ابن بخاری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 11 بهمن 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/266405/ابن-بخاری
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ نشده
ذیل
اِبْنِبُخاری، ابوالحسن فخرالدین علی بن احمد بن عبدالواحد سعدی صالحی (575-2 ربیعالآخر 690 ق/ 1180-4 آوریل 1291 م)، محدث معمر حنبلی ساکن در بیتالمقدس که نقش بسزایی در انتقال آثار گذشتگان به آیندگان داشته است.
پدر فخرالدین از عالمان زمان خود بود و برای تحصیل دانش به بخارا رفته، و مدتی در آن دیار اقامت گزیده بود. نسبت بخاری وی و شهرت فرزندش نیز ازهمینرو ست (نک : ابنرجب، 2/ 168). ابنطولون نسبت انصاری را هم برای وی ذکر کرده است (2/ 387). در برخی منابع نسبت او تحریف شده، و بخاری بهصورت نجار یـا نجاری ضبط گردیده است (ابنکثیر، 13/ 324؛ نیز نک : کتـانی، عبدالحی، 2/ 634). منابع نزدیک به ابنبخاری، ولادت او را بهتردید در پایـان سـال 575 یا آغاز سال 576 ق دانستهاند (نک : برزالی، 1/ 391؛ نیز ابنرجب، 2/ 325)، اما در برخی منابع بـر پایان سال 575 ق تکیه شـده است (نک : ذهبی، العبـر، 3/ 373؛ نیز شرح حـال ملحق به نسخۀ خطی مشیخة ابن البخاری، بانکیپور، شم 322).
ابنبخاری از خاندانی اهل علم برخاست؛ پدرش یکی از فقیهان بنام و از قضات حنبلی شام، و عمویش ضیاءالدین مقدسی از مشهورترین عالمان بیتالمقدس بود (ابنرجب، 2/ 168، 325). ابنبخاری در اوان جوانی به تجارت پرداخت و با سفر به شهرهای گوناگون، بازرگانی میکرد، ولی پس از گذشت زمانی، به فعالیتهای علمی پرداخت و آنچه با تجارت اندوخته بود، وقف مدرسۀ عمویش، ضیاءالدین کرد (همو، 2/ 326-327).
ابنبخاری در جریان تحصیل خود، با سفر به سرزمینهای مختلف اسلامی، محضر استادان بسیاری را درک کرد؛ ازجمله در دمشق از کسانی چون ابوالیمن کندی، ابوالقاسم ابنحرستانی و ابوالفضل ابنسید هم دانش آموخت. همچنین در مصر از کسانی چون ابوالبرکات ابنجبّاب، ابوعبدالله ابنردّاد و ابومنصور ظافر بن شحم مالکی کسب دانش کرد و در اسکندریه، از شماری از اصحاب سلفی حدیث شنید. در حلب، حمص و بیتالمقدس، افزونبر پدرش شمسالدین بخاری، از ابنخلیل حافظ و ابوعلی اِوَقی دانش آموخت و نیز در بغداد، در درس عبدالسلام داهری (د 628 ق/ 1231 م) و عمر بـن کرم (د 629 ق) حـاضر شد (نک : برزالی، 1/ 388-390؛ ابنرجب، 2/ 325).
در میان مشایخ ابنبخاری، موفقالدین ابنقدامه، استاد فقهش، تأثیری شاخص بر او نهاده است. ابنبخاری نزد ابنقدامه، المقنعِ وی را خواند و اجازۀ تدریس آن را دریافت کرد (همانجا). از دیگر مشایخ مهم او، ابوالیمن کندی است که ابنبخاری بهویژه در علم قرائت از او استفاده برد و الایجازِ سبط خیاط را نزد او آموخت (نک : ابنجزری، 1/ 520).
با توجه به استادان یادشده، آشکار میگردد که ظاهراً فراگیری دانشها و خواندن آثار بزرگان برای ابنبخاری در درجۀ نخستِ اهمیت قرار داشته است. این نکته را اختلافات بسیار میان طبقات رجالیِ مشایخی که وی نزد آنان آموزش دیده، و نیز بهرهگیری وی از همدورههایش به نظر میآورد. ضیاء مقدسی، عموی ابنبخاری، از بسیاری بزرگان برای وی اجازۀ روایت دریافت کرد که ازآنجمله ابوالفرج ابنجوزی، ابوجعفر صیدلانی، ابوسعد صفار، اسعد عجلی، ابوطاهر خشوعی و هبةالله ابنسبط شایستـۀ ذکرند (نک : بـرزالی، 1/ 390-391؛ ابنرجب، همانجا).
ابنبخاری با آنچه آموخته بود، مسند زمان، و بهسبب علو اسناد، یگانۀ عصر گردید. مزی از او بهعنوان یکی از بزرگان مشایخ یاد کرده است و میگوید: کسی را نمیشناسم که به اندازۀ ابنبخاری در طلب حدیث کوشیده باشد. برخی در مقایسۀ میان او و ابنعبدالدائم، وی را ترجیح دادهانـد (نک : همو، 2/ 326). در ایـن میان، ابنتیمیه پا را فراتر نهاده، و وجود نام ابنبخاری در سند روایتش از پیامبر اکرم (ص) را برای خویش موجب سرور و مباهات شمرده است (همانجا). بااینکه ابنبخاری در علوم فقه و قرائت دستی توانا داشت، اما بهطور خاص در دانش حدیث از مقامی والاتر برخوردار شد و بنابر سخنی از تاجالدین فراوی، ریاست در این فن به او رسید، چنانکه حضور او در دهههای پسینِ سدۀ 7 ق/ 13 م در بیتالمقدس، سبب شده بود تا طالبان علم، از سرزمینهای گوناگون برای استماع حدیث نزد وی بشتابند (نک : برزالی، ابنرجب، همانجاها؛ ابنحبیب، 1/ 144).
دورۀ تدریس ابنبخاری در فن حدیث برپایۀ منابع، افزون بر 70 سـال ادامه داشت (نک : برزالی، 1/ 388؛ ابنرجب، 2/ 325-326) و ابنرجب این دوره را با زمانبندیِ جالب توجهی، بررسی کرده است (همانجا). مطابق این زمانبندی، ابنبخاری در 620 ق/ 1223 م فعالیت محدود خود در تدریس حدیث را آغاز کرده، و استماع برخی شاگردان متقدم او، چون عمر بن حاجب (د 630 ق) در همین دوره بوده است. از حدود سال 650 ق/ 1252 م، فزونی طالبان حدیث بر گرد ابنبخاری محسوس گشت و از 680 ق/ 1281 م محفل تدریس او با ازدحام طالبان مواجه بود.
در میان شاگردان و راویان او نام بزرگانی به چشم میخورد که از جملۀ آنان میتوان به جمالالدین مزی، زکیالدین منذری، علمالدین برزالی، تقیالدین ابنتیمیه، بدرالدین ابنجماعه، دمیاطی، ابنزملکانی، ابندقیق العید، محییالدین ابنجهبل و رشیدالدین عطار اشاره کرد (نک : برزالی، 1/ 391؛ ذهبی، «ذیل ... »، 41، 42؛ حسینی، 117، 127، جم ؛ ابنرجب، 2/ 327؛ مقریزی، 6/ 315؛ برای شاگردان او در قرائت، نک : ابنجزری، همانجا).
ترکیب «اصحاب فخر» که اشاره به راویان و شاگردان او ست، ترکیبی تکرارشونده در آثـار حدیثی و رجـالی است (نک : سبکی، 7/ 76؛ ابنتغریبردی، 1/ 243، 333؛ کتانی، عبدالحی، 1/ 221، 2/ 1013). واپسین بازمانده از این شاگردان، صلاحالدین محمد بن ابراهیم مقدسی است که وفات او را در سال 780 ق/ 1378 م نوشتهاند (نک : ابنرجب، 2/ 328؛ کتانی، عبدالحی، 2/ 549). تدریس ابنبخاری طی سفرهایش دوام داشته است و شماری از شاگردانش افزونبر بیتالمقدس، در دیگر شهرها چون دمشق، مصر، بغداد و موصـل از او حدیث شنیدهاند (نک : برزالی، همـانجـا؛ ابنرجب، 2/ 327).
از مشخصترین ویژگیهای ابنبخاری، وجود نام او در سلسلۀ اسناد روایت آثار پیشینیان است. وی با اخذ اجازه برای روایت آثار و مرویات استادان خود، و بهخصوص با اجازۀ روایت بسیاری مصنفات که بهواسطۀ عمویش ضیاء مقدسی کسب کرده بود، به انتقال آنها به شاگردان و راویانش پرداخت و عملاً نام خود را بهعنوان حلقهای مهم در سلسلۀ اسـانید، قـرار داد (مثلاً نک : وادی آشی، 198، 200، جم ؛ رودانی، 69، 72، جم ؛ کورانی، 34، 53، جم ؛ بصری، 6، 16، جم ؛ فلّانی، 19، 20، جم ؛ شـوکانـی، 10، 11، جم ؛ کتانـی، عبدالحی، 1/ 128، جم ). دراینمیان، طول عمر وی، و بهتبع مدت طولانیِ استماع و تحدیث او، نهتنها سببی برای حضور گستردهاش در زنجیرههای روایی به شمار میرود، بلکه موجب اتصال سند بسیاری از متأخران به متقدمان با علوّ اسناد گشته است (نک : ابنرجب، 2/ 326).
افزونبر شخصیت علمی ابنبخاری بهعنوان یک محدث، جایگاه اجتماعی او نیز شایان توجه است. برپایۀ سخنی از ابنرجب (2/ 327) و اشارهای از ابنجماعه (نک : برزالی، همانجا)، ابنبخاری در برخی از جنگهای سپـاه ملک ظاهر بیبـرس (حک 658-676 ق) در برابر مسیحیان (جنگهای صلیبی سالهای 663- 669 ق) حضور داشته، و حدیث میگفته است. با توجه به وجود نمونههایی تاریخی از اینگونه حضور محدثان در سپاه مسلمانان برای تهییج مردم به جهاد (مثلاً نک : دباغ، 3/ 44)، به نظر میرسد که این حدیثگویی، از سویی بیان مواضع اعتقادیِ این حرکت ضدصلیبی، و از دیگر سوی برای تهییج مردم در برابر دشمن و ایجاد روح جنگاوری در ایشان بوده باشد.
توسع روایت و تعدد مشایخ ابنبخاری دستمایهای شد تا شاگردان وی به گردآوری فهرستی از استادان او به سبک مشیخهنویسی، دست زنند. ابنکثیر یادآور شده که برای ابنبخاری چندین مشیخه تخریج شده است (13/ 324).
در این میان، برجستهترین نمونه مشیخة ابن البخاری به تخریج ابوالعباس جمالالدین ابنظاهری است که روایات ابنبخاری از 68 تـن از شیـوخ خود را در بر میگیـرد (نک : دوسلان، شم 750؛ قس: بـانکیپور، شم 322). این مشیخه در زمان شخص ابنبخـاری تداول یافته، و مورد تأیید او نیز قرار گرفته بوده است (ابنحبیب، 2/ 327؛ ابنرجب، همانجا؛ کتانی، عبدالحی، 2/ 554)؛ چنانکه در روزگاران بعد نیز قرنها بهعنوان متن درسی آموزش داده میشده است (مثلاً نک : ابنتغریبردی، 1/ 152؛ رودانی، 378-379؛ کتـانی، محمد، 106؛ کتانی، عبدالحی، 2/ 617، 633). بر این مشیخه ذیلی نیز از سوی جمالالدین مزی نوشته شده که در غالب نسخ به اصل آن ملحق گشته است. از مشیخۀ ابنبخاری به تخریج ابنظاهری نسخههای خطی متعددی ازجمله در کتابخانۀ بانکیپور در هند، کتابخانۀ ملی پاریس و کتابخانۀ احمدیۀ حلب نشان داده شده است (نک : بانکیپور، دوسلان، همانجاها؛ سید، 2/ 142).
در ردیف بعد، باید از مشیخهای دیگر به تخریج علاءالدین علی مقدسی، معروف به ابنبلبان یاد کرد که عنوان اسنی المقاصد و اعذب الموارد بـر آن نهاده شده است (نک : ابنطولون، 2/ 388). این اثر در مقایسه با مشیخۀ تدوین ابنظاهری از تداول محدودتری برخوردار بوده است، ولی نمونههایی از روایت آن را میتوان در اسـانید و هارس بازیافت (نک : رودانـی، 379؛ کتـانی، عبدالحی، 2/ 633-634). در فهارس نسخههای خطی نسبت به بازشناسی این دو مشیخه از یکدیگر بیتوجهی شده، و ممکن است برخی از نسخ که عنوان مشیخة ابن البخاری بر خود دارند، نسخی از تخریج ابنبلبان بوده باشند (برای چنین نسخههایی، نک : آربری، شم 3705؛ فهرس ... ، 4/ 395). بههرتقدیر، حاجیخلیفه بهجز معرفی مشیخۀ تخریج ابنظاهری (2/ 1696)، به اثری با عنوان اسنی المطالب و اعذب الموارد، بهعنوان اثری منتسب به ابنبخاری اشاره کرده، و با وصف آن آشکار ساخته که نسخهای از آن را در اختیار داشته است. به گفتۀ حاجیخلیفه، در این تدوین، 25 شیخ از شیوخ ابنبخاری مورد بررسی قرار گرفتهاند (نک : 1/ 90). بروکلمان بدون توجه به جدایی اسنی المطالب و نسخههای موجود از تحریر ابنظاهری، این دو تخریج را به عنوان اثری واحد شناخته است (نک : GAL, I/ 451; GAL, S, I/ 40).
گفتهاند که ابنبخاری شعر هم میسروده، و ابیاتی از او را نیز ابنرجب در اثر خود ضمن شرح حال وی آورده است (2/ 328- 329؛ نیز نک : برزالی، 1/ 388؛ ابوطولون، همانجا).
سرانجام، ابنبخاری پس از صرف عمری طولانی در نشر علوم اسلامی، در دمشق از دنیا رفت و پس از آنکه در جامع مظفری بر او نماز گزارده شد، پیکرش را به گورستان قاسیون بردند و در کنار مدفن پدرش به خاک سپردند. گفته شده است که هنگام تشییع پیکر او بزرگانی از امیران، قضات و اعیان، و جمع پرشماری از مردم حضور داشتند (برزالی، 1/ 391؛ ابنرجب، 2/ 329).
ابنطولون یادآور شده است که جمالالدین یوسف بن عبدالهادی، معروف به ابنمبرد، تألیفی مستقل در زندگی و احوال ابنبخاری پرداخته، و ابنطولون خود آن را مختصر کرده و بـه مشیخۀ تدوین ابنظاهری ملحق نمـوده است (نک : همانجا). گفتنی است که نسخۀ موجـود از مشیخـۀ ابنظاهری در کتابخـانۀ بـانکیپور (شم 322)، شرح حالی مختصر از ابنبخاری را به همراه دارد که مولوی عبدالحمید ــ وصفکنندۀ نسخه ــ نگارندۀ آن را شناسایی نکرده است و بهاحتمال باید نمونهای از همین مختصر ابنطولون بوده باشد.
ابنتغریبردی، المنهل الصافی، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، 1984 م؛ ابنجزری، محمد، غایة النهایة، به کوشش برگشترسر، قاهره، 1351 ق/ 1932 م؛ ابنحبیب، حسن، تذکرة النبیه، به کوشش محمد محمد امین، قاهره، 1976 ق؛ ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل على طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1372 ق/ 1953 م؛ ابنطولون، محمد، القائد الجوهریة، به کوشش محمد احمد دهمان، دمشق، 1401 ق/ 1980 م؛ ابنکثیر، البدایة؛ برزالی، قاسم، مشیخة قاضی القضاة ... ابنجماعة، به کوشش موفق بن عبدالله، بیروت، 1408 ق/ 1988 م؛ بصری، عبدالله، «الامداد»، ضمن رسائل خمسة اسانید، حیدرآباد دکن، 1328 ق/ 1910 م؛ حاجیخلیفه، کشف؛ حسینی، محمـد، «ذیـل العبر»، همراه العبر (نک : هم ، ذهبی)؛ دباغ، عبدالرحمان، معالم الایمان، قاهره، 1320 ق؛ ذهبی، محمد، «ذیل العبر»، همراه العبر (نک : هم )؛ همو، العبر، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1405 ق/ 1985 م؛ رودانی، محمد، صلة الخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، 1408 ق/ 1988 م؛ سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبرى، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، 1383 ق/ 1964 م؛ سید، فؤاد، فهرس المخطوطات المصورة (تاریخ)، قاهره، 1957 م؛ شوکانی، «اتحاف الاکابر»، ضمن رسائل ... (نک : هم ، بصری)؛ فلانی، صالح، «قطف الثمر»، همان؛ فهرست المخطوطات المصورة (تاریخ)، قاهره، 1390 ق/ 1970 م؛ کتانی، عبدالحی، فهرس الفهارس الاثبات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1402 ق/ 1982 م؛ کتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، بیروت، 1332 ق؛ کورانی، ابراهیم، «الامم لایقاظ الهمم»، ضمن رسائل (نک : هم ، بصری)؛ مقریزی، احمد، المقفی الکبیر، به کوشش محمد یعلاوی، بیروت، 1411 ق/ 1991 م؛ وادی آشی، محمد، برنامج، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، 1982 م؛ نیز:
Arberry ; Bankipore ; De Slane ; GAL; GAL, S.
فرامرز حاجمنوچهری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید