ابن مواز
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 17 بهمن 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/266453/ابن-مواز
چهارشنبه 27 فروردین 1404
چاپ نشده
ذیل
اِبْنِمَوّاز، ابوعبدالله محمد بن ابراهیم بن زیاد (180- 269 ق/ 796-882 م)، فقیه مالکی مصر و صاحب کتاب الموّازیة. برخی، وفات ابنمواز را در 281 ق/ 894 م دانستهاند که وجه آن را در دو نکته میتوان جست: نخست آنکه ابنکثیر (11/ 71) در بیان وقایع سال 281 ق، شرححال وی را با ابوزرعۀ دمشقی (د 281 ق) خلط کرده، و این خلط به منابع دیگر نیز راه یافته است؛ نکتۀ دوم را باید در گزارشهای مربوط به واقعۀ تاریخی محنه جستوجو کرد (نک : دنبالۀ مقاله).
ابنمواز در اسکندریه به دنیا آمد و در همانجا به آموختن دروس اسلامی پرداخت و بهویژه با مذهب مالکی که در آن دیار رواج داشت، آشنا شد. او نزد برخی از بزرگان فقه مالکی همچون ابنماجشون، عبدالله بن عبدالحکم، اصبغ بن فرج، یحیی بن بکیر و ابوزید بن ابیالغمر دانش آموخت (قاضی عیاض، 3/ 72؛ ذهبی، العبر، 1/ 404؛ ابنفرحون، الدیباج ... ، 2/ 166). در این میان حتى برخی به دانشاندوزی وی نزد کسانی چون ابنقاسم، ابنوهب و اشهب نیز اشـاره کردهاند (نک : قـاضی عیـاض، ابنفرحـون، همانجـاهـا؛ مقریزی، 2/ 212؛ برای نظر مخالف دربارۀ روایت او از اشهب، نک : ذهبی، سیر ... ، 13/ 6). ابنخلدون (1(4)/ 809-810) بر آن است که ابنمواز از شافعی نیز روایت کرده، و این مربوط به هنگامی است که شافعی در مصر در خانۀ ابنعبدالحکم به سر میبرده است. ابنمواز نیز به نوبۀ خود به کسانی همچون ابنمبشر، ابنابیمطر، ابنقیس، قاضی ابوالحسن اسکندرانی و فرزند خودش، بکر دانش آموخت (ذهبی، همانجا؛ مخلوف، 68). وی در مصر بهعنوان فقیهی معتبر شناخته میشد و در زمان خود ریاست مالکیان آن دیار را بر عهده داشت (ذهبی، العبر، سیر، همانجاها).
ابنمواز شاهد دو واقعۀ مهم تاریخی در زندگی خود بود. در اوایل حیات علمی وی که مصادف با اواخر دورۀ مأمون و آغاز خلافت معتصم عباسی بود، مسئلۀ کلامی خلق قرآن و جریان محنه، موضوعیت پیدا کرد و دامنۀ این ماجرا که در بغداد، مقر خلافت، آغاز شده بود، پس از اندکزمانی به مصر نیز کشیده شد. در این میان برخی تقیه کرده، به خلق قرآن قائل شدند، اما ابنمواز و برخی دیگر هم که درگیر این موضوع شده بودند و قول به خلق قرآن را برنمیتـافتند، مجبور به گریز شدند (نک : ابوالعرب، 252-253؛ قاضی عیاض، 2/ 516-517). بنابر گفتۀ ابواسحاق شیرازی، وی در این جریان به شام گریخته بود (ص 159)، اما برپایۀ منابع دیگر میدانیم که درنگ او در شام چندان به طول نینجامیده است.
واقعۀ دیگری نیز در اواخر دوران زندگی ابنمواز پیش آمد، از این قرار که خلیفۀ عباسی معتمد که عملاً اختیاری در امور خلافت نداشت و برادرش موفق، رسیدگی بر تمامی مسائل حکومتی را بر عهده گرفته بود، در 269 ق در زمانی مناسب با بهرهگیری از غیبت موفق، از احمد بن طولون، حاکم مصر کمک خواست. احمد بن طولون نیز او را نزد خود فراخواند. معتمد رهسپار مصر شد، ولی در میان راه به دستور موفق، توسط گروهی از عمال وی دستگیر، و به سـامرا برده شد. ابنطولون که از واقعه آگاه شد، به دمشق رفت و تمامی فقیهان و بزرگان را از آنچه رخ داده بود، آگاهانید. در این میان بسیاری از بزرگان مصر نیز که ابنمواز هم در شمار آنان بود، از آن دیار به دمشق رهسپار شدند. بنابر نقلی از ذهبی (نک : همانجـا) چنین به نظر میرسد که ابنمـواز در همین سفر در کنار احمد بن طولون بوده است. احمد در دمشق رأی به خلع موفق از ولایتعهدی داد و از فقها و بزرگان بهاشارت خواست تا حکم جهاد برضد او دهند؛ بسیاری از حاضران با او همداستان شدند و درخواست او را اجابت کردند، اما ابنمواز و برخی دیگر از صدور چنین حکمی سر باززدند (نک : کندی، 225-226؛ قاضی عیاض، 3/ 73؛ ابناثیر، 7/ 394-395).
اشتهار ابنمواز بیشتر بهسبب چیرگی او در فقه مالکی و تألیف اثری است که با عنوان الموازیه شهرت یافته است. وی در سفری که پیش از 212 ق/ 827 م به مدینه کرد و نزد ابنماجشون (د 212 ق) به دانشاندوزی پرداخت، افزونبر آشنایی با مکتب مصری فقه مالکی، مکتب مدنی مـالکی را نیز آموخت (مثلاً نک : ونشریسی، 4/ 90). بدین ترتیب او با این مجموعۀ شناخت و آشنایی با اقوال پیشینیان، علاوهبر گزینش و اختیارات فقهی، به تفریع در فقه مالکی پرداخت. ابنمواز اثر مهم خود الموازیه را به همین ترتیب براساس اصول معتقدات مالکی و پرداختن به فروع آن و نیز گردآوری روایات و نص سماعات گوناگون تألیف نمود. بنابر گفتۀ ابوالحسن قابسی، وی در این اثر که از مهمترین آثار متقدم در فقه مالکی است، اختیارات گوناگون را ذکر کرد و تلاش نمود تا فقه مالکی را از خلافیات بپیراید (قاضی عیاض، 3/ 73-74). ابنمواز در کتـاب خود علاوهبر اقوال مـالک (مثلاً نک : ابنجزی، 119؛ ونشریسی، 5/ 310)، به نقل آراء ابنقاسم، اشهب و دیگر فقیهـان مـالکی نیز پرداخته است (نک : ابنرشـد، 233؛ ابنفرحون، درة ... ، 205؛ ونشریسی، 2/ 329، 423، جم ). او که گرایش بسیاری به آراء ابنقاسم داشته، گاه حتى به تفسیر و توضیح آنچه در المدونة الکبرى آمده، پرداخته، و گاه رأی او را تأویل کرده است (مثلاً نک : ابنرشـد، 233، 235، 240-241؛ ونشـریسی، 4/ 27، 68، 7/ 253، جم ). در این کتاب همچنین آراء و اختیارات بسیاری از شخـص او را نیـز میتوان یـافت (مثلاً نک : ابـنرشـد، 237- 238؛ ابنفرحون، همان، 154، 164، 244؛ ابنجزی، 101-102؛ ونشریسی، 5/ 255، 7/ 61، جم ).
برپایۀ آراء برجایمانده از ابنمواز در آثار مختلف، افزونبر آشنایی او به مکتب مدنی و مصری فقه مالکی، گرایش او به فقه مکتب مصـر (نک : همو، 4/ 90)، نمونههـایی از اجتهاد وی برپـایۀ قیاس و اصولاً توجهش به استدلال فقهی را نیز میتوان مشاهده کرد (ابنرشد، 234، 422؛ ونشریسی، 3/ 70، 7/ 61، 106، 169، 195). ابوزهره (ص 263) هدف او را در الموازیه، بیان ادلۀ احکام براساس کتاب و سنت دانسته که با پرداختن به فقه مالکی، فقه عراقی و فقه شافعی و بررسی تطبیقی آنها، سعی در پیرایش آراء مخالف و دفاع از فقه مالکی داشته است (نیز نک : قاضی عیاض، همانجا).
برپایۀ گفتۀ قاضی عیاض (همانجا)، الموازیه دراصل از دو بخش «کتاب الصلاة» و «کتاب الطهارة» خالی بوده، و مؤلف اثری جداگانه با عنوان کتاب الصلاة تألیف کرده بوده است. در انتها گفتنی است که الموازیه که در منابع از آن به کتاب ابنمواز و کتاب محمد هم یاد شده (ابنفرحون، همان، 128؛ ونشریسی، 2/ 88)، و از امهات فقه مالکی شمرده شده، از سوی دیگر مؤلفان مورد توجه فراوان قرار گرفته، و بهویژه در مصر و مغرب اسلامی رواج داشته است (نک : مقریزی، 5/ 454؛ ابنرشد، ونشریسی، همـانجاهـا). نسخهای ناقص از این اثر در 15 برگ در تونس موجود است (GAS, I/ 474). قاضی عیاض کتابی با عنوان الوقوف را نیز از آثار ابنمواز دانسته (3/ 74)، و ونشریسی از النوادر وی یاد کرده است (2/ 110).
ابناثیر، الکامل؛ ابنجزی، محمد، القوانین الفقهیة، بیروت، دار القلم؛ ابنخلدون، العبر؛ ابنرشد، محمد، المقدمات و الممهدات، قاهره، مطبعة السعاده؛ ابنفرحون، ابراهیم، درة الغواص، به کوشش محمد ابواجفان و عثمان بطیخ، بیروت، 1406 ق/ 1985 م؛ همو، الدیباج المذهب، به کوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره، 1394 ق/ 1974 م؛ ابنکثیر، البدایة؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، طبقات الفقهاء، به کوشش خلیل میس، بیروت، دار القلم؛ ابوزهره، محمد، مالک، حیاته و عصره، قاهره، 1952 م؛ ابوالعرب، محمد، المحن، به کوشش یحیى وهیب جبوری، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1404 ق/ 1984 م؛ همو، العبر، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1405 ق/ 1985 م؛ قاضی عیاض، ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیر محمود، بیروت / طرابلس، 1387 ق/ 1967 م؛ کندی، محمد، الولاة و القضاة، به کوشش رُوِن گست، بیروت، 1908 م؛ مخلوف، محمد، شجرة النور الزکیة، قاهره، 1350 ق؛ مقریزی، احمد، المقفی الکبیر، به کوشش محمد یعلاوی، بیروت، 1411 ق/ 1991 م؛ ونشریسی، احمد، العیار المعرب، به کوشش محمد حجی، بیروت، 1401 ق/ 1981 م؛ نیز:
GAS.
فرامرز حاجمنوچهری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید