عزت و میرک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 8 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258218/عزّت-و-میرک
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
عِزَّت و مَیْرُک، از منظومههای عاشقانۀ محلی بلوچ، دربارۀ داستان عشق عزت (عاشق) به میرک (معشوق). از این منظومه متن کاملی در دست نیست و ابیات پراکندۀ آن بیان عشق و سوز درون عزت در فراق میرک است. عزت به گواهی قراین، شخصیتی حقیقی، و معاصر ملا فاضل (د 1270 ق / 1854 م)، از شاعران مشهور بلوچ، بوده است. وی از اهالی روستای تَسپ در منطقۀ پنجگور بود و از زندگی و مرگش آگاهی چندانی در دست نیست. میرُک یا مِهرُک و در برخی اشعار میرم و میرمهاتون، دختر سوالُک یا شاهمحمد از طایفۀ رئیسی و یکی از خانوادههای قدیم ساکن روستای پیردان در کنار رودخانۀ سرباز است (جهاندیده، 31، 398). این داستان عاشقانه در منابع شفاهی بلوچ به شکلهای مختلف روایت شده است. روایت مشهور آن است که وقتی عزت وصف میرک را میشنود، ندیده عاشقش میشود و به دیدارش میشتابد؛ در راه، او را کوزهبرسر میبیند و عشقش دوچندان میشود. وی را از پدرش خواستگاری میکند؛ اما چون دختر نامزد پسرعمویش است، به او جواب رد میدهند. پسرعموی میرک یکچشم، لنگ و نالایق است. عزت موفق میشود با نظر ریشسفیدان، رضایت پدر میرک را جلب کند. پدر میرک میپذیرد؛ اما مهریهای سنگین معین میکند. عزت میرود تا آن مهریه را فراهم کند. در غیاب او، میرک بیمار میشود و میمیرد. عزت بازمیگردد و مجنونوار بر سر قبر میرک گریه و زاری میکند و سپس به مقصد نامعلومی میرود و دیگر کسی او را نمیبیند (یادگاری، 127- 128). در روایتی دیگر، میرک در زیبایی زبانزد است و خواستگاران بسیار دارد؛ ازجمله ملا فاضل که پیر و بدسیما ست. میرک وی را نمیپذیرد و ملا فاضل با اندوه به دیار خود بازمیگردد و از آنجا با یک کپوت (قُمری)، شعری عاشقانه برای میرک به سوی پیردان میفرستد. ملا عزت، که شاعری جوان و خوشسیما ست، با شنیدن آوازۀ میرک راهی پیردان میشود. او در راه از رودخانهای میگذرد که میرک و چند تن از کنیزان در آن آبتنی میکنند. کنیزان میگریزند و میرک با موهای بلندش، صورت و اندام خود را میپوشاند. ملا عزت که میفهمد این دختر همان میرک است، شیفتگیاش دوچندان میشود و به خواستگاری وی میرود (جهاندیده، 398- 399). دنبالۀ داستان با روایت پیشین یکی است. خوانندگان بلوچ، که به آنان شائر (کسی که شئر را با ساز و آواز اجرا کند) میگویند، اشعار عاشقانۀ عزت را میخوانند (درویشی، 40). اشعار بازماندۀ منسوب به عزت، مقفّا و برخی از مصراعهای آن مردَّف، و نیز وزن آنها عروضی، در بحرهای رجز و رمل است. درونمایۀ این اشعار دریغ و حسرت و وصف احوال درونی شاعر است (جهاندیده، 400-401).
جهاندیده، عبدالغفور، منظومههای عاشقانۀ بلوچی، تهران، 1390 ش؛ درویشی، محمدرضا، آیینه و آواز، تهران، 1376 ش؛ یادگاری، عبدالحسین، حمـاسههـای مـردم بلوچ، تهـران، 1386 ش.
حسن ذوالفقاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید