درنتیجه، / e/ بهصورت کشیده تلفظ میشود: lâje:n «لاهیجیها» (پورهادی، همان، 57). نشانههای جمع در حالت غیرصریح (oblique)، در حالت مفعولی ـ برایی / -āna/ و در حالت اضافی / -ānә/ است. اسم جمعهایی نیز وجود دارند که بهصورت مفردند ولی در معنای جمع به کار میروند: ʔi tā bur ādem «جماعتی از مردم» (همان، 58). اسمْ یک حالت اضافی مختوم به / -ә/ دارد (لکوک، همانجا). در ترکیبهای اضافی و وصفی، مضافٌالیه و صفت پیش از مضاف و موصوف قرار میگیرند (ارانسکی، 142)؛ همچنین، یک حالت مفعولی مختوم به / -a/ دارد (لکوک، ارانسکی، همانجاها). پورهادی نشانۀ مفعول را در گونۀ غربی گیلکی، / -â/ و در گونۀ شرقی، / -ә/ میداند (زبان، 106؛ نیز نک : حیدرپور، 158). / r/ بهصورت میانجی بین دو مصوت قرار میگیرد و با «را»ی مفعول بیواسطه و «به» مفعول باواسطۀ فارسی برابر است: .šәmə râ bide:m «شما را دیدم» (پورهادی، همانجا).در گیلکی رشتی، معرفه با آوردن صفتهای اشارۀ / i/ «این» و / u/ «آن»، و نکره با آوردن / yək ta/ پیش از اسم، ساخته میشوند: i xona «این خانه»، u baq «آن باغ»، yək ta kitab «کتابی» (پورهادی، زبان، 35-36). با افزودن صفتهای اشارۀ / a/ «این»، همچنین / u/ «آن» در غرب گیلان، اسم را معرفه میکنند: a xânə «این خانه». پسوند / -i/ در آخر اسم، نکرهساز است: zənâk-i «زنی» (همان، 35).
/ ji/ در گویش رشتی برابر «از» در زبان فارسی است و مانند پسوند عمل میکند: râjâ «از راه». نیز / be/ برابر «برای» در زبان فارسی است: mebe «برای من». / -ә/ برابر «به» در زبان فارسی است و بعد از متمم خود قرار میگیرد: haâsnә «به حسن» (حیدرپور، 158- 160).
/ o/ در گونۀ رشتی برابر حرف ربط «و» در زبان فارسی است: amâd o hasǝn «احمد و حسن» (همو، 160).
در گویش گیلکی، از نظر درجه، 3 نوع ساده، برتر و برترین دارد و مانند اسم، جنس دستوری ندارد (لکوک، همانجا). صفت پیش از اسم میآید و پایانۀ / -ə/ میگیرد. صفت ساده نشانۀ ویژهای ندارد: pile «بزرگ». صفت برتر با وند / -tər/ ساخته میشود: viš.tər «بیشتر». صفت برترین از ترکیب jə hamə «از همه» با صفت تفضیلی و یا با اضافهکردن bextərin «بهترین» ساخته میشود: ja hamə piletər «از همه بزرگتر»، bextərin xânə «بهترین خانه» (پورهادی، زبان، 40).
در این گویش، ضمیر به انواع شخصی، اشاره، مشترک، پرسشی و متقابل بخش میشود (همان، 36). پورهادی 3 حالت فاعلی، غیرفاعلی و اضافی را برای ضمیر در نظر میگیرد؛ ضمایر شخصی مفرد و جمع در حالت فاعلی عبارتاند از: mən «من»، tu «تو»، un «او»، amâ «ما»، šumâ «شما»، ašân «آنها»، ušân «اینها» (همانجا). لکوک حالتهای ضمیر را فاعلی، مفعولی و اضافی برمیشمارد (ص 501-502). راستارگویوا ضمایر گیلکی را به ضمایر شخصی، اشاره، پرسشی، موصولی، نامعین و انعکاسی بخش میکند (ص 83). استیلو دو ضمیر انعکاسی xu(o) و xud را در گیلکی شناسایی کرده، و xud را برگرفته از فارسی دانسته است. او برای ضمیر انعکاسی در این گویش، به نقش تأکیدی هم باور دارد («گیلان»، 666).ضمایر شخصی مفرد: mân «من»، tu «تو»، un «او»؛ جمع: amâ «ما»، šumâ «شما»، ašân «اینها»، ušân «آنها».ضمایر ملکی مفرد: mâ «مال من»، tâ «مال تو»، un «مال او»؛ جمع: amâ (مال ما)، šima (مال شما)، ašânâ (مال اینها)، ušânâ (مال آنها).
اعداد، با اختلافی در تلفظ، همان اعداد زبان فارسیاند. در عددهای 11 تا 19، / -h/ پایانی حذف میشود و به جای آن، / -ə/ مینشیند. همچنین، صامت / d/ در عددهای 11، 13، 15و 16 حذف میشود و به جای آن، صامت / n/ مینشیند: yânzə «11»، šonzə «16». عدد کسری، گاهی همراه با کسرۀ اضافۀ / ə/ که بین دو جزء قرار میگیرد، آورده میشود: haš ə yek «یک هشتم ». گاه نیز واحد شمارش «پنجاهی» به کار میرود: pənjâ šiš «ششتاپنجاهتا <300>».
مهمترین قیدهای مکان در گیلکی عبارتاند از: hayâ «همینجا»، uyâ «آنجا»، jir «زیر»، jor «بالا»، sər «بر»، vər «نزْد»، vərjâ «کنار»، kəš «گوشه»، kəšə «گوشه»، ləčə «بالاترین نقطه». پرکاربردترین قیدهای زمان عبارتاند از: dēr «دیر»، hasa «اکنون»، aken tâšâ «از چه زمانی؟»، bazin «بعد از این»، bazon «بعد از آن»، hani «هنوز» (پورهادی، زبان، 41).
صرف فعل برپایۀ دو مادۀ فعلی صورت میگیرد؛ مادۀ مضارع (اخباری، التزامی، امری) و مادۀ ماضی (ماضی ساده، ماضی استمراری). صفت مفعولی در ساخت زمانهای ترکیبی به کار میرود. گویش گیلکی فقط یک پیشوند فعلی دارد، پیشوند نمود تام bə- (bi-، bu-، ba- و جز آن). شناسههای فعلی به این 3 دسته بخش میشوند: مضارع، التزامی/ ماضی، ماضیاستمراری. میان صرف فعلهای متعدی و لازم تمایزی وجود ندارد (لکوک، 502).ماضی نقلی در این گویش به دو گونه ساخته میشود:در گونۀ اول، ضمایر مه، یی، ه، ییم، یین، نه (همان «ام، ای، است، ایم، اید، اند» در فارسی) به اسم مفعول مصدر مورد نظر افزوده، و حروف پیش از آنها، در سومشخص مفرد و سومشخص جمع، مکسور، و در بقیۀ اشخاص، مفتوح میشوند؛ مانند: بخوردَمه، بخوردَیی، بخوردِه، بخوردَییم، بخوردَیین، بخوردِهنه («خوردهام، خوردهای، خورده است، خوردهایم، خوردهاید، خوردهاند»). گویشوران رشتی صیغههای دومشخص و سومشخص جمع را «بُخُردَهیید» یا «بخوردَهییدی» تلفظ میکنند (بخشزاد، 47؛ نیز نک : خائفی، 94-95).گونۀ دوم به این صورت است: «بـ + صفت مفعولی + صیغۀ زمان حال فعل داشتن + شناسه»؛ bǝ + xândǝ + dârem «خواندهام»؛ bǝ + xândǝ + dâri «خواندهای»؛ bǝ + xândǝ + dare «خوانده است»؛ bǝ + xândǝ + dârim «خواندهایم»؛ bǝ + xândǝ + dârid «خواندهاید»؛ bǝ + xândǝ + dâridi «خواندهاند» (سرتیپپور، 53؛ نیز نک : خائفی، 95).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید