ابن ابی حاتم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 10 بهمن 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/266392/ابن-ابی-حاتم
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ نشده
ذیل
اِبْنِاَبیحاتِم (جایگزین مقالۀ دبا)، ابومحمد عبدالرحمان ابنابیحاتم محمد بن ادریس تمیمی حنظلی رازی (240 - محرم 327 ق/ 854 ـ نوامبر 938 م)، رجالشناس، محدث و مفسر بنام ایرانی. او در خانوادهای پرورش یافت که در پرداختن به دانش حدیث اهتمامی خاص داشتهاند. پدرش ابوحاتم رازی (دبا)، داییان پدر (ابنابیحاتم، الجرح ... ، 1(1)/ 205، 3(1)/ 61، 4(1)/ 130)، فرزندان داییان پدر، چون ابوزرعۀ رازی (همو، تقدمة ... ، 328- 349) و نیز عمویش (همو، الجرح، 1(1)/ 88)، همه از محدثان بودند. ابنابیحاتم تحصیل را با آموختن قرآن نزد فضل بن شاذان رازی آغاز کرد (ابنعساکر، 10/ 163؛ نیز نک : ابنابیحاتم، همان، 3(2)/ 63). پس از آن پدرش و ابوزرعۀ رازی به تعلیم او همت گماشتند و ابنابیحاتم نخستین آموزشهای حدیث را در محضر آنان فراگرفت (ابنعساکر، همانجا؛ یاقوت، 2/ 899).
او در ری ــ که گویا در همانجا تولد یافته است ــ گاه همراه پدر (ابنابیحاتم، همان، 1(1)/ 54، 74، 1(2)322، 3(2)/ 240) و گاه بهتنهایی (همان، 2(2)/ 308، 3(2)/ 120) به سماع و کتابت حدیث پرداخت. قدیمترین تاریخی که خود در الجرح و التعدیل (3(2)/ 294)، از کتابت حدیث به دست میدهد، 254 ق/ 868 م است که در آن از ابنابیالثلج محمد بن عبدالله (د 257 ق) حدیث نوشته است. از آن پس، سفرهای علمی ابنابیحاتم به عراق، حجاز، شام و مصر آغاز میشود که در تکوین شخصیت علمی او نقش عمدهای داشته است. به گفتۀ علی بن ابراهیم رازی خطیب ــ که خود در شرح حال ابنابیحاتم کتابی پرداخته است (سبکی، 3/ 325) ــ وی 3 سفر علمی داشته است (ابنعساکر، 10/ 164).
او در 255 ق همراه پدر به حج رفت و در آنجا به سن بلوغ پا نهاد (ابنابیحاتم، تقدمة، 361؛ ابنعساکر، 10/ 163). در همین سفر در شهرهایی چون همدان (ابنابیحاتم، الجرح، 1(1)/ 88)، بغداد (همان، 1(2)/ 591) و مدینه (همان، 1(2)/ 216) همراه پدر، از محضر استادان کسب دانش کرد و نیز از مشایخ حدیث مکه و دانشمندانی که بدانجا میشدند، حدیث شنید (ابنعساکر، همانجا). در بازگشت وارد کوفه شد و از مشایخ آنجا چون ابوسعید اشجّ حدیث نوشت (ابنابیحاتم، همان، 2(2)/ 38، 73).
به گفتۀ ابنعساکر (همانجا)، ابنابیحاتم در 256 ق در واسط نیز از مشایخی چند، چون احمد بـن سنـان حدیث شنیـد (نیز نک : ابنابیحاتم، همان، 2(2)/ 163). بهعلاوه ابنابیحاتم گزارشهای چندی از سماع و کتابت حدیث به همراه پدر در سامرا (همان، 1(1)/ 41، 225، 474، 1(2)/ 32) و بغداد (همانجا، نیز 54، 504، 3(1)/ 215) به دست داده است که میتواند در همین سفر صورت گرفته بـاشد (نک : ابنعسـاکر، همانجـا). در یکی از این گزارشهـا (ابنابیحاتم، همان، 4(1)/ 118) آمده است که وی در منزل خویش در بغداد، از محمد بن هارون مخرّمی حدیث شنیده است. از این روایت چنین برمیآید که او یکچند در بغداد سکنـا داشته است. چنین پیدا ست که این مسافرتها که همه همراه پدرش ابوحاتم صورتگرفتـه، مربوط به نخستین سفر علمی او بـوده اسـت (نک : ابنعساکر، 10/ 163، 164) و آنان در 257 ق به ری بازگشتهاند (ابنابیحاتم، همان، 1(1)/ 48، 88).
ابنابیحاتم بار دیگر، خود به همراه جمعی از مشایخ حدیث ری چون محمد بن حماد طهرانی در 260 ق آهنگ حج کرد (ابنعساکر، 10/ 164) و در مکه از کسانی چون سلیمان بن حارث ابنباغندی حدیث نوشت (ابنابیحاتم، همان، 2(1)/ 109). وی دومین سفر علمی خود را نیز بهتنهایی در 262 ق/ 876 م به مقصد مصر و شام آغاز کرد (ابنعساکر، همانجا؛ ابنابیحاتم، همان، 3(1)/ 175).
پدرش که در این هنگام، جز وی فرزندی نداشت و فرزندان پیش از او همه درگذشته بودند، به سفر او رضا نمیداد، اما پس از اصرار عبدالرحمان و پادرمیانی ابوزرعۀ رازی، با سفری کوتاه موافقت کرد. ابنابیحاتم طی 7 ماه اقامت در مصر با سختکوشی به کسب حدیث پرداخت (ابنعساکر، 10/ 163-164). گزارشهای فراوانی از سماع و کتابت وی در این سفر کوتاه در کتابش الجرح و التعدیل آمده است (نک : 1(1)/ 53-54، 75، 419، جم ؛ ابنعساکر، همانجا). وی جز شهر مصر، در اسکندریه (ابنابیحاتم، همان، 3(2)/ 240، 304) و دیگر نقاط سرزمین مصر چون حلوان (همان، 1(1)/ 178- 179) و فرما (همان، 4(2)/ 181) از استادان حدیث، دانش آموخت.
ابنابیحاتم پس از ترک مصر در گذار از شام در شهرهای بیروت (ابنعساکر، 10/ 164)، طرابلس (ابنابیحاتم، همان، 1(2)/ 390)، ایله (همان، 1(2)/ 361)، رمله (همان، 1(1)/ 61، 241)، طبریه (همان، 2(1)/ 396)، دمشق و حمص به نوشتن حدیث از مشایخ پرداخت (نک : همان، 1(1)/ 190، 4(1)/ 116؛ ابنعساکر، همانجا). او در بازگشت، پس از شام به بغداد درآمد و از استادانی چند بهره گرفت (ابنابیحاتم، همان، 1(1)/ 144، 3(1)/ 175). به نظر میآید که وی در همان سال (262 ق) به ری بازگشته باشد (نک : همو، تقدمة، 346-347).
ابنابیحاتم در 264 ق/ 878 م سومین سفر علمی خویش را به مقصد اصفهان آغاز کرد (ابنعساکر، همانجا) و در آنجا از برخی چون صالح بن احمد بن حنبل، قاضی اصفهان (ابنابیحاتم، الجرح، 2(1)/ 394) و یونس بن حبیب (همان، 4(2)/ 237- 238) حدیث شنید. گفتنی است که ابنابیحاتم با اینهمه سیر و سفر، به خراسان نرفته است (نک : ذهبی، تذکرة، 3/ 829).
ابنابیحاتم از ناموران دیگری نیز روایت کرده، و یا حدیث نوشته است که از آن جملهاند: مسلم بن حجاج نیشابوری (ابنابیحاتم، همان، 4(1)/ 182-183)، ابنابیالدنیا (همان، 2(2)/ 163)، عباس بن محمد دوری (همان، 3(1)/ 216، المراسیل، 58)، ابوبشر دولابی (ابنکثیر، 10/ 263) و گروهی از مشایخ بخاری و مسلم (سمعانی، 4/ 286). همچنین از شمار فراوان کسانی که وی با آنها مکاتبه داشته، و از آنها حدیث دریافت داشته است، از این افراد میتوان یاد کرد: عبدالله بن احمد بن حنبل (ابنابیحاتم، الجرح، 1(1)/ 271، 274، 2(2)/ 7، المراسیل، 14، 50)، ابنابیخیثمه (همو، الجرح، 1(1)/ 260، 274، 2(2)/ 73)، علی بن ابیطاهر قزوینی (همو، المراسیل، 8، 50، 52، 56) و حرب بن اسماعیل کرمانی (همان، 8، 90، 157).
برخی از راویان وی ایناناند: ابوالقاسم نصرآبادی (سلمی، 127- 128)، ابنحبان بستی (ابنحبان، 9/ 137)، ابوالشیخ اصفهانی (ابوالشیخ، 1/ 356)، ابنعدی (ذهبی، سیر، 13/ 264) و ابوسهل صُعلوکی (سبکی، 3/ 168).
ابنابیحاتم را از ثقات دانسته (ابنعساکر، همانجا؛ ذهبی، میزان، 2/ 587) و از ناقدان مهم حدیث شمردهاند (همو، تذکرة، همانجا). ازآنرو که در میان مشایخ او رجالی از شاگردان شافعی و احمد ابن حنبل دیده میشوند، برخی نام او را در طبقات شافعیه (عبادی، 29، 43؛ سبکی، 3/ 324- 328؛ اسنوی، 1/ 416-417) و برخی دیگر در طبقات حنبلیه (ابنابییعلى، 2/ 55) آوردهاند. ذهبی از اینکه برخی او را در ردیف محدثـان شیعه ــ که علی (ع) را بر عثمـان مقدم میدارند ــ ذکر کردهاند، سخت انتقـاد کـرده اسـت (میزان، 2/ 588).
در منابع از فضایل اخلاقی و پارسایی ابنابیحاتم یاد شده است (نک : ابنعسـاکر، 10/ 163؛ یاقوت، 2/ 899). گفته شده که از وی فرزندی بر جای نماند (ابننقطه، 2/ 80) و در ری درگذشت (سمعانی، همانجا).
1. آداب الشافعی و مناقبه، در لاهور (1931 م) و نیز در قاهره (1953 م) به کوشش عبدالخالق به چاپ رسیده است؛ 2. بیـان خطأ محمد بن اسماعیل البخـاری فی تـاریخه، مشتمل بر ایراداتی است که ابوحاتم رازی و ابوزرعۀ رازی بر نسخۀ موجود از تاریخ بخاری وارد دانستهاند. این کتاب در حیدرآباد دکن (1381 ق/ 1961 م) به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی یمانی، و پس از آن همراه الکنى تألیف بخاری به چاپ رسید و هر دو بهعنوان جزء نهم التاریخ الکبیر ضمیمۀ آن شد؛ 3. تقدمة المعرفة لکتاب الجرح و التعدیل، کتاب مستقلی است در شناخت سنت و طبقات راویان و شرح حال بزرگان نقد حدیث و درواقع مدخلی است بر الجرح و التعدیل، که در حیدرآباد دکن (1371 ق/ 1952 م) به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی یمانی چاپ شده است؛ 4. الجرح و التعدیل. ابنصلاح این کتاب را از بهترین آثار تألیفشده در رجالشناسی دانسته است (ص 121-122). اگرچه ابنابیحاتم این کتاب را تا حدودی به سبک و سیاق تاریخ بخاری نوشته است (سخاوی، 220)، ولی افزونبرآن ذیل هر ترجمه، به جرح یا تعدیل راوی پرداخته، و خود تراجم بسیاری افزوده و یا اشتباهات بخاری را رفع کرده است ( الجرح، 1(1)/ 38؛ ابنعساکر، 10/ 164-165؛ یاقوت، همانجا). الفاظ و مراتبی که وی در جرح و تعدیل راویـان به کار بسته (نک : همان، 1(1)/ 37)، بعدهـا پایۀ کـار مزّی قرار گرفته اسـت (نک : مـزی، 1/ 152). این اثر در حیدرآبـاد دکن (1371-1373 ق) به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی یمانی در 4 مجلد (8 جزء) چاپ شده است؛ 5. علل الحدیث، در بیان اسانید معلل که نزدیک به 3هزار حدیث را براساس ابواب فقهی در بر دارد و در قاهره (1343 ق/ 1925 م) به کوشش محبالدین خطیب در دو جلد به چاپ رسیده است. یوسف مرعشلی، فهارسی براساس همین چاپ ترتیب داده است؛ 6. المراسیل، در بیان احادیث مرسل که براساس نام راویان مرتب شده است. این کتاب نخست در حیدرآباد دکن (1321 ق) و سپس در بغداد (1967 م) به کوشش صبحی سامرایی به طبع رسید و بار دیگر در بیروت (1402 ق/ 1982 م) به کوشش شکرالله قوچانی چاپ شد.
1. اصل السنة و اعتقـاد الدین، متضمن سؤالهـایی است که وی از پدر و نیز از ابوزرعه پرسیده و پاسخهایی است که آن دو دادهاند. نسخهای از آن در کتابخانۀ ظاهریه به همراه زهد الثمانیة موجود است (سواس، 55)؛ 2. التفسیر المسند (سیوطی، 18؛ قس: ابنابییعلى، همانجا). ذهبی آن را از بهترین تفاسیر دانسته که مشتمل بر روایات مسند تفسیری است (سیر، 13/ 264-265). این اثر با تفاسیری چون تفسیر طبری مقایسه شده است (ابنشاکر، عیون التواریخ، 264). سیوطی (همانجا) خلاصهای از این تفسیر را در جایجای الدر المنثور مندرج ساخته است (نک : حاجیخلیفه، 1/ 436). از جزء اول این تفسیر، نسخهای ناقص در کتابخانۀ ظاهریه (ظاهریه، علوم قرآنی، 1/ 183) و نسخۀ دیگر در دارالکتب مصر (سید، 1/ 28) نگهداری میشود. نسخهای از جزء دوم آن در کتابخانۀ ایاصوفیای استانبول (GAS, I/ 179) و از جزء هفتم آن در دارالکتب مصر (سید، همانجا) موجود است؛ 3. زهد الثمانیة من التابعین (قس: ذهبی، همان، 13/ 265)، که نسخهای از آن در کتابخانۀ ظاهریه (ظاهریه، تـاریخ، 2/ 653؛ نیز نک : سواس، 55-56) موجـود اسـت. همچنین نسخهای مشتمل بر پارهای از احادیث وی در کتابخانۀ ظاهریه موجود است (GAS، همانجا).
1. ثواب الاعمال (سمعانی، همانجا)؛ 2. الرد علی الجهمیة. ابنابییعلى (همانجا) این کتاب را در اختیار داشته، و از آن نقل کرده است. ذهبی نیز آن را مجلدی بزرگ ذکر کرده، و گزیـدهای از آن فراهـم آورده اسـت (همـان، 13/ 264؛ نیـز نک : ابنتیمیه، 31)؛ 3. فضائل احمد (ابنابییعلى، همانجا؛ قس: ابنقاضی شهبه، 1/ 111: مناقب احمد)؛ 4. فوائد اهل الری (ذهبی، همان، 13/ 265؛ قس: ابنشاکر، فوات، 2/ 288؛ سبکی، 3/ 325: فوائد الرازیین)؛ 5. الفوائد الکبیر (ذهبی، همانجا)؛ 6. المسائل (بغدادی، 1/ 513)؛ 7. مسند، که ابنمنده از آن یاد کرده و آن را در هزار جزء گفته است (ذهبی، همان، 13/ 264-265). همچنین به گفتۀ یاقوت (همانجا)، ابنابیحاتم در اختلاف صحابه و تابعین و دانشمندان بلاد نیز تألیفی داشته است که اطلاعی از آن در دست نیست.
ابنابیحاتم، عبدالرحمان، تقدمة المعرفة لکتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، 1371 ق/ 1952 م؛ همو، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، 1371-1373 ق؛ همو، المراسیل، به کوشش شکرالله قوچانی، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ ابنابییعلى، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1371 ق/ 1952 م؛ ابنتیمیه، احمد، الفتوی الحمویة الکبرى، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ ابنحبان، محمد، الثقات، حیدرآبـاد دکن، 1403 ق/ 1983 م؛ ابنشـاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ (حـوادث 297-337 ق)، نسخۀ خطی کتابخـانۀ احمد ثـالث استـانبول، شم 2922؛ همو، فـوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1974 م؛ ابنصلاح، عثمان، علوم الحدیث، به کوشش نورالدین عتر، دمشق، 1984 م؛ ابنعساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، [عمّان]، دار البشیر؛ ابنقاضی شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیة، بیروت، 1407 ق/ 1987 م؛ ابنکثیر، البدایة؛ ابننقطه، محمد، التقیید، حیدرآباد دکن، 1404 ق/ 1984 م؛ ابوالشیخ اصفهانی، عبدالله، طبقات المحدثین باصبهان، به کوشش عبدالغفور بلوشی، بیروت، 1408 ق/ 1988 م؛ اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، 1390 ق/ 1970 م؛ بغدادی، هدیه؛ حاجیخلیفه، کشف؛ ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، 1390 ق/ 1970 م؛ همو، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382 ق/ 1963 م؛ سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبرى، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، 1384 ق/ 1965 م؛ سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش صالح احمد علی، بغداد، 1382 ق/ 1963 م؛ سلمی، محمد، طبقات الصوفیة، به کوشش پدرسن، لیدن، 1960 م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، 1384 ق/ 1964 م؛ سواس، یاسین محمد، فهرس مجامیع المدرسة العمریة، کویت، 1408 ق/ 1987 م؛ سید، فؤاد، فهرس المخطوطات المصورة، قاهره، 1954 م؛ سیوطی، طبقات المفسرین، به کوشش مرسینگ، لیدن، 1839 م؛ ظاهریه، خطی؛ عبادی، محمد، طبقات الفقهاء الشافعیة، به کوشش یوستا ویتستام، لیدن، 1964 م؛ مزّی، یوسف، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
GAS.
محمدرضا ناجی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید