ابن سیرین، تکمله
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 16 بهمن 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/266444/ابن-سیرین،-تکمله
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ نشده
ذیل
اِبْنِسیرین، در دبا مقاله دارد.
ابنسیرین را باید از پیشگامان جریانی در عصر تابعین شمرد که به دنبال افزودن اهمیت آثار متقدم و کاستن از جایگاه نظر بودند؛ بدین منظور، او را باید بیشتر پیرو آموزههای مهتران صحابه و نیز کسانی از کهتران چون عبدالله بن عمر انگاشت که آن رویه را دنبال کردهاند.
در آموزشهای دینی بصریان در این نسل، دو جهتگیری اصلی دیده میشود که در رأس یکی ابنسیرین و در دیگری حسن بصری قرار داشت؛ تقابلی که در قالب ضربالمثل «جالس الحسن او ابنسیرین» (جوهری، 6/ 2375؛ سید مرتضى، 3/ 143) تبلور یافته است. ویژگیهای عمومی در جهتگیری ابنسیرین را میتوان بر دو پایه مبتنی دانست: تلقی حداقلی از علم دین، و اِتباع حداکثری از آثار پیامبر (ص)، صحابه و تابعین.
دربارۀ تلقی حداقلی از علم دین باید گفت که ابنسیرین برخلاف رقیبش، حسن به دنبال تکثیر آموزههای دینی نبوده است. اظهار نظری دراینباره از یونس بن عبید، از شاگردان آن دو رسیده است، مبنیبر اینکه حسن برای خدا «سخن گفت» و ابنسیرین برای خدا «سکوت کرد» (ابنسعد، 7/ 162، 195؛ احمد بن حنبل، العلل ... ، 3/ 137). این نگاه حداقلی او، تبعاتی نیز به همراه داشت که مهمترین آنها پرهیز از کتابت علم است. در مقایسهای گفتهاند که حسن مینوشت و مینوشت و ابنسیرین «نمینوشت و نمینوشت» (دارمی، 1/ 138). از وی نقل شده است که انحراف پیشینیان را بهسبب نوشتن اموری جز قرآن میدانست (ابنسعد، 7/ 194-195؛ نیز نک : دارمی، 1/ 131). او از حلقههـای تعلیم نیز نگـران بود کـه در برخی از اقوال و احوال او بـازتاب یـافته است (مثلاً نک : همو، 1/ 143).
برخورد حداکثری ابنسیرین را میتوان در شماری از سخنان او یافت، ازجمله این سخن که «هرکس تا آنگاه که به اثر پایبند است، در راه است» (همو، 1/ 66). وی ضمن تأکید بر پیروی از سنت، بر آن بود که خوگرفتن با بدعت، راه را برای بازگشت به سنت خواهد بست (همو، 1/ 80) و ازهمینرو ست که در پیشگیری سختگیر بود.
آنگاه که برخورد حداقلی ابنسیرین با علم دینی در تلاقی با برخورد حداکثری او با اتباع آثار قرار میگرفت، معنای لاادریگری او بهتر دانسته میشد. گفته میشود هرگاه از وی سؤالی میشد که پاسخ آن را در آثار سلف نمییافت، پاسخ او «لاادری» بود و از تکلف برای یافتن پاسخ پرهیز مینمود (همو، 1/ 67). وی برخی شاگردانش را به نقد میگرفت که لاادریگری او را درنمییافتند و پاسخهای او به «لاادری» را که درحقیقت نوعی پرهیز از پاسخگویی بود، پاسخی به مسئله تلقی میکردند (ابنسعد، 7/ 196). همین رویکرد لاادریگری ابنسیرین، او را به سمت یک نظامگریزی سوق داده است. اصرار وی به تکلفنداشتن در پاسخگویی در مواردی که پاسخی از پیشینیان نرسیده است، مهمترین مانع در جهت هر نوع نظامسازی است و ورود او به معارف مختلف را در حد آگاهیهای موردی فروکاسته است. بههرروی، نقش ابنسیرین در علوم مختلف اسلامی را باید در قالب همین مبانی اصلی دنبال کرد.
ابنسیرین در چهارچوب پرهیزی محتاطانه از اِعمال رأی و نظر و نظامسازی برپایۀ تکلف، در حوزۀ قرائت به روایت «حروف» بسنده کرده، و گویا هیچگاه خود را در جایگاه گزینش و طرحانداختن قرائتی مختار ندیده است؛ چندانکه با وجود قرآنآموختن وی نزد برخی از صحابه در عراق و حجاز، آموزش او به نسل پسین در حد روایت حروف قرائی بوده است (ابنجزری، 2/ 151؛ سرخسی، 1/ 13).
در خصوص تفسیر، همچنان گریز از رأی و پرهیز از تکلف، ابنسیرین را بهشدت از تفسیر قرآن دور ساخته است؛ بهطوریکه با مروری آماری در مجموعههای کهن و متأخر در تفسیر مأثور، همچون تفسیر طبری، تفسیر ابنکثیر و الدر المنثور سیوطی، بهندرت اقوال تفسیری از ابنسیرین نقل شده، و همان موارد نادر در غالب مصادیق بهسبب نیازی فقهی مورد توجه قرار گرفته است. در برخی از موارد منقول تفسیری از ابنسیرین، بیش از آنکه تحلیلی معنایی در محتوای آیه مورد توجه وی بوده باشد، بازتاب معنای آیه نزد مردم مورد توجه قرار گرفته است (مثلاً نک : ابنسعد، 7/ 200؛ سیوطی، 1/ 74).
در حوزۀ حدیث، ابنسیرین از بانیان جریانی بود که ساماندهی نقل حدیث را وجهۀ همت خود نهاده بودند. مهمترین کوشش او آن بود که حساسیت نقل حدیث از پیامبر (ص) را آشکارتر سازد و نشان دهد که تا چه اندازهای مسئولیت ناقل حدیث دشوار است (ابنسعد، 7/ 194؛ دارمی، 1/ 95).
دراینباره، ابنسیرین ضرورت ذکر مأخذ نقل به هنگام بازگوکردن حدیث و ترک حدیث در صورت ذکرنکردن مأخذ را مبنای خود نهاده است (همو، 1/ 123). وی این باور را ترویج میکرده که علم دینی اساس دین است و باید دراینباره که از چه مأخذی گرفته میشود، حساس بود (ابنسعد، همانجا). به گفتۀ او، پیش از عصر وی «کسی دربارۀ اسناد پرسش نمیکرد، تا آنکه فتنه واقع شد و پس از وقوع فتنه بود که به افراد گفته میشد نـام رجـال (واسطۀ) خود را یاد کنند» (نک : احمد بن حنبل، العلل، 2/ 559؛ مسلم، 1/ 15).
نخستین تدقیقها دربارۀ نحوۀ تحمل حدیث، از محفل ابنسیرین آغاز شده بود و میدانیم که وی در موارد ارسال، از تعبیر «نبئت عن» استفـاده میکـرد (نک : ابنابیشیبه، 5/ 207؛ احمد بـن حنبـل، مسند، 1/ 40، 41؛ نسایی، 6/ 117؛ حاکم، 2/ 119). وی بصریان را از اخذ مراسیل حسن بصری و ابوالعالیه بر حذر میداشت و یادآور میشـد که آنـان مبـالاتی دربـارۀ مـأخذ حدیثشـان ندارنـد (نک : ابواسحاق، 327).
آموزۀ دیگر ابنسیرین به منظور سـاماندهی حدیث، تـأکید او بر ضرورت نقل الفاظ حدیث عیناً، و پرهیز از جابهجایی و نقل به معنا ست (دارمی، 1/ 105). همین کوششها ست که در نسلهای پسین به تدوین اصول حدیث انجامیده است.
در پرسش و پاسخی که میان هشام بن عبدالملک، خلیفۀ اموی و عطاء بن ابیرباح، عالم مکه دربارۀ بزرگترین فقیهان تابعین رخ داده، وی ابنسیرین را در کنار حسن بصری، بزرگترین فقیه بصریان شمرده است (مکی، 1/ 7- 8). برخی از شرححالنگاران پسین چون ابنسعد (7/ 193) نیز بر فقاهت او تأکید کردهاند.
دانش فقه با هر نامی که در زمان ابنسیرین داشت، با همان دو مبنای حداقلیبودن آموزهها و حداکثریبودن اتباع دنبال شده است. دربارۀ حداقلیبودن، باید گفت که در عصر ابنسیرین، پدیدۀ «ارأیت» در محافل فقهی در حال پیدایی بوده است، و طرح مسائل تقدیری و برخورد نظاممند با مسائل فقهی روی به افزایش نهاده بود. بدین منظور، ابنسیرین در برخورد با کاربرد رأی، موضعی انکاری داشت (نک : صنعانی، 2/ 89) و هیچگاه از سمع به نظر عدول نمیکرد (دارمی، 1/ 59). او از مخالفان قیاس بود و نخستین قیاسکننده را ابلیس میدانست (همو، 1/ 76). اما مهمترین تفاوت روش او با حسن بصری در برخورد با مسائل تقدیری و توسعۀ فقه در حیطهای فراتر از رخدادها ظاهر میشد. در اینجا ست که ابنسیرین از درگیرشدن در مسائل تقدیری روی برمیتافت و مایل نبود تا در مقام یک فقیه و با تکیه بر نظر، بر مسند تدریس و افتا نشیند.
در خصوص اتباع حداکثری باید گفت که ابنسیرین در فقه خود پیش از همه بر حدیث نبوی تکیه داشت و از مطرحشدن اقوال در تقابل با حدیث نبوی ــ که در زمان وی مصادیقی داشت ــ سخت برمیآشفت (همو، 1/ 128). در استناد به حدیث نیز چنانکه دیده شد، وی بر اسناد و نقل به لفظ تأکید داشت.
بهطور کلی ابنسیرین به احتیاط در فقه شهرت داشت (ابنسعد، 7/ 195، 196) و در مسائلی که امکان احتیاط وجود نداشت، در صورت اختلاف، از فتوا پرهیز میکرد (دارمی، 1/ 68).
در مواردی که میان احادیث اختلافی وجود داشت، ابنسیرین عمل به احوط را ترجیح مینهاد، اما عمل به حدیث مخالف را نیز روا میداشت (نک : ابنسعد، 7/ 198). در عمل به اقوال صحـابه و تابعین نیز در صورت وجود اختلاف، به تخییر گرایش داشت (مثلاً صناعی، 1/ 281). اگرچه در روزگار ابنسیرین مفهوم اجماع شکل نگرفته بود، اما برخی تعابیر او مانند «ما أحد من اهل العلم شک أن ... » به مفهوم اجماع نزدیک میشد (طبری، 2/ 260).
بههرروی، ابنسیرین بهعنوان فقیهی از تابعین برای نسلهای بعد شناخته بود و طی قرون همواره فتاوای او به دیدۀ اهمیت نگریسته میشد (مثلاً ترمذی، 1/ 33، 2/ 55، جم ؛ مروزی، 207، 258، جم ؛ قفال، 1/ 67، 70، جم ؛ طوسی، 1/ 79، 133، جم ).
در خصوص مواضع اعتقادی، باید گفت ابنسیرین با نظریۀ «رجاء» خود از زمینهسازان اندیشۀ ارجاء در عراق بود؛ اما بهطور کلی او با نظریههای کلامی مطرحشده، موضعی مخالف داشت و آنها را بدعت تلقی میکرد (نک : دارمی، 1/ 120، 121). در حوزۀ آموزش اخلاقی، وی با طرح اندیشۀ رجا در برابر خوفگرایان و برترینهادن ورع بر زهد، به دنبال «ورعی فقیهانه» به شیوهای نزدیک به فقیهان مدینه بود (نک : دبا، 7/ 231).
ابنابیشیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، 1409 ق؛ ابنجزری، محمد، غایة النهایة، به کوشش برگشترسر، قاهره، 1352 ق/ 1933 م؛ ابنسعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دار صادر؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، طبقات الفقهاء، به کوشش خلیل میس، بیروت، دار القلم؛ احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، به کوشش وصیالله عباس، بیروت، 1408 ق/ 1988 م؛ همو، مُسند، قاهره، 1313 ق/ 1895 م؛ ترمذی، محمد، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، 1357 ق/ 1938 م بب ؛ جوهری، اسماعیل، صحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطـار، قـاهره، 1376 ق/ 1956 م؛ حـاکم نیشـابوری، محمد، المستـدرک علی الصحیحیـن، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1411 ق/ 1990 م؛ دارمی، عبدالله، سنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد سبع علمی، بیروت، 1407 ق؛ دبا؛ سرخسی، محمد، المبسوط، قـاهره، مطبعة الاستقـامه؛ سید مرتضى، علی، الامـالی، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، قاهره، 1325 ق/ 1907 م؛ سیوطی، الدر المنثور، بیروت، 1993 م؛ صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به کوشش حبیبالرحمان اعظمی، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ طبری، تفسیر، بیروت، 1405 ق؛ طوسی، محمد، الخلاف، به کوشش محمد مهدی نجف و دیگران، قم، 1417 ق؛ قفال چاچی، محمد، حلیة العلماء، به کوشش یاسین احمد ابراهیم درادکه، عمان، 1988 م؛ مروزی، محمد، اختلاف العلماء، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1374 ق/ 1955 م؛ مکی، موفق، مناقب ابی حنیفة، حیدرآباد دکن، 1321 ق؛ نسایی، احـمـد، سـنـن، قـاهـره، 1348 ق/ 1930 م.
احمد پاکتچی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید