صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / روذراوری /

فهرست مطالب

روذراوری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 29 بهمن 1403 تاریخچه مقاله

روذراوَری، خاندانی از وزیران و دیوانیان نامدار سدۀ ۵ ق/۱۱ م، در خلافت عباسیان و حکومت سلجوقیان، منسوب به روذراور، کوره‌ای میان نهاوند و همدان (نک‍ : یاقوت، ذیل واژه). در این عصر، منازعات اعتقادی، صحنۀ بی‌امان زدوخورد طرف‌داران فرقه‌ها و خاندانهای حکومت‌گر بود، و این خاندان هم از آن بی‌بهره نبودند. در میان خاندان روذراوری، این کسان مشهورترند:

۱. ابویعلى حسین بن محمد بن عبدالله بن ابراهیم

که از یاران و دیوانیان گرشاسب، پسر علاءالدوله کاکویه، بود و سپس به امیر هزار‌اسب، حاکم خوزستان و بصره و واسط، پیوست؛ اما چندی بعد از او بیمناک شد و اموال خود را به بغداد برد و خود و پسرش پنهان شدند. او پس از مدتی، به حلب، و از آنجا به همدان رفت. در این‌ زمان، قائم عباسی وزیر خود، ابن‌جهیر را برکنار کرد و به فکر افتاد ابویعلى را جایگزین او کند که بنابر برخی از منابع، خبر مرگ ابویعلى دررسید (نک‍‍ : ابن‌جوزی، عبدالرحمان، ۱۷/ ۲۲؛ سبکی، ۴/ ۱۳۶-۱۳۷). برخی منابع نیز از وزارت کوتاه‌مدت ابویعلى در ذیقعدۀ ۴۶۰/ سپتامبر ۱۰۶۸ خبر داده‌اند (نک‍ : ابن‌عدیم، ۶/۲۷۵۴؛ زامباور، ۹).

۲. ابوشجاع ظهیرالدین محمد بن حسین بن محمد بن عبدالله بن ابراهیم

از وزرای برجستۀ دورۀ عباسیان. او در ۴۳۷ ق/۱۰۴۵ م، در قلعۀ کنگاور، در اطراف همدان زاده شد (نک‍ : عمادالدین، ۱/ ۷۷؛ بغدادی، ۷۸). بااین‌حال، برخی از نویسندگان، به‌رغم همدانی‌بودن خاندان ابو‌شجاع، خود او را متولد اهواز دانسته‌اند (نک‍ : ابن‌خلکان، ۵/ ۱۳۴؛ ابن‌کثیر، ۱۲/ ۱۵۰).
دربارۀ فضایل اخلاقی و مکارم روحانی ابوشجاع بسیار سخن گفته‌اند که ازجمله به اینها می‌توان اشاره کرد: دین‌داری و تکریم اهل دین، تواضع، پاک‌دستی، اهل خیرات و مبرات و استواری رأی. وی نزد مردم محبوبیتی فراوان داشت. در دورۀ او مالیاتهای بی‌وجه برافتاد و کار احتسابْ نظام گرفت (ابن‌جوزی، عبدالرحمان، ۱۷/ ۲۲-۲۴؛ ابن‌خلکان، ۵/ ۱۳۵-۱۳۷؛ ابن‌طقطقى، ۴۰۱؛ ابن‌عمرانی، ۲۰۱-۲۰۲؛ سبکی، ۴/ ۱۳۷-۱۴۰؛ ذهبی، سیر ... ، ۱۹/ ۲۸).

ظهیرالدین، مدتی کوتاه در سال ۴۷۱ ق/ ۱۰۷۹ م، پس از فخرالدوله بن جهیر در دستگاه مقتدای عباسی وزارت یافت؛ اما با نامۀ نظام‌الملک، خلیفه به‌ناچار ابوشجاع را عزل کرد و در صفر ۴۷۲ عمیدالدوله، پسر فخرالدوله، را به وزارت نشاند (ابن‌اثیر، ۱۰/ ۱۰۹-۱۱۱؛ ابن‌جوزی، یوسف، ۱۹۹؛ ابن‌عمرانی، همانجا). عمادالدین کاتب (نک‍ : بنداری، ۵۵) از نیابت وزارت ابوشجاع سخن گفته، و او را مستقیماً وزیر ندانسته است. ازآنجا‌که خلیفه از ابوشجاع رضایت بسیار داشت، مقارن عزل او، به وی اقطاعاتی داد (منشی، ۲۸؛ خواندمیر، ۸۸). عمیدالدوله چند سال در کسوت وزارت ماند و پس از عزل او، ابوالفتح مظفر بن رئیس‌الرؤسا ازسوی خلیفه نیابت وزارت یافت و اندکی بعد، وی را برداشت و در شعبان ۴۷۶/ دسامبر ۱۰۸۳ (دربارۀ سال انتصاب او، قس: بنداری، ۷۷؛ منشی، ۲۷؛ خواندمیر، همانجا)، ابوشجاع را خلعت وزارت داد و به القاب ظهیرالدین مؤیدالدوله سیدالوزراء صفی امیرالمؤمنین مفتخر گردانید؛ همچنین، خلیفه پسر ۱۲سالۀ ابوشجاع را خلعت، و لقب ربیب‌الدوله داد (بنداری، همانجا؛ ابن‌خلکان، ۵/ ۱۳۴-۱۳۵؛ ابن‌اثیر، ۱۰/ ۱۳۰؛ سبکی، ۴/ ۱۳۷).

ابوشجاع در دوران وزارت خود، هر روز از نماز ظهر تا عصر برای رسیدگی به حاجات و یا دادخواهی مردم به مظالم می‌نشست و اگر پی می‌برد یکی از یاران سلطان ظلمی مرتکب شده است، وی را حضار می‌کرد و با او به‌‌درشتی سخن می‌گفت. او فتنۀ میان سنیان و شیعیان کرخ بغداد را با تدبیر فرونشاند (ابن‌طقطقى، ۴۰۱- ۴۰۲؛ هندوشاه، ۲۸۵-۲۸۶).

ابوشجاع همچنان وزیر بود تا در ۴۸۴ ق/۱۰۹۱ م، به‌سبب سختگیریهایش در اجرای قوانین شرع، و نیز واقعه‌ای که مردی یهودی ایجاد کرد، که نماینده و وکیل سلطان و خواجۀ نظام بود، عزل شد و عمیدالدوله بن جهیر باز وزارت یافت (بنداری، ۷۷- ۷۸؛ ابن‌اثیر، ۱۰/ ۱۸۶-۱۸۷؛ ابن‌خلکان، ۵/ ۱۳۵). ابوشجاع در همان سال که عزل شد به حج رفت؛ هنگام بازگشت، ازآنجاکه نگذاشتند وارد بغداد شود، به روذراور رفت و دو سال آنجا ماند و پس از مرگ خواجه نظام‌الملک، سلطان ملکشاه و خلیفه، باز به حج رفت و در مدینه مقام گرفت و به‌عنوان خادم، مقبرۀ پیامبر (ص) را جارو می‌کرد. او در نیمۀ جمادی‌الآخر ۴۸۸، در ۵۱سالگی از دنیا رفت و در قبرستان بقیع، در کنار قبر ابراهیم، پسر پیامبر (ص)، دفن شد (بنداری، ۷۸؛ ابن‌خلکان، همانجا؛ ذهبی، همان، ۱۹/ ۳۰).

ابوشجاع در فقه و ادب تحصیل کرده بود و در فن بلاغت و بیان دستی قوی داشت؛ همچنین، از کسانی چون ابواسحاق شیرازی حدیث شنیده بود. او شعر می‌سرود و اشعارش را در دیوانی گردآورده بود که به وقت عزلش آن را سوزاند. وی خط را نیز بسیار زیبا و به روش ابن‌مقله می‌نوشت (نک‍ : ابن‌عمرانی، ۲۰۱؛ منشی، ۲۸؛ ابن‌خلکان، ۵/ ۱۳۴، ۱۳۶؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، ۱۷/ ۲۲؛ ذهبی، همان، ۱۹/ ۲۹). ابوشجاع صاحب تصنیفهایی نیز بوده، که مشهورترین آنها ذیل تجارب الامم است (نک‍ : ابن‌جوزی، عبدالرحمان، همانجا). روذراوری در مقدمۀ ذیل حفظ تاریخ گذشته را از بهترین و مفیدترین کارها دانسته، و دربارۀ برخی از فواید تاریخ سخن گفته است. از نظر او، مقصود از قصص قرآنی، حوادثی است که در ادوار پیشین بر اقوام مختلف گذشته، و از‌همین‌رو، علم قصص را در زمرۀ تاریخ شمرده است (ص ۹-۱۰). ابوشجاع اطلاع از تاریخ را، به‌ویژه برای فرمانروایان و اهل سیاست، مفید و لازم دانسته است؛ زیرا به اعتقاد او، تاریخ افزون‌بر عبرت‌آموزی، موجب بازداری از افراط‌و‌تفریط می‌شود. او برخی از این فواید، ازجمله درک اسباب و علل حوادث و اطلاع از سیاستها و روشهای حکمرانی و ادارۀ امور در سطوح مختلف و نیز قیاس آنها با حوادث و اوضاع و احوال معاصر خود را شرح داده، و سپس گفته است که پس از تأمل در تجارب الامم ابوعلی مسکویه، آن را دریایی فراخ از علم و آگاهیهای مفید یافته، و از تألیف و تصنیف آن، که مطالب را با شیوه‌ای میانه‌تطویل و اختصار ارایه کرده، دچار شگفتی شده است (ص ۱۰-۱۲).

ابوشجاع در ادامه، در تمجید از خلافت، به‌ویژه خلافت المقتدى، به یادآوری برخی از اوصاف خواجه نظام‌الملک پرداخته، و وی را جامع سیف و قلم و مدبر بزرگ دولت سلجوقی، و مردی جلیل‌القدر خوانده، و نیز این دوره را از درخشان‌ترین ادوار خلافت و سلطنت دانسته است. او در آخر، تصریح کرده است که آنچه از اخبار دورۀ پیش مغفول مانده، به‌اختصار، به‌دنبال تجارب الامم ابوعلی مسکویه، یاد می‌کند؛ هنگامی‌که به شرح دورۀ معاصر می‌رسد، اندکی به تفصیل می‌گراید، زیرا براساس دیده‌ها و اخبار واصله می‌نویسد و از همان‌جا شروع می‌کند که ابوعلی تمام کرده است (ص ۱۳-۱۶).

ذیل تجارب الامم از قسمتی از حوادث ماههای آخر سال ۳۶۹ ق/ نیمۀ اول سال ۹۸۰ م، یعنی سفر عضدالدوله به ولایت جبال و توقیف پسران حسنویۀ کُرد و در‌اصل به‌قصد تسلط بر متصرفات آل‌بویه، ری و نواحی شمال ایران شروع می‌شود. همچنین، نزاع عضدالدوله با برادرش، فخرالدوله و پناه‌بردن او به قابوس بن وشمگیر و خودداری امیر زیار از توقیف و تحویل فخرالدوله ــ که یکی از مهم‌ترین ادوار دولت آل‌بویه است ــ در همین بخش از ذیل وصف شده، و قسمتی بزرگ از آن را به خود اختصاص داده است. از دیگر مطالب مهم مورد توجه ابوشجاع، احوال مختصر امپراتوری بیزانس و حملات آنها به مرزهای قلمرو اسلام، و نیز بعضی روابط عضدالدوله با آنها است. بهترین و مهم‌ترین چاپ ذیل تجارب الامم به کوشش ابوالقاسم امامی در انتشارات سروش به انجام رسیده است.

 

۳. ابومنصور حسین بن محمد بن حسین بن محمد

که از میان فرزندان ابوشجاع نامور شد. او که در ۱۲سالگی از خلیفه خلعت، و لقب ربیب‌الدوله گرفته بود، در ربیع الاول ۵۰۸/ اوت ۱۱۱۴، پس از مرگ ابوالقاسم علی بن جهیر، به مقام وزارت المستظهر عباسی رسید و گویا در همین تاریخ، لقب نظام‌الدین گرفت. چندی بعد، او به اصفهان رفت و وزیر سلطان محمد سلجوقی شد. لقب عمادالدین برای او ــ که در برخی از منابع آمده است ــ باید مربوط به همین دوره باشد (نک‍ : ابن‌کازرونی، ۲۱۸؛ سامرایی، ۳۱۶؛ اقبال، ۱۷۱-۱۷۳). ابومنصور پس از مرگ سلطان محمد، وزارت پسر او، مغیث‌الدین محمود را نیز بر عهده داشت. دربارۀ سال مرگ او اتفاق‌نظر نیست؛ برخی مرگ وی را در ۵۱۱ ق، و برخی دیگر، در ۵۱۳ ق/ ۱۱۱۹ م، پیش از جنگ محمود و سنجر در همدان، دانسته‌اند (نک‍ : ذهبی، المختصر، ۱۷۴، سیر، ۱۹/ ۳۰؛ اقبال، ۱۷۲).

 

۴. ابوشجاع محمد بن ربیب‌الدوله حسین، ملقب به عضد‌الدین و ظهیرالدین

او در جوانی به توصیۀ سلطان محمد به وزارت المستظهر رسید و ابن‌طراد زینبی، نقیب‌النقبا به نیابت از او، رشتۀ امور را به دست گرفت (نک‍ : ابن‌فوطی، ۱/ ۴۱۷- ۴۱۸). به تصریح ابن‌فوطی، خلیفه به او منصب وزارت و لقب عضدالدین داد، اما فرمان وزارت به نامش ننوشت (همانجا). چون المسترشد به خلافت رسید، ابوشجاع را عزل کرد. گفته‌اند او ۵۰ سال خانه‌نشین بود، اما مکرم و مرفه می‌زیست تااینکه در ۵۶۱ ق/۱۱۶۶ م درگذشت (نک‍ : سامرایی، ابن‌کازرونی، همانجاها؛ ذهبی، سیر، ۱۹/ ۳۱). به‌رغم این اطلاعات، برخی از محققان از وزارت او یاد نکرده‌اند (برای نمونه، نک‍ : زامباور، ۹).

 

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ ق/۱۹۹۲ م؛ ابن‌جوزی، یوسف، مرآة الزمان، به کوشش علی سویم، آنکارا، ۱۹۶۸ م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌طقطقى، محمد، تاریخ فخری، ترجمۀ وحید گلپایگانی، تهران، ۱۳۵۰ ش؛ ابن‌عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ ق/ ۱۹۸۸ م؛ ابن‌عمرانی، محمد، الانباء فی تاریخ الخلفاء، به کوشش قاسم سامرایی، لیدن، ۱۹۷۳ م/۱۳۹۳ ق؛ ابن‌فوطی، عبدالرزاق، مجمع الآداب، به کوشش محمد کاظم، تهران، ۱۴۱۶ ق؛ ابن‌کازرونی، علی، مختصر التاریخ، به کوشش مصطفى جواد و سالم آلوسی، بغداد، ۱۳۹۰ ق/۱۹۷۰ م؛ ابن‌کثیر، البدایة، بیروت، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۸ م؛ اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ بنداری، فتح، تاریخ دولة آل سلجوق (زبدة النصرة)، بیروت، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰ م؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، دستور الوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۱۷ ش؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۵ ق/۱۹۸۴ م؛ همو، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابن‌الدبیثی، بیروت، ۱۴۰۵ ق/۱۹۸۵ م؛ روذراوری، محمد، ذیل تجارب الامم، ج ۷، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ زامباور، نسب‌نامۀ خلفا و شهریاران، ترجمۀ محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ سامرایی، قاسم، تعلیقات بر الانباء فی تاریخ الخلفاء (نک‍ : هم‍ ، ابن‌عمرانی)؛ سُبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبرى، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۵ ق؛ عمادالدین کاتب، خریدة القصر (قسم شعرای عراق)، به کوشش حمیل سعید و محمد بهجت اثری، بغداد، ۱۳۷۵ ق/۱۹۵۵ م؛ منشی کرمانی، ناصرالدین، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار، به کوشش جلال‌الدین حسینی محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ هندوشاه بن ‌سنجر، تجارب السلف، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۳ ش؛ یاقوت، بلدان.

 

عطیه میرزایی