عروسی رفتن فاطمه زهرا (ع)
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258190/عَروسیرَفْتَنِ-فاطِمۀ-زَهْرا-(ع)
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
عَروسیرَفْتَنِ فاطِمۀ زَهْرا (ع)، منظومهای 78بیتی از شاعری ناشناس. این منظومه با بیت «باز به طرْف چمن بر اثر نوبهار / آنچه به دل غنچه داشت، کرد همه آشکار» آغاز میشود (مهدوی، 88).این منظومه جزو نوادر قصایدی است که همچون قصیدۀ موش و گربۀ عبید زاکانی شکل داستانی دارد. زبان داستان نسبت به متون مکتبخانهای فاخرتر، فنیتر و ادبیتر است و از ایـن حیث، این قصیده را نمیتوان عامیانه دانست و فقط موضوع و عامهپسندبودن منظومه است که آن را به اثری مردمی و مکتبخانهای بدل کرده است.قصیده با بهاریهای آغاز میشود. براساس این داستان، پس از مرگ خدیجه، همسر پیامبر (ص)، حضرت فاطمه (ع) عزادار میشود. خواهر عبدالعزیز و جماعتی از زنان قریش ــ که جشن عروسی بر پا کرده بودند ــ حاضر نمیشوند در مجلس رحلت خدیجه حضور یابند؛ زیرا نمیخواهند مجلس عیش و عشرت خود را بر هم زنند. زنان قریش بهقصد آزار و شرمساری حضرت فاطمه (ع)، وی را به مجلس عروسی دعوت میکنند تا لباسهای فاخر خود را به او بنمایانند. حضرت فاطمه (ع) نیز دعوت ایشان را رد میکند؛ اما خواهر عبدالعزیز رسول اکرم (ص) را واسطه قرار میدهد. درهمینحال، جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل میشود و از او میخواهد به فاطمه (ع) اجازه دهد در آن مجلس شرکت کند. پیامبر (ص) فاطمه (ع) را به رفتن راضی میکند. در این هنگام، جبرئیل همراه حوریان بهشتی از راه میرسند و جامههای نفیس برای فاطمه (ع) میآورند؛ وی درحالیکه حوریان به دورش حلقه زدهاند، به مجلس عروسی وارد میشود. عروس قریش، که در انتظار دیدن فاطمه (ع) در لباسی مندرس بوده است، با دیدن چنین منظرهای، از حقارت و حسادت بیهوش میشود و میمیرد و مجلس شادی به عزا تبدیل میشود. خواهر عبدالعزیز از حضرت فاطمه (ع) میخواهد دست به دعا بردارد تا عروسْ عمر دوباره یابد. او هم دعا میکند و عـروس زنـده میشـود و بدیـنترتیب، 40 زن قـریش ــ کـه بتپرست و کافر بودند ــ مسلمان میشوند.به گفتۀ مهدوی دامغانی، این منظومۀ مکتبخانهای بعدها در مجالس مولودیخوانی نیز خوانده میشده است و چون غالب شرکتکنندگان نیز در کودکی، همان منظومه را در مکتبخانه فراگرفته بودند، گاه همۀ شرکتکنندگان آن را با هم میخواندند و در فواصل معینی، صلوات میفرستادند، کف میزدند و نقلونبات پخش میکردند. وی همچنین از اجرای نمایشی در اینگونه مجالس یاد میکند که دختری ژندهپوش و رویپوشیده را به شکل عروس به عروسی دعوت میکردند که نقش حضرت زهرا (ع) را داشت. عروس قریش نیز با آرایش بسیار تند و زننده همراه فرشتگان، همان محتوای قصیده و داستان عروسیرفتن حضرت زهرا (ع) را اجـرا میکردند (ص 89، 90-91). مثـل «مثـل عـروس قریـش» (همو، 91)، یا «مثل عروس قریشیها» برگرفته از این داستان، و آرایش مضحک و پوشیدن لباس قرمز زنان قریش است (دهخدا، 3 / 1460). کهنترین منشأ داستانْ نقلی است از سنایی غزنوی (د 545 ق / 1150 م) که در مقدمۀ منثور حدیقة الحقیقة آمده است (ص 35). مضمون داستان در تعزیههای عصر قاجار نیز بازتاب داشته است. تعزیۀ «عروس قریش» یا «عروسیرفتن فاطمۀ زهرا (ع)» بر همین اساس ساخته شده است (شهیدی، 294، 295). این تعزیه را زنان پادشاهان قاجار ترتیب میدادهاند که مضمونی بسیار ساده دارد و با آدابورسوم ایرانی گره خورده است (آرینپور، 1 / 323).«عروسی قریش»، مجلس تعزیۀ زنانهای است که هنوز مراسم آن در میان زنان تهران و برخی از شهرستانها متداول است و در آن، عروسی دختری از قبیلۀ قریش و عروسی فاطمه (ع) دختر رسول خدا (ص) را تجسم میدهند (معین، ذیل عروسی). «عروسی دختر قریش» دو موقعیت نامتجانسی را ایجاد کرده است که گاه زمینه را برای خنده پدید میآورد. این دو موقعیت ناشناس از ناهمگونی بین کردار مقبول فاطمۀ زهرا (ع) و اعمال ناروای خواهر عبدالعزیز و زنان قریش به وجود آمده است (ملکپور، 115-116).اعتمادالسلطنه دربارۀ اجرای این شبیه، و اثر جنبههای خندهآور آن در تکیۀ دولت چنین نوشته است: «دیشب تعزیۀ عروسیرفتن حضرت فاطمه (ع) در تکیه بیرون آوردند. این تعزیه را بهقدری رذل کردهاند ... و خندۀ اهل حرم طوری از بالاخانهها به صحن تکیه میآمد که اشخاصی که آنجا بودند، نقل میکردند که از تماشاخانۀ مضحک فرنگستان خیلی باخندهتر بود» (ص 132).
آرینپور، یحیى، از صبا تا نیما، تهران، 1351 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1356 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1368 ش؛ شهیدی، عنایتالله، پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی، به کوشش علی بلوکباشی، تهران، 1380 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1360 ش؛ ملکپور، جمشید، سیر تحول مضامین در شبیهخوانی، تهران، 1366 ش؛ مهدوی دامغانی، احمد، چهار مقاله دربارۀ مولی الموالی علی (ع) و داستان ضامن آهو، تهران، 1385 ش.
حسن ذوالفقاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید