آفریقا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 13 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/259183/آفریقا
جمعه 29 فروردین 1404
چاپ شده
4
چون عبدالرحمان بن رستم در الجزایر سركردۀ اباضیان شد، شهر تاهرت را بنا كرد (145 ق) و آنجا را پایگاه اباضیان ساخت كه بعدها مركز حكومت رستمیان (ه م) شد (سلاوی، 1 / 128؛ سالم، 2 / 345). پساز ابناشعث، در 148 ق اغلب بن سالم بن عقال به ولایت افریقیه گماشته شد. وی 3 سال از حكومت خود را در جنگ با اباضیان گذراند و سرانجام بهدست آنان كشته شد (ابناثیر، 5 / 586 -587؛ سالم، 2 / 346-350). منصور عباسی در 151 ق / 768 م عمرو (عمر) بن حفص، معروف به هزارمرد، را به ولایت افریقیه گماشت. از وقایع مهم دوران وی، تصرف طرابلس و قیروان بهدست اباضیان بود (ابنعذاری، 1 / 75؛ ابن ابی دینار، 46). از این تاریخ به بعد تا پایان سدۀ 2 ق، مقارن با ظهور دولتهای مستقل در شمال آفریقا، خلافت عباسی این كسان را والی شمال آفریقا گردانید: 1. یزید بن حاتم مهلبی (د 170 ق / 786 م) كه بر اباضیان دست یافت و تا حدودی آرامش را به افریقیه بازگرداند؛ 2. روح بن حاتم مهلبی (د 174 ق)؛ 3. فضل بن روح مهلبی (د 178 ق)؛ 4. هرثمة بن اعین (حك 178-181 ق)؛ 5. محمد بن مقاتل (حك 181-184 ق). پساز آن، عصر دولتهای مستقل و نیمهمستقل در شمال آفریقا آغاز شد؛ از آن میان، این سلسلهها حائز اهمیتاند: 1. بنیاغلب در تونس: این سلسله را ابراهیم بن اغلب (ه م) تأسیس كرد. وی در آغاز از والیان منصوب ازسوی هارونالرشید بر افریقیه بود كه پساز خارجساختن قیروان از چنگ تمام بن تمیم، حكمران تونس، در 184 ق بدان شغل منصوب شد (ابنعذاری، 1 / 90؛ ابن ابی دینار، 48- 49؛ سالم، 2 / 374- 375). آخرین فرمانروای این سلسله زیادةالله بن عبدالله (حك 290-296 ق) بود كه سرانجام بهدست ابوعبدالله شیعی (ه م)، داعی اسماعیلی و بنیانگذار خلافت فاطمیان در شمال آفریقا، برافتاد و دولتشان برچیده شد. اغلبیان برخی از سواحل اروپایی مدیترانه مانند سیسیل و پالرمو را زیر سلطه داشتند (نك : ه د، بنیاغلب؛ نیز نك : ابن ابی دینار، 50-53). از بناهای معروف دورۀ اغلبیان مسجد جامع قیروان، جامع زیتونه در تونس و جامع سوسه را میتوان نام برد (سالم، 2 / 423، 435، 443). 2. آل ادریس: بنیانگذار این سلسلۀ شیعیمذهب، ادریس بن عبدالله از نوادگان امام حسن (ع) است. این سلسله از 172 تا 375 ق / 788 تا 985 م بر مراكش و بخشی از الجزایر حكومت میكردند (نك : ه د، آل ادریس). 3. بنیرستم در تاهرت: بنیانگذار سلسلۀ خوارج بنیرستم عبدالرحمان بن رستم است كه مورخان او را ایرانی، و از نوادگان رستم فرخزاد (و به گفتهای بهرام گور) دانستهاند (ابنخلدون، 6 / 246؛ یاقوت، 1 / 815؛ ابنعذاری، 1 / 277). عبدالرحمان ازسوی ابوالخطاب، امام اباضیان، به حكومت قیروان منصوب شده بود و چون ابناشعث در طرابلس بر اباضیان دست یافت و رو به سوی قیروان نهاد، ابنرستم به مغرب اوسط گریخت و به یاری بزرگان اباضیه دولت رستمیان را تشكیل داد و در 144 ق شهر تاهرت را بهعنوان مقر حكومت خود تأسیس كرد. در 160 ق، اباضیان او را به امامت برگزیدند. وی در مدتی كوتاه دولتی مقتدر تشكیل داد كه حدود 150 سال بر تاهرت حكومت كرد. دولت بنیرستم سرانجـام بهدست ابوعبدالله شیعی برچیده شد (نك : عبدالحمید، 2 / 289 بب ؛ نیز نك : ه د، ابوعبدالله شیعی). 4. بنیمِدرار در سجلماسه: پساز رواج مذهب خوارج در جنوب و جنوب غربی مغرب، اهالی سجلماسه نیز به مذهب خوارج صفریه به رهبری عیسی بن یزید مكناسی، معروف به اسود صفری، گردن نهادند. پساز او ابوالقاسم سمغون بن واسول مكناسی، ملقب به مدرار (حك 155-167 ق)، به حكومت رسید كه بنیمدرار منسوب به او هستند. دولت بنیمدرار در 354 ق / 965 م به دست فاطمیان برچیده شد (ابنخلدون، 6 / 268، 270؛ ابنعذاری، 1 / 156-157؛ سلاوی، 1 / 125).
پساز آنكه ابوعبدالله شیعی به حكومتهای محلی مغرب پایان داد و زمینه را برای تشكیل دولت شیعی فراهم ساخت، عبیدالله مهدی در 297 ق / 910 م در رقاده خود را رسماً خلیفه و امیرالمؤمنین خواند و خلافت فاطمیان را در شمال آفریقا بنیان نهاد كه بیشاز نیم سده به طول انجامید. آخرین فرمانروای فاطمی مغرب ابوتمیم سعد، معروف به المعزلدین الله (حك 341-362 ق / 952-973 م) بود كه در عصر او، فاطمیانْ مصر را فتح كردند و بدانجا منتقل شدند (نك : ه د، فاطمیان؛ نیز نك : حمّد، 209 بب ؛ عبدالحمید، 3 / 57 بب ).
چون خلافت فاطمی به مصر منتقل شد، المعز ولایت مغرب را به یكی از سرداران خود به نام یوسف بن بلكین داد. از این تاریخ به بعد، عصر جدیدی در تاریخ شمال آفریقا آغاز شد كه به عصر صنهاجی، یا عصر بربری، معروف است. یوسف سلسلۀ بنیزیری، یا بنیمناد، را در قیروان تأسیس كرد كه تا 406 ق / 1015 م به نیابت از فاطمیان بر آنجا فرمان راندند (نك : ه د، بنیزیری؛ نیز نك : عبدالحمید، 3 / 301 بب ؛ EI1).
در نیمۀ دوم سدۀ 5 ق / 11 م، پساز آنكه سلطۀ مسلمانان در مغرب بهسبب پیشرفت مسیحیان و سقوط سیسیل به دست نرماندیها و نیز بروز اختلافات میان حكام محلی مغرب به ضعف گرایید، دولت مرابطون (از قبایل بربر صنهاجه) به دست یوسف بن تاشفین تأسیس شد. مرابطون با فتح سرزمینهای مجاور خود در شمال و جنوب، ازجمله مراكش و غرب الجزایر و سپس اندلس، حدود یك سده بر بخشهای بزرگی از شمال آفریقا و اندلس حكومت كردند. یوسف بن تاشفین در 454 ق / 1062 م مراكش را بنا نهاد و آنجا را مركز حكومت خود قرار داد. دولت مرابطون بهدست موحدون برچیده شد (نك : ه د، مرابطون).
مؤسس سلسلۀ موحدون ابنتومرت (د 524 ق / 1130 م)، از مدعیان پرنفوذ مهدویت، پیروان بسیاری فراهم آورد و حكومتی مقتدر بنیاد نهاد كه نزدیك به 150 سال بر شمال آفریقا و اسپانیا حكم راند. دولت موحدون در 667 ق / 1269 م بهدست بنیمرین (ه م) برچیده شد (نك : ه د، ابنتومرت؛ نیز موحدون). با فروپاشی حكومت موحدون، شمال آفریقا میان 3 دولت بربری تقسیم شد: 1. بنیمرین كه با غلبۀ كامل بر موحدون، مراكش را به تصرف درآوردند و تا 875 ق / 1470 م حكومت كردند (نك : ه د، بنیمرین). 2. بنیحفص كه از بازماندگان موحدون بودند و تا 941 ق / 1534 م بر تونس (مغرب ادنى) حكم راندند و سرانجام بهدست تركان عثمانی منقرض شدند (نك : ه د، بنیحفص). 3. بنیعبدالواد كه از بربرهای زناته بودند و تا 796 ق / 1394 م گاه بر تمام مغرب اوسط، و گاه بر بخشهایی از آن فرمان میراندند (نك : ه د، بنیعبدالواد). از اواسط سدۀ 9 ق / 15 م، پساز فروپاشی دولت بنیوطاس (ه م)، هرجومرجْ افریقیه، الجزایر و تونس را فراگرفت و زمینه را برای هجوم پرتغالیها و اسپانیاییها، و سرانجام اشغال سراسر شمال آفریقا توسط تركان عثمانی فراهم آورد و از آن پس، تاریخ مستقل كشورهای شمال آفریقا آغاز میشود (مونس، تاریخ، 2(3) / 104، 159؛ التـر، 17؛ یحیى، 97 بب ؛ نیز نك : ه د، الجزایـر، تونس، لیبی، مراكش).
ابن ابی دینار، محمد، المؤنس، به كوشش محمد شمام، تونس، 1967 م / 1387 ق؛ ابناثیر، الكامل؛ ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی محاسن مصر و القاهرة، قاهره، 1383 ق / 1963 م بب ؛ ابنخلدون، عبدالرحمان، تاریخ، به كوشش خلیل شحاده، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ ابنعبدالحكم، عبدالرحمان، فتوح مصر و اخبارها، قاهره، 1411 ق / 1991 م؛ ابنعذاری، احمد، البیان المغرب، به كوشش كولن و لوی پرووانسال، بیروت، 1983 م؛ اخبار مجموعة، به كوشش ابراهیم ابیاری، بیروت / قاهره، 1401 ق / 1981 م؛ التر، عزیز سامح، الاتراك العثمانیون فی افریقیا الشمالیة، ترجمۀ محمود علی عامر، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ الامامة و السیاسة، منسوب به ابنقتیبه، قاهره، 1388 ق / 1969 م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1865 م؛ ثعالبی، عبدالعزیز، تاریخ شمال افریقیا، به كوشش احمد بن میلاد و محمد ادریس، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ جوهری، یسرى، شمال افریقیة، اسكندریه، 1976 م؛ حمّد، عادله علی، قیام الدولة الفاطمیة ببلاد المغرب، قاهره، 1980 م؛ خطاب، محمود شیت، قادة فتح المغرب العربی، بیروت، 1393 ق / 1973 م؛ دبا؛ درجینی، احمد، طبقات المشایخ بالمغرب، به كوشش ابراهیم طلّای، قسنطینه، 1394 ق / 1974 م؛ زبیب، نجیب، الموسوعة العامة لتاریخ المغرب و الاندلس، بیروت، 1415 ق / 1995 م؛ سالم، عبدالعزیز، المغرب الكبیر، بیروت، 1981 م؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به كوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1954 م؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران، تهران، 1356 ش؛ عبادی، احمد، فی تاریخ المغرب و الاندلس، بیروت، 1978 م؛ عبدالحمید، سعد زغلول، تاریخ المغرب العربی، اسكندریه، 1979 م؛ عبدالوهاب، حسن حسنی، خلاصة تاریخ تونس، تونس، 1373 ق؛ كندی، محمد، الولاة و القضاة، به كوشش رُوِن گست، بیروت، 1908 م / 1326 ق؛ معمر، علی یحیى، الاباضیة فی موكب التاریخ، قاهره، 1384 ق / 1964 م؛ مونس، حسین، تاریخ المغرب و حضارته، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ همو، فتح العرب للمغرب، قاهره، مكتبة الثقافة الدینیه؛ ناصری، عبدالله، مقدمهای بر تاریخ سیاسی اجتماعی شمال آفریقا، تهران، 1375 ش؛ یاقوت، بلدان؛ یحیى، جلال، المغرب العربی الحدیث و المعاصر، قاهره، 1983 م؛ نیز:
Belyaev, E. A., Araby, islami arabskiĭ khalifat v rannee srednevekovie, Moscow, 1966; Britannica, 1986; Dandamaev, M. A., Iran pri pervykh Akhemenidakh, Moscow, 1963; EI1 ; Knapp, W., Tunisia, London, 1970; Kolesnikov, A. I., «Iran v nachale VII veka», Palestinskiĭ sbornik, Leningrad, 1970, vol. XXII(85); Laroui, A., The History of the Maghrib, New Jersey, 1977. عنایتالله فاتحینژاد (دبا)
با اینکه قارۀ آفریقا واحدی جغرافیایی به شمار میآید، در بررسی تاریخ فرهنگی و بهویژه گوشهای از آن، یعنی تاریخ مکاتب و مذاهب اسلامی، باید بهعنوان عرصهای برای فرهنگهای ناهمگون در کنار یکدیگر تلقی گردد. برای بررسی هر بُعد از حیات فرهنگی در آفریقا، ممکن است بتوان گونهای تقسیم منطقهای را به کار بست؛ اما بهعنوان پایهای برای بررسیِ تاریخی مکاتب و مذاهب اسلامی، میتوان تقسیم قاره به 3 بخش را پیشنهاد کرد: 1. مصر، 2. شمال آفریقا، 3. شرق آفریقا و ماوراء صحرا.مصر با فتح نسبتاً صلحآمیز در 20 ق / 641 م، نخستین پایگاه تبلیغ اسلام در درون قاره گشت. این سرزمین در سراسر سدۀ نخست هجری بهاندازهای با فرهنگ اسلامی آشنا شده بود که در بحبوحۀ شکلگیری مکاتب و مذاهب در سدههای 2 و 3 ق / 8 و 9 م توانست خود، بهسان بومی مؤثر، در این شکلگیری تأثیری فعال بر جای گذارد. شمال آفریقا با تأخیری نسبی که در فتح آن دیار وجود داشت (پساز 89 ق / 708 م)، بهطبع، دارای اوضاع و احوالی دیگر بود و همین ویژگی ــ بهنحوی قابل مقایسه با ماوراءالنهر ــ موجب میشد تا این منطقه در برخورد با دستهبندیهای مذهبی جهان اسلام، نقشی ثانوی ایفا کند. شرق آفریقا و ماوراء صحرا وضعی بهکل متفاوت داشت و ــ بهرغم آنکه آشنایی بخشهایی از آن با دین اسلام از سدههای نخست اسلامی آغاز شده بود ــ ارتباط آن با مکاتب اسلامی و مرکزیتهای آن، غیرمستقیم و ناپیوسته بود.
در سدۀ نخست هجری از عهد عثمان، دو تفکر متقابل در میان مصریان پدید آمده بود: 1. تفکر گروهی از مردم که با انتقاد از سیاستهای عثمان، خواستار اصلاحات بودند و خود را پیروان امام علی (ع) میشمردند؛ 2. تفکر گروهی از اشراف و همراهان آنان که شرایط نابرابر اقتصادی را بهنفع خود میدیدند. گروه نخست در همپیمانی با معترضان کوفی و بصری، در حرکت سال 35 ق / 655 م، که به قتل خلیفۀ سوم انجامید، شرکتی فعال داشتند (نک : یعقوبی، 2 / 174-175؛ طبری، 4 / 340 بب ). این تقابل در زمان خلافت امام علی (ع) استوارتر شد (همو، 4 / 442، 552-553)، بهطوری که برپایۀ شواهد، گرایشی عدالتخواه و ضد تبعیض که انتقاد از عثمان و حمایت از امام علی (ع) را شعار خود ساخته بود، در سراسر سدۀ 1 ق / 7 م و پاسی از سدۀ 2 ق / 8 م، گرایش غالب در میان مصریان به شمار میرفت (نیز نک : دمیری، 2 / 310).با توجه به آنچه یاد شد، پایگیری گرایشهای شیعی در مصر امری قابل انتظار بود، اما باید توجه داشت که با آغاز سدۀ 2 ق، بهتدریج گرایش به مکتب اصحاب حدیث ــ که رفتهرفته بهعنوان شـاخص پیروی سنت و جماعت شنـاخته میشد ــ نیز در مصر پایگاهی یافته بود.در جانب افریقیه و مغرب، دشواری فتوح و سرسختی بربرها در پذیرش حاکمیت فاتحان اموی از یکسو، و روش امویان در برترینهادن نژاد عرب از سویی دیگر، عواملی بود که در عصر نخستین اسلامی، نوعی دستهبندی عرب و بربر را در منطقه پدید آورد؛ جماعت فاتح عرب که در شهرهای نوار ساحلی، همچون برقه، طرابلس و قیروان، متمرکز بود، در مقایسه با بربرهای مسلمانشده، دید خوشبینانهتری نسبت به حکومت مرکزی و مکاتب حامیِ مشروعیت آن، بهخصوص مکتب اصحاب حدیث داشتند. درمورد عربهای مهاجر نیز باید به تفاوت موجود میان قریش و دیگر قبایل، و تأثیر آن در موضعگیریهای سیاسی ـ مذهبی توجه داشت.در محیط مغرب، ویژگی ضدیت با حکومت مرکزی از شرق به غرب شدیدتر میشد و این ویژگی زمینه را برای فعالیت گروههای مذهبی ضد حکومت مرکزی، چون برخی فرق شیعه و محکّمه، مساعد ساخته بود. وجود همین خصوصیات موجب آن بود تا مغربیان نخستین ملت مسلمان باشند که به خود اجازه دادند تا حرمت خلافت مرکزی را بشکنند و سلسلههایی حکومتی پدید آورند که شخصیت نخستین آنها عنوان خلیفه یا امام را بر خود مینهاد.در افریقیه، اخباری حاکی از آن است که در آغاز سدۀ 2 ق / 8 م عمر بن عبدالعزیز 10 تن از علما را برای آموزش تعالیم دینی به این دیار گسیل کرد (نک : ابوالعرب، 84). این کار او را باید نقطۀ عطفی در شکلگیری مکتب اصحاب حدیث در این منطقه به شمار آورد.
در شمال آفریقا، مصر بهسبب وجود زمینههای تشیع از سدۀ نخست هجری، و مغرب بهسبب گرایشهای استقلالخواهی و ضدیت با حکومت مرکزی، بالقوه مناطقی مساعد برای رشد مذاهب گوناگون شیعه بودهاند. از دیدگاه تاریخی نیز شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این قوه تاحدودی فعلیت یافته است، اما فقدان ارتباط نزدیک میان شیعیان آفریقا با شیعیان مشرق، بهخصوص در دو طیف امامی و زیدی، موجب شده است تا آثار مکتوب متعلق به تشیع آفریقا در اعصار متقدم، بر جای نماند و از همینرو ست که محدود دانستهها در اینباره، مرهون گزارشهایی پراکنده است که در آثار بومیان غیرشیعی، یا شیعیان غیربومی بازتاب یافته است. از آنجا که این دانستههای پراکنده بهطور شایسته گردآوری و ارزشیابی نشدهاند، باید اذعان داشت که هنوز پژوهش در باب حضور تاریخی امامیان و زیدیان در آفریقا در مرحلهای نوپا ست.
از اندک دانستهها دربارۀ سدۀ 2 ق، اشاراتی در منابع رجالی به برخی از رجال شیعه چون عمرو بن جابر حضرمی است (نک : ابنحجر، تقریب ... ، 419، جم ؛ نیز ذهبی، 4 / 27- 28). همچنین در اسانید و رجال امامیه، میتوان نام برخی مصریان و افریقیان را در شمار اصحـاب امام صـادق (ع) بازیافت (مثلاً نک : برقی، 548؛ فرات، 210؛ دلائل ... ، 100-101؛ طوسی، رجال، 174، جم ).از نکات مهم دربارۀ امامیۀ متقدم در مغرب، وجود شاخهای از مذهب واقفه ــ وقفکنندگان بر امامت امام کاظم (ع) ــ در منطقۀ سوس در مغرب اقصى است که عالمی صاحب آثار، به نام علی بن ورسند، مروج آن در مغرب بوده است.افزایش دانستهها دربارۀ پیشینۀ امامیه در مصر، با سدۀ 3 ق و ظهور دعوت اسماعیلی آغاز میگردد؛ چه، در منابع گوناگون تاریخی بر این نکته تأکید شده است که پیشاز پیدایی دعوت فاطمی، امامیان در مغرب جمعیتی باسابقه و دارای حیات فرهنگی بودهاند (مثلاً نک : مقریزی، الخطط، 2 / 344). بهتصریح منابع، کسانی چون ابونصر بن ابیعمران، داعی فاطمیان، و زرارة بن احمد، قاضی عبیدالله در مهدیه، پیشاز درآمدن به خدمت فاطمیان، بر مذهب امـامی بودهاند (نک : خشنی، 226؛ ابنحجر، لسان ... ، 1 / 207)، خصوصیتی که با توجه به آثار قاضی نعمان مغربی، بزرگترین نظریهپرداز دولت فاطمی، نیز صادق مینماید.در طول مدت اقتدار فاطمیان در سدههای 4 و 5 ق / 10 و 11 م، مصر پایگاهی برای امامیه محسوب میشده، و با وجود متکلمانی مهم چـون ابـوالاحوص مصـری (اوایـل سدۀ 4 ق) (نک : طوسی، الفهرست، 221؛ نجاشی، 157)، ازنظر فعالیت روایی نیز اهمیت داشته است، و همین ویژگی محدثانی چون ابوالفضل شیبانی و هارون بن موسى تلعکبری را در سدۀ 4 ق به مصر، و حتى برخی شهرهای مصر علیا تا اسوان کشانیده است (نک : طوسی، رجال، 445، 460، جم ، امالی، 2 / 68، 104، 231، جم ؛ نجاشی، 232، 379).
در منابع زیدی در سدۀ 3 ق، از عالمی مصری به نام محمد بن حبیب سخن آمده که ظاهراً جارودیمذهب بوده است (نک : مرشد باللٰه، 1 / 124). از زیدیان مغرب نیز اخبار پراکندهای به دست رسیده است که حضور آنان در منطقه را محدود، اما پردوام مینماید؛ در سدۀ 6 ق / 12 م، قزوینی رازی از حضور جماعتی زیدی در مغرب سخن آورده (ص 493)، و عبیدالله بن حمزه، از ائمۀ زیدی یمن، در حدود 608 ق / 1211 م سفری به مغرب کرده، و در ایجاد ارتباط زیدیان مغرب با مرکزیت یمن کوشیده است (نک : ابنحمزه، 1 / 14 بب ؛ نیز برای زیدیان مغربی در دورههای متأخر، مثلاً نک : واسعی، 5، جم ).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید