عمو زنجیرباف
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258461/عمو-زنجیرباف
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
عَموزَنْجیرْباف، از بازیهای گروهی کودکانه. در این بازی، کودکان دست یکدیگر را میگیرند و با خواندن شعری مخصوص به دور یکدیگر میچرخند و صداهایی، ازجمله صدای جانوران درمیآورند (صدریافشار؛ انوری).
عموزنجیرباف بازیای تکگروهی است که شمار بازیکنان آن تا 20 تن و حتى بیشتر هم میرسد و به وسیله و محل خاصی نیاز ندارد. بازی عموزنجیرباف به نام استاد کرباسباف نیز معروف است (میرنیا، 285؛ قزلایاغ، 164). شکل کلی بازی اینگونه است که جمعی از کودکان صف میبندند و دستهای یکدیگر را میگیرند و دایرهای تشکیل میدهند. بازی را دو تن اداره میکنند که اوستا (استاد) نامیده میشوند. افرادی که اوستا میشوند، باید از استعداد، ویژگی و مهارت خاصی برخوردار، و از دیگران قویتر باشند، تا بتوانند بازی را بهخوبی اداره کنند. گاهی کودکان این حلقه را به هم وصل نمیکنند و طرز قرارگرفتن آنها فقط شکل یک صف دارد و دو اوستا، در آغاز و پایان صف میایستند. شروع بازی با این شعر است: اولی: اوستا [یا عمو] زنجیرباف / دومی: بعله / زنجیر ما رو بافتی؟ / بعله / پشت کوه انداختی؟ / بعله / بابا اومده / چی چی آورده؟ / نخودچی کشمش / بخور و بیا / با صدای چی؟ / با صدای ... [مثلاً کلاغ] (شاملو، دفتر 1 / 1055) که بچهها میخوانند: قارقار کلاغم / کلاغ کوچهباغم / پر دارم و بال دارم / خیلی قیلوقال دارم / میسازم آشیانه / قاپ میزنم فراون / گوشت و پنیر و صابون / سر میدهم ترانه / صدای قارقار دارم / چنگال و منقار دارم، و دنبالۀ بازی (شعبانی، 10). از شگردهای اوستای دوم این است که میتواند حیوان عجیبی را نام ببرد که اوستای اول و دیگران در تقلید صدای او درمانده شوند که این خود سبب تفریح است. با تعیین این حیوان، اوستای اول و بهدنبال او، کودکان، که دستهای یکدیگر را محکم گرفتهاند، درحالیکه به آواز بلند، صدای حیوان تعیینشده را تقلید میکنند، به طرف اوستای دوم راه میافتند و بهصورتی که گفته شد، بازی را ادامه میدهند. با این تفاوت که اینبار اوستای دوم از حیوان دیگری نام میبرد و اوستای اول و دیگر کودکان از زیرِ دستهای نفرات دوم و سوم طرف دیگر صف عبور میکنند و هر بار، همین گفتوگو صورت میگیرد و حیوانی دیگر تعیین میشود. در آخر، با این گفتوگو بازی به پایان میرسد: اولی: اوستا [عمو] زنجیرباف / دومی: بعله / زنجیر ما رو بافتی؟ / بعله / پشت کوه انداختی؟ / بعله / بکشم پاره نمیشه؟ / بکش که پاره نمیشه / با صدای چی؟ / با صدای ... [مثلاً قورباغه]. درحالیکه کودکان سعی میکنند دستهای یکدیگر را رها نکنند (شاملو، همانجا)، صدای تعیینشده را تقلید، و شروع به صفکشیدن میکنند. دو تنی که دست یکدیگر را رها کنند، بازندهاند و گاهی ممکن است در یک مرحله، دست چند تن باز شود که همگی آنها از دور بازی بیرون میروند، و صف دوباره به هم متصل، و بازی تکرار میشود تا تمام افراد ببازند و از بازی خارج شوند (میرنیا، 286).
از جملۀ بازیهای رایج در تهران عموزنجیرباف بوده است (شهری، 3 / 361). کودکان تهرانی برای اجرای این بازی اینگونه عمل میکنند که چندین کودک همسال گرد هم میآیند و دو تن را از میان خود برمیگزینند تا رهبری بازی را به عهده بگیرند، یا بهگفتۀ خودشان، اوستای بازی بشوند. پس از برگزیدن دو اوستا، کودکان در یک صف میایستند و هریک از آنها پنجههای دو دست خود را از دو سو در پنجۀ همبازی کناریاش «کلید میکند»، یعنی پنجه در پنجۀ هم میاندازند و پنجههای یکدیگر را میگیرند، بـه طوری که سخت و دشوار از هم جدا شود. دو اوستا هم هریک در یک سر صف بازیکنان میایستند و چون آنها در سر صف ایستادهاند، هریک دستی آزاد دارند. در این هنگام، بازی آغاز میشود و یکی از دو اوستا از دیگری میپرسد: عموزنجیرباف؟ / دومی: بعله / زنجیر مارو بافتی؟ / بعله / پشت کوه انداختی؟ / بعله / قرص و قایمش ساختی؟ / بعله / پس بکش تا ببینم پاره نمیشه؟. اوستا و عموزنجیرباف برای آزمایش استحکام زنجیری که از پنجههای درهمرفتۀ کودکان همبازی گروه خود درست شده است، هریک بازیکن کناری خود را با فشار بهسوی خود میکشند، تا اینکه زنجیر از جایی پاره شود؛ اینگونه چند کودک بهسوی اوستای دیگر میروند. گاه شمارۀ کودکان دو دسته برابر است و گاه نیست. افزونی شمار کودکان هر دسته نشانۀ توانایی و نیروی بازیکنان و اوستایی است که آن دسته را بهسوی خود برده است. در این هنگام، بازیکنان دست و پای دو کودکی را که دستهایشان از یکدیگر جدا شدهاند، میگیرند و نشیمنگاههایشان را به هم، یا به دیوار میزنند و بدینگونه این دور بازی تمام میشود (بلوکباشی، 349-350؛ صفینژاد، 360؛ قزلایاغ، 165). در کاشان، این بازی بیشتر در روز سیزده نوروز انجام میشود؛ بدینترتیب که کودکان دستهای یکدیگر را میگیرند و دایرهای تشکیل میدهند؛ سپس، به انتخاب آنها، یک تن در وسط مینشیند و با دستانش جلو چشمهایش را میگیرد و تظاهر به گریه میکند. دیگر بچهها، دور او میچرخند و میخوانند: آی عموزنجیل (زنجیر) باف / بله / زنجیل منو بافتی؟ / بله / پشت کوه انداختی؟ / بله / بابا اومده / چی چی آورده؟ / نخچی (نخودچی) کشمش؛ سپس در ادامه، میخوانند: دختره گریه میکنه، زاری میکنه / از برای ما، افتخار ما / یکی رو بگیر؛ همین که بچهها کلمۀ «بگیر» را میگویند، فردی که در وسط نشسته است، از جای خود بلند میشود و میکوشد یکی از بچهها را بگیرد. اگر بتواند کودکی را بگیرد، آن کودک باید بهجای او در وسط بنشیند و اگر موفق نشود، دوباره خودش در وسط مینشیند و بازی ادامه مییابد (جهانی، 182). در آشتیان، بعد از خواندن همان شعر عموزنجیرباف، اوستای اولی به دومی میگوید: عمو طَنابِتان را بدید، میخواهیم سَطلمانا از چا (سطلهایمان را از چاه) بیرون بیاریم / طناب ما کوتا ست / میکشیم تا بلند بِشَد؛ دو اوستا از دو طرف، بازیکنان را میکشند تا از هم جدا شوند (نجفی، 162). کودکان سمنانی نیز همانگونه صف میبندند و شعر میخوانند؛ با این تفاوت که کسانی که دستشان رها، و بازنده میشوند، باید سواری بدهند، یا تنبیه بشوند که در این صورت، یک دست و پای بازنده را یکی از کودکان قویبنیه، و دست و پای دیگرش را فرد دیگری میگیرد و با حرکتدادن بازنده، نشیمنگاه او را به دیوار یا زمین میکوبند (احمدپناهی، 64). بازیکنان استان گلستان همه دست یکدیگر را میگیرند و دو سرگروه، یکی در ابتدای صف، و دیگری در انتهای صف میایستد. سرگروه اول میگوید: اشتر، اشتران / سرگروه دوم: دم اشتران / اشترکجا؟ / سر کوه / چی میخوره؟ / گل کوه / راهش کو؟ / از این سو [سرگروه به سمتی اشاره میکند] / با صدای چی؟ / با صدای ... [نام حیوان را میبرد] و تا آخر صف، همه باید صدای آن حیوان را تقلید کنند. در این حین، شخص کنار سرگروه دومی به پشت برمیگردد و به همین ترتیب ادامه میدهند، تا تمام افراد به پشت برگردند، بعد سرگروه اول میگوید: ننهننه جان / دومی: جان ننه جان / همه میرند به سر کوه / تو هم برو / ریسمانم کوتاه است / بکش تا بلند شه؛ بعد از دو طرف میکشند تا ریسمان پاره شود (بهشتی، 36). دختران هزاوه نیز دور هم جمع میشوند، دایرهای تشکیل میدهند و ضمن حرکتدادن دستها و پاهایشان، همان اشعار را میخوانند و بازی را اجرا میکنند (ضیغمی، 147). عموزنجیرباف از بازیهای رایج خراسان است که در ایام عید، کودکان با آن خود را سرگرم میکنند (شکورزاده، 106-107). در اینجا نیز مانند استانهای دیگر، کودکان حلقهای درست میکنند و دست یکدیگر را میگیرند. آنکه در پیشاپیش حلقه ایستاده است، میگوید: اوستا زنجیرباف / اوستا میگوید: هلی (بله)! / زنجیر ما را بافتی؟ / هلی / پشت کوه انداختی؟ / هلی / یک عروس دارم / از کدام دروازه؟ یکی از کودکان دست خود را بلند میکند و میگوید: از این دروازه / اوستا: شپش داره / دیگری: از این دروازه / اوستا: کک داره / بازیکنی دیگر: از این دروازه / اوستا: ساس داره! (پروین، «بازیها ... »، 366، بازیها ... ، 20-21، 60-61؛ قزلایاغ، 263)، تا آخر که از این دروازه و از آن دروازه را همه با هم تکرار میکنند و سرانجام، حلقه را بهصورتی درمیآورند که شکل زنجیر به خود بگیرد و سپس، با آواز بلند میخوانند: زلنگ و زلنگ و زلنگ (پروین، «عمو ... »، 347؛ نیز نک : قزلایاغ، همانجا). کودکان سبزواری بعد از صفبستن میخوانند: بابا اِمی یَ؟ / بَعَلِ / چیش آوُردَ؟ / نُخاد و کیشمیش / با خارُ با خار / با صدای چیش؟ ... (بیهقی، 184). در بیرجند، کودکان شعر اِستای زنجیلباف (استاد زنجیرباف) را اینگونه میخوانند: استای زنجیلباف / اوستا: باله (بله) / زنجیل مارِ (ما را) بباف / با صدای چه؟ / با صدای ... [مثلاً کلاغ]؛ آنگاه اوستای دومی میگوید: اشترن سرکار از کدو قلا برن؟ (اشتران سرکار از کدام قلعه بروند؟)؛ سپس، دست خود و دست بچهای را که گرفته بود، بلند میکند و میگوید: اَزی (از این) قلعه؛ و استای زنجیرباف درحالیکه دست بچۀ کناری خود را در دست دارد، صدای کلاغ درمیآورد و این عمل آنقدر تکرار میشود تا زنجیر بافته شود. آنگاه پرسشها و پاسخهای اینگونه میان دو استا ردوبدل میشود: استای زنجیلباف / باله / زنجیل مارِ بافتی؟ / باله / در کُلِ کار انداختی؟ / باله / زریق زریق میبافتی؟ / باله / مخکم مخکم بافتی؟ / باله / بکش ببین، و دستها را میکشند تا پاره شود و در اینجا، این دور بازی پایان مییابد و اگر بخواهند، دوباره آن را ادامه میدهند (رضایی، 525-526). در جنوب خراسان، آنکه بزرگسالتر است، دیگری را مخاطب قرار میدهد: اوستای زنجیرباف / دیگری: بلی بلی / تون ما رو بافتی؟ / بلی بلی / در پی کوه قاف انداختی؟ / بلی بلی / کوتاه یا بلند؟ / بکش تا بلند شه. سپس با کشیدن دست یکدیگر، صف از هم میگسلد. برندهها در یک صف میایستند و بازندهها، یعنی آنهایی که سبب گسستن زنجیر شدهاند، باید پاهای خود را طوری از هم باز کنند که دیگران از میان پاهای آنها بگذرند (پروین، «بازیها»، 34). کودکان کرمان در یک صف قرار میگیرند و دست هم را میگیرند. کسی که اول صف است، بـا بانگ بلند میگوید: اوستا زنجیرباف / زنجیر مرا بافتی؟ / بر گردن گاو زرد انداختی؟ نفر آخر صف جواب میدهد: بله بله / زنجیر تو را بافتم / بر گردن گاو زرد انداختم؛ آنگاه نیمدوری میزند و روی خود را به طرف دیگری میکند، یعنی به طرف مقابل، درحالیکه دستش همچنان در دست آنکه کنارش است، قرار دارد. این وضع ادامه دارد تا آخر صف که همه رویشان را به طرف مقابل برمیگردانند، و دست شخص کناری را در دست میگیرند؛ البته، از هر دو طرف، فقط فرد اول روی خود را برمیگرداند. بچهها درحالیکه رویشان را برگرداندهاند و از دو طرف، دست فرد کناری را در دست دارند، از دو طرف یکدیگر را میکشند، تاجاییکه دست یکی از بچهها تاب نیاورد و رها شود. کسی که دستش رها میشود، بازنده است و اخراج میشود. این کار ادامه مییابد تا فقط یک تن باقی بماند که او برندۀ بازی خواهد بود (بهرامی، 186). در کازرون، بین اوستاها این سؤال و جواب ردوبدل میشود: اوستا کرباسباف / بعله / کرباسو بافتی؟ / بعله / پسِ کوه انداختی؟ / بعله / به صدای چی؟ / به صدای ... [مثلاً سگ]؛ و در دور بعدی میگویند: بکش، پاره نمیشه؛ دراینحال، هر دو اوستا از دو طرف زنجیر را میکشند، تا در نقطهای از یکدیگر بگسلد. برای دو نفری که دستهای یکدیگر را رها کرده و زنجیر را گسستهاند، مجازاتی معین میشود (حاتمی، 183). کودکان یزد برای بازی اوستای زنجیرباف، دست یکدیگر را میگیرند و بهصورت صف دشتبانی در زمین بازی میایستند. نفر اول صف بهعنوان اوستا زنجیرباف و دیگران بهمنزلۀ نمادی از دانههای زنجیر ایفای نقش میکنند. یک تن هم جدا از صف، در برابر اوستا میایستد و نقش سفارشدهندۀ زنجیر را بازی میکند. شروع بازی اینگونه است که آنکه سفارشدهنده است، به اوستا میگوید: اوستای زنجیرباف / همگی: بله / زنجیر ما را بافتی؟ / بله / به کوه قاف انداختی؟ / بله؛ بعد اوستا خطاب به سفارشدهنده، سؤال میکند: دروازۀ کی؟ در جواب، نام نفر آخر صف [مثلاً احمد آقا] را میشنود؛ اوستا میگوید: با صدای چی؟ سفارشدهنده اسم یکی از حیوانات [مثلاً گربه] را میبرد؛ در این مرحله از بازی، اوستای زنجیرباف و دیگران که همگی دست یکدیگر را گرفتهاند، از طرف جلو صف با تقلید صدای حیوان موردنظر حرکت میکنند، از زیر دست نفر آخر صف [احمد آقا] و نفر دوم از آخر صف [مثلاً محمود آقا] میگذرند و بهجای اول خود برمیگردند. بدینصورت، خواهناخواه محمود آقا یک دور چرخش کرده، بهطوریکه اگر صورت او قبلاً به طرف شمال بوده است، حال به طرف جنوب قرار میگیرد و این خود نمایانگر بافتهشدن دانههای زنجیر است (نفر آخـر صف احمد آقا همیشه سر جـای خـود ساکن است). دور دوم و سوم و دیگر دورها نیز همانگونه اجرا میشود و تنها نام حیوانات تغییر میکند. زمانیکه تمام حلقههای زنجیر بافته شد و صورت همگی رو به پشت قرار گرفت، بهجز صورت نفر اول صف، یعنی اوستا، و نفر آخر صف، یعنی احمد آقا که سفارشدهنده است، او به اوستا میگوید: حالا بکش ببینم پاره میشه؟ که باید نیمی از بچهها در جهت راست، و نیمی دیگر در جهت مخالف زورآزمایی کنند و سرانجام، یک یا چند دانه از زنجیر (بچههای ضعیفتر) پاره شود و بدینترتیب، بازی در همینجا پایان یابد (شریعتی، 11). در منطقۀ سرخی فارس نیز کودکان به صف میایستند و هریک دست خود را از پشت به دور کمر، یا به دست رفیق کناری میدهند. یک تن سر زنجیر، و دیگری انتهای زنجیر را میگیرد. با گذشتن از زیر دست مجاوران، زنجیر بافته میشود و با کشیدن آن، زنجیر پاره میشود و آن دو نفر تنبیه میشوند؛ بدینگونه که دو پا و دست یکی را میگیرند و او را به هوا بلند میکنند و پشت او را به پشت رفیق کنار دستش که دستهای یکدیگر را رها کردهاند، میکوبند (موسوی، 95، 100). در سروستان نفرات بیشتری را برای این بازی تدارک میبینند؛ زیرا، بازی طولانیتر و شورانگیزتر میشود: نخست، بازیکنان دست یکدیگر را میگیرند؛ سپس، سرگروهشان چنین میخواند: اُشتر اُشترو / نفر آخر صف: لب اُشترو / اشتر کجان؟ / مازندرون / رفته چی بیاره؟ / ساز و ناقاره / برای عیش کی؟ / برای عیش ... خنام نخستین بازیکنی را که کنار دست پرسشکننده ایستاده است، میبرد] و بعد بهدنبال این جمله همانطور که همه دست یکدیگر را گرفتهاند، به راه میافتند و همۀ بازیکنان با دهنشان نقاره میزنند: «بوروم بوم بوم ... » و از زیر دست نخستین تن و شخصی که نامش برده شده است، رد میشوند و بیآنکه دست یکدیگر را رها کنند، سر جای اولشان میروند و میایستند؛ درنتیجه، بازیکن نامبرده جهت صورت و قامتش عوض میشود و درحقیقت روی او به طرفی غیر از دیگران، یا جهت عکس دیگران قرار میگیرد. دربارۀ فردی که اینگونه شود، میگویند: «او دیگر عروسیاش شده و حالا نوبت نفر بعدی است». بهاینترتیب کمکم، همۀ بچهها رویشان به عقب برمیگردد. بعد بازیکنی که سر صف است، به بازیکن آخر صف میگوید: اسای زی تو / او جواب میدهد: بله / بکشم، نَمی سْپَه / نه، بکش که نمی سپه؛ سپس، میکوشند تا خط زنجیر پاره شود. بچهها هم دست یکدیگر را محکمتر میگیرند، تا رها نشوند. سرانجام، دو بازیکن قدرت تحمل کشش را نمیآورند و دستشان رها میشود و آن دو تن بازندهاند. مجازات بازنده در اصطلاح محلی سروستان «تُس بیزَه» است؛ بدینصورت که او درازکش روی زمین میخوابد، دو تن از بازیکنان دو دست او و دو تن دیگر دو پای او را میگیرند و مثل گهواره تکانش میدهند و بعد یکباره او را رها میکنند تا محکم بر زمین بیفتد (همایونی، 507- 508). بچههای آبادۀ شیراز نیز بازی را همانگونه اجرا میکنند (صداقتکیش، 92). در ایلام دو تن بهعنوان سردال (سردار) یارگیری میکنند و افراد هر تیم که معمولاً شمارشان بیش از 3 تن است، پشت سر سردالها دست در دست هم به صف میایستند. نخست یکی از سردالها میگوید: ای ساربان شتران من کجا آب میخورند؟ / سردار تیم مقابل: از سطح دریا؛ در این هنگام، تیم اول حرکت میکند و از زیر دست آنها، به حالت مارپیچ رد میشود و دو تیم زنجیروار به همدیگر میچسبند و شروع به کشیدن یکدیگر میکنند. اگر هریک از اعضای دو تیم دستانش از هم باز، و زنجیر پاره شود، نفرات تیم مقابل بهعنوان جریمه بر دوش تیم بازنده سوار میشوند و به محل تعیینشده که فاصلۀ آن اغلب 50 متر است، میروند و برمیگردند و بازی از نو آغاز میشود. حال اگر بازیکنان تیمی که به سمت محل تعیین چوب میروند، بتوانند دو یا 3 دور (مرحله) به چوب بزنند، برندۀ بازیاند و تیم مقابل را جریمه میکنند (محمدی، 1 / 122-123). در این بازی، شمار بازیکنان 6 تا 20 تن است. در بیجار، همۀ بچهها در یک خط مستقیم دست یکدیگر را بهصورت زنجیری میگیرند و میخوانند: از کجا آب میخورد؟ / از کف دریا / از کجا میچرد؟ / از جای سبز گیاه / از کجا میخوابد؟ / از آغل؛ سپس دستها را میکشند، تا دست یکی رها شود و از بازی بیرون برود و بازی ادامه مییابد (هاشمنیا، 76). بچههای لرستان و الشتر نیز همانند مناطق دیگر ایران این بازی را اجرا میکنند (نظری، 97؛ درویشپور، 229).
احمدپناهی سمنانی، محمد، آدابورسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1381 ش؛ بلوکباشی، علی، «عموزنجیرباف»، کتاب هفته، تهران، 1340 ش، شم 23-24؛ بهرامی (شهریاری)، توران، «خاطرهها: بازی بزرگان»، پل فیروزه، تهران، س 3، شم 9؛ بهشتی، محمد و خدیجه خداوردی، منتخبی از بازیهای بومی محلی استان گلستان، قم، 1384 ش؛ بیهقی، محمود، دایرةالمعارف بزرگ سبزوار، سبزوار، 1383 ش؛ پروین گنابادی، محمد، بازیهای محلی ایران، تهران، 1355 ش؛ همو، «بازیهای محلی در ایران»، سخن، تهران، 1332 ش، شم 5؛ همو، «بازیهای محلی: عموزنجیرباف»، کتاب هفته (نک : هم ، بلوکباشی)؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حاتمی، حسن، «بازیهای محلی: عموزنجیرباف»، کتاب هفته، تهران، 1340 ش، شم 7؛ درویشپور، آقاحسین، بازی الشتر لرستان، فرهنگیار واحد فرهنگ و مردم مرکز تحقیقات صدا و سیما، بیتا؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف الف، تهران، 1372 ش؛ شریعتی، علیاکبر، بازیهای سنتی کودکان و نوجوانان در استان یزد، یزد، 1380 ش؛ شعبانی، اسدالله، عموزنجیرباف، تهران، 1375 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صداقتکیش، جمشید، بازیهای محلی آباده، تهران، 1360 ش؛ صدریافشار، غلامحسین و دیگران، فرهنگ فارسی امروز، تهران، 1373 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ ضیغمی، محمدجواد، هزاوه، زادگاه امیرکبیر، تهران، 1368 ش؛ قزلایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، تهران، 1379 ش؛ محمدی، آیت و فاطمه محمدی، فرهنگ بازیهای محلی ایلام، تهران، 1383 ش؛ مکنزی، دیوید نیل، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1378 ش؛ موسوی، حسن، گوشههایی از فرهنگ و آداب و رسوم مردم کوهمرۀ نودان، جرون، سرخی فارس، شیراز، 1362 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، 1369 ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیمنگاهی به آشتیان، تهران، 13c85 ش؛ نظری، محمدرضا، بازیهای لرستان، به کوشش سعید رشنوییان، خرمآباد، 1381 ش؛ هاشمنیا، محمود و ملوک ملکمحمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش.
فاطمه شعبانی اصل
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید