اب
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 12 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258823/اب
شنبه 30 فروردین 1404
چاپ شده
2
اَب، در عربی به معنی پدر و دارای معانی فرعی جد یا یكی از اجداد، عم یا یكی از اعمام، شوی، صاحب و برخی معانی دیگر است. این كلمه، یك واژۀ بسیار كهن سامی، و به صورت bº، در همۀ زبانهای سامی معروف است (نک : قاموسها؛ نیز ولفنسون، 283؛ مشكور، 1 / 1 به بعد). شكل آرامی كلمه یعنی abba در قرن اول میلادی، میان یهودیان و نصارا در خطاب به خداوند استعمال میشده و در تلمود بهعنوان پیشوندی برای نامهای عبری. كه احتمالاً به روحانیون بزرگ اطلاق میشد، آمده است (Abba Saul; Abba Hilkiah) و به تنهایی، گاه بر ابراهیم (ع) اطلاق میگردیده است (جودائیكا، ذیل Abba).این واژه را در شمار معدود كلمات دو حرفی سامی نهادهاند كه گاه در اثر قیاس با واژههای سه حرفی ū یا w یا حتی ā به آخر آن افزوده شده است (اُلیری، 177؛ موسكاتی، 83). در زبان عربی، ال (در حالت تعریف) یا تنوین (در حالت تنكیر) گویی جبران كوتاهی كلمه را میكند و چیزی به آخر آن افزوده نمیشود، اما هنگامیكه كلمه، در حالت اضافه، از حرف تعریف یا تنوین تهی میگردد، برای جبران كوتاهی كلمه، آخرین مصوت كوتاه آن را به مصوت بلند تبدیل میكنند و در سه حالت اِعرابی، شكلهای ابو، ابا، ابی حاصل میشود.همۀ نویسندگان اسلامی ریشۀ كلمه را ابو پنداشتهاند و برای اثبات نظر خود به تثنیۀ (ابوان، ابوین) و جمعهای كلمۀ (آباء، ابون) استناد میكنند. با اینهمه، اب در اثر كثرت استعمال در تركیبهای گوناگون، شكلهای گوناگونی نیز یافته است كه بیشتر لغتشناسان به تفصیل دربارۀ آنها بحث كردهاند، به خصوص ازهری در تهذیب، جوهری در صحاح، ابن سیده در محكم، فیروزآبادی در قاموس، ابنمنظور در لسان، زبیدی در تاج، و نیز بستانی در دائرةالمعارف، و لِین در «فرهنگ لغات».أب را گاه به تشدید باء، اَبٌّ (ابن سیدة) و گاه با الف، أَبا (ابن منظور؛ زبیدی) آوردهاند كه احتمالاً كاربردهای محلی بوده است. شاید تلفظ آرامیِ abba در لهجههای عربی اثر گذاشته باشد (نک : جودائیكا). در تركیبها نیز برخی لهجهها آن را به شكلهای خاص خود به كار میبردند: گروهی كلمه را در سه حالت اعرابی، با مصوت بلند ā تلفظ میكردهاند: أبا، در حالت اضافه: أَباكَ (به جای اَبُوكَ، أَباكَ، أَبِیكَ). قومی دیگر با مشدد كردن حرف دوم (ب) آن را ثلاثی میساختند، و گروهی دیگر از تبدیل كلمه به كلمهای سه حرفی چشم میپوشیدند و میگفتند أبُّك (نک : فیومی).معمولترین شكل مثنای كلمه، أَبَوانِ است، اما أَبَانِ نیز آمده است. دو عبارت هُما أَباهُ، رَأَیتُ أَبَیهِ را در شعر عربی میتوان یافت (قس: ازهری، جوهری). شكل معروف جمع كلمه، آباء است، اما أَبُونَ نیز در شعر آمده است. آیۀ «نَعْبُدُ اِلٰهُكَ وَ اِلٰهَ آبائِكَ» (بقره / 2 / 133) را برخی «اِلٰهَ أَبِیكَ» خوانده (نک : جوهری) و آن را صیغۀ جمع پنداشتهاند كه در حالت جّر، «أبِینَ» شده، سپس در اثر اضافه، نون آن حذف گردیده است. گاه نیز ــ شاید از بیم اشتباه ــ حتی در حالت اضافه، نون آن را حفظ میكردهاند: هٰوُلاءٍ اَبُونَكُمْ (ابن منظور). دو شكل جمع دیگر در كتابهای لغت آمده است: أبُوٌّ، أبُوَّةٌ از قول لِحیانی. علاوهبر این نوشتهاند شكل مفرد آن، بر جمع نیز دلالت دارد و گویند: هٰوُلاْءِ أَبُوكُمْ (به جای آباءُكُم). كسانی كه «أَبِیك» در آیۀ مذكور را مفرد دانستهاند، به همین امر استناد كردهاند. مصغر كلمۀ أُبَیّ است و لغتشناسان اصل آن را أُبَیوٌ فرض كردهاند.
از این كلمه چندین فعل كه همه بسیار كم استعمالند نیز ساخته شده است: 1. ثلاثی: أَبَوْتُ و أَبَیتُ (به ترتیب از ریشههای اَبَا و أَبَی، و مصدر أَبُوَّة = پدر شدن، پدر بودن). همین شكل، به صورت متعدی نیز به كار رفته است. ازهری از قول ابن سكیت این مثال را آورده: أَبَوْتُ الرَّجُلَ آبوهُ = پدر او شدم (نیز همو از قول ابن الاعرابی: یأْبُوك). سپس معنای فعل گسترش یافت و در معنی سرپرستی كردن و تربیت كردن نیز به كار رفت. مثلاً ما لَهُ أَبٌ یأْبُوهُ (پدری ندارد كه از او نگهداری كند)؛ 2. باب تفعیل: أَبَّیتُه تَأْبِیةً به معنی به او گفتم بِأَبِی؛ 3. باب تفعل: تَأَبَّاه (گاه به جای آن، تَأبَّ میگفتند، نک : ازهری) به معنی او را به پدری گرفت، نیز گویند: تَأَبّاه أَباً؛ 4. باب استفعال: اِسْتَأْبَاهُ (او را به پدری گرفت) اِسْتَأَبّ، أَباً، اِستَأْبَبَ أَباً (پدری برگزید، كسی را به پدری پذیرفت). این واژه (كه بیشتر از قول ابن الاعرابی نقل شده) بسیار كم استعمال بوده است؛ 5. رباعی: بَأْبَأْتُ الصّبیَّ به معنی به طفل گفتم بِأَبِی اَنتَ و أُمی(ابن منظور).
1. تفدیه: بِأَبی، بِأَبی أَنْتَ، بِأَبی أَنتَ و اُمّی (پدر یا پدر و مادرم، فدای تو). این اصطلاحات را چنین معنی كردهاند: فُدِیتَ بِأَبی، أَفدِیكَ بِأَبی، أَنْتَ مَفْدی بِأَبی. گاه «ی» را در أبی، به الف تبدیل میكردند. در شعر چنین آمده است: وا بِأَباهُما، برخی اعراب میگفتند: وابِأَبا أَنْتَ و مرادشان یاوَیلَتا، یَاوَیلَتی بوده است. برخی دیگر، همزه أب را به یاء بدل میكردند: یابِیبَا أَنْتَ (ابن منظور، از قول ابن سكیت؛ زبیدی، ذیل باء). از این تركیب، اسمی نیز ساخته شده: البِیب، یا تركیب غریبتر البِئَب (نک : ابنمنظور به نقل از ابن سكیت؛ جاحظ؛ فراء؛ ابوالعلاء ... )؛ 2. قسم: این كلمه در قسم نیز به كار میرود: لَعَمْرُ أَبِیكَ، لَعَمْرُ أبی سِواك، وَ أَبِیه (در حدیث). بِأباه (در كلام أُمّعَطِیه دربارۀ پیغمبر (ص)). این تركیبات، همچنان كه ابنمنظور و ابناثیر (نهایة، 1 / 19) و دیگران گفتهاند، دیگر از معنای قسم تهی بودند و بر تأكید دلالت داشتند یا به صورت نوعی تكیۀ كلام به كار میرفتند؛ 3. دعا: لاأَبَ لك، لاأَبا لَك (در یكی از لهجهها: لاأباً لَك)، لاأباكَ، لاأَبَكَ، لااَبَ لَكَ. تركیبهای اول و دوم كه مشهورترند، ظاهراً تركیبهای اصلیاند كه در اثر كثرت استعمال، به شكلهای دیگر تغییر یافتهاند. همۀ این مصطلحات، علیرغم ظاهر معنی، در مقام مدح و دعا و شاید بیشتر بهعنوان تكیه كلام به كار میرفتهاند، بااینهمه، در مقام هجاء، معنی اصلی خود را (ترا پدری نیست، اصل و نسبی نداری) باز مییافتند (نک : ابن منظور، 14 / 10؛ شعری از جریر). دو اصطلاح لاأَبا لِغَیرِكَ، لاأَبَ لِشانِئِكَ منحصراً در مدح و دعا میآمدند (ازهری). تركیب لِلِّه أَبوك را كه معمولاً در معنای تعجب ذكر میكنند (برای نمونۀ كاربرد آن در حدیث، نک : ابن اثیر، نهایة، 1 / 19) نیز میتوان به این گروه افزود؛ 4. ندا: یا أَبَتِ، یا أَبَتَ، یا أَبَتُ (شكل آخر در كشاف زمخشری؛ نک : لِین)، نیز یا أَبَهْ، یا أَبَتْ (به جای أَبَةْ. این شكل را كه رواج نداشته، خاص قرآن كریم دانستهاند)، یا أَبَتَاه (گویند از یا أَبَتا اخذ شده)، و استثنائاً یا أَباه، یا أباتَ (به جای یا أَبتاه و فقط در شعر)؛ 5. كنیه: شاید مهمترین مورد استعمال كلمۀ أَب، تركیب كنیه (خواندن پدر با نام فرزند با پیشوند أَبو) باشد كه از شایعترین روشهای تسمیه در زبان عربی است (نک : أَبو). كنیه گاه چنان شهرت مییافت كه در حالات مختلف اِعرابی نیز لفظ أبو را در آن تغییر نمیدادند. در حدیث وائل ابن حُجْر چنین آمده: إلٰی المُهاجِرِ بنِ أَبُو أُمیه. نیز گفتهاند: اِبنُ أَبُوطالبٍ (ابناثیر، نهایة، 1 / 20). سپس استعمال كلمه را از انسان به حیوان و نبات و جماد، و حتی اسمهای معنی سرایت دادند. در بیشتر كتابهای ادب، بابی تحت عنوان «الآباء» به همین منظور باز میكنند. فهرستی كه از «الآباء» در قاموسهای بزرگ عربی آمده (منبع اصلی همه، ازهری است) عموماً عبارت است از حیوان: ابوالحارث (شیر)، ابوجَعْدة (گرگ)، ابوالحُصَین (روباه)، ابوخجادِب (ملخ)؛ جمادات: ابوقُبَیس (نام كوه)، ابوحُباحِب (آتش)؛ اسمهای معنی: ابوعَمْرَة (گرسنگی)، ابومالك (پیری)؛ انسان: ابو ضَوَطری (احمق)، ابوالمَثْوَی (صاحبخانه)، ابوالأضیاف (مهماندوست)، ابوالبطْحاء (عبدمناف).پژوهش بسیار وسیع ابناثیر در المرصَّع، شمار اینگونه اسماء را به 400 بالغ كرده است. وی كتاب خود را برحسب حروف الفبا تنظیم كرده و ذیل هر حرف، به ترتیب آباء، اُمَّهات، أَبناء، بنات و خلاصه أَذْواء را برشمرده است. حدود 90٪ این كنیهها به حیوانات اطلاق شده و كنیۀ حیواناتی چون شیر و گرگ از همه بیشتر است، پس از آن اسب و روباه و شغال و كفتار و كلاغ میآید. بسیاری از خوراكیها، خاصه انواع شیرینیها نیز به كنیهای شهرت دارند. این كنیهها غالباً وصفی از برای مسمای خودند، مثلاً ابوالعباس، به معنای بسیار عبوس، كنیۀ شیر است. گاه نیز نوعی طنز موجب این نامگذاری میشده، مثلاً كفش ژندۀ سوراخدار را ابوریاح خواندهاند. در این كتاب، گیاهان سهم كمتری دارند و شاید بیش از 10 كنیه برای آنها نتوان یافت.
ابن اثیر، مبارك بن محمد، المرصَّع، به كوشش ابراهیم سامرائی، بغداد، 1391 ق؛ همو، النهایة، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛ ابنسیده، علی بن اسماعیل، المحكم و المحیط الاعظم، به كوشش مصطفی السقا و حسین نصار، قاهره، 1377 ق / 1958 م؛ ابنمنظور، لسان؛ ازهری، محمدبن احمد، تهذیب اللغة، به كوشش ابراهیم الابیاری، قاهره، 1967 م؛ بستانی ب؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصّحاح، به كوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ زبیدی، تاج العروس؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط؛ فیومی، احمدبن محمد، المصباح المنیر، بیروت، 1398 ق / 1978 م؛ مشكور، فرهنگ تطبیقی؛ ولفنسون، اسرائیل، تاریخ اللغات السامیة، قاهره، 1348 ق؛ نیز:
Judaica; Lane, E. W., Arabic-English Lexicon, Moscati, Sabatino, An Introduction to the Comparative Grammar of the Semitic Languages, Wiesbaden, 1969; O’Leary, De Lacy, Comparative Grammar of the Semitic Languages, Amsterdam, 1969.
آذرتاش آذرنوش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید