رشید پاشا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 28 بهمن 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/268153/رشید-پاشا
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
25
رَشیدْ پاشا، مصطفى، معروف به قوجه (بزرگ) مصطفى پاشا (1214-1274 ق/ 1800- 1858 م). دولتمرد عثمانی، همروزگار محمود دوم و عبدالمجید؛ از پیشگامان نهضت تجددخواهی و اصلاحطلبی، و طراح و معمار تنظیمات خیریه (نک : دنبالۀ مقاله).
پدرش، مصطفى افندی، در جایگاه «روزنامهچی» (مأمور ثبت دخلوخرج و رویدادهای روزانه یا کاتب یومیة (پاکالین، III/ 61) در سازمان موقوفات بایزید دوم (سل 886- 918 ق/ 1481-1512 م) خدمت میکرد. آموزش مقدماتی را نزد پدرش فراگرفت، سپس به تحصیل در مدارس دینی پرداخت، اما چون نتوانست اجازۀ اجتهاد بگیرد، تحصیل سنتی را رها کرد. میتوان گفت که رشید پاشا تحصیل رسمی و مدرسهای نداشت (دانشمند، IV/ 103, 184؛ IA, IX/ 701؛ لویس، 106-107؛ شاو، II/ 58-59). سرپرستی و تربیت رشید پاشا را پس از مرگ پدرش، یکی از خویشاوندانش به نام سید علی اسپارتی که سرعسگر و از دیوانسالاران عثمانی بود به دست گرفت (همانجاها؛ نیز یوجل، IV/ 245). او همراه سید علی در فرونشاندن خیزش استقلالخواهی یونان (برای آگاهی بیشتر، نک : کارال، V/ 107 ff.؛ شاو، II/ 29-31) که در تاریخ عثمانی به مسئلۀ موره (شبهجزیره) معروف است (آقشین، «تاریخ سیاسی»، 105-106)، شرکت داشت.
رشید پاشا در همین زمان باتوجهبه اهمیت سپاه منظم و آموزشدیده که محمدعلی پاشا، والی مصر تربیت کرده بود (همان، 107-108) و در جنگ موره شرکت داشت، در اندیشۀ تغییر ساختار سیاسی ـ نظامی دولت افتاد و با راهنمایی و پشتیبانی عاکف افندی، به دیوان «دستگاه اداری عثمانی» پیوست (شاو، II/ 21-22) و از همین زمان تا پایان زندگی 58سالهاش، با فراز و فرودها و عزل و نصبهای متعدد ــ که ناشی از عدم مدیریت صحیح عبدالمجید و نیز فشار محافظهکاران بود ــ در مقامات مهم از صدارت، وزارت، سفارت و ... خدمت کرد (دانشمند، لویس، همانجاها؛ IA, IX/ 701-702؛ شاو، II/ 21-22, 52-58)؛ چنانکه در مدت خدمات دولتیاش 6 بار صدراعظم، دو بار وزیر امور خارجه، چندین مرتبه سفیرکبیر، و نمایندۀ عالیرتبۀ سیاسی شد (دانشمند، IV/ 498-503؛ کارال، V/ 253؛ شاو، II/ 62-63).
گزارشهایی که رشید پاشا با نثر ساده و روان از جبهۀ جنگ روس ـ عثمانی (1243-1244 ق/ 1828- 1829 م) به مرکز ارسال میکرد (برای آگاهی بیشتر، نک : کارال، V/ 119-121؛ یوجل، IV/ 196-199)، توجه سلطان محمود دوم را بسیار جلب کرد و پسازآن، در مقام منشی در مذاکرات صلح ادرنه شرکت کرد (همانجا؛ کارال، V/ 120-122؛ شاو، II/ 19-20؛ نیز IA، همانجا). او سپس وارد دایرۀ آمِدی همایون / آمِدی اوطهسی (اتاق آمدی، معادل دبیرخانه) شد که وظیفۀ ابلاغ فرمانهای سلطان را داشت (پاکالین، I/ 56). ازاینپس، در همین مقام رفتهرفته با مسائل سیاسی داخلی و خارجی دولت آشنا شد و همراه با هیئتهای سیاسی در گفتوگوهای دول اروپایی شرکت میکرد (لویس، 105؛ یوجل، IV/ 245). چنانکه به اتفاق پرتوافندی، رئیسالکتاب (رئیس منشیهای دیوان همایون) که در مقام وزیر امور خارجه انجام وظیفه میکرد، برای گفتوگو با محمدعلی پاشا، والی نافرمان مصر، به آن کشور رفت (پاکالین، III/ 20؛ «دائرةالمعارف ... »، XXXI/ 348). در آنجا، پیشنهاد محمدعلی پاشا برای همکاری را نپذیرفت و به استانبول بازگشت (همانجاها؛ لویس، 106؛ شاو، II/ 58-59).
در پی شکست نیروهای عثمانی از ابراهیم پاشا (ه م)، فرزند محمدعلی پاشا، که تا نزدیکی قونیه پیش آمده بود (نک : دنبالۀ مقاله)، نواحی کِرت، جده، قدس و نابلس به تصرف او درآمد. رشید پاشا بار دیگر همراه با رفعت پاشا، مشیر (سرتیپ) توپخانه با فرمانی از جانب سلطان محمود دایر به واگذاری ولایت نواحی یادشده به محمدعلی پاشا، به مصر رفت. بعد از بازگشت، با ابراهیم پاشا که تا کوتاهیه پیشروی کرده بود، به گفتوگو پرداخت و حکومت ایالات حلب و دمشق و نیز «محصلّی» (مأموریت گردآوری مالیات) آدانا به ابراهیم واگذار شد (پاکالین، II/ 569)؛ اما سلطان محمود بهسبب واگذاری آدانا، بر رشید پاشا خشم گرفت، حتى نزدیک بود اعدام شود؛ ازاینرو از کارش برکنار، و مدتی خانهنشین شد (آقشین، «تاریخ سیاسی»، 117, 123؛ یوجل، IV/ 245-246).
رشید پاشا در 1250 ق/ 1834 م، بار دیگر به کار دعوت شد و در جایگاه سفیر فوقالعاده به پاریس رفت (همانجاها؛ جودت پاشا، 9) و برای حل مسئلۀ الجزایر که به دست فرانسویها اشغال شده بود، مأموریت یافت (کارال، V/ 122؛ دانشمند، IV/ 113؛ یوجل، IV/ 202-204). بااینکه رشید پاشا در این مأموریت توفیق نیافت، با سیاست خود افکار عمومی جامعۀ فرانسوی را به حمایت از عثمانی تغییر داد (همو، IV/ 246).
با درگذشت محمود دوم (1255 ق/ 1839 م) و جانشینی پسرش عبدالمجید (لطفی، 6/ 31؛ دانشمند، IV/ 120-121؛ کارال، V/ 169-170). دورۀ جدیدی در تاریخ عثمانی آغاز میشود که به دورۀ اصلاحات، تجددگرایی، غربگرایی و به عبارت دیگر «تنظیمات» یا «تنظیمات خیریه» شناخته شده است. سلطان جدید پس از مرگ پدر، دو مسئلۀ مهم در پیش رو داشت: حلوفصل نافرمانی محمدعلی پاشا، والی یاغی مصر، و ادامۀ اقدامات پدر برای تغییر ساختار سیاسی ـ اداری ـ اقتصادی دولت عثمانی (همانجا؛ لطفی، 6/ 31-35؛ دانشمند، IV/ 120؛ کینراس، 488، 489-490). سلطان جدید در میان دولتمردان عثمانی بیش از همه به رشید پاشا، وزیر امور خارجه، تمایل و اعتماد داشت (همانجاها). رشید پاشا که هنگام درگذشت محمود برای انجام مأموریتی در اروپا به سر میبرد، بیدرنگ به استانبول بازگشت (لطفی، 6/ 55) و به حضور سلطان تازه رسید و از توجه او برخوردار شد.
امپراتوری عثمانی در سدۀ 13 ق/ 19 م، بهویژه در نیمۀ اول آن، یکی از بحرانیترین و ضعیفترین ادوار تاریخ خود را سپری میکرد. شکستهای پیدرپی در جنگها، ازجمله با اتریش و روسیه که به قراردادهای کارلووتیز / کارلوفچه (1111 ق/ 1699 م) و کوچوک قاینارجه / کوچک قینارجه (1188 ق/ 1774 م) انجامید، ضربهای بسیار سنگین بر دولت عثمانی وارد ساخت. در این قراردادها، دولت عثمانی، بخشی بزرگ از اراضی اروپایی خود را از دست داد. این قراردادها نخستین قرارداد میان دولت عثمانی و قدرتهای بزرگ اروپایی، و نشانگر خروج تدریجی آن دولت از اروپا و آغاز زوال و فروپاشی آن بود (برای آگاهی بیشتر، نک : اوزونچارشیلی، III(1)/ 585-595؛ کارال، V/ 23؛ یوجل، IV/ 234-235؛ کونت، 45, 66؛ شاو، II/ 1 ff., 17؛ بَیدیلی، 63-69). از سویی دیگر، قیامهای استقلالخواهانه در قلمرو اروپایی دولت، ازجمله یونان، صربستان و مونتنگرو (به ترکی: قرهداغ)؛ نافرمانی والی مصر (نک : دنبالۀ مقاله)؛ همچنین ناآرامیها و سرکشیهای دولتمردان مقیم آناتولی شامل زمینداران بزرگ، قیام جلالیها (نک : ه د، جلالی، نهضت) و نظایر آنها، دولت را در آستانۀ فروپاشی قرار داده بود (شاو، همانجا؛ بیدیلی، 73-76, 85-86؛ یوجل، IV/ 66-67, 180, 199؛ لویس، 107؛ نیز نک : پالمر، 2/ 1113-1116). دراینمیان و در آستانۀ جلوس عبدالمجید (لطفی، 6/ 31)، مسئلۀ مصر مهمترین این ناآرامیها بود که دولت مرکزی با آن مواجه بود (دانشمند، IV/ 119؛ کارال، V/ 140-142؛ یوجل، IV/ 218, 228؛ شاو، II/ 49-51).
رشید پاشا بهسبب خدمت در مناصب مختلف سیاسی از وزارت، سفارت، صدارت و جز اینها و نیز اقامت طولانی در اروپا (لطفی، 6/ 55؛ کارال، V/ 253؛ دانشمند، IV/ 182, 183-185؛ شاو، II/ 58-59, 61-62)، مشاوره و تماس با سیاستمداران و دانشمندان اروپایی، از آن شمار مترنیخ، صدراعظم اتریش؛ لوئی فیلیپ، شاه فرانسه؛ سیلوستردوساسی، خاورشناس؛ و دیگران (لویس، 106؛ شاو، همانجا) تجارب فراوان به دست آورده بود و تنها راه برونرفت از این بحران و جلوگیری از فروپاشی دولت را در انجام اصلاحات ساختاری میدانست. او در شیوۀ انجام اصلاحات از روش دولت انگلستان جانبداری میکرد و میکوشید از پشتیبانی آن دولت برخوردار شود؛ چنانکه با بستن پیمان بازرگانی میان دو دولت که به پیمان بالتالیمانی (1254 ق/ 1838 م) شهرت دارد، امتیاز فراوان به بازرگانان انگلیسی دادند (آقشین، «تاریخ سیاسی»، 120-121, 123؛ یوجل، IV/ 219) و رشید پاشا از این راه، پشتیبانی دولت انگلستان را که در نظر داشت، جلب کرد. بهرغم مخالفت محافظهکاران و در رأس آنها، صدراعظم خسرو پاشا ــ که صدارت را با کودتا به دست آورده بود ــ با اصلاحات، پس از بازگشت از اروپا، برای نشان دادن اندیشۀ لیبرالی سلطان عبدالمجید به اروپاییها، سلطان را به صدور فرمانی که در تاریخ عثمانی به فرمان تنظیمات خیریه یا خط (در عثمانی: فرمان) همایون / خط شریف گلخانه شناخته شده است، راضی ساخت؛ در اینجا به گزیدهای از آن اشاره میشود:
جنبش اصلاحات، در مفهوم خاص به اصلاحات سیاسی ـ فرهنگیای اطلاق میشود که با صدور فرمان تنظیمات خیریه یا خط شریف گلخانه (نام پارک گلخانۀ توپکاپیسرای که این فرمان در آنجا خوانده شد) آغاز میشود. این فرمان را در 25 شعبان 1255 ق/ 3 نوامبر 1839 م، سلطان عبدالمجید صادر کرد. طراح و معمار اصلی آن مصطفى رشید پاشا، وزیر امور خارجه بود که آن را با مشورت صاحبنظران به دست خود نوشت. این فرمان را ــ که به عقیدۀ کینراس، نخستین سند مشروطه در یک کشور اسلامی است (ص 489-490) ــ رشید پاشا در پارک گلخانۀ توپکاپیسرای در حضور پادشاه، ارکان دولت، علما، مأموران عالیرتبۀ لشکری و کشوری، نمایندگان دول خارجی مقیم دربار عثمانی، مقامات کلیسای ارتودکس و ارامنه، خاخام یهودی و نمایندگان اصناف قرائت نمود و سلطان نیز بر اجرای آن سوگند یاد کرد (برای آگاهی بیشتر، نک : دانشمند، IV/ 122-128؛ کارال، V/ 169 ff., 255-258؛ لطفی، 6/ 59-65؛ جودت پاشا، 7؛ نیز IA, IX/ 702؛ «دائرةالمعارف»، XL/ 1-5) و رشید پاشا نیز خود بر اجرای آن مأموریت یافت. در این فرمانْ بر امنیت جان و مال و حیثیت تمام شهروندان عثمانی، از مسلمان و غیرمسلمان، تعیین نظام ثابت و عادلانۀ مالیاتی، سروساماندادن به روش سربازگیری و اصلاح و آموزش و تدارک نیروی مسلح تأکید شده بود (همانجاها؛ نیز لویس، 107-108).
صدور و اجرای مفاد فرمان تنظیمات، نقطۀ عطفی در تاریخ عثمانی در سدۀ 13 ق/ 19 م شناخته میشود؛ اگرچه برخی معتقدند که این فرمان در ساختار دولت هیچگونه تغییر مهم و اساسی پدید نیاورد و بیشتر برای جلب خشنودی دول اروپایی (همو، 115) و دادن شکل اروپایی به دولت عثمانی و نیز زمینهسازی برای نزدیکی دنیای اسلام و مسیحیت بوده است؛ چنانکه روسیه تنظیمات را حرکتی نمایشی، و پالمرستون ــ نخستوزیر انگلستان ــ آن را یک اقدام سیاسی دانسته، و مترنیخ ــ صدراعظم اتریش ــ با بدبینی دربارۀ آن اظهارنظر کرده است (کینراس، 491). اما دستاوردهای آن، به همت مردان تنظیمات و در رأس آنها رشید پاشا، مانند تأسیس نهادهای مدنی، نظیر مجلس والای احکام عدلیه و مجالس دیگر، انتشار روزنامه به نام تقویم وقایع به زبانهای فرانسوی و ترکی، تأسیس مدارس جدید، انجمن دانش، دارالفنون و نظایر آن، جامعۀ عثمانی را متحول کرد (کارال، V/ 152-155, 162). میتوان گفت رشید پاشا با این اقدامات، دولت عثمانی را که در آستانۀ فروپاشی بود، از سقوط رهانید و بار دیگر به عرصۀ بینالمللی بازگردانید (دانشمند، IV/ 185).
از دیگر دستاوردهای رشید پاشا در دوران خدمتش، بلکه مهمترین آنها، حلوفصل مسالمتآمیز مسئلۀ مصر، یعنی نافرمانی و استقلالخواهی محمدعلی پاشا، والی مصر است. این رویداد تا آنجا پیش رفت که حتى موجودیت دولت عثمانی را به خطر انداخت. محمدعلی پاشا که در جریان استقلالخواهی یونان کمک بسیاری به دولت مرکزی کرده بود، از پاداشی که در برابر خدمت به دولت دریافت کرد، ناخرسند بود. ازاینرو، با بهرهگیری از وضع نابسامان دولت مرکزی از 1247 تا 1257 ق/ 1831 تا 1841 م، با زیادهخواهی، دولت را با بحران شدید مواجه ساخت. نیروهای آموزشدیدۀ مصری به فرماندهی ابراهیم پاشا، پسر محمدعلی، تا قونیه و سپس تا کوتاهیه پیشروی کردند و نیروی عثمانی را شکست دادند؛ بهاینترتیب، راههای آناتولی و استانبول به دست مصریها افتاد و مقدمات فروپاشی دولت فراهم شد. بهرغم واگذاری کرت، دمشق، جده و جز آن به محمدعلی پاشا، وی خواهان سهم بیشتر، ازجمله حکومت سوریه بود (همو، IV/ 117-119؛ بیدیلی، 85-86).
محمدعلی پاشا مقاولهنامهای که میان محمود دوم و او در کوتاهیه بسته شده بود، به بهانههای مختلف به هم زد و سرانجام با حملۀ نیروهای مصری و شکست عثمانیها در نزیپ، راههای آناتولی تا استانبول باز شد و در اختیار مصریها قرار گرفت؛ خبر شکست وقتی به استانبول رسید، محمود دوم درگذشته بود. خبر شکست نیروها و نیز تسلیم ناوگان دریایی عمثانی توسط احمد فوزی پاشا در اسکندریه به محمدعلی، اوضاع را بیشتر بحرانی کرد. دولت روسیه نیز به موجب قرارداد خونگار اسکلهسی، به کمک عثمانی شتافت. مداخلۀ روسیه، دول اروپایی را به واکنش واداشت، زیرا توازن قوا به هم میخورد (بیدیلی، 85-86, 90-91؛ آقشین، «تاریخ سیاسی»، 120-122؛ کارال، V/ 120, 139-142؛ لطفی، 6/ 48؛ شاو، II/ 56).
رشید پاشا، وزیر امور خارجه که با مسئلۀ مصر آشنایی داشت، باتوجهبه عدم کارایی و ناتوانی دولت در حل این بحران (دانشمند، IV/ 127-128)، ناگزیر برای حل مسئلۀ مصر به دول بزرگ اروپا (انگلستان، روسیه، اتریش و پروس) متوسل شد؛ اما دولت فرانسه که طرفدار محمدعلی بود، در این امر شرکت نکرد و بهاینترتیب، موضوع قیام محمدعلی پاشا و کمک روسیه به دولت عثمانی به یک بحران بینالمللی تبدیل شد. دول اروپایی با مقاولهنامۀ لندن به تاریخ 15 جمادیالاول 1256 ق/ 15 ژوئیۀ 1840 م، محمدعلی پاشا را زیر فشار گذاشتند؛ نخست با اتمامحجت (اولتیماتوم) دهروزه ولایت موروثی مصر و ولایت عکا، بهشرط عُمرى را پیشنهاد کردند؛ اما چون پذیرفته نشد، یک فرصت دهروزۀ دیگر با پیشنهاد وراثت ولایت مصر داده شد؛ اما چون هیچکدام از این دو پیشنهاد به نتیجهای نرسید، ناگزیر با اعمال زور، محمدعلی پاشا را به قبول ولایت موروثی مصر مجبور ساختند (همو، IV/ 128, 129-130؛ بیدیلی، 85-86, 90-91). در تحقق این امر سیاست و رفتار رشید پاشا بسیار مؤثر و کارساز بوده است. او بهاینترتیب توانست از فروپاشی دولت جلوگیری کند.
انقلاب سال 1848 م/ 1264 ق اروپا، که با سقوط سلطنت فرانسه و اعلان جمهوریت کارگران به وجود آمد، سراسر اروپا را فراگرفت. دراینمیان، انقلابگران و ملیگرایان برخی از کشورهای اروپایی ازجمله مجارستان، لهستان، ایتالیا، بوهم و جز آن به انقلاب پیوستند و خواهان تغییرات زیربنایی در کشورهای خود شدند. اما این انقلاب بعد از مدتی سرکوب شد و انقلابگران در پیگرد قرار گرفتند و گروهی از آنان به قلمرو عثمانی پناهنده شدند. دولتهای اتریش و روسیه خواهان استرداد آنها بودند و حتى عثمانی را به قطع روابط و جنگ تهدید کردند؛ اما رشید پاشا بهرغم تهدیدات دولی که از آنها نام رفت از تحویل آنان خودداری کرد؛ این امر در افکار عمومی اروپا حسن اثر بخشید و موجب محبوبیت دولت عثمانی شد (کارال، V/ 213-217؛ آقشین، «تاریخ سیاسی»، 127-130؛ بیدیلی، 93-95؛ دانشمند، IV/ 138-139).
مسئلۀ اماکن و مقامات مقدسه (مقامات مبارک) در قدس، و رقابت میان کاتولیکها و ارتودکسها در ادارۀ آن از مهمترین مسائلی بود که دولت عثمانی با آن مواجه بود. دولت روسیه با استناد به پیماننامۀ خونگار اسکلهسی، از دولت عثمانی خواست یک «اتفاق ابدی» برای حمایت از ارتودکسهای عثمانی منعقد کند. در صورت پذیرفتن این پیشنهاد، دولت عثمانی کاملاً تحت حمایت روسیه قرار میگرفت. برای تحقق این امر پرنس منچیکوف به استانبول رفت و از او با تشریفات فراوان استقبال کردند. اما دولت عثمانی و رشید پاشا با پشتیبانی دیگر دول اروپایی، این پیشنهاد را رد کرد و منچیکوف بدون گرفتن نتیجه بازگشت. یکی از مهمترین علل جنگ کریمه همین مسئله بوده است (دانشمند، IV/ 141-143؛ یوجل، IV/ 244 ff.؛ کارال، V/ 222؛ آقشین، همان، 130-132؛ بیدیلی، 93-95).
رشید پاشا از چهرههای ماندگار در جنبش نوگرایی و یا تنظیمات و در رأس مردان تنظیمات، همچون جودت پاشا، عالی پاشا و فؤاد پاشا قرار دارد. او نخستین سیاستمدار عثمانی است که «اصول دیپلماسی» جدید را در «دولت علیّه» وضع و تأسیس کرد (جودت پاشا، 7). در زمینۀ سیاست خارجی، وی اصلاحطلبی غربگرا و طرفدار شیوۀ ادارۀ دولت انگلیس، بهعنوان قویترین دولت زمان، بود؛ همچنین با تجاربی که در مدت سفارت و وزارت به دست آورده بود، تعامل با دول اروپایی را برای دوام و بقای امپراتوری ضروری میدانست. گفتنی است که او در امور سیاسی از مشاوره با استانفور کانینگ، سفیر انگلستان در عثمانی، و راهنماییهای او بهرهمند بوده است.
رشید پاشا گذشته از اصلاحات سیاسی، در زمینۀ ادبیات نیز فعالیتهایی کرده بود، چنانکه از ابراهیم شناسی، نخستین نمایشنامهنویس ترک، حمایت کرد و او را در 1265 ق/ 1849 م به پاریس فرستاد (آقشین، «تاریخ دانش ... »، 321). او با شناسی روابط نزدیک داشت. این شاعر سرودههایی در مدح رشید پاشا دارد که وی را به حُسن تدبیر و رهاییدادن ملت از بند استبداد، ستوده است (همان، 322). او همچنین بهقصد سادهکردن زبان ترکی و عاریساختن آن از تأثیر زبان فارسی و عربی گامهایی برداشت (کارا علی اوغلو، II/ 51-52).
رشید پاشا در 1274 ق/ 1858 م، چون درگذشت، پیکرش را در مجموعۀ مسجد بایزید در استانبول به خاک سپردند (IA, IX/ 704؛ «دائرةالمعارف»، XXXI/ 349).
پالمر، ر. ر.، تاریخ جهان نو، ترجمۀ ابوالقاسم طاهری، تهران، 1383 ش؛ کینراس، پ. ب.، قرون عثمانی، ترجمۀ پروانه ستاری، تهران، 1373 ش؛ لطفی، احمد، تاریخ دولت علّـیۀ عثمانیه، استانبول، 1302 ق؛ نیز:
AkŞin, S., «Düṣünce ve bilim tarihi», «Siyasal tarih», Türkiye tarihi Osmanli devleti 1600-1908, ed. id., Istanbul, 2009, vol. III; Beydilli, K., «From Küçük Kaynarca to the Collapse», History of the Ottoman State, Society and Civilisation, ed. E. İhsanoğlu, Istanbul, 2001, vol. I; Cevdet Pasa, A., Tezâkir, ed. C. Baysun, Ankara, 1991; Danismand, İ, H., İzahlı Osmanlı tarihi Kronolojisi, Istanbul, 1955; IA; Karaalioḡlu, K., Türk edebiyatı tarihi, Istanbul, 1982; Karal, E. Z., Osmanlı tarihi, Ankara, 1999; Kunt, M., «Siyasal tarihi», Türkiye tarihi ... (vide: Akṣin), Lewis, B., Modern Türkiyeʾnin doğusu, ed. M. Kıratlı, Ankara, 1993; Pakalın, M. Z., Osmanlı tarih deyimleri ve terimleri sözlüğü, Istanbul, 1971; Shaw, S. J. and E. K. Shaw, History of the Ottoman Empire and Modern Turkey, Combridge, 1985; Türkiye diyanet vakfı İslâm ansiklopedisi, Istanbul, 2006-2011; Uzunçarṣılı, İ. H., Osmanlı tarihi, Ankara, 1983; Yücel, Y. and A. Sevim, Türkiye tarihi, Ankara, 1991.
علیاکبر دیانت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید