ابن سال به
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 16 بهمن 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/266441/ابن-سال-به
چهارشنبه 27 فروردین 1404
چاپ نشده
ذیل
اِبْنِسالْبِه (یا سالْبِه)، خاندانی از مشایخ و عرفای بزرگ فارس که در سدههای 4-6 ق/ 10-12 م در بیضای شیراز و کازرون خانقاه داشتند.
«سالبه» واژهای فارسی است مرکب از «سال» و «به»، به معنی کسی که هر سـالِ او از سال پیشین بهتر باشد (نک : قزوینی، 180، 476-477). این عنوان درظاهر برگرفته از نام یا لقب یکی از نیاکان آنان بوده است (همو، 476). مهمترین افراد این خاندان که نمایندۀ تصوف فارس در سدههای نخستین بودهاند، ایناناند:
معروف به شیخالشیوخ (د 415 ق/ 1024 م)، عالم و عارف و سرسلسلۀ این خاندان. هجویری از او با عناوینی چون «افصحاللسان» در تصوف، و «اوضحالبیان» در توحید، یاد کرده است (ص 215). به گفتۀ احمد زرکوب شیرازی، وی از ابوالحسین سیروانی خرقه گرفته، و با او مسافرتی نیز به شام داشته است (ص 148). او 4 بار به زیارت خانۀ خدا نائل شد (همانجا) و مدتی نیز در مصر، در مصاحبت شیخ عمران تلتی به سر برد (خواجه عبدالله، 529-530). روزبهان ثانی بیآنکه نامی از استادان ابوالحسین ببرد، تنها به صحبت او با مشایخ بزرگ عصر خویش اشاره دارد (ص 10). فصیح خوافی او را شاگرد شیخ کبیر ابنخفیف دانسته است (2/ 128)؛ اما دیلمی گوید: «آخر حالِ شیخ کبیر اوایل احوال او بوده» (ص 259)، و ظاهراً به این سبب ابوالحسین نتوانسته است صحبت ابنخفیف را درک کند.
بههرحال، ابوالحسین پس از طی مراحل سیروسلوک نزد مشایخ بزرگ، در بیضا و شیراز به دستگیری و هدایت مریدان همت گماشت. صاحب فارسنامۀ ناصری گوید: «عضدالدولۀ دیلمی او را گرامی میداشت و اغلب به نزدش میآمد و طلب وعظ و نصیحت میکرد» (فسایی، 2/ 1273)، ولی چون عضدالدوله در 372 ق/ 982 م درگذشته است، این اشاره شاید مربوط به یکی دیگر از سلاطین آلبویه در فارس (بهاءالدوله یا سلطانالدوله) بوده باشد. از جملۀ مشایخی که با ابوالحسین مصاحبت داشتند، ابواسحاق کازرونی (د 426 ق) بود. هرچند در شیرازنامه (احمد زرکوب، همانجا)، او مرید ابواسحاق دانسته شده، با توجه به اینکه ابوالحسین در آن زمان، خود از مشایخ بزرگ بوده است، و نیز با توجه به حکایتی از مصاحبت آن دو (نک : محمود بن عثمان، 110)، این گفته درست نمینماید، زیرا سخنان ابوالحسین بن سالبه خطاب به ابواسحاق کازرونی همچون گفتوگوی شاگرد و مرید با استاد و پیر نیست (نک : همانجا). به نظر میرسد که بعدها مریدان و تذکرهنویسان مصاحبت این دو عارف را حمل بر ارتباط مریدومرادی کردهاند.
شیخ ابوالخیر اقبال بن عبدالله بن حسین، معروف به طاووسالحرمین (د 420 ق/ 1029 م) نیز از مصاحبان ابنسالبه بود و اشارۀ احمد زرکوب (ص 140) حاکی از آن است که وی خواهر شیخالشیوخ را نیز به همسری برگزیده بود. پیر عباس هروی از مریدان او بود (خواجه عبدالله، 527) و به گزارش احمد زرکوب (ص 149) و جنید شیرازی (شد الازار، 54)، شیخالشیوخ با ابوحیان توحیدی (د 414 ق) نیز آشنا بوده است و آن دو بر سر برخی مسائل اختلافاتی نیز داشتهاند. ظاهراً پس از درگذشت ابوحیان، شیخالشیوخ او را به خواب دید، به زیارت مزارش رفت و حتى دستـور داد کـه سنگی بر گـور وی قـرار دهنـد (نیـز نک : خوانسـاری، 8/ 94). به ابنسالبه کرامـاتی نیز نسبت دادهاند (نک : روزبهان، همانجا؛ احمد زرکوب، 148).
ابوالحسین در بیضا درگذشت و در محلی به نام خفریان در شمال تلّ بیضا (شهر قدیم بیضا را که در وسط شهر جدید جای دارد، تل بیضا گویند) به خاک سپرده شد (روزبهان، احمد زرکوب، فسایی، همانجاها؛ فرصت، 336). به گفتۀ محمد قزوینی، آثاری از مزار وی هنوز برجا ست (ص 476؛ نیز نک : مهراز، 182). فرصت شیرازی که خود آرامگاه وی را دیده است، گوید که در کنار مزار ابنسالبه چند گور دیگر نیز وجود دارد که نوشتۀ آنها محو شده است (ص 337).
از شیخالشیوخ جز دو بیت شعر به زبان عربی، که در حال وجد و استغراق بر زبان رانده (احمد زرکوب، 149)، و چند عبارت کوتاه در تذکرههـا (نک : هجویری، 130، 215؛ خواجه عبدالله، 53)، گفته یا نوشتۀ دیگری در دست نیست، ولی شخصیت او در ترویج تصوف در فارس و تحکیم مبانی آن در این ناحیه مؤثر بوده است.
صوفی و محدث، که در عرفان و تصوف از شاگردان و مریدان خاص ابواسحاق کازرونی بود. پس از او، بزرگان خاندان ابنسالبه در زمرۀ مشایخ کازرونیه درآمدند. ابوالفتح به شهرهای مختلف سفر کرد. او در سال 425 ق/ 1034 م به بغداد رفت و از ابوالقاسم بن بشران و ابوعلی حسن بن احمد بن شاذان (د 425 ق) استماع حدیث کرد، و در مصر از ابوعبدالله بن نظیف، و در اصفهان از ابوبکر بن ریذه حدیث شنید. از جملۀ کسانی که از ابوالفتح حدیث شنیدند، میتوان یحیی بن عبدالوهاب ابنمنده را نام برد (ابنجوزی، 16/ 212-213؛ ابناثیر، 10/ 119). عبدالسلام از شیخ ابواسحاق کازرونی خرقه گرفت (محمود بن عثمان، 337، 397- 398؛ احمد زرکوب، 148- 149)؛ شیخ وصیتنامهای نیز خطاب به عبدالسلام دارد که متن آن در فردوس المرشدیه آمده است (نک : محمود بن عثمان، 337-355). عبدالسلام یک سال پیش از درگذشت شیخ خود برای تحصیل علم حدیث عازم بغداد شده بود و ظاهراً هنگام درگذشت ابواسحاق در شیراز نبوده است. سلسلۀ خرقۀ عبدالسلام به دو واسطه ــ یعنی از طریق ابواسحاق کازرونی و استـادش، شیخ حسین اَکّـار ــ به ابنخفیف میرسد و اینکه ماسینیون خاندان ابنسالبه را یکی از شاخههای سلسلۀ ابنخفیف (خفیفیه) دانسته، ازاینرو ست (II/ 12-13).
عبدالسلام در جمادی الاول 473/ اکتبر 1080 در بیضا درگذشت (ابنجوزی، 16/ 213؛ ابناثیر، همانجا) و در تل بیضا، در جوار پدرش به خاک سپرده شد (همانجا). ظاهراً آثار و نوشتههای قبر او در زمان فرصت شیرازی (همانجا) از میان رفته بوده است. هجویری که معاصر او بوده، از وی به نیکی یاد کرده است (ص 215). بنای خانقاه صدیقیه در شیراز را به او نسبت دادهاند (ماسینیون، II/ 78, 407).
تنها آگاهی ما از او، مطالبی است که محمود بن عثمان در فردوس المرشدیه به دست میدهد (ص 397- 398). در آنجا آمده است که شیخ عبدالله همراه با برادرش، عبدالسلام به نزد شیخ ابواسحاق آمد و پس از توبه به دست شیخ، از او خرقه گرفت، سپس به کازرون رفت و تأهل اختیار کرد و در همانجا نیز درگذشت. پیکر وی را به بیضا منتقل کردند و در جوار شیخ ابوالازهر بیضایی، که در زمان خود از عرفا و بزرگان نامدار بود، به خاک سپردند (دربارۀ ابوالازهر، نک : همو، 104-105).
که از عارفان بزرگ و دانشمندان این خاندان، و پیر و مراد روزبهان بقلی بوده است (عبداللطیف، 184؛ جامی، 261؛ جنید شیرازی، همان، 243-244). احمد زرکوب او را بسیار ستوده، و «مقتدای جهان» و «اسوۀ عرفا و مشایخ دوران» خوانده است. او نزد ابوالقاسم محمود بن احمد بن عبدالکریم به کسب علم و معرفت و سیروسلوک پرداخت و از او خرقه گرفت (عبداللطیف، همانجا؛ احمد زرکوب، 130).
سراجالدین در شیراز و در خانقاه اجدادی خود، به گفتۀ ماسینیون (I/ 82، قس: II/ 407) خانقاه صدیقیه، به تعلیم و تربیت مریدان پرداخت و بسیاری از عرفا و مشایخ بزرگ آن عصر چون روزبهان بقلی (د 606 ق) در شمار شاگردان او بودند. سلسلۀ خرقۀ روزبهان از طریق او به ابواسحاق کازرونی میرسد (عبداللطیف، احمد زرکوب، همانجاها؛ جنید شیرازی، همان، 299-300).
سراجالدین در شیراز درگذشت و در کوچۀ برامکه، در محلۀ دشتک (منصوریۀ کنونی) به خاک سپرده شد (همان، 300، هزار مزار، 343؛ مهراز، 183).
جنید شیرازی او را صاحب «تصانیف معتبره» در تصوف و غیرتصوف دانسته (شد الازار، 299)، امـا از تألیفات وی نام نبرده
است.
معروف به «شیخالشیوخ»: وی پس از درگذشت پدر جانشین او شد (احمد زرکوب، 155). از زندگی و احوال قطبالدین اطلاعی در دست نیست، اما شهرتش به شیخالشیوخ، حاکی از جایگاه خاص وی در میان عرفای همعصر او ست.
ابناثیر، الکامل؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ احمد زرکوب، شیرازنامه، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، 1350 ش؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1370 ش؛ جنید شیرازی، ابوالقاسم، شدّ الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1328 ش؛ همو، هزار مزار (ترجمۀ شدّ الازار)، ترجمۀ عیسی بن جنید شیرازی، به کوشش عبدالوهاب نورانیوصال، شیراز، 1364 ش؛ خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیة، به کوشش عبدالحی حبیبی و حسین آهی، تهران، 1362 ش؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، به کوشش اسدالله اسماعیلیان، تهران، 1391 ق/ 1971 م؛ دیلمی، علی، سیرة ... ابن الخفیف الشیرازی، ترجمۀ یحیی بن جنید شیرازی، به کوشش آ. شیمل، تهران، 1363 ش؛ روزبهان ثانی، ابراهیم، «تحفة اهل العرفان»، روزبهاننامه، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1347 ش؛ عبداللطیف شمس، «روح الجنان»، همان؛ فرصت، محمدنصیر، آثار العجم، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1362 ش؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367 ش؛ فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، 1340 ش؛ قزوینی، محمد، تعلیقات بر شد الازار (نک : هم ، جنید شیرازی)؛ محمود بن عثمان، فردوس المرشدیة، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ مهراز، رحمتالله، بزرگان شیراز، تهران، 1348 ش؛ هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، 1358 ش؛ نیز:
Massignon, L., La Passion de Husayn ibn Mansûr Hallâj, Paris, 1975.
محمدجواد شمس
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید