رفیق العظم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 29 بهمن 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/267371/رفیق-العظم
چهارشنبه 27 فروردین 1404
چاپ شده
25
رَفیقُ الْعَظْم (1284-1343 ق/1867-1925 م)، ادیب، شاعر، مورخ، سیاستمدار و از بزرگان نهضت فکری و جریان ملیگرای سوریه در سدههای 13 و 14 ق/ 19 و 20 م. رفیق بک العظم در خانوادهای سرشناس، ثروتمند، و اهل علم و ادب متولد شد. پدرش محمود بک العظم شاعری خوشقریحه بود که فنون و آثار متعددی در ادب و تصوف بر جای گذاشت (حصنی، 2/ 694؛ بیطار، 3/ 1477- 1478). او علاقهای به حضور فرزندش در مدارس علمیۀ دینی یا دولتی عثمانی نداشت (رضا، 288)؛ به همین دلیل، رفیق بک در هفتسالگی به مدرسۀ مسیحیان در دمشق برده شد تا غیر از آموزش دو زبان عربی و فرانسوی، از علوم و فنون روز اروپایی نیز بهرهمند گردد (آلجندی، 1/ 190). مرگ زودهنگام پدر در هشتسالگی رفیق بک باعث شد تحت تکفل برادرش زکی بک درآید که بهسبب شغل بازرسی ارتش عثمانی، دائماً در سفر بود (خطیب، 226). رفیق به تشخیص برادرش، 3 سال بعد را در یکی از مدارس علمی دمشق به آموزش زبان عربی و ترکی نزد شیخ توفیق ایوبی گذراند (خلف، 56؛ مجاهد، 2/ 883). ایام نوجوانی رفیق برخلاف همسالانش، به مطالعۀ کتب و تردد در محافل علمی و ادبی دمشق گذشت. او که بهواسطۀ شهرت پدر و جایگاه اجتماعی برادرش به این مجالس راه یافته بود، همنشین بزرگانی همچون حامد عطار، عبدالله حلبی، محمد علی مسلم، سلیم بخاری و از همه مهمتر، شیخ طاهر الجزائری (بازرس کل ادارۀ معارف در سوریه) شد (حصنی، مجاهد، همانجاها، رضا، 289). تمامی این افراد اعضای شورایی به نام «جمعیة الخیریه» بودند که در 1295 ق/ 1878 م و در عهد ولایت مدحت پاشا در دمشق تأسیس شده بود و هدف از تشکیل آن گسترش فرهنگ، ادب و آموزش رایگان به همگان بود. تأسیس 9 مدرسۀ ابتدایی برای پسران و دو مدرسۀ ابتدایی برای دختران، جمعآوری کتب و رسایل موقوفات رهاشده در دمشق و فراهمکردن امکان تحصیل برای افراد بیبضاعت از دستاوردهای این جمعیت بود (خطیب، 225). در میان این جمع، طاهر الجزائری به جستوجوی کتب و آثار گذشتگان پرداخت و حرکت اصلاح و تجدید سوری را بنیان نهاد. دقیقاً مشخص نیست که رفیق بک از چه سنی به چنین محافلی وارد شد، اما بهزودی جایگاه خود را یافت، تا جایی که منزلش محل تجمع این افراد در روزهای جمعه پس از نماز ظهر شد (همو، 226). جمعیة الخیریه تنها انجمنی نبود که رفیق بک در جوانی به عضویت آن درآمده بود. او در 1309 ق/1892 م، به دعوت شوهرخالهاش شریف پاشا، که عضو خاندان خدیوی مصر بود، یک سال مقیم قاهره شد و بیشازپیش با تحولات سیاسی و فکری دیگر نقاط جهان عرب آشنا گشت. در مسیر بازگشت از قاهره، به استانبول رفت و روابط مناسبی با ترکان مشروطهخواه (ترکان جوان) پیدا کرد (آلجندی، 1/ 191). بهاینواسطه، پس از بازگشت به دمشق، به عضویت انجمن قانون اساسی (جمعیة الدستور) درآمد که اسعد بک درویش، رئیسپلیس شام، تأسیس کرده بود و علیه استبداد عصر عبدالحمید فعالیت میکرد (رضا، 290). رفیق بک با این مراودات، به جمعیت اتحاد و ترقی هم پیوست؛ اما در اثر شدتیافتن سختگیریهای دستگاه حاکم عثمانی، در 1311 ق مجبور به مهاجرت به مصر شد (مجاهد، 2/ 883-884). مهاجرت رفیق بک به مصر با فعالیتهای علنی سیاسی، فکری و ادبی وی در عرصۀ مطبوعات همراه شد. مقالات و یادداشتهای او در نشریات مشهوری همچون الاهرام، المؤید، اللواء، المقتطف، الهلال و المنار منتشر میشد. بهسبب دوستی با شیخ علی یوسف پاشا، صاحبامتیاز المؤید، به حلقۀ یاران شیخ محمد عبده پیوست که در آن زمان مفتی دیار مصر بود و افراد سرشناسی همچون فتحی زغلول، قاسم امین، حسن عاصم و رشید رضا در آن حضور داشتند («المرحوم ... »، 562؛ مجاهد، 2/ 884). پس از فوت محمد عبده در 1322 ق/1904 م، حلقۀ یاران او به نقد علنی دولت روی آوردند و فعالیتهای مخفی در نقد استبداد سلطان عبدالحمید در قالب «جمعیة الشوری العثمانیه» به ریاست رشید رضا آغاز شد. این مسئله با اوجگرفتن فعالیتهای انجمن اتحاد و ترقی همراه شده بود. ترکان جوان در نامههای متعددی پیشنهاد ائتلاف را مطرح کرده بودند، ولی شروط عضویت مبتنی بر تمایز نژادی بین ترک و عرب در جمعیت اتحاد و ترقی، مانع اعتماد رشید رضا و همراهانش در جمعیة الشورى شده بود (عدوی، 222-223). رفیق بک نیز مسئولیت بخش عربی نشریۀ این انجمن را به عهده گرفت که با عنوان الشوری العثمانیة به دو زبان ترکی و عربی منتشر میشد («المرحوم»، همانجا). این جمعیت بهسرعت گسترش یافت و شعبههای متعددی در سراسر جهان اسلام تأسیس کرد (خطیب، 230). پس از تدوین قانون اساسی عثمانی، که منجر به قدرتگیری حزب اعتماد و ترقی در 1326 ق/ 1908 م شد، دوباره درخواست ائتلاف با جمعیة الشوری العثمانیه طرح گردید. در پاسخ به این درخواست، شروطی از سوی رشید رضا و یارانش مطرح شد که حزب آن را نپذیرفت؛ اما رفیق بک و حقی بک العظم (از همفکرانش) به استانبول رفتند و به حزب اتحاد و ترقی پیوستند. اقدام آنها منجر به تفرقه و انحلال جمعیة الشورى گردید (رضا، 293). رفیق بک که رؤیای اتحاد همۀ اقوام علیه استبداد دولت عثمانی را در سر میپروراند، در مواجهه با تعصب ضدعربی ترکان جوان بهسرعت ناامید شد و به قاهره بازگشت. مواضع ترکان جوان و سرخوردگی اندیشمندان عرب از اتحاد برای اصلاح دولت عثمانی، رشید رضا و همفکرانش را بهسوی دعوت سران عرب به اتحاد سوق داد. رفیق تا پیش از شکست دولت عثمانی در جنگ بالکان در 1330 ق و ازدسترفتن بخش مهمی از قلمرو اروپایی، راضی به اتحاد اعراب علیه ترکان نبود؛ اما مشاهدۀ ضعف دولت عثمانی تمام امیدها را از آن ساقط کرد (همو، 294-295). واکنش حلقۀ رضا و یارانش به این تحولات پس از مشورت با رئوف پاشا، نمایندۀ دولت در مصر، تأسیس «حزب المرکزیة الاداریة العثمانیه» در 1331 ق بود که رفیق بک ریاست آن را به عهده داشت و رشید رضا، محبالدین خطیب، شبلی شمیل، اسکندر عمون و سامی جَریدینی از اعضای مشهور آن بودند (ریماوی، 174-175؛ سعید، 22-25). هدف از تشکیل این حزب از یک سو، اعلان وفاداری سوریه به بابعالی برای جلوگیری از حملۀ فرانسه بود، چراکه بیم تکرار تهاجم ایتالیا به طرابلس لیبی وجود داشت (خطیب، 231-232)؛ از سوی دیگر، حزب به ساختار تمرکزگرای اداری و سیاسی دولت عثمانی انتقاد کرده بود. در اساسنامۀ حزب ضمن اعلان وفاداری، درخواست انتقال حاکمیت هر ولایت به افراد محلی، رسمیتیافتن زبان عربی در مکاتبات رسمی و آموزش عمومی مطرح شده بود (ریماوی، 175-176). رفیق بک که زوال دولت عثمانی را نزدیک میدید، قصد داشت اعراب را ذیل یک ساختار اداری ـ تشکیلاتی واحد گرد آورد تا مقدماتی را برای ایجاد حکومتی مستقل بعد از فروپاشی قریبالوقوع دولت عثمانی تجربه کند. هرچند روند گسترش و عضوگیری حزب در سراسر قلمرو عربی دولت عثمانی بهسرعت پیش میرفت، اما پس از مخالفت بابعالی با تمامی درخواستهای حزب و خیانت ترکان جوان ــ که دوباره امیدهای رفیق بک را برای اجرای آرزوی اتحاد بین ترک و عرب زنده کرده بودند ــ درعمل نتیجۀ قابل توجهی به دست نیامد و در 1334 ق/1916 م، با اعدام عبدالکریم خلیل به جرم تجزیهطلبی، بهطوررسمی ملغى شد (نک : همو، 173-202). بدینترتیب، هیچیک از تلاشهای رفیق بهعنوان متفکر و سیاستمدار عصر انحطاط، برای انتقال صلحآمیز قدرت روبهزوال عثمانی به اقوام متبوعش به سرانجام نرسید. پس از جنگ جهانی اول و تسلط فیصل بن حسین بر سوریه، رفیق بک در سفری به وطن خویش با استقبال گرم بزرگان کشور روبهرو، و مناصب دولتی متعددی به وی پیشنهاد شد، اما افسردگی روحی، موجب ضعف و بیماری جسمی او شده بود؛ به همین دلیل نپذیرفت و به مصر بازگشت. درنهایت، در 9 ذیحجۀ 1343 ق/1 ژوئیۀ 1925 م در قاهره درگذشت و فرزندی هم از خود به جای نگذاشت (آلجندی، 1/ 193؛ «المرحوم»، 563؛ زرکلی، 3/ 30).
3 محور اساسی و بنیادین براساس تحلیل محتوای آثار پرشمار رفیق العظم قابل مشاهده است: محور نخست، تلاش برای احیای تمدن اسلامی و جستوجو در باب علل زوال و انحطاط آن است. او در میان آثارش این محور را از 3 طریق پیگیری کرده است: تأکید بر تاریخنگاری انتقادی و عقلگرا و بازنویسی تاریخ صدر اسلام، تأکید بر جایگاه مشورت و دموکراسی در فقه سیاسی اسلام، و درنهایت توجه به اصل اتحاد میان تمام گروهها و فرقههای اسلامی بهعنوان تنها عامل پیشرفت و ترقی. آثار او در این بخش عبارتاند از: اشهر مشاهیر الاسلام فی الحرب و السیاسة در 4 جلد (ناتمام) شامل: روایتی قهرمانمحور، عقلگرا و انتقادی از سنت تاریخنگاری اسلامی با محوریت ابوبکر و خالد بن ولید (ج 1)، عمر بن خطاب (ج 2)، ابوعبیدة بن جراح و سعد بن ابیوقاص و عمرو بن عاص (ج 3)، عثمان بن عفان و عبدالله بن عامر و حبیب بن مَسلمۀ فهری (ج 4). او در این اثر تلاش کرده است با شرح جنگاوری و شکوه صدر اسلامْ هویت روبهزوال اسلامی را احیا و متون تاریخنگاری سنت اسلامی را بهدلیل زوائد و بخشهای غلوآمیز نکوهش کند و الگوهای حکومتداری را در عصر زوال دولت عثمانی بازتولید نماید. از نظر او، دو انحراف اساسی منجر به آغاز مسیر انحطاط در صدر اسلام شد: یکی، تبدیل ماهیت شورایی خلافت به تغلب و بیتوجهی به بیعت اکثریت جامعه؛ دیگر، تبدیل ماهیت الٰهی و فقهی خلافت به حکمرانی اشراف و پادشاهان. او با مکاتب نوین تاریخنگاری اروپایی آشنایی داشت و معتقد بود فلسفۀ تاریخ اروپایی در ارائۀ تصویری واقعی از تاریخ رهگشاتر از شیوۀ تاریخنگاری اسلامی است (نک : رفیق العظم، 1/ 2-7؛ «اشهر ... »، 83؛ خطیب، 229؛ آلجندی، 1/ 192). تاریخ السیاسة الاسلامیة نام اثری ناتمام از رفیق در باب علتشناسی انحطاط مسلمانان است که قصد داشت آن را در 3 بخش عصر ترقی، عصر رکود و عصر انحطاط تألیف کند؛ اما پس از نگارش بخش نخست، ادامۀ نگارش را به بعد از اتمام اشهر المشاهیر موکول کرد (رضا، 297- 298؛ آلجندی، همانجا). رسالة فی کیفیة انتشار الادیان اثر دیگری است حاوی مناظرهای مکتوب در نشریۀ الهلال دربارۀ ماهیت و کیفیت گسترش اسلام با اتکا به قدرت موعظۀ حسنه و رسوخ در قلب مردم. این کتاب نخستین اثر چاپشدۀ رفیق است که در 1312 ق/1894 م در قاهره منتشر شد (خطیب، 228). البیان فی التمدن و اسباب العمران و الجامعة الاسلامیة فی اوروبا نیز دو اثر دیگر او در باب مباحث تمدنی اسلام و انحطاط آن است (داغر، 2/ 590). محور دوم در شناخت آراء و افکار رفیق العظم، فعالیتهای او برای اعتلا و تقویت زبان عربی است. او معتقد بود پویایی یک زبانْ بستر فراگیر فرهنگ یک قوم، عامل اتحاد و یکپارچگی، و انعکاسدهندۀ وضعیت عمومی فرهنگ جامعه است. به همین سبب، در علتشناسی او از انحطاط تمدن اسلامی، تغییر اسلوبهای نگارش از نثر مرسل به متکلف و مصنوع، نشانۀ زوالی است که از سدههای 5-7 ق/11-13 م آغاز شده است. او به همین دلیل از هیچ تلاشی برای اعتلای جایگاه زبان عربی و ستایش ادبدوستان معاصرش همچون برادران بستانی، برادران یازجی، رفاعه طهطاوی، رشید رضا و جز آنها که نشریات، مجلات، دائرةالمعارفها و کتب علمی به این زبان تألیف کردهاند، فروگذار نکرد؛ زیرا معتقد بود با احیای زبان عربی، روح ملیگرایی و هویت مشترک عربی هم تقویت میشود (نک : «خطاب ... »، 455- 459). این گرایشهای قومی ـ زبانی پس از ناکامی رفیق در تلاش برای اتحاد با ترکان جوان تقویت شد و دو اثر کتاب فی الخلاف بین الترک و العرب و ارجوفة الخلافة العربیة را در این زمینه به رشتۀ تحریر درآورد که هیچیک به زیور طبع آراسته نشد (رضا، 298). محور سوم افکار و آراء رفیق بک توجه به آموزش اخلاق، حکمت و تربیت اسلامی به کودکان بود که از ایام جوانی بهواسطۀ مدیریت پدرش بر مدارس «الجمعیة الخیریة الاسلامیه» با بحث آموزش و پرورش پیوند داشت. نیز او بهسبب همین سابقه، در 1316 ق/ 1898 م به نظارت و ریاست بر مدارس دولتی عثمانی گمارده شد که پسرعمویش، صلاحالدین بک العظم، آن را تأسیس کرده بود. رفیق بک در این ایام کتاب الدروس الحکمیة للناشئة الاسلامیة را در آموزش اخلاقیات و ارزشهای اسلامی به نوجوانان تألیف نمود که بعدها محمد عبده بر آن تقریظی نگاشت (همو، 297؛ داغر، خطیب، همانجاها). اثر دیگر او در این زمینه، سوانح الفکریة فی المباحث العلمیة، حاوی مقالات وی ذیل موضوعاتی همچون تمدن، آداب تربیت و اخلاق، ادبیات و جز آنها ست و رفیق بک بهپاس عضویت افتخاری در «المجمع العلمی العربی» (فرهنگستان زبان) دمشق، آن را به مجمع تقدیم کرده است. عثمان بک العظم، برادر کوچکتر رفیق، پس از مرگ او تمامی آثارش را در قالب یک مجموعه منتشر نمود و تنها دیوان اشعار او تاکنون بهصورت نسخۀ خطی در کتابخانۀ ظاهریۀ دمشق باقی مانده است (فتیح، 8؛ داغر، همانجا).
آلجندی، ادهم، اعلام الادب و الفن، دمشق، 1954 م؛ «اشهر مشاهیر الاسلام»، المقتطف، قاهره، 1902 م، شم 27؛ بیطار، عبدالرزاق، حلیة البشر، به کوشش محمد بهجت بیطار، دمشق، 1380 ق/1961 م؛ حصنی، محمد ادیب، منتخبات التواریخ لدمشق، دمشق، 1346 ق/ 1928 م؛ «خطاب رفیق بک العظم»، سرکیس، قاهره، 1913 م، س 7، شم 7؛ خطیب، محبالدین، «رفیق بک العظم»، الزهراء، قاهره، 1344 ق، ج 2، شم 3-4؛ خلف، محمود، «رفیق بک العظم»، الوعی الاسلامی، کویت، 1437 ق، س 53، شم 606؛ داغر، یوسف اسعد، مصادر الدراسة الادبیة، بیروت، 1983 م؛ رضا، رشید، «رفیق العظم (وفاته و ترجمته)»، المنار، قاهره، 1304 ش، شم 441؛ رفیق العظم، اشهر مشاهیر الاسلام فی الحروب السیاسة، بیروت، 1403 ق/1983 م؛ ریماوی، سهیله، «صفحات من تاریخ الجمعیات فی بلاد الشام»، دراسات تاریخیة، دمشق، 1984 م، شم 15-16؛ زرکلی، اعلام؛ سعید، امین، الثورة العربیة الکبرى، قاهره، مکتبة مدبولی؛ عدوی، ابراهیم احمد، رشید رضا الامام المجاهد، قاهره، الدار المصریه؛ فتیح، احمد، تاریخ المجمع العلمی العربی، دمشق، 1375 ق/1956 م؛ مجاهد، زکی محمد، الاعلام الشرقیة، بیروت، 1994 م؛ «المرحوم رفیق بک العظم»، المجمع اللغة العربیة بدمشق، دمشق، 1344 ق، ج 5، شم 60.
محمدحسین رفیعی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید