عطار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 28 فروردین 1404
https://cgie.org.ir/fa/article/258224/عطّار
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
در مثنویهای عطار به باورها و آیینهایی اشاره شده که بخشی از آنها تا امروز نیز رایج است. آنچه بر اهمیت این موضوع میافزاید، توجه عطار به جزئیات آنها ست که در آثار دیگران کمتر دیده میشود، مانند این نمونهها: 1. دفع چشمزخم: یکی از راههای دفع چشمزخم (ه م) که عطار از آن با عنوان «چشم و چشمرسیدن» یاد کرده، ساختن چشمارو بوده است. برای این کار روی کوزهای چهرۀ آدمی را با زیبایی فراوان نقش میکردند و بالای کوزه را با پارچههای رنگی میپوشاندند و درون آن سکههایی سیاه و سفید میانداختند و شب چهارشنبهسوری (ه م) آن را از بالای بام خانه به پایین میانداختند. این آیین با تفاوتهایی تا سالهای اخیر در مناطق مختلف ایران رایج بود. عطار در اسرارنامه ساختن چشمارو را با جزئیات شرح داده (ص 157)، و در منطق الطیر (ص 238) و دیوان خود (ص 563) به آن اشاره کرده است (برای شرح بیشتر در این زمینه، نک : رجایی، 396-403؛ شفیعی، تعلیقات بر منطق الطیر، 469-470). یکی دیگر از راههای دفع چشمزخم که برای محافظت از محصولات کشاورزی به کار میرفته، گذاشتن سرِ خر بر چوبی و قراردادن در گوشهای از پالیز بـوده است که عطار آن را ضمن حکایتی طنزآمیز از زبان دیوانهای نقل میکند ( اسرارنامه، 188؛ برای شواهد دیگر، نک : شفیعی، تعلیقات بر اسرارنامه، 432). این رسم هنوز هم کموبیش در برخی مناطق ایران ازجمله گیلان، مازندران، کردستان و کرمان رایج است. در برخی از این مناطق به جای سر خر، سر گاو یا اسب مرده به کار میبرند (نک : ذوالفقاری و شیری، 450-451؛ توکلی، 69). بستن سنگهای قیمتی بر بازو از دیگر راههای دفع چشمزخم در آن روزگار بوده (مصیبتنامه، 351) که ظاهراً رسمی بسیار کهن است و در منابع جواهرشناسی نیز آمده است (برای نمونه، نک : شهمردان، 265؛ برهان ... ، ذیل خماهان). سرانجام باید به سوزاندن اسپند یا اسفند اشاره کرد که عطار در چند موضع به آن اشاره کرده است (همان، 323، منطق الطیر، 338، 388). سوزاندن اسفند امروزه نیز رایجترین باور در دفع چشمزخم در سراسر ایران است (نک : ه د، اسفند). 2. بارانخواهی و دعا برای بارش باران (مصیبتنامه، 183-184؛ قس: ه د، بارانخواهی). 3. باور به اینکه اگر چشم بیمار صرعی به ماه نو بیفتد، بیماری او عود میکند ( الٰهینامه، 171؛ قس: مصفا، 69). 4. نذرکردن برای موفقیت در کارها، همچون امروز، از جملۀ باورهای رایج بوده است (منطق الطیر، 376؛ قس: ه د، نذر و نذری). 5. انداختن نعل در آتش با این باور که سبب جلب محبت میشود و نیز شخص سفرکرده زودتر برمیگردد (همان، 234؛ قس: دهخدا، 4 / 1817؛ هدایت، 98). 6. اشاره به این باور که زمین روی شاخ گاو و گاو روی بدن ماهی ایستاده است، باوری که در بسیاری از آثار گذشته ازجمله تفاسیر آمده و تا سالهای اخیر نیز میان مردم رایج بوده است ( الٰهینامه، 322؛ قس: ابوالفتوح، 1 / 155؛ هدایت، 139؛ نیز نک : ه د، زمین). 7. گربه از عطسۀ شیر به وجود آمده است، باوری که در برخی تفاسیر نیز نقل شده است (مصیبتنامه، 120؛ قس: عتیق، 1 / 399؛ اسفراینی، 3 / 1018؛ هدایت، 117). 8. باور به اینکه برخی اشخاص چون کام (سَقّ) سیاه دارند، سخنانشان شوم است و هر حادثۀ بد که پیشبینی کنند، اتفاق میافتد: چون زبان جنبان شود کام سیاه / بر تو سرسبزی کند حالی تباه (مصیبتنامه، 452). 9. عنبر فضلۀ گاو دریایی است ( اسرارنامه، 146). 10. باور به اینکه گل سرخ از چکیدن عرق سینه یا چهره و پیشانی حضرت پیامبر (ص) بر روی زمین به وجود آمده است: آسمان شد، ای گل سرخت عرق / از گل دهبرگِ رویت نهورق (مصیبتنامه، 139). این باور در دوبیتیهای شفاهی نقاط مختلف ایران و افغانستان نیز بازتاب یافته است: سر بند امیر و گوشۀ پل / قدمگاه علی جا سم دلدل / / عرق از چهرۀ پاک محمد / چکیده بر زمین پیدا شده گل (همایونی، 230، نیز حاشیۀ 2؛ قس: شعور، 1 / 162). 11. اشاره به دعای سفره پیش از غذاخوردن: به آخر چون همه بر خوان نشستند / دعا چون گفت شبلی نان شکستند ( الٰهینامه، 178). نانشکستن در این بیت نیز اشاره به رسمی است که پس از خواندن دعای سفره پیرترین شخص مجلس یا میزبان نان را قطعهقطعه کرده و میان جمع توزیع میکند؛ این رسم هنوز هم در فرارود (ماوراءالنهر) رایج است (تورسانزاد، 250-251).
1. آذینبندی و ازجمله چراغانیکردن کوی و بازار شهرها به مناسبتهای مختلف، مانند جشنها و ورود پادشاهان و صاحبمنصبان به جایی (نک : منطق الطیر، 344، مصیبتنامه، 346، مختارنامه، 95). 2. با پوشیدن کفن و آویختن شمشیر بر گردن برای زینهارخواهی نزد پادشاهان یا صاحبان قدرت میرفتند (نک : منطق الطیر، 435، اسرارنامه، 234). 3. . برای نشاندادن دادخواهی و اینکه مورد ظلم واقع شدهاند، لباسی از کاغذ تهیه میکردند و میپوشیدند: لازمِ درگاه حق باشیم ما / در تظلم خاک میپاشیم ما / / پیرهن پوشیم از کاغذ همه / دررسیم آخر به شیخ خود همه (منطق الطیر، 298، برای شواهد دیگر، نک : مختارنامه، 207، دیوان، 477- 478؛ برای آگاهی بیشتر در این زمینه، نک : شفیعی، تعلیقات بر منطق الطیر، 580-581). یادآوری این نکته ضروری است که در شاهنامه اشخاصی را که میخواستند تحقیر کنند، کلاه کاغذی بر سرشان میگذاشتند (نک : فردوسی، 3 / 233-234). 4. برای مجازاتکردن، مجرم را به کرهاسبی میبستند و کره را میدوانیدند، چنانکه در یکی از حکایتهای الٰهینامه، شاه چنین دستوری را میدهد (ص 146). ظاهراً این نیز رسمی کهن بوده است، زیرا در شاهنامه و برخی افسانهها نیز به آن اشاره شده است (نک : فردوسی، 8 / 395؛ خزاعی، 7 / 70). از دیگر مجازاتهای تحقیرآمیزی که عطار به آن اشاره کرده و رسمی رایج در سراسر ایران بوده، برعکس سوارکردن بر خر است (مصیبتنامه، 185؛ قس: مولوی، دفتر 6 / 841-842). 5. در عیدها لباس نو میپوشیدند و در محلی به نام عیدگاه جمع میشدند. گاه مسخرگانی نیز لباس روستاییان را میپوشیدند و «هنرنمایی» میکردند (مصیبتنامه، 341-342، 347؛ نیز نک : شفیعی، تعلیقات بر مصیبتنامه، 685). 6. عطار به برخی از بازیهای رایج در زمان خود نیز اشاره کرده است که ازجمله میتوان روی چوب سوارشدن و ادای سوارکاران را درآوردن، دوالکبازی، گردوبازی، مهرهبازی، کشتیگیری و نرد را نام برد ( الٰهینامه، 299، 346، مصیبتنامه، 389، 410، منطق الطیر، 233، 390). در این زمینه باید به معرکهگیران یا هنگامهگیران و کارهای آنها و مارگیران نیز اشاره کرد ( اسرارنامه، 167، مصیبتنامه، 169). از دیگر سرگرمیهایی که در آثار عطار مکرر به آن اشاره میشود، و بهویژه از لحاظ تاریخ نمایشهای فولکلوریک اهمیت دارد، پردهبازی یا خیالبازی است. عطار بارها در منطق الطیر، مختارنامه و دیوان خود به این بازی یا نمایش اشاره کرده است. براساس این اشارات میتوان گفت که عطار پردهبازی و خیالبازی و بازی خیال را به یک معنی به کار میبرد و اینکه «کسانی که پردهبازی میکردهاند، در پرده نهان میشدهاند و سپس به گونهای دیگر آشکار میشدهاند» و سرانجام اینکه پردهبازی در محلی به نام خیالنامه اجرا میشده است (شفیعی، تعلیقات بر منطق الطیر، 635-640؛ نیز نک : عطار، مختارنامه، 117، 119، 227، دیوان، 239-240، 392، 451، منطق الطیر، 330). افزونبراین در اشترنامۀ منسوب به عطار نیز در دو موضع مختلف چگونگی کار پردهبازان با جزئیات و بهشرح آمده است (ص 20-22، 131-135). 7. عطار به برخی از بازیهای رایج در زمان خود نیز اشاره کرده است که ازجمله میتوان روی چوب سوارشدن و ادای سوارکاران را درآوردن، دوالکبازی، گردوبازی، مهرهبازی، کشتیگیری و نرد را نام برد ( الٰهینامه، 299، 346، مصیبتنامه، 389، 410، منطق الطیر، 233، 390). در این زمینه باید به معرکهگیران یا هنگامهگیران و کارهای آنها و مارگیران نیز اشاره کرد ( اسرارنامه، 167، مصیبتنامه، 169). از دیگر سرگرمیهایی که در آثار عطار مکرر به آن اشاره میشود، و بهویژه از لحاظ تاریخ نمایشهای فولکلوریک اهمیت دارد، پردهبازی یا خیالبازی است. عطار بارها در منطق الطیر، مختارنامه و دیوان خود به این بازی یا نمایش اشاره کرده است. براساس این اشارات میتوان گفت که عطار پردهبازی و خیالبازی و بازی خیال را به یک معنی به کار میبرد و اینکه «کسانی که پردهبازی میکردهاند، در پرده نهان میشدهاند و سپس به گونهای دیگر آشکار میشدهاند» و سرانجام اینکه پردهبازی در محلی به نام خیالنامه اجرا میشده است (شفیعی، تعلیقات بر منطق الطیر، 635-640؛ نیز نک : عطار، مختارنامه، 117، 119، 227، دیوان، 239-240، 392، 451، منطق الطیر، 330). افزونبراین در اشترنامۀ منسوب به عطار نیز در دو موضع مختلف چگونگی کار پردهبازان با جزئیات و بهشرح آمده است . 8. در زمان عطار دیوارهای داخلی حمام را با تصاویر مختلف ازجمله برخی حیوانات مانند شیر تزیین میکردهاند: خویش را از جهل میخوانی دلیر / زانکه بر گرمابه دیدستی تو شیر (مصیبتنامه، 279). 9. مادران در مرگ جوانان خود، سر خویش را برهنه کرده، موی سر را میکندند و با چنگانداختن صورتشان را خونآلود میکردند (همان، 362-363). رفتن بر سر گور درگذشتگان و گریه و زاریکردن نیز مرسوم بوده است (همان، 191). گذاشتن سنگهای منقش بر سر گورها نیز رایج بوده است ( الٰهینامه، 261). 10. عزایمخوانان (افسونگران) برای احضار پریزادان خطی پیرامون خود میکشیدند و به مدت 40 شبانهروز به خواندن عزیمت (افسون) مبادرت میکردند (همان، 167- 168). 11. رسم بوده است که جام نوشیدنی را از سمت راست مجلس به گردش درآورند (منطق الطیر، 357؛ شفیعی، تعلیقات بر منطق الطیر، 673). این رسم هنوز در جنوب ایران رایج است و هنگام پذیرایی با قهوه یا چای ابتدا به بزرگ مجلس میدهند و سپس از سمت راست وی پذیرایی را ادامه میدهند (جعفری، تحقیقات ... ). 12. رسم بوده است که داماد در شب عروسی پای عروس را بشوید ( الٰهینامه، 323). این رسم با تفاوتهایی هنوز در برخی شهرها و روستاهای ایران رایج است و پای عروس و داماد را در حجله بـا گلاب میشویند (نک : فقیری، 36؛ مؤیدمحسنی، 92؛ نیز ه د، عروسی؛ زفاف). 13. گاه گیسوی خود را میبریدند و آن را بر کمر میبستند ( الٰهینامه، 134) که رسمی بسیار کهن است و در شاهنامه، ضمن داستان سیاوش نیز به آن اشاره شده است (فردوسی، 2 / 359؛ نیز نک : آیدنلو، 114-117).
عطار در آثار مختلف خود تلمیحات فراوانی به شخصیتها و عناصر اساطیری و فرهنگ ایران باستان دارد که ازجمله میتوان به جام جم، کیخسرو، رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، درفش کاویان، خون سیاوش، افراسیاب، رخش، چاهِ بیژن، سیمرغ و جز اینها اشاره کرد. این نکته نشاندهندۀ آشنایی گستردۀ عطار با داستانهای حماسی و اسطورهای ایران باستان است (فروزانفر، شرح، 99؛ زرینکوب، 106-107). یکی از پژوهشگران افزونبر این تلمیحات، برخی از باورها و اندیشههای مشترک میان آثار عطار و فرهنگ ایران باستان را نشان داده است (نک : اسماعیلپور، بش ). عطار در فرهنگ مردم: عطار از معدود شاعرانی است که حکایتهای فراوانی از او در آثار مکتوب وجود دارد و بخشی از آنها در میان مردم نیز رایج است. این حکایتها، بهرغم عجیب و غریب بودن آنها، هم در میان عوام و هم در میان نخبگان گذشته بهعنوان امری مسلم پذیرفته شدهاند. دربارۀ چگونگی تغییر حالات و انقلاب روحی وی حکایتی با روایتهایی متفاوت وجود دارد که براساس آن روزی عطار در داروخانۀ خود مشغول کار بوده است. درویشی وارد دکان میشود و چیزی مطالبه میکند. عطار توجهی به او نمیکند. درویش میپرسد: تو با این تعلقات چگونه خواهی مرد؟ عطار میگوید: چنانکه تو خواهی مرد. درویش میگوید: تو مانند من نمیتوانی دل از دنیا برداری. این را میگوید، دراز میکشد، کشکول خود را زیر سر میگذارد، الله میگوید و جان تسلیم میکند. عطار چون این را میبیند، داروخانه را به هم میریزد و طریق عرفان پیش میگیرد (جامی، نفحات ... ، 698؛ قس: دولتشاه، 187- 188؛ آذر، 1 / 144). چنانکه گفته شد، مدت عمر و نیز شمار تألیفات عطار را به عدد 114 رساندهاند. دربارۀ چگونگی قتل او تقریباً همۀ منابع به اتفاق نوشتهاند که در حملۀ مغول و به دست یکی از سپاهیان این قوم به قتل رسیده است و دربارۀ آن نیز حکایتی نقل کردهاند (نک : دولتشاه، 191؛ صبا، 552). برخی افزودهاند هنگامی که سر شیخ را به شمشیر قطع میکنند، شیخ سر خود را بر دست گرفته، روان میشود و در همان ضمن اشعاری میسراید تا سرانجام به جایی میرسد که اکنون آرامگاهش قرار دارد؛ در همانجا میافتد و جان تسلیم میکند. این اشعار بعدها به «بیسرنامه» معروف میشود (آذر، همانجا؛ صبا، 552). این حکایت در میان مردم تربت جام نیز رایج است (جعفری، تحقیقات). به نوشتۀ یکی از پژوهشگران با خلق این حکایت، عطار از عالم تاریخ به عالم اسطوره کشیده میشود (زرینکوب، 172). حکایتی نیز به عطار منسوب است که براساس آن، شیخ 10 پسر داشته است و در سفری دزدان 9 تن از آنها را پیش چشم او میکشند و بهسبب سخنی که شیخ میگوید، از کشتن دهمین پسر منصرف شده و توبه میکنند (نک : نفیسی، 18- 19)؛ اما همانگونه که فروزانفر بهدرستی تصریح کرده، این حکایت مربوط به ابنعطا است (شرح، 89-90) و عطار آن را در تذکرة الاولیاء و شرح زندگی ابنعطا آورده است (2 / 57- 59). حکایتهای منسوب به عطار که شمار آنها بسیار بیش از اینها ست (برای برخی از آنها، نک : دولتشاه، 187-192؛ اوحدی، 4 / 2370-2380؛ آذر، 1 / 142-144؛ اسفزاری، 1 / 274-275؛ نفیسی، جم )، در طول تاریخ نقشی دوگانه داشتهاند؛ از یک سو محافظ شخصیت عطار از شر بسیاری از بدخواهان او بودهاند و از سوی دیگر تصویری غیرواقعی از عطار ارائـه دادهاند (شفیعـی، مقدمه بـر منطق الطیر، 22). یکی دیگر از وجوه بازتاب عطار در فرهنگ مردم برخی اشعاری است که دوتارنوازان جنوب و شمال خراسان میخوانند و از نظر آنها سرودۀ عطار هستند. از جملۀ این اشعار مربوط به داستان ضامن آهو ست که در روایت آنها حضرت پیامبر اسلام (ص) ضامن آهو میشود (دربارۀ روایتهای متفاوت این داستان، نک : ه د، ضامن آهو)؛ داستان صیاد در مرغزار که با این بیت آغاز میشود: شنیدم که صیادی در مرغزار / روان گشت روزی به عزم شکار؛ و داستان پیر یاهو که با این بیت به پایان میرسد: الا عطار خوشگفتار باشی / از این گفتار برخوردار باشی (جعفری، تحقیقات). داستان دیگری که در روایت دوتارنوازان خراسان به عطار منسوب است و آن را به آواز میخوانند، منظومۀ سلطان جمجمه است. این منظومه که ظاهراً سرودۀ یکی از شاعران دورۀ صفوی به نام مجمعی بوده است (اوحدی، 6 / 3493-3494)، در روایت دوتارنوازان و نیـز روایتهـای چـاپ سنگی به عطار منسوب شـده است (نک : جعفری، «افسانهها ... »، 580-584؛ نیز نک : ه د، سلطـان جمجمه). افزونبر آنچه گفته شد، ظاهراً در گذشته برخی اشخاص با مراجعه به منطق الطیر تفأل نیز میزدهاند (سلیم، 104). برخی از نوادگان شیخ عطار به هندوستان مهاجرت کرده و در آنجا یکی از سلسلههای تصوف مشهور به شطاریه را شکل میدهند. بیشک پیروان این سلسله تأثیری مهم در بخش افسانهها و حکایات مربوط به عطار داشتهاند (نک : همو، 122-123).
از میان انبوه آثاری که به عطار منسوب است، دو منظومۀ خسرونامه و پندنامه جایگاه خاصی در فرهنگ مردم دارند. دربارۀ خسرونامه یا گل و هرمز و روایتهای منثور آن پیش از این سخن رفت. در اینجا فقط به پندنامه میپردازیم. پندنامه بهرغم آنکه منظومهای بسیار کوتاه و شامل 000‘1 بیت است، مشهورترین اثر منسوب به عطار است. هیچیک از آثار اصیل و مجعول منسوب به عطار به اندازۀ پندنامه در قلمرو تمدن اسلامی مشهور و معروف نیست (شفیعی، همان، 37، حاشیۀ 2). این کتاب به زبانهای فرانسوی، اردو، عربی، ترکی، هندی و پشتو ترجمه شده (سجادی، 58؛ فتورهچی، 102-112؛ سلیم، 108)، شرحهای مختلفی بر آن نوشته شده، و حتى منظومههایی به پیروی از آن سروده شده و در مدارس برخـی کشورها ازجمله عثمانی و هند کتاب درسی بوده است (نک : دانشنامه ... ، 5 / 766-767؛ سلیم، همانجا؛ فتورهچی، 103). پندنامه چنانکه از نامش برمیآید، مجموعهای پند در زمینههای متفاوت است، مانند ضرورت پیروی از شرع، احترام به پدر و مادر، مهماننوازی، دوری از رذایل اخلاقی مانند دروغگویی و حسد، و جز اینها. برخی از پندها مبتنی بر باورهایی است که به شماری از آنها اشاره میشود: شب در آینه نباید نگاه کرد (ص 51؛ قس: شکورزاده، 308- 309؛ هدایت، 78)؛ شب نباید خـانه را جارو کرد (ص 52؛ نک : ه د، جارو)؛ چراغ (ه م) را با فوتنمودن نباید خاموش کرد (ص 52؛ هدایت، 87)؛ تار عنکبوت در خانه باعث فقر و تنگدستی میشود (ص 53؛ قس: هدایت، 158)؛ نباید دست بر زیر چانه زد (ص 51؛ قس: هدایت، 157)؛ لباسی که بر تن است، نباید دوخت (ص 52؛ قس: شکورزاده، 327)؛ و کارهای دیگری که نهی شده است، مانند خواب پیش از شام، تنها سفر کردن، پدر و مادر را با نام صداکردن، ریزۀ نان را در زیر پا افکندن، در آستانۀ در نشستن و تکیهکردن بر کنارۀ آن، و با لباس صورت خویش را پاک کردن (ص 51-53؛ برای شرحی کامل دربارۀ این پندها، نک : فتورهچی، 103-111).
آذر بیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش جعفر شهیدی، تهران، 1337 ش؛ آیدنلو، سجـاد، «موی بر میان بستن»، نـامۀ فرهنگستـان، تهران، 1387 ش، شم 39؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، اخبار الحمقى و المغفلین، به کوشش عبدالامیر مهنا، دمشق، 1410 ق / 1990 م؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، 1371 ش؛ استعلامی، محمد، مقدمه بر تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری، به کوشش همو، تهران، 1360 ش؛ اسفراینی، شاهفور، تاج التراجم، به کوشش نجیب مایل هروی و علیاکبر الٰهی خراسانی، تهران، 1374 ش؛ اسفزاری، محمد، روضات الجنات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1338 ش؛ اسماعیلپور، ابوالقاسم، «فرهنگ ایران باستان در آثار عطار»، سخنرانی در مؤسسۀ شهر کتاب (مل )؛ اشترنامه، منسوب به عطار نیشابوری، به کوشش مهدی محقق، تهران، ]1339 ش[؛ افلاکی، احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، تهران، 1375 ش؛ الولساتن، ل. پ.، توپوزقلی میرزا، به کوشش اولریش مارتسلف و دیگران، تهران، 1386 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1352 ش؛ اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1388 ش؛ برهان قاطع؛ بهمنیار، احمد، داستاننامۀ بهمنیاری، تهران، 1361 ش؛ پندنامه، منسوب به عطار نیشابوری، به کوشش تقی حاتمی، تهران، 1316 ش؛ پورجوادی، نصرالله، «حکمت دیوانگان در مثنویهای عطار»، نشر دانش، تهران، 1371 ش، شم 73؛ پورنامداریان، تقی، دیدار با سیمرغ، تهران، 1374 ش؛ تورسانزاد، نذیرجان، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، مشهد، 1383 ش؛ توکلی، محمدرئوف، جغرافیا و تاریخ بانۀ کردستان، بیجا، 1363 ش؛ ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، قاهره، دار المعارف؛ ثغری، محمد، طوطینامه، به کوشش شمس آلاحمد، تهران، 1385 ش؛ جامع الحکایات، به کوشش پگاه خدیش و محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1390 ش؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش غلام عیسى و عبدالحمید، کلکته، بیتا؛ همو، هفتاورنگ، به کوشش جابلقا دادعلیشاه و دیگران، تهران، 1378 ش؛ جزایری، نعمتالله، زهر الربیع، به کوشش احمد کتابچی و محمود موسوی زرندی، تهران، 1333 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «افسانههای منظوم عامیانۀ خوزستان»، پیام بهارستان، تهران، 1391 ش، شم 1؛ همو، تحقیقات میدانی؛ همو، قصهها و افسانههایی از گوشهوکنار ایران، تهران، 1386 ش؛ همو، قندان و نمکدان، تهران، 1392 ش؛ همو، مثنوی و مردم، تهران، 1393 ش؛ همو، «مقایسۀ افسانۀ نیت پادشاه در شاهنامه با روایتهای دیگر»، مجموعهمقالات همایش هزارۀ شاهنامه، به کوشش محمدجعفر یاحقی، تهران، 1392 ش؛ حسینآبادی، مریم و دیگران، «دیوانگان: سخنگویان جناح معترض جامعه در عصر عطار»، کاوشنامۀ زبان و ادبیات فارسی، تهران، 1385 ش، شم 13؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانههای خراسان، مشهد، 1382 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1379 ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به کوشش ادوارد براون، تهران، 1382 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1363 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ همو و علیاکبر شیری، باورهای عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1394 ش؛ رازی، امین احمد، هفتاقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، [1340 ش]؛ راغب اصفهانی، محمد، نوادر، ترجمۀ محمدصالح بن محمدباقر قزوینی، به کوشش احمد مجاهد، تهران، 1371 ش؛ رجایی، احمدعلی، «چشمارو چیست؟»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات مشهد، مشهد، 1344 ش، س 1، شم 4؛ ریتر، هلموت، دریای جان، ترجمۀ عباس زریاب خویی و مهرآفاق بایبردی، تهران، 1374 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، صدای بال سیمرغ، تهران، 1378 ش؛ سجادی، ضیاءالدین، «پندنامۀ عطار و چند اثر منسوب به او»، کیهان فرهنگی، تهران، 1374 ش، شم 120؛ سجاسی، اسحاق، فرائد السلوک، به کوشش عبدالوهاب نورانیوصال و غلامرضا افراسیابی، تهران، 1368 ش؛ سلیم اختر، محمد، هفت گفتار دربارۀ سنایی و عطار و عراقی، تهران، 1375 ش؛ سنایی غزنوی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1368 ش؛ شعور، اسدالله، ترانههای کهسار، کابل، 1353 ش؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، تعلیقات بر اسرارنامه (نک : هم ، عطار نیشابوری)؛ همو، تعلیقات بر مصیبتنامـه (نک : هم ، همـو)؛ همو، تعلیقات بـر منطق الطیر (نک : هم ، همو)؛ همـو، مقدمه بر مختارنامه (نک : هم ، همو)؛ همو، مقدمه بر مصیبتنامه (نک : هم ، همو)؛ همو، مقدمه بر منطق الطیر (نک : هم ، همو)؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1370 ش؛ شوشتری، نوراللٰه، مجالس المؤمنین، تهران، 1377 ش؛ شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ شیخ بهایی، محمد، دیوان کامل، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1361 ش؛ صارمی، سهیلا، سیمای جامعه در آثار عطار، تهران، 1382 ش؛ صبا، محمد مظفر حسین، تذکرۀ روز روشن، به کوشش محمدحسین رکنزادۀ آدمیت، تهران، 1343 ش؛ طوسی، احمد، تفسیر سورۀ یوسف، به کوشش محمد روشن، تهران، 1345 ش؛ عبید زاکانی، کلیات، به کوشش پرویز اتابکی، تهران، 1336 ش؛ عتیق نیشابوری، ابوبکر، ترجمه و قصههای قرآن، به کوشش مهدی بیانی و یحیى مهدوی، تهران، 1338 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، اسرارنامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1386 ش؛ همو، الٰهینامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1387 ش؛ همو، تذکرة الاولیاء، به کوشش نیکلسن، تهران، 1336 ش؛ همو، دیوان، به کوشش م. درویش، تهران، 1359 ش؛ همو، مختارنامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1375 ش؛ همو، مصیبتنامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1386 ش؛ همو، منطق الطیر، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1383 ش؛ غزالی، محمد، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، 1380 ش؛ فتورهچی، مینو، «باورهای مردم در پندنامۀ عطار»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1382 ش، س 2، شم 2-3؛ فراهی، میرزا برخوردار، داستانهای محبوب القلوب، به کوشش علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1373 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق و محمود امیدسالار، تهران، 1386 ش؛ فروزانفر، بدیعالزمان، شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری، تهران، 1353 ش؛ همو، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، تهران، 1347 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، مراسم عروسی در فارس، شیراز، 1393 ش؛ قزوینی، محمد، مقدمه بر تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری، به کوشش نیکلسن، تهران، 1336 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مارتسلف، اولریش، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزباننامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش محمد روشن، تهران، 1355 ش؛ مصفا، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران، 1388 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ مؤید، حشمت، «سرگذشت زن پارسای عطار»، ایرانشناسی، نیویورک، 1376 ش، شم 35؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، 1371 ش؛ مینوی، مجتبى و محمداسماعیل رضوانی، تعلیقات بر نامۀ تنسر ... (هم )؛ نامۀ تنسر به گشنسب، ترجمۀ ابناسفندیار از ترجمۀ عربی ابنمقفع، به کوشش مجتبى مینوی و محمداسماعیل رضوانی، تهران 1354 ش؛ نخشبی، ضیاء، طوطینامه، به کوشش فتحالله مجتبائی و غلامعلی آریا، تهران، 1372 ش؛ نصیری جامی، حسن، تحلیل ساختار و درونمایۀ ترانههای کهن شرقی براساس ترانههای جام، مشهد، 1380 ش؛ نظام تبریزی، بلوهر و بیوذسف، به کوشش محمد روشن، تهران، 1381 ش؛ نفیسی، سعید، جستوجو در احوال و آثار فریدالدین عطار نیشابوری، تهران، 1320 ش؛ نیشابوری، ابراهیم، قصص الانبیاء، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1382 ش؛ واله داغستانی، علیقلی، ریاض الشعراء، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1384 ش؛ وکیلیان، احمد و خسرو صالحی، حضرت علی (ع) در قصههای عامیانه، تهران، 1388 ش؛ هبلهرودی، محمدعلی، جامع التمثیل، به کوشش حسن ذوالفقاری و زهرا غلامی، تهران، 1390 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ هزارویکشب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1316 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش؛ نیز:
Bookcity, www.bookcity.org / detail / 1091 (acc. 11 / 26 / 2018).محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید