صفحه اصلی / مقالات / عوج بن عنق /

فهرست مطالب

عوج بن عنق


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 11 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

عوجِ بْنِ عَنَق، یا عوج بن عُنق / عاج بن عَنَق / عوج بن عَناق (اعناق)، از شخصیتهای معروف افسانه‌ای. اگرچه عوج بن عنق خاستگاهی سامی ـ عربی دارد، به‌واسطۀ نقل و تکرار داستانش در ضمن داستانهای پیامبران و روایات اسلامی، و متون تفسیری و حدیثی، در ادبیات رسمی و مکتوب و نیز در ادبیات عامۀ ایرانیان بازتاب فراوانی یافته است. 
برخی فرهنگهای فارسی عوج را چنین معرفی کرده‌اند: عوج مردی بسیار بلندقامت و عظیم‌الجثه، و از مردمان عمالقه بود. وی در زمان آدم ابوالبشر به دنیا آمد و 300‘ 3، و در برخی روایات 500‘ 3 سال عمر کرد. او در زمان طوفان نوح زنده بود و سیل و آبهای دریاها تا زانوی عوج می‌رسید. عوج در زمان موسى (ع) نیز می‌زیست و از دشمنان موسى و بنی‌اسرائیل بود. در جنگی که میان بنی‌اسرائیل و عوج درگرفت، موسى با عصایش به پای عوج زد و وی را از پای درآورد (صفی‌پوری، آنندراج، لغت‌نامه ... ، معین، دایرةالمعارف ... ، ذیل واژه). 
داستـان عوج با تفاوتهایی، در اغلب متون تـاریخی ـ تفسیری سده‌های نخست اسلامی مندرج است. اغلب داستانهایی که دربارۀ عوج و خاندان عنق منقول است، از عهد عتیق ریشه می‌گیرد. در عهد عتیق، عناقیان به عظمت جثه و بلندقدی فوق‌العاده مشهورند. مساکن آنها در میان اورشلیم و حبرون بوده و همواره با بنی‌اسرائیل در جنگ بودند تا سرانجام به دست اسرائیلیان به هلاکت می‌رسند (نک‍ : یوشع، 11: 22؛ تثنیه، 2: 10-11). در سفر تثنیه (3: 11)، عوج از حاکمان منطقۀ باشان معرفی می‌شود که در کمال قامت و هیبت و شجاعت بود. در قاموس کتاب مقدس نیز واژۀ عوج به‌معنای گردن‌دراز آمده است (نک‍ : هاکس، 623). در بخشهای دیگر عهد عتیق دربارۀ نبرد عوج با موسى و نابودی عوج به دست موسى (ع) داستانهایی نقل می‌شود (نک‍ : یوشع، 13: 12). نیز آمده است که پس از مرگ عوج، تختخواب آهنین وی تا سالها نزد اهالی ربّۀ بنی‌عمّون باقی ماند. طول تخت وی 9 ذراع، و عرض آن 4 ذراع برحسب ذراع آدمی بوده است (نک‍ : تثنیه، 3: 11). 
با اقتباس از روایتهای عهد عتیق، در منابع تاریخی اسلامی نیز داستانهای اغراق‌آمیزتری از عوج پدید آمد. مثلاً طبری ضمن شرح واقعۀ طوفان نوح می‌نویسد: به‌‌واسطۀ کثرت سیل، حتى آب تا بالای کوههای مرتفع نیز رسید و همۀ موجودات و گیاهان نابود شدند، به‌جز نوح و همراهانش و عوج بن اعنق (عنق) (1 / 96؛ نیز نک‍ : مسعودی، 92-93). بلعمی نیز از هیبت و بلندقامتی مردمان جبابره یاد می‌کند و نام‌آورترین آنها را عوج بن عناق می‌داند که بالای وی 100 اَرَش بود؛ به‌طوری‌که عوج بر لب دریا قرار می‌گرفت و به هنگام گرسنگی، ماهی از آب می‌گرفت و جلو خورشید نگاه می‌داشت تا بریان شود (ص 490-491). 
در مجمل التواریخ و القصص (تاریخ اجمالی عالم از مبدأ خلقت تا 520 ق / 1126 م) آمده است که فرزندان ارم بن سام، یعنی عاد، ثمود، صُحار، جاسم، وبار، طَسْم و جَدیس صاحب قوّت و هیکل و بالای عظیم بودند و عوج بن عنق از این نسل (عرب العاربه) است (ص 114). اما براساس روایتی دیگر، گویی فقط عوج در میان قبیله‌اش قامت و هیبتی غیرعادی داشته است که سبب شهرتش می‌شود. به‌تدریج توصیفات افسانه‌ای عوج منبع الهام شاعران و نویسندگان بعدی قرار می‌گیرد و شخصیتهای همسان وی آفریده می‌شوند و داستان عوج شاخ‌وبرگهای فراوان می‌یابد و به متون فارسی نیز وارد می‌شود. 
در قصص الانبیاء ثعلبی (د 427 ق / 1036 م) از قول ابن‌عمر داستان نبرد موسى (ع) و عوج نقل می‌شود؛ براین‌اساس، چون موسى و بنی‌اسرائیل با عوج و خاندانش وارد جنگ می‌شوند، عوج صخره‌ای عظیم از کوه می‌کَند تا بر موسى و لشکریانش فروافکند؛ اما به فرمان خداوند هدهدی با نوک الماس بر روی سنگ می‌رود و سنگ را چنان سوراخ می‌کند که چون حلقه‌ای بر گردن عوج می‌افتد و سرانجام با ضربۀ عصای موسى عوج به هلاکت می‌رسد (نک‍ : ص 241-242؛ نیز برای داستانهای مشابه، نک‍ : سورآبادی، 89). 
در برخی متـون حماسی ـ اسطوره‌ای ادبیات فـارسی، عوج بن عنق چهره‌ای دیومانند دارد که در نقطۀ مقابل قهرمان و شخصیتهای اسطوره‌ای است. مثلاً یکی از هیولاها و موجودات اهریمنی آبزی، عوج بن عنق است که پهلوانانی همچون گرشاسبِ سامِ نریمان به جنگ او می‌روند. در منظومۀ گرشاسب‌نامۀ اسدی طوسی در سدۀ 5 ق، ضمن شرح وقایع رزم و پیکار گرشاسب (سام) با دیو منهراس، خویشکاریهای مشابهی با عوج دیده می‌شود (نک‍ : ص 280 بب‍‌ ). 
ویژگی دیو منهراس با گندرودیو در شاهنامه نیز قابل قیاس است (نک‍ : فردوسی، 5 / 347). ویژگی هر دو دیو در منظومه‌های سده‌های بعد در قالب شخصیت عوج بن عنق ادامه پیدا می‌کند. مثلاً در سام‌نامۀ منسوب به خواجوی کرمانی (د 753 ق / 1352 م) چهرۀ عوج بن عنق به‌عنوان غولی اسرارآمیز و آبزی تصویر می‌شود که به دست گرشاسب کشته می‌شود. در جایی از داستان، شدید (شداد)، از دشمنان گرشاسب (سام)، به عوج بن عنق نامه می‌نویسد و از او برای کشتن سام کمک می‌خواهد. شدید عوج را چنین وصف می‌کند: چنین گفت کای شاه مغرب‌زمین / نهنگ دمان پیر پرخاش کین / / نداری به گیتی کسی را همال / به نیروی کوپال و بازو و یال (نک‍ : 2 / 207- 218؛ برای روایت شفاهی آن، نک‍ : هفت‌لشکر، 122-127؛ نیز برای تفصیل بیشتر دراین‌باره، نک‍ : سرکاراتی، 30-31). وصف ویژگیهای دیوانی چون منهراس در گرشاسب‌نامه، و عوج بن عنق در سام‌نامه شباهت و نزدیکیهایی با دیوان مَزَنی و خویشکاریهای آنها دارد که در برخی متون مزدیسنا ذکری از آنها در میان است (نک‍ : میرفخرایی، 41). 
حکایت سرنوشت عوج موضوع و مضمون برخی از حکایتهای عرفانی حکمت‌آمیز است. عوج که در کمال عظمت و قدرت است و خود را بی‌همتا می‌داند، به غرور و منی دچار می‌شود. روزی سر یک ماهی را از دریا می‌گیرد و نزدیک آفتاب نگاه می‌دارد تا کباب شود؛ چون نیک نگاه می‌کند، می‌بیند مابقی جثۀ ماهی در دریـا ست و تنها سر او در دستش قرار دارد. روایتهایی از این داستان را در متون نظم و نثر پارسی می‌توان بازیافت (برای نمونه، نک‍ : مولوی، دفتر 2 / 105؛ افلاکی، 1 / 529). 
عوج در عجایب‌نامه‌ها مظهر عجب و خودپرستی است. او غول‌پیکری است که به ارادۀ خداوند به شیوه‌ای تحقیرآمیز هلاک می‌شود. مرغ کوچکی سنگی عظیم را میان‌تهی می‌کند و بر گردن عوج می‌افکند و عوج با ضربۀ عصایی بر قوزک پایش، می‌میرد (طوسی، 409؛ فزونی، 515). در پایان اغلب حکایتهایی که دربارۀ عوج گفته می‌شود، تکه‌هایی از استخوانهای اندام مانند استخوان کتف، کعب، زانو و دست وی در اقصانقاط جهان کشف می‌شود و تا مدتها به‌عنوان پل میان رودخانه‌هایی چون نیل به کار می‌رود (نک‍ : همانجاها). 
ردپای عوج را در فرهنگ مردم ایران نیز می‌توان پی گرفت. اگرچه شکل و ماهیت داستان عوج با اندکی تفاوت، در مناطق مختلف ایران و روایتهای شفاهی رواج داشته، پیام و نتیجۀ داستان مشترک است. هدایت در نیرنگستان، داستان عوج را به‌‌عنوان داستانی فولکلوریک مطرح می‌کند (ص 189). در فرهنگ باورهای مردم جزیرۀ قشم نیز عوج به‌عنوان موجودی وهمی حضور دارد (نک‍ : اسدیان، 39؛ نیز برای روایتهای داستان عوج در مناطق دیگر، نک‍ : علمداری، 93-94). 
در امثال‌وحکم مردم ایران، عوج نماد عظمت و غول‌آسایی بر سبیل استهزا ست (نک‍ : هبله‌رودی، 50؛ دهخدا، 3 / 1492؛ امینی، 548). 

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1355 ش؛ اسدیان، محمد، گوشه‌ای از دانشها و باورهای عامه در شهر قشم، تهران، 1383 ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسب‌نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1317 ش؛ افلاکی، احمد، مناقب العارفین، تهران، 1362 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، 1389 ش؛ بلعمی، تاریخ؛ ثعلبی، احمد، قصص الانبیاء (عرایس المجالس)، بیروت، دار الرائد العربی؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ سام‌نامه، منسوب به خواجوی کرمانی، تهران، 1386 ش؛ سرکاراتی، بهمن، «بازشناسی بقایای افسانۀ گرشاسب در منظومه‌های حماسی ایران»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1376 ش، س 3، شم‍ 2؛ طبری، تاریخ، بیروت، مؤسسة عزالدین؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1387 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ عهد عتیق؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فزونی استرابادی، محمدهاشم، بحیره، چ سنگی، به کوشش عبدالکریم بن عباسعلی فمی تفرشی، تهران، 1328 ق؛ لغت‌نـامۀ دهخدا؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش سیف‌الدین نجم‌آبادی و زیگفرید وبر، نکـارهاوزن، 1378 ش / 2000 م؛ مسعودی، علی، اخبار الزمان، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، مصر، 1357 ق / 1938 م؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1369 ش؛ میرفخرایی، مهشید، «هنر و اساطیر زردشتـی»، کتـاب ماه هنـر، تهـران، 1380 ش، شم‍ 35-36؛ هاکس، جیمـز، قاموس کتاب مقدس، تهران، 1383 ش؛ هبله‌رودی، محمدعلی، مجمع الامثال، به کوشش صادق کیا، تهران، 1344 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ هفت‌لشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377 ش.  

معصومه ابراهیمی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: