روحی کرمانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 29 بهمن 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/267322/روحی-کرمانی
پنج شنبه 28 فروردین 1404
چاپ شده
25
روحیِ کِرْمانی، شیخ احمد (1263-1314 ق/1847-1896 م)، دگراندیش و آزادیخواه عصر ناصری، پیشرو تجددخواهی، مبارز و جانباختۀ راه آزادی و مؤلف.تخلص او روحی بود و در عثمانی به وی روحی افندی میگفتند. تا پیش از زیارت مکه، معمولاً از او با نام شیخ احمد یا شیخ احمد کرمانی یاد میکردند. در آن سفر بود که عنوان روحی بر خود نهاد و پس از آنکه با سید جمالالدین اسدآبادی/ افغانی آشنا شد و به آموزۀ اتحاد اسلام او گروید، این بیت را نیز سجع مهر خود ساخت: «داعی اتحاد اسلامم / احمد روحی آمده نامم» (افضلالملک، «ز»؛ ناظمالاسلام، 1/13-14). پیدا ست که او میخواست تحول معنوی ـ نگرشی خود را با این نام جدید نشان دهد (نک : دنبالۀ مقاله). او را از «پیشوایان انقلاب فکری ایران» (آرینپور، 1/394) و از «بنیانگذاران اولیۀ مشروطه» دانستهاند (نک : همت، 297).نخستین نکتهای که تأکید بر آن ضرورت دارد، اطلاعات غیردقیق و گاه نادرستی است که در غالب منابع مرجع فارسی، (ازجمله دایرةالمعارف فارسی مصاحب، فرهنگ فارسی معین، لغتنامۀ دهخدا)، و به پیروی از اینها، در مآخذ دیگر، دربارۀ روحی آمده است. تا پیش از انتشار سفرنامۀ حاجی پیرزاده و برخی اشارات او (2/95-97)، پژوهشها و یافتههای دیگران، آثار میرزا حبیب اصفهانی و بهویژه، ترجمۀ حاجی بابای اصفهانی و نیز ژیل بلاس را به روحی نسبت میدادند (نک : دایرةالمعارف ... ، 1/64؛ معین، 5/ 618؛ لغتنامه ... ). درواقع، منشأ این خطاهای گسترده، اشتباه سرگرد فیلات (فلات / فیلوت)، مأمور سیاسی انگلستان در کنسولگری کرمان بود. پس از اعدام روحی و میرزا آقا خان کرمانی (ه م؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله)، بخشی از آثار مکتوب آن دو از استانبول به کرمان رسید و فیلات از طرقی این آثار را دید و از میان آنها ترجمۀ حاجی بابای اصفهانی را در هند به چاپ رساند (کلکته، 1905 م) و در مقدمۀ غیردقیقی که بر آن نوشت، روحی را مترجم کتاب معرفی کرد. ادوارد براون (نک : «انقلاب ... »، 92-94) با تکرار این خطا موجب شد که محمد قزوینی (ص 17)، محمدتقی بهار (3/366) و شماری دیگر به خطا بروند (برای آگاهی بیشتر از تصحیح این اشتباه، نک : افشار، 1/ 158-164؛ امامی، 60-61؛ جمالزاده، 605-607؛ کامشاد، 44- 48).نکتۀ مهم دیگر این است که چون بخشی از زندگی روحی بهواسطۀ مبارزات سیاسی و اختفای لازمۀ فعالیتهای پنهانی در محیطهای استبدادی پوشیده مانده است و همچنین، براثر درآمیختگی بخشی از زندگی و کارهای او با میرزا آقا خان کرمانی که همسن، همشاگرد، همکار، همقلم، همسفر، همسنگر و باجناق بودند و در راه عقیدهای مشترک دستگیر، و کشته شدند، برپایۀ دانستهها نمیتوان دستکم در میان شماری از آراء، تألیفات، مکتوبات و ترجمهها مرز دقیق کشید و بهویژه در کارهای مشترک، سهم هریک را بهدرستی تعیین کرد.روحی در خانوادهای روحانی در کرمان به دنیا آمد. سال تولد او در منابع با اختلاف آمده است؛ اما به نظر میرسد 1263 ق که فریدون آدمیت آورده است (ص 14)، پذیرفتنیتر باشد. پدر روحی به شیخالحکما آخوند ملا محمدجعفر کرمانی (ته باغ للهای) معروف بود و مردی عارفمشرب، متقی و محترم به شمار میرفت که نخست به طایفۀ شیخیه نزدیک بود؛ اما بعدها، بهسبب اختلافنظر، از آنان جدا شد (ناظمالاسلام، 1/13؛ باستانی، 733).روحی مقدمات علوم قدیمه را نزد پدر تحصیل کرد و با میرزا آقا خان کرمانی و شیخ احمد ادیب کرمانی همدرس بود. پس از گذراندن تحصیلات، مدتی در مسجد میدان قلعه و مسجد میرزا جبار در کرمان، امام جماعت بود و واعظی برجسته به شمار میآمد (ناظمالاسلام، همانجا؛ دولتآبادی، 1/67؛ آدمیت، 15). بنابه کیفیتی که جزئیات آن هنوز روشن نیست، در نگرش جمعی که روحی هم عضو آن بود، تحولاتی عمیق روی داد. گفته شده است در کرمان، بهسبب نزدیکی به هند، آگاهی از جنبشهای ضداستعماری شکل گرفته بود (آفاری، 200). از اشارات مختصر و پراکنده بر میآید که روحی و برخی دوستانش آموختن زبان فرانسوی را در کرمان آغاز کردند، درحالیکه روحی در کسوت روحانی بود. به نظر میرسد که او پس از آنکه از طریق یکی از استادانش با عقاید بابیه آشنا شد، زبان به انتقاد گشود و مخالفت با حکومت وقت را آغاز کرد (همت، 387؛ نیز ایرانیکا، II/175). ناصرالدوله فیروز میرزا، حاکم مستبد کرمان که گزارش جلسههای جمعیت سری به او رسیده بود، به حربۀ تکفیر متوسل شد، تا بنابه رسم متداول آن زمان، دست برای هر اقدام خودسرانهای باز باشد. گویا یکی از روحانیان که از ماجرا آگاه شده بود، به میرزا آقا خان مخفیانه اطلاع داد و آن دو بهسبب احساس خطر، از کرمان گریختند و به اصفهان رفتند (همت، 296).روحی و میرزا آقا خان مدتی در اصفهان ماندند. ظلالسلطان، حاکم اصفهان، میخواست میرزا آقا خان را که دبیری چیرهدست بود، نزد خود نگاه دارد (ناظمالاسلام، همانجا؛ محیط، 246)؛ اما ایشان به دلایلی، اصفهان را به مقصد تهران ترک گفتند و چند ماهی در آنجا بودند. روحی در این شهر مدتی به تدریس تفسیر قرآن مشغول شد. سپس، آن دو احتمالاً بهسبب احساس خطر و گزارشهای حاکم کرمان به مقامات ارشد حکومتی، از تهران خارج شدند، چندی در رشت ماندند و پیش از 1304 ق، زمانی که روحی حدود 40 سال داشته است، از راه تبریز و بادکوبه به استانبول رفتند (افضلالملک، «ز»؛ ناظمالاسلام، همانجا؛ بامداد، 1/80؛ برای سال سفر و نیز سفر آقا خان به مشهد، قس: آدمیت، 18) و نزدیک به 10 سال در خارج از کشور به سر بردند و آنچه از اندیشه، فعالیتها و آثار آن دو میشناسیم، محصول همین سالهای کوتاه عمر آنها در بیرون از وطن است.شیخ احمد روحی زبان عربی (حجازی) و فرانسوی را در استانبول تکمیل کرد. زبانهای انگلیسی و ترکی استانبولی آموخت و از راه تدریس زبان به اروپاییها و ترکها گذران میکرد (افضلالملک، «ح»؛ ناظمالاسلام، 1/13). سپس، روحی همکاری با روزنامۀ اختر را آغاز کرد که شمارههای آن مخفیانه به ایران میرسید و مطالبش، بهویژه مقالههای انتقادیاش، در روشنگری ایرانیان تأثیری چشمگیر داشت (براون، «مطبوعات ... »، 18؛ آدمیت، 22-23). روحی برخی مقالات را با نام خود، و شماری دیگر را با نام مستعار نوشت و بهاینترتیب، به جمع ایرانیان روشناندیش، تبعیدشده، جلای وطنکرده و مخالف حکومت ایران پیوست و حیات فکری ـ سیاسی جدیدش را آغاز کرد. آشنایی و سپس دوستی و همکاری او با میرزا حبیب اصفهانی، مترجم توانا، ادیب و دگراندیش، فصلی دیگر در فعالیتهای فرهنگیاش گشود (همو، 22؛ پروین، 1/251). از اشارات، اینگونه برمیآید که میرزا آقا خان، میرزا حبیب و روحی، گذشته از همکاری، نوشتهها و ترجمههای یکدیگر را ویرایش میکردند (افضلالملک، همانجا؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله).روحی از استانبول به زیارت مکه رفت و از آنجا، راهی صفحات شام و حلب شد؛ چندگاهی در آن دیار بود و به قصد دیدار میرزا آقا خان به استانبول بازگشت (ناظمالاسلام، همانجا). آن دو در همان اوان ورود به استانبول، برای دیدار با میرزا یحیى نوری، ملقب به «صبح ازل» (1246؟-1330 ق/1830-1912 م)، رئیس فرقۀ ازلیان و برادر بهاءالله (مؤسس فرقۀ بهاییان) به قبرس رفتند. در آنجا، رفعتالله خانم و طلعت خانم، دختران صبح ازل، بهترتیب، به عقد میرزا آقا خان و روحی درآمدند (نک : آدمیت، 18).صبح ازل احتمالاً در 1268 ق/1852 م، پس از کشتار بابیان در ایران، یعنی زمانیکه روحی شاید پنجساله بوده است، از ایران گریخت؛ بنابراین، پیدا ست که گرایش روحی به بابیان و ازلیان، سالها پس از خروج صبح ازل از ایران بوده است. اینکه آیا ارتباطی نهانی میان اینها برقرار بوده، و این ارتباط از طریق خانواده یا مجامع فکری صورت میگرفته، نکاتی است که در منابع پاسخهایی روشن ندارند (نک : محیط، 246 بب )، اما قدر مسلم، همان دیدار و پیوند و بعداً نیز تألیف هشت بهشت که بخشی از آن در شرح معتقدات ازلیان است (نک : دنبالۀ مقاله)، دربارۀ جایگاه خاص روحی و میرزا آقا خان در میان آن فرقه محل تردید باقی نمیگذارد؛ هرچند که بازهم، چند بار تغییر عقیده دادهاند و پیوستن به فرقهها و نحلهها را بیشتر باید از دیدگاه نگرشهای سیاسی و تجددخواهانه در نظر گرفت، تا از منظرهای اعتقادی یا مذهبی صرف.روحی و میرزا آقا خان در استانبول با سید جمال از نزدیک آشنا شدند و به انجمنی پیوستند که سید از 12 تن از ادیبان و دانشمندان تشکیل داد. وظیفۀ اصلی انجمن، نوشتن نامه به علمای سرشناس شیعی در بلاد اسلامی، و دعوتکردن آنها به اتحاد اسلامی و فارغ از اختلافات، ازجمله اختلافات شیعی و سنی بود (افضلالملک، «ط» ـ «ی»؛ براون، «انقلاب»، 94-95؛ دولتآبادی، 1/ 99؛ کسروی، 1/ 139). انتشار این نامهها، ناصرالدین شاه و سران حکومت استبدادی را متوحش ساخت. ازاینگذشته، انتقادهای شدید از میرزا علیاصغر امینالسلطان و فساد حکومت در ایران، بر نگرانی حکام وقت افزود و ازاینرو، به عطاءالملک، سفیر ایران در عثمانی، دستور داده شد که ایرانیان دگراندیشِ جمعشده در استانبول را به کشور بازگرداند (افضلالملک، «ی»؛ ناظمالاسلام، 1/14؛ آدمیت، 42-43).میرزا حسن خان خبیرالملک، ژنرال کنسول سابق ایران در استانبول ــ که به جرگۀ ناراضیان پیوسته بود و با میرزا آقاخان و روحی همکاری میکرد ــ ظاهراً بیش از بقیه با فساد عطاءالملک روبهرو بود. میرزا رضا کرمانی در جریان استنطاق بهسبب قتل ناصرالدین شاه گفته است که عطاءالملک با این 3 تن غرض داشت و برای دستگیری آنها از هیچ کوششی فروگذاری نمیکرد (ناظمالاسلام، 1/100؛ دایرة المعارف، 1/64). اعمال فشار حکومت ایران برای استرداد این دسته از ایرانیان، با چند حادثۀ سیاسی مقارن شد؛ ازجمله، شورش ارمنیان در عثمانی (1312-1313 ق/1895-1896 م) که عطاءالملک این 3 تن را به دخالت در آن متهم میکرد و رئیس ضبطیۀ (پلیس) استانبول را هم در این مقصود با خود همراه کرده بود، شکست طرح اتحاد اسلامی سید جمالالدین، قطع حمایتهای سلطان عبدالحمید از هدفهای گروه اتحاد اسلامی و مهمتر از اینها، قتل ناصرالدین شاه در 1313 ق (آدمیت، همانجا). مأموران ضبطیه سرانجام، با موافقت سلطان عبدالحمید خانههای این 3 تن را تفتیش، و مدارکشان را ضبط کردند و حتى اموال روحی را به حراج گذاشتند. در میان مدارک هیچ برگهای یافت نشد که از دخالت اینان در شورشهای داخلی عثمانی حکایت کند. هر 3 تن را بر کشتی سوار کردند و روانۀ ایران ساختند (افضلالملک، «یب»- «ید»؛ آدمیت، 43؛ برای نظری دیگر در باب دستگیری اینها، نک : ناظمالاسلام، 1/15).تحویل این 3 تن به مقامات ایرانی مدتی طول کشید. اینطور بهنظر میرسد که برخی از مأموران ایرانی در خاک عثمانی و نیز برخی مقامات عثمانی که اینها را بیگناه میدانستند، در تحویلشان دستبهدست میکردند، اما قتل ناصرالدین شاه که اتفاق افتاد، ایشان به مقامات ایرانی تحویل داده شدند (واثقی، 336). میرزا محمدعلی میرزا ولیعهد، رستم خان سرتیپ را همراه چند سوار از دارالسلطنۀ تبریز مأمور کرد تا آنها را در سرحد از مأموران عثمانی تحویل بگیرند و به تبریز بیاورند. سپس، هر 3 را در عمارت دولتی تبریز حبس، و استنطاق کردند (ناظمالاسلام، 1/14-15). اتهام ایشان چند فقره بود، ازجمله: تهییجکردن روحانیان شیعه علیه شاه، میرزا علیاصغر خان امینالسلطان و حکومت، همدستی با سید جمالالدین، دخالت در قتل شاه و نیز بابیگری. در 6 صفر 1314 ق/17 ژوئیۀ 1896 م، محمدعلی میرزا شخصاً آنها را در باغ شمال تبریز استنطاق کرد و سؤال و جواب به مشاجره کشید. محمدعلی میرزا بددهنی کرد، آنها هم جوابهایی جسورانه دادند و پیش از آنکه استنطاق به نتیجه برسد و اتهامات محرز شود، هر 3 تن را به باغ بردند و در برابر محمدعلی میرزا سر بریدند. سپس، پوست سرشان را کندند، در آنها کاه/آرد ریختند و به دارالخلافۀ تهران فرستادند. بدنهای بیسر را هم به داغیولی، نزدیک تبریز، بردند و دیواری را بر آنها خراب کردند (همانجا؛ کسروی، 1/ 139-140).شیخ احمد روحی در استنطاقها هرگونه انتساب به الحاد را رد کرد، خود را مسلمان حقیقی و طرفدار وحدت مسلمین خواند. وی در زندان با صوتی خوش آیات قرآن تلاوت میکرد و تلاوت او بهحدی مؤثر بود که مأموران محافظ غالباً میگریستند (نک : واثقی، 343). هر 3 تن با متانت، وقار و قدرت شیخ احمد از مرگ استقبال کردند. روحی گفته بود اگر شما قدر این زنجیر را میدانستید که بر گردن ما آویختهاند، آن را از طلا میساختید و روزی یک مرتبه به زیارت آن میآمدید (کسروی، همانجا؛ واثقی، 339-343). شیخ احمد روحی را مردی خوشسیما، خوشسخن و خوشنثر وصف کردهاند (براون، «انقلاب»، 93).هشت بهشت کتابی است در 8 باب و یک خاتمه. هر باب از چند قسمت، و هر قسمت از چند ماده تشکیل میشود. این کتاب دربارۀ حکمت نظری و عملی، حقوق الٰهی، تهذیب اخلاق، تدبیر منزل، سیاست مدن و نوامیس عامه و نیز مشتمل بر باب دیگری است که اهمیت اصلی کتاب بهواسطۀ آن باب است: شرح معتقدات ازلیان، فلسفۀ مذهب بابیه، رویدادهای دورۀ اول بابیه، زندگینامۀ شماری از بزرگان این فرقه و علتهای جداشدن ازلیان و بهاییان. این کتاب که حاوی اطلاعاتی دست اول و نزدیک به زمان رویدادها ست، از مآخذ اصلی ادوارد براون در تاریخ بابیه بوده است (قزوینی، 18؛ آرینپور، 1/394-395؛ آدمیت، 64-65).هشت بهشت را برخی به روحی، و برخی به روحی و میرزا آقا خان نسبت دادهاند (همو، 63-64). اما در انتساب این کتاب، اقوالی گوناگون موجود است. نسخهای خطی از هشت بهشت در مجموعۀ کتابخانۀ ملی، ذیل نام حاج سید جواد کربلایی و به خط محمدرفیع بن محمدباقر طاری نطنزی، مورخ 1338 ق، ثبت شده، و در توضیح آن آمده است: «این اثر تألیف حاج سید جواد کربلایی، نوادۀ سید مهدی بحرالعلوم [است] که در ابتدا شیخی بوده، بعد بابی و سپس ازلی شده، ... میرزا آقا خان کرمانی و شیخ احمد روحی آن را به انشای نسبتاً ساده و روانی درآوردهاند» (نک : ملی، 37/230-231). به عقیدۀ مهدی بامداد «اصل کتاب [هشت بهشت] از دیگری بوده، شیخ احمد روحی و میرزا آقا خان در آن از نظر انشا دستی بردهاند و از تألیفات شیخ احمد روحی یا آقا خان کرمانی بهغلط شهرت یافته است» (1/81، حاشیه). نیز گروهی آن را حاصل کار هر دو بر یادداشتهایی دانستهاند که میرزا آقا خان از درس حاج سید جواد کربلایی فراهم کرده بود (برای آگاهی بیشتر، نک : نبوی، 29).نسخهای از این کتاب، به خط خود شیخ احمد روحی، در اختیار ادوارد براون بود که در کتابخانۀ دانشگاه کیمبریج نگاهداری میشود (قزوینی، همانجا). نسخهای دیگر که تاریخ تحریر آن صفر 1324 است، در 623 صفحه و به خط حاج میرزا مهدی امین است (آدمیت، 63). متنی چاپی از آن در هند (مشار، 5/5490)، و متنی دیگر با مقدمۀ افضلالملک کرمانی در تهران (1339 ش) منتشر شده است. میرزا علیاکبر کرمانی، پدر عبدالحسین صنعتیزادۀ کرمانی، در استانبول، در خدمت میرزا آقا خان و شیخ احمد روحی، و امین و معتمد آنها بود. پس از اعدام آن 3 تن، اسناد و مدارک برجایماندۀ آنها به اهتمام وی به کرمان انتقال یافت. ترجمۀ حاجی بابای اصفهانی از میان این اوراق در کلکته چاپ شد (نک : کامشاد، 46- 48؛ آدمیت، 96، حاشیۀ 1).
آدمیت، فریدون، اندیشههای میرزا آقا خان کرمانی، تهران، 1357 ش؛ آرینپور، یحیى، از صبا تا نیما، تهران، 1354 ش؛ آفاری، ژانت، انقلاب مشروطۀ ایران، ترجمۀ رضا رضایی، تهران، 1385 ش؛ افشار، ایرج، سواد و بیاض، تهران، 1344 ش؛ افضلالملک کرمانی، محمود، «مختصری از شرح احوال مرحوم میرزا آقا خان کرمانی، 1270-1314 ق»، هشت بهشت، تهران، 1339 ش؛ امامی، کریم، از پست و بلند ترجمه، تهران، 1372 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، «سخنی چند در پیرامون اندیشههای میرزا آقا خان»، وحید، تهران، 1347 ش، س 23، شم 7- 8؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، 1357 ش؛ بهار، محمدتقی، سبکشناسی، تهران، 1355 ش؛ پروین، ناصرالدین، تاریخ روزنامهنگاری ایرانیان و دیگر پارسینویسان، تهران، 1377 ش؛ پیرزاده، محمدعلی، سفرنامه، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، تهران، 1343 ش؛ جمالزاده، محمدعلی، برگزیدۀ آثار، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1378 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دولتآبادی، یحیى، حیات یحیى، تهران، 1362 ش؛ قزوینی، محمد، «وفیات معاصرین»، یادگار، تهران، 1326 ش، س 3، شم 10؛ کامشاد، حسن، پایهگذاران نثر جدید فارسی، تهران، 1384 ش؛ کسروی، احمد، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، 1357 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ محیط طباطبایی، محمد، «میرزا آقا خان و شیخ احمد روحی»، راهنمای کتاب، تهران، 1353 ش، س 17، شم 4-6؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، 1352 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1360 ش؛ ملی، خطی؛ ناظمالاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران، 1376 ش؛ نبوی رضوی، مقداد، تاریخ مکتوم، تهران، 1396 ش؛ واثقی، صدر، سید جمالالدین حسینی، پایهگذار نهضتهای اسلامی، تهران، 1335 ش؛ همت کرمانی، محمود، تاریخ مفصل کرمان، تهران، 1350 ش؛ نیز:
Browne, E. G., The Persian Revolution of 1905-1907, London,1966; id., The Press and Poetry of Modern Persia, Cambridge, 1914; Iranica.
عبدالحسین آذرنگ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید