ابن علیه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 16 بهمن 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/266449/ابن-علیه
چهارشنبه 27 فروردین 1404
چاپ نشده
ذیل
اِبْنِعَلیّه، عنوان مشترک چند تن از عالمان عراق در سدههای 2 و 3 ق/ 8 و 9 م، بدین شرح:
از فقیهان اصحاب حدیث. اسماعیل ابنعلیه با عبدالرحمان بن قطبه از قبیلۀ بنیاسد نسبت ولا داشت و ازهمینرو اسدی خوانده میشد. نیای او، مقسم از مردمان خراسان بود که در جنگ با فاتحان مسلمان به اسارت گرفته شد. ابراهیم پدر اسماعیل که در کوفه مسکن داشت، به تجارت روزگار میگذرانید و در سفرهای پیاپی به بصره با علیّه بنت حسان، از زنان سرشناس و اهل دانشِ بصره، پیوند زناشویی بست و اسماعیل حاصل این ازدواج بود. وی کمتر پدر را در کنار خود میدید؛ ازاینرو، تحت حمایت مادرش، علیه پرورش یافت و به ابنعلیه معروف شد (نک : ابنسعد، 7(2)/ 70؛ نیز خطیب، 6/ 230-231؛ ابنحجر، 1/ 113).
اسماعیل با اهتمام مادرش، از روزگار نوجوانی به تحصیل دانش و فراگیری حدیث اشتغـال ورزید (نک : خطیب، 6/ 231) و در ایـن دوره از برخی بزرگان عراق و حجاز چون محمد بن مُنکَدِر مدنی (د 122 ق)، عبدالله بن ابینجیح مکی (د ح 131 ق) و بهویژه عبدالعزیز بن صهیب، از رجال متقدم بصره، استماع حدیث کرد. از دیگر مشایخ او میتوان ایوب سختیانی، حمید طویل، عبدالله بن عون، داوود بن ابیهند، علی بن زید بن جدعان، عثمان بَتّی، سلیمان تیمی و یونس بن عبید را یاد کرد که همگی از محدثان و فقیهان بنـام بصره بودهاند (نک : بخـاری، 1(1)/ 305؛ خطیب، 6/ 229، 231؛ مزی، 3/ 23-25).
ابنعلیه بهسبب علو اسانیدِ خود، پیش از پاینهادن به 40سالگی بهعنوان مرجعی برای اخذ حدیث نام و آوازهای یافت و هم ازاینرو، حتى برخی از مشایخ او چون ابنجریج مکی (د 150 یا 151 ق)، شعبة بن حجاج (د 160 ق) و همچنین برخی از عالمان کهنسال چون ابراهیم بن طهمان (د 163 ق) و حماد بن زید (د 173 ق) از او حدیث شنودند و به روایت از او پرداختند. افزونبر اینان از دیگر شاگردان و راویان او مشاهیری چون احمد بن حنبل، احمد بن منیع، اسحاق بن راهویه، ابوخیثمه زهیر بن حرب، ابوسعید اَشجّ، ابوبکر و عثمان فرزندان محمد بن ابیشیبه، عبدالرحمان بن مهدی و عبدالله بن وهب مصری را میتوان نام برد (نک : خطیب، 6/ 229؛ مزی، 3/ 25-27).
چنین مینماید که ابنعلیه دستکم تا اوایل دهۀ 160 ق در زادگاه خود بصره میزیسته است؛ زیرا در جریان رخدادهای سیاسی عراق در 161 ق/ 778 م، او و محمد بن میمون عنبری بهعنوان «رئیس» بصریان شناخته میشدهاند (نک : طبری، 8/ 136). ابنعلیه پیش از 178 ق/ 794 م چندگاهی در جایی بیرون از بصره، احتمالاً بغداد گذرانیده است؛ چه، علی بن مدینی از ورود او به بصره در 178 ق بهعنوان متولی صدقات بصره و مسئول گردآوری زکـات آن ناحیه سخن گفته است (نک : بسوی، 2/ 242؛ نیز ابنسعد، همانجا). چنین مینماید که ابنعلیه تا زمان انتقالش به بغداد همچنان عهدهدار این منصب بوده است. در اواخر خلافت هارون (حک 170-193 ق)، ابنعلیه به بغداد فراخوانده شد و در دارالخلافۀ عباسیان سرپرستی «مظالم» را بر عهده گرفت که از مناصب عالی قضایی بود (نک : همانجا؛ خطیب، 6/ 229، 231).
پس از درگذشت هارون، ابنعلیه کمتر از یک سال از خلافت محمد امین (حک 193- 198 ق) را درک کرد و در این مدت بر منصب خود باقی بود و پس از مرگ او، محمد بن عبدالله انصاری ولایت مظالم را عهدهدار شد (نک : ابنقتیبه، 384، 520).
ابنعلیه در دورۀ حضور اخیر خود در بغداد، ضمن تصدی اعمال دیوانی، به تحدیث و آموزش همت گمارد و تا هنگام وفات از حدیثگفتن بـازنایستـاد (نک : خطیب، 6/ 229). خـانۀ او در بغداد، کانونی برای اجتماع طالبان فقه و حدیث بود و کسانی چون احمد بن حنبل از ملازمـان این کانون بودهاند (مثلاً نک : سمعـانی، 2/ 258). گفتنی است که ابنعلیه بهسبب پرداختن به امور دیوانی همواره با نکوهش از سوی دوستان و همصنفان خود چون ابنمبارک مواجه بود، اما وی فشار دیون و تعهدات مالی را برای تندادن به عملِ دیوان عذر مینهاد (نک : بسوی، 2/ 242-243؛ خطیب، 6/ 235-237).
در برخی منابع روایی، به نقل از احمد بن حنبل و رجال دیگر از متقدمان آوردهاند که اسماعیل ابنعلیه به «مخلوقبودن قرآن» باور داشته است؛ اما برخی از رجال اصحاب حدیث تلاش کردهاند تا این نسبت را نادرست یا ناشی از سوءتفاهمی قلمداد نمایند (نک : خطیب، 6/ 237- 239؛ ذهبی، میزان ... ، 1/ 219-220؛ ابنحجر، 1/ 35، به نقل از ابنابیحاتم). بههرتقدیر نباید این نسبت را بهسادگی مورد تردید قرار داد، زیرا در منابع گوناگون روایی، احادیثی متعدد به نقل از اسماعیل ابنعلیه در باب توحید وارد شده است و روحیۀ مخـالفت بـا تجسیم بر این احـادیث غلبه دارد (مثلاً نک : ابنخزیمه، 131، 132، 221، 222، 347؛ ابنبابویه، 152).
ابنعلیه را رجالشناسان بزرگ اهلسنت چون احمد بن حنبل، یحیی بن معین و عبدالرحمان بن مهدی توثیق کرده و او را اَثبت بصریـان شمـردهاند (نک : یحیی بـن معین، معرفة ... ، 1/ 104، 108؛ ابـنابـیحـاتم، 1(1)/ 154-155؛ خطیـب، 6/ 231 ﺑﺒ ). در مقـام نقـد جزءبهجزء روایات او، اگرچه احمد بن سعید دارمی اصرار دارد که جز یک مورد خطای قابل اغماض، خطایی از ابنعلیه در نقلش ندیده است (نک : همو، 6/ 233)، اما یحیی بن معین ( التاریخ، 2/ 30) شمار اینگونه خطاها را 4 مورد دانسته است. ابنعلیه از رجال صحیحین است (ابنقیسرانی، 1/ 23) و شعبه استاد وی، در ستایش از دانش او در حدیث، وی را «سید المحدثین» لقب داده است (نک : خطیب، 6/ 234).
افزونبر حدیث، باید بر آگاهی ابنعلیه در فقه اشاره کرد و یادآور شد که او در اواخر روزگار هارون و آغاز خلافت محمد امین، از برجستهترین فقیهان جهـان اسلام بوده است (نک : یعقوبی، 2/ 443؛ بسوی، 2/ 158- 159؛ ذهبی، همان، 1/ 216). فقه ابنعلیه اگرچه پروردۀ محیط بصره بود، اما گویا برخی مشخصههای بارز فقه کوفی را نیز داشت. هرچند وکیع بن جراح در نشاندادن چهرۀ کوفیِ فقه ابنعلیه بیشتر به حلالشمردن نبیذ از سوی وی، اشارت داشته است (نک : خطیب، 6/ 237)، اما شواهدی حکایت از آن دارند که گرایش خـاص به قیـاس بر فقه ابنعلیه غالب بوده است (نک : شماخی، 1/ 223). افزونبر محیط عراق که تأثیر فقه ابنعلیه بر محافل آن کاملاً طبیعی است، نمونههایی از نفوذ و تأثیر فقه ابنعلیه در سدۀ 3 ق/ 9 م در شمال افریقا نیز دیده میشود (نک : همانجـا)، اما در منابع فقهی و آثار تطبیقی سدههای بعد، آراء ابنعلیه به فراموشی سپرده شد (برای نمونههایی از آراء او در باب تنجیس آب چـاه، شرب نبیذ، نکـاح مشـرک و نیز اُضحیـه، نک : یحیی بن معین، التاریخ، 2/ 31، معرفة، 1/ 152-153؛ خطیب، 6/ 237؛ نووی، 1(1)/ 120).
سرانجام باید به آگاهی ابنعلیه بر اخبار و روایات تاریخی اشاره کرد و یادآور شد که نام او در سلسلۀ اسانید روایاتی پرشمار در آثار اخباری ـ تاریخی در ابوابی چون قصص انبیـا، سرگذشت صحابه و تابعین، و وقایع گوناگون صدر اسلام به چشم میخورد (مثلاً نک : بلاذری، 3/ 35، 37، جم ؛ طبـری، 2/ 236) و از آن میـان روایات او در باب «مقتل عثمان» از اهمیت ویژهای برخوردار است (برای نمونههای نقل روایـات، نک : بلاذری، 5/ 73-74، 92؛ طبری، 4/ 371؛ برای اشاره، نک : یحیی بن معین، همان، 2/ 29-30).
افزونبر نسخهها و اجزاء نامدون مشتمل بر احادیث، آراء و اقوال رجـال (نک : احمد بن حنبل، 1/ 122-123؛ ابنابیحـاتم، 1(1)/ 154)، ابنندیم در الفهرست ابنعلیه را از مؤلفان اصحاب حدیث برشمرده، و آثاری با عنوانهای التفسیر، الطهارة، الصلاة و المناسک را از او نام برده است (ص 283).
بنابه ضبط ابنسعد (7(2)/ 70)، ابنعلیه در 13 ذیقعدۀ 193 در بغداد وفات یافت، اما برخی چون ابنمثنى وفات او را در 194 ق پنداشتهانـد (نک : خلیفه، 224، 328؛ بخـاری، 1(1)/ 305؛ ابنحجـر، 1/ 279).
از فرزندان او 3 تن نـامبُردارند: ابواسحاق ابراهیم (نک : دنبـالۀ مقاله)، حمّـاد از شاگردان پدر و از شیوخِ مسلم (نک : مزی، 3/ 26؛ ذهبی، سیر ... ، 9/ 113)، و ابوبکر محمد از شاگردان عبدالرحمان ابنمهدی و از شیوخ نسایی که چندگاهی بر مسند قضای دمشق بود (نک : همان، 9/ 112-113).
متکلم، فقیه و نویسندۀ آثار جدلی در فقه. ازآنجاکه ابراهیم از شیوۀ سنتی اصحاب حدیث دوری گزیده، و در عقاید به اهل کلام پیوسته بود، در منابع رجالی به شرح حال او کمتر پرداختهاند.
چنانکه اشاره شد، خاندان او در بصره میزیستند و دوران جوانی ابراهیم نیز در همانجا سپری شد. از نخستین شیوخ او در دانشاندوزی، پدرش بود که از او حدیث و تعالیم اصحاب حدیث را فراگرفت (نک : ابنحجر، 1/ 34). در دهۀ 180 یا اوایل دهۀ 190 ق، آنگاه که خاندانِ ابنعلیه در بغداد اقامت گزید (ابنسعد، همانجا)، ظاهراً ابراهیم نیز مقیم بغداد شد. دربارۀ آموزش ابراهیم در کلام، تنها اشارۀ مختصری در دست است که ابراهیم را از شاگردان خاص ابوبکر اصـم دانستهاند (نک : بیهقی، 1/ 457؛ خطیب، 6/ 21) و ایـن اشـاره بـا قراین گوناگون تأیید میشود (نک : دنبالۀ مقاله). اگرچه ابراهیم ابنعلیه بهعنوان محدث شهرتی نیافت، اما در منابع آوردهاند
ه بحر بن نصر خولانی و یاسین بن ابیزراره و دیگران از او حدیث شنیدهاند (نک : همو، 6/ 23) و رجالشناسانی چون یحیی بن معین و عجلی نیز متعرض تضعیف او شدهاند (نک : ابنحجر، همانجا).
ابراهیم از قائلان به خلق قرآن بود و آنگاه که در 198 ق/ 814 م هرثمة بن اعین این گروه را تحت تعقیب قرار داد، ابراهیم از دارالخلافۀ بغداد گریخت (همو، 1/ 35) و به مصر رفت. ابراهیم سالها در مصر سکنا گزید و در محلی نزدیک بابالضوال شهرِ مصر مجـالس مرتبی بر پا داشت (نک : بیهقی، همانجا؛ خطیب، 6/ 20-23). اگر روایت ابوحسان زیادی، اخباری بغدادی را که خود سال 218 ق را درک کرده است، بپذیریم که ابراهیم در شب عرفۀ آن سال در بغداد وفات یافته است (همو، 6/ 22)، باید گفت که وی در دورهای که به روزگار خلافت مأمون فضای عراق به نفع قائلان به خلق قرآن تغییر یافته بود، به موطن خود بغداد بازگشته است (قس: طبری، 8/ 637- 639، ماجرای محنه). اما ابنیونس، مورخ مصر، گمان دارد که ابنعلیه تا پایان عمر در مصر میزیسته، و همانجا وفات یافته است (خطیب، 6/ 22-23).
در بررسی باورهای کلامی ابراهیم باید گفت: آنچه در منابع بیشتر بر آن تکیه شده، اعتقاد او دربارۀ کلامالله و قول وی به مخلوقبودن قرآن است (نک : ابنحجر، همانجا، به نقل از ابنابیحاتم؛ نیز خطیب، 6/ 20؛ ذهبی، میزان، 1/ 20) و ازهمینرو، در منابع اصحاب حدیث گاه ابراهیم ابنعلیه با عنوانِ «جهمی» خوانده شده است (نک : همو، سیر، 9/ 113؛ ابنحجر، 1/ 34)، تعبیری که بر زبان اصحاب حدیث بیش از آنکه اصطلاحی دارای مفهوم فرقهشناختی باشد، ناسزایی بر قائلان به خلق قرآن بوده است. در توضیح دیدگاه ابنعلیه در خلق قرآن، باید به نقلقولی از شافعی اشاره کرد که برپایۀ آن، ابراهیم در باب سخنگفتن خداوند با حضرت موسى (ع)، معتقد بود که خداوند کلامی را خلق کرده، و از «وراء حجاب» (قس: شورا/ 42/ 51) آن را به سمع موسى (ع) رسـانیده است (نک : بیهقی، 1/ 409). اگرچه آگاهی ما دربارۀ دیگر آراء کلامیِ ابراهیم ابنعلیه بسیار اندک است، اما همین اندک نمونه نشان میدهد که وی دارای مجموعهای از نظریات کلامی، با گرایشی نزدیک به عقاید استادش ابوبکر اصم بوده است. نمونهای شاخص از این دست در بحث اقامۀ حدود بدون حضور امام است که در این باب ابنعلیه و اصم هر دو بر آناند که اگر مردمانی باشند که بهسبب افزونی شمار آنان احتمال تواطؤ (همدستی) و گمان سوء دربارۀ آنان منتفی باشد، اقامۀ حدود از سوی آنان جایز خواهد بود (نک : اشعری، 2/ 141؛ برای اتهامی کفرآمیز به وی، نک : خطیب، 6/ 22).
ابنعلیه در روزگاری میزیست که تدوینِ دانش اصول فقه بهتازگی آغاز شده بود و نقلقولهای محدودی که از دیدگاههای اصولی او به دست رسیده است، وی را همچنان در کنار ابوبکر اصم و نیز تا اندازهای در کنار مُرجیان عدلگرا چون بشر مریسی قرار میدهد. از جملۀ تعالیم منقول از ابنعلیه مخالفت سخت با حجیت خبر واحد است (نک : همو، 6/ 20-21) که در تعالیم متقدمان معتزله و نیز تعالیم مرجیان عدلگرا نکتهای آشنا ست (نک : دارمی، 127 بب ؛ مفید، اوائل ... ، 57- 58).
برپایۀ روایتی منقول از احمد بن حنبل، ابوبکر اصم و بشر مریسی بر حجیت اجماع و کاربرد آن در فقه اصراری تمام داشتهاند، تاآنجاکه احمد دعوی اجماع را ادعایی جسورانه از سوی امثال اصم و بشـر دانسته است (نک : ابنحزم، 4/ 573-574؛ نیز دبـا، 6/ 622)؛ ابنعلیه نیز همچون استادش اصم بر حجیت اجماع اعتقادی تمام داشـت (نک : بیهقی، 1/ 211؛ خطیب، 6/ 21) و این گرایش در برخی آراء کلامی ـ فقهی او مشهود و بنیادی بوده است (مثلاً نک : اشعری، همانجا؛ برای جایگاه مهم اجماع نزد مرجیان عدلگرا، نک : الایضاح، 69-70؛ دبا، 6/ 622-623).
ابراهیم ابنعلیه، به گفتۀ ابنعبدالبر، در فقه دارای آراء شاذ بسیار بوده است و خِلافنویسان اهلسنت اعتنایی به ثبت آراء وی نداشتهاند (نک : ابنحجر، 1/ 35). ابنعلیه با شافعی معاصر بوده است و در بغداد و نیز در مصر بهصورت مستقیم یا با واسطۀ شاگردانی چون بویطی مناظراتی باهم داشتهاند (برای نمونهها، نک : بیهقی، 1/ 211-212، 457؛ خطیب، 6/ 20-21؛ ابنحجر، همانجا). ابراهیم در فقه آثاری داشته که با سبکی جدلی بهصورت ردیه بر فقیهان شاخص نوشته بوده است (نک : همو، 1/ 34).
اگرچه ابنندیم، ابراهیم ابنعلیه را در شمار مؤلفان اصحاب حدیث آورده، و اجمالاً به وجود کتابهایی از او اشاره نموده (ص 283)، اما عنوانهای آنها را یاد نکرده است. ازآنجاکه میدانیم برخی از آثـار ابراهیم در عراق مورد مطالعه بوده است (مثلاً نک : خطیب، 6/ 22؛ مفید، المسائل ... ، 67- 68)، نباید یادنشدن عنوانهای کتابهای وی در الفهرست ابنندیم را به مفهوم رواجنداشتن آثار ابنعلیه در محیط عراق تلقی کرد.
برخی از آثار یافتنشدۀ ابنعلیه که عناوین آنها را میشناسیم، اینها ست: 1. کتاب فی الرد على ابی حنیفة، که نسخهای از آن در اختیار شیخ مفید (د 413 ق) قرار داشته، و از آن نقل کرده اسـت (نک : همانجا)؛ 2. الرد على مالک، که عـالم مالکی ابوجعفر ابهری از شاگردان ابوبکر ابهری (د 375 ق) ردیهای ظاهراً ناتمام و مشتمل بر 70 مسئله بر آن نوشته بوده است (نک : ابنندیم، 253؛ ابنحجر، 1/ 35، 113، قس: 344)؛ 3. الرد علی الشافعی، که نسخههای آن در عراق رواج داشته، و به گفتۀ محمد بن حسین زعفرانی، داوود اصفهانی (د 270 ق) آنگاه که بر مذهب شافعی بوده، ردیهای بر آن پرداخته بوده است (نک : خطیب، همانجا).
ابنابیحاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، 1371 ق/ 1952 م؛ ابنبابویه، محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران، 1387 ق/ 1967 م؛ ابنحجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، 1329 ق/ 1911 م؛ ابنحزم، علی، الاحکام، بیروت، 1407 ق/ 1987 م؛ ابنخزیمه، محمد، التوحید، به کوشش محمد خلیل هراس، قاهره، 1408 ق/ 1988 م؛ ابنسعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، 1904-1915 م؛ ابنقتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1380 ق/ 1960 م؛ ابنقیسرانی، محمد، الجمع بین کتابی ابی نصر الکلاباذی و ابی بکر الاصبهانی، حیدرآباد دکن، 1323 ق؛ ابنندیم، الفهرست؛ احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، به کوشش طلعت قوچ ییگیت و اسماعیل جراح اوغلی، آنکارا، 1963 م؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، 1405 ق/ 1985 م؛ الایضاح، منسوب به فضل بن شاذان، بیروت، 1402 ق/ 1982 م؛ بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، 1402 ق/ 1982 م؛ بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، 1975-1976 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 3، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، 1398 ق/ 1978 م، ج 5، به کوشش گویتین، بیتالمقدس، 1936 م؛ بیهقی، احمد، مناقب الشافعی، به کوشش احمد صقر، قاهره، 1390 ق/ 1970 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق/ 1931 م؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، به کوشش اکرم ضیاء عمری، ریاض، 1402 ق/ 1982 م؛ دارمی، عثمان، الرد على بشر المریسی، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، 1358 ق؛ دبا؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش کامل الخرّاط، بیروت، 1405 ق/ 1985 م؛ همو، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382 ق/ 1963 م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408 ق/ 1988 م؛ شماخی، احمد، السیر، به کوشش احمد بن سعود سیابی، مسقط، 1407 ق/ 1987 م؛ طبری، تاریخ؛ قرآن کریم؛ مزی، یوسف، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عـواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسـاله؛ مفید، محمد، اوائل المقـالات، بـه کوشش مهدی محقق، تهران، 1372 ش؛ همو، المسائل الساغانیة، قم، 1413 ق؛ نووی، یحیى، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، 1346 ق/ 1927 م؛ یحیی بن معین، التاریخ، به کوشش احمد محمد نور سیف، مکه، 1399 ق/ 1979 م؛ همو، معرفة الرجال، به کوشش محمد کامل قصار، دمشق، 1405 ق/ 1985 م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1379 ق/ 1960 م.
احمد پاکتچی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید