فطر، عید
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 24 اردیبهشت 1401
https://cgie.org.ir/fa/article/258568/فطر
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
فِطْر، عِیْد، از اعیاد مهم مسلمانان. فطر به معنای گشودن یا شکستن روزه است (ابنمنظور). در سنت مسلمانان، روز اول ماه شوال، عید فطر یا عید رمضان نامگذاری شده است. در این روز، روزهداری حرام، و گشودن آن بر مسلمانان واجب است. عید فطر از گذشته تا کنون با آدابورسوم و انجام اعمالی ویژه در ایران برگزار میشود؛ ازجمله در دورۀ غزنویان، جشن باشکوهی از سوی دربار در این روز برپا میشد. یک هفته پیش از فرارسیدن عید، سواران خود را آماده میکردند، و بزرگان و سران برای برگزاری جشن و عرض تبریک نزد سلطان غزنوی میرفتند؛ پس از ادای نماز عید نیز شاعران به مدیحهسرایی میپرداختند (بیهقی، 2 / 746-747). در دورۀ صفوی، مسلمانان عید رمضان را که عید لیلةالقدر نامیده میشد، همچون دیگر اعیاد باشکوه برگزار میکردند. مردم در این روز، به خواندن دعا و نیایش میپرداختند (شاردن، 5 / 231). در دورۀ قاجار، این جشن که بدان فصل روزه نیز میگفتند (فوروکاوا، 90)، با شکوهی خاص برگزار میشد؛ بدین ترتیب که پس از رؤیت هلال ماه شوال و ثبوت عید فطر، به دستور دربار توپ درمیکردند (مستوفی، 1 / 333-334؛ شیل، 122). همچنین در این روز، معبرها، مسجدها و بازارها را چراغانی میکردند و به آتشبازی میپرداختند. بزرگان و سران مملکتی، همچنین سفرای دیگر کشورها، برای سلام نزد شاه میرفتند (اعتمادالسلطنه، روزنامه ... ، 652؛ مستوفی، همانجا). گاه مراسم پراهمیت مملکتی نیز در این روز برگزار میشد؛ برای نمونه، جلوس رسمی فتحعلی شاه بر تخت سلطنت مصادف با عید فطر سال 1212 ق / 19 مارس 1798 م بود (اعتمادالسلطنه، مرآة ... ، 1 / 852). امروزه نیز برگزاری این عید در نقاط گوناگون ایران با اندکی تفاوت متداول است. تا چندی پیش، در نقاط مختلف، در شب عید بهسبب نبودن وسایل ارتباط جمعی و برای حصول اطمینان شخصی، مردم برای رؤیت هلال ماه شوال به پشتبامها میرفتند (شریعتزاده، 477؛ شهری، 3 / 371-372؛ شهاب، 176؛ وکیلیان، 159؛ شیل، همانجا) و اگر بهسبب ابری یا نامساعدبودن هوا موفق نمیشدند هلال ماه را رؤیت کنند، چند نفر از اهالی مورد اعتماد به شهرهای دیگر میرفتند و یا حتى با ارسال تلگراف از ثبوت عید اطمینـان مییافتند (شریعتزاده، همانجا؛ شهـری، 3 / 371). در دورۀ قاجار، افراد موثقی که در شرایط سخت و دشوار ماه را رؤیت میکردند، پاداش میگرفتند (شیل، همانجا). مردم کردستان در شب عید، پس از رؤیت ماه، بر بامها ندای الله اکبر سرمیدهند تا دیگران را نیز از فرارسیدن عید آگاه سازند (قادری، 83). مردم سقز برای آگاهکردن دیگران از رؤیت ماه، بر بلندترین قله آتش میافروختند. همچنین فردی که موفق شده بود هلال ماه را ببیند، نزد روحانی شهر میرفت و برای شهادت در باب رؤیت ماه سوگند یاد میکرد؛ سپس روحانی برای آگاهی عموم دستور میداد بر سر منارۀ مسجد صلای عید سردهند (فاروقی، 307). سوگند مذکور با آداب ویژه ادا میشد: قاضی قرآن کریم را میگشود و چاقوی تیزی بر روی آن قرار میداد و سپس از افراد میخواست که سوگند یاد کنند. آنها بر این باور بودند که در صورت سوگند دروغ، چاقو شکمشان را خواهد درید (وکیلیان، 160). در شاهرود، پس از رؤیت هلال ماه صلوات میفرستند و برای خوشیمنی، چشمشان را به آب روان، سکه، سبزه، یا شخصی خوشقدم میاندازند (شریعتزاده، همانجا). پس از اطمینان از حلول ماه شوال و فرارسیدن عید فطر، مراسم و مناسک مخصوص این روز با کمی تفاوت در بیشتر نقاط برگزار میشود. مردم شهرهای گوناگون از دیرباز، با چراغانی و آذینبندی خیابانها و همچنین آتشبازی، میکوشند تا مراسم این عید هرچه باشکوهتر برگزار شود (اعتمادالسلطنه، همان، 1 / 275؛ فقیهی، 229).برگزاری نماز عید، پرداخت زکات فطریه، دیدوبازدید و تبریک روز عید، همچنین دعا برای قبولی روزه و عبادات در ماه رمضان، از جملۀ آداب مشترک در این روز است (برای آگاهی از چگونگی این آداب در مناطق مختلف ایران، نک : صالح، 175؛ نظری، 599-600؛ محمدی، 353؛ توکلی، 66؛ پاینده، 177؛ سالاری، 243؛ شهاب، همانجا؛ لهساییزاده، 119؛ ناصری، 147؛ موحد، 138؛ نقیب، 335؛ کیانی، 251؛ طباطباییفر، 228؛ نیز نک : آلمانی، 188). مردم بانۀ کردستان به عید فطر، عید رمضان میگویند؛ آنها طعامی را که از شب پیش آماده کردهاند، با یکدیگر صرف میکنند. دیدوبازدید و تبریک عید در این شهر گاه تا 3 روز ادامه مییابد (توکلی، همانجا). در گویش محلی مردم سقز به عید فطر «چهژنیرمزان» میگویند. آنها از پانزدهم ماه رمضان تا عید فطر، فرصت دارند تا زکات فطریۀ خود را پرداخت کنند و بر این باورند که خودداری از پرداخت فطریه، عقوبتهای سخت و بلاهای بیشمار در پی دارد (فاروقی، 307- 308). مردم کومله در این روز به دیدن بزرگان میروند. تازهعروسها نیز همراه با پدر و مادر خود به منزل پدر شوهر خویش میروند و با ریختن گلاب بر دست پدر و مادر شوهرشان، به آنها تبریک میگویند و عیدی میگیرند (شهاب، همانجا). مردم منطقۀ تکاب در آذربایجان غربی، با تدارک بهترین خوراکها برای ناهار، این روز را جشن میگیرند و بعد از ظهر به زیارت اهل قبور میروند؛ سپس در مسجد گرد هم میآیند و برای روحانی محل که در طول ماه رمضان به وعظ و سفارش به کار نیک پرداخته است، مبلغی بهعنوان دستمزد جمعآوری میکنند (محمدی، همانجا). تا چندی پیش، مردم ابیانه روز پیش از عید به حمام میرفتند و با پوشیدن جامههای نو، این روز را آغاز میکردند. آنها همچنین در روز 27 رمضان به نیت هریک از اموات خود، 7 یا 10 نان محلی به نام «تنوکا» میپختند و در روز عید در صندوقی چوبی به نام «لولا» قرار میدادند و پیش از طلوع آفتاب آنها را به گورستان میبردند، و در مسیر خود میان افراد مستمند تقسیم میکردند؛ سپس بر روی قبور، رو به سمت طلوع آفتاب میایستادند و فاتحه میخواندند. خانوادههای عزادار پس از بازگشت از قبرستان، از کسانی که بر سر قبر وابستگان آنها ایستاده بودند، با آش برنج پذیرایی میکردند. امروزه، اهالی پس از برگزاری نماز عید و عرض تبریک و زیارت اهل قبور، با پرداخت فطریه به فقرا، عید را برگزار میکنند (نظری، 599-600). رسم رفتن به قبرستان و دیدار با خانوادههای عزادار در روز عید فطر، در اردبیل، بجنورد، گناوه و سمنان نیز مرسوم است (نک : صفری، 2 / 118؛ شاهحسینی، 205؛ نوربخش، 268؛ وکیلیان، 164-165؛ محمدی، همانجا؛ دوستی، 43). در خوزستان، خانوادههایی که در فاصلۀ دو عید فطر کسی را از دست دادهاند، در خانۀ خود برای درگذشته عید میگیرند و دوستان و آشنایان به دیدار آنها میروند. صاحب مجلس نیز با شیرینی، چای، قهوه و زعفران از آنها پذیرایی میکند. اغلب مردم معمولاً لباس نو میپوشند و مانند نوروز به دیدوبازدید عید میروند. در این روز، بزرگترها به کوچکترها عیدی میدهند. به باور مردم طالبآباد، در نزدیکی تهران، پرداخت فطریه ثواب بزرگی دارد؛ به همین سبب، بیبضاعتترین خانوادهها نیز میکوشند زکات فطریه را پرداخت کنند؛ بدینترتیب که مقداری گندم یا جو را در ظرفی میریزند و همۀ خانواده بر روی آن دست میکشند، یا چند سکه را میان اعضای خانواده دستبهدست میکنند که به آن «دستگردان» میگویند و سپس آن را به فقیر میدهند؛ آنها بر این باورند که با این کار از ثواب پرداخت فطریه بهرهمند میشوند. این رسم در برخی شهرهای دیگر نیز رایج است (صفینژاد، 406؛ نیز نک : شهری، 3 / 372-373؛ پاینده، همانجا). مردم سیرجان که به عید فطر «عید اشکم» نیز میگویند، گاه هنگام سحر در اول شوال برمیخیزند و پس از صرف سحری، با ماه رمضان «جاخالی» (خداحافظی) میکنند و به مناجات میپردازند. در گذشته، آنها در بازار جمع میشدند و به دنبال پیشنماز، در صفهایی مرتب بهسوی قبرستان حرکت میکردند (مؤیدمحسنی، 307). مردم ماهشهر در گذشته، شب عید فطر دست و پای خود را حنا میبستند و صبح روز عید پس از شستن حنا، عید را به همدیگر تبریک میگفتند. آنها برای صبحانۀ روز عید، نان «تبدون» (نوعی نان تافتون که روی آن کنجد میزدند) میپختند و موقع خوردن آن را با روغن حیوانی چرب میکردند؛ برخی خانوادهها لای این نان، گوشت چرخکرده میگذاشتند. از روز عید تا چند روز پس از آن، خانوادهها به دیدوبازدید عید میپرداختند. برای پذیرایی در روز عید، خانمها از یک هفته قبل نانشیرینی تنوری سنتی تهیه میکردند که تقریباً به اندازۀ یک نعلبکی کوچک بود و به آن «کُکال» میگفتند؛ نوعی نانشیرینی تابهای به نام نون زرد نیز میپختند که وسط آن خاکهقند و دارچین میگذاشتند. عیدیگرفتن و عیدیدادن نیز در اینجا رایج بود (قیصری، 144). در جزیرۀ کیش، برگزاری عید فطر با مراسم و آداب بسیار مفصل همراه است. در گذشته، 3 تا 5 روز مکتبخانهها را تعطیل میکردند و مردان نیز به دریا نمیرفتند. بچههای 10-12ساله لباس نو میپوشند و برای گرفتن عیدی به خانۀ آشنایان و همسایگان میروند. در این روزها، درِ خانهها به روی همۀ بچهها باز است (مختارپور، 461-462). از دیگر آداب عید فطر در این جزیره، اجرای موسیقی محلی در میدانها و فضاهای باز منطقه است. در گذشته، گروههای موسیقی با نواختن نیانبونه و خواندن ترانههای محلی، مردم را نیز به پایکوبی دعوت میکردند. در میانۀ مراسم، یکی از نوازندهها سینی بزرگی به دست میگرفت و در میان جمعیت میگرداند و هرکس به تناسب توانایی خود، سکه یا اسکناسی در آن میانداخت (همو، 465). در برخی از مناطق، به تازهعروسها و تازهدامادها عیدی میدهند. مثلاً در یزد، خانوادههایی که دختری را به عقد پسرشان درآوردهاند، ولی هنوز مراسم عروسی برگزار نکردهاند، صبح روز عید برای عروسشان هدیهای، ازجمله چند متر پارچه، یک ساعت یا انگشتر به همراه چند شاخه گل و چند کلهقند میفرستند؛ همچنین در نخستین عید فطر پس از عروسی، خانوادههای عروس و داماد هدایایی برای فرزندان خود میفرستند (وکیلیان، 170). در برخی از روستاهای خمین نیز روز عید فطر، خانوادۀ داماد برای تازهعروس خود عیدی میفرستد که در گذشته عبارت بود از یک قواره پارچۀ پیراهنی، مقداری برنج، روغن، قند، چای، کشمش سبز، شیرینی، میوۀ فصل و چند قالب صابون (همو، 167). عید فطر برای مردم روستای ماخونیک بیرجند بزرگترین عید به شمار میرود. در این روز، مردم ضمن پوشیدن لباس نو به خانۀ دوستان و آشنایان و بهویژه مولوی (روحانی روستا) میروند؛ در این دیدوبازدیدها، آنها با شیرینی، تخمه، نخود، بیسکویت، آبنبات و چای پذیرایی میشوند. این مراسم 4 تا 5 روز ادامه دارد. به هنگام دیدوبازدید، عیدی نیز به خانۀ همدیگر میبرند که ممکن است قند، نان قلفی، خرما یا آبنبات باشد. خانوادههایی که تازهعروس دارند، برای او کفش، روسری، لباس و قند عیدی میبرند. خانوادۀ عروس نیز درعوض برای خانوادۀ داماد کلاه میفرستند (برآبادی، 407- 408). در برخی از شهرها نیز گروههایی که در طول شبهای ماه رمضان با شعرخوانی، یا با زدن طبل و نواختن شیپور مردم را به هنگام سحر بیدار میکردند (نک : ه د، سحر)، در روز عید به در خانهها و مغازهها میرفتند و عیدی میخواستند. مردم نیز متناسب با توانایی خود هدیهای به آنها میدادند (نک : وکیلیان، 50-51). تا چندی پیش، نماز عید فطر در تهران بدینترتیب بود که جماعت مؤمنان، از هنگام طلوع آفتاب، با ذکر الله اکبر به در خانۀ امام جماعت مسجد محل ــ کـه قبلاً گروهی او را بـه حمام برده، و بر دست و پا و محاسن او حنـا بسته بودند ــ میرفتند و منتظر خـروج وی میشدند. امـام جماعت هنگام خروج از منـزل، با سر و پای برهنه و در حال ادای ذکر با خنجر یا شمشیری حمایلکرده که گویی به جهاد میرود، برای ادای نماز عید همراه جماعت مؤمنان، شتابان و دوان به خارج شهر و بهطورکلی، جایی بدون سقف میرفت (شهری، 3 / 373). مردم تاجیکستان و تاجیکان ازبکستان و نیز مردم افغانستان، در روز عید فطر مراسمی کموبیش شبیه به مراسم مردم ایران دارند؛ مثلاً در بهترین اتاق خانۀ خود سفرۀ عید میاندازند، روی سفره انواع شیرینی، میوه و سمبوسه میگذارند و پیالههای چایخوری را در بالای سفره قرار میدهند. صبح روز عید، مردان پس از ادای نماز عید بهصورت گروهی به همراه روحانی مسجد به خانۀ همسایگان میروند. صاحبخانه نیز آنها را به اتاقی که سفره قرار دارد، دعوت میکند. نخست، روحانی دعای سفره میخواند و سپس، صاحبخانه از آنها پذیرایی میکند. پس از مردان، نوبت به زنـان میرسد. به این دیدوبازدیدها «عیدگردک» میگویند. کودکان نیز لباسهای عید خود را میپوشند و برای گرفتن عیدی که عبارت از تنقلات و تخممرغ است، به خانۀ بستگانشان میروند (احمدُف، 100-101). از دیگر آداب تاجیکان این است که دختران دوشیزه در روز عید به دیدار آن گروه از دوستانشان که در فاصلۀ میان دو عید فطر عروسی کردهاند، میروند و مدتی در آنجا به رقص و پایکوبی میپردازند؛ خانوادۀ داماد از آنها پذیرایی میکنند و هنگام بدرقه نیز هدایایی به آنها میدهند (همو، 107). هزارههای افغانستان مراسم و تشریفات خاصی در این روز برگزار میکنند؛ ازجمله عید مردگان، عید زندگان، عید دوستان، دعوت خویشان بـرای رفتن به مـزار درگذشتگان، و پختن حلوای سرخ محلی. آنان در روز یا شب عید، به قدر توان خویش، آرد و روغن و سمنک (سمنو یا حلوا) فراهم میکنند و آن را در خانۀ ریشسفید محل میپزند و میان همسایگان تقسیم میکنند. در شب عید نیز خانوادهها به نشانۀ روشنایی، فتیلههای پنبهای را پس از آغشتن به روغن، آتش میزنند و از طویله تا دهلیز خانۀ خود را بدینگونه چراغانی میکنند. در مراسم عید مردگان نیز برای شادی درگذشتگان ختم قرآن و روضهخوانی و خیرات صورت میگیرد (خاوری، 279-280). اهمیت عید فطر در فرهنگ مسلمانان ایران چنان است که در اشعار فارسی نیز، از گذشتههای بسیار دور، از این روز بهعنوان عیدی بزرگ و باشکوه یاد شده است (نک : عفیفی، 3 / 1837).
آلمانی، هانری رنه دُ، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علیمحمد فرهوشی، تهران، 1335 ش؛ ابنمنظور، لسان؛ احمدُف، روزی، جایگاه اعیاد اسلامی در فرهنگ مردم تاجیک، تهران، 1388 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1356 ش؛ همو، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367 ش؛ برآبادی، احمد، مردمشناسی روستای ماخونیک، تهران، 1384 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1376 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ توکلی، محمدرئوف، جغرافیا و تاریخ بانۀ کردستان، تهران، 1363 ش؛ خاوری، محمدتقی، مردم هزاره و خراسان بزرگ، تهران، 1385 ش؛ دوستی، شهرزاد، «معرفی و تحلیل گزیدهای از مراسم عید فطر در فرهنگ مردم ایران»، فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، شم 13؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سالور، قهرمان میرزا (عینالسلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1374 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1335 ش؛ شاهحسینی، علیرضا، خوار (گرمسار) و میراث کهن آن، سمنان، 1385 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، بیجا، 1371 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ شیل، مری، خاطرات، ترجمۀ حسین ابوترابیان، تهران، 1362 ش؛ صالح طبری، محمد، بابل، سرزمین طلای سبز، تهران، 1378 ش؛ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، 1353 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ طباطباییفر، رضا، روستای قاطول در گذر زمان، تهران، 1381 ش؛ عفیفی، رحیم، فرهنگنامۀ شعری، تهران، 1391 ش؛ فاروقی، عمر، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز کردستان، بیجا، بیتا؛ فقیهی، علیاصغر، تاریخ جامع قم (تاریخ مذهبی)، قم، حکمت؛ فوروکاوا، نوبویوشی، سفرنامه، ترجمۀ هاشم رجبزاده و کینیجی ئهاورا، تهران، 1384 ش؛ قادری، زاهد، کردستان، تهران، 1387 ش؛ قیصری، عیسى، فرهنگ عامیانۀ ماهشهر، تهران، 1391 ش؛ کیانی، منوچهر، سیهچادرها، تهران، 1371 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370 ش؛ محمدی، علی، تکاب افشار، تهران، 1369 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371 ش؛ موحد، جمیل، بستک و خلیج فارس، تهران، 1349 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نقیب، محمدمسعود، خلخال و مشاهیر، تبریز، 1379 ش؛ نوربخش، حسین، بندر لنگه در ساحل خلیج فارس، بندرعباس، 1358 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1376 ش.
نسیم عظیمیپور
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید