عروسی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258187/عروسی
پنج شنبه 28 فروردین 1404
چاپ شده
6
هنگامیکه عروس به مقابل خانۀ داماد میرسید، توقف میکرد و همراهانش مانع ورود او به خانه میشدند تا پاانداز بگیرد. پاانداز در هر منطقه متفاوت بود و پدر یا مادر داماد یا خود داماد به عروس پیشکش میکردند (برای نمونه، نک : در الموت: عسگری، 1 / 10؛ در کاشان: ضرابی، 266).عروس زردشتی پاانداز را در مسیر و در چند مرحله از داماد میگیرد؛ به این ترتیب که نمایندۀ عروس دستمال یا چادرشبی به کمر میبندد و از نمایندۀ داماد مقداری سکه، برگ آویشن و سنجد بهعنوان پاانداز میگیرد و این عمل تا رسیدن به خانه چند بار تکرار میشود (آذرگشسب، 185؛ رمضانخانی، 228-232). در شهر بابک مادر عروس پیش از خروج او از خانه، پولی بهعنوان پاگشا طلب میکرد. این کار در طول مسیر تا رسیدن به خانۀ داماد و در آستانۀ ورود به منزل او هم استمرار مییافت و داماد با پرداخت پاگشا، اجازۀ بردن عروس را مییافت (عزیزی، 338).در گیلان، عروس یک نهال درخت میوه را با ریشه از خانۀ پدرش به خانۀ داماد میآورد و با کمک وی آن را میکارد. اولین میوۀ این درخت را عروس و داماد میخورند. این رسم «بَرَمدار» خوانده میشود (پاینده، 81؛ شهاب، 71). بهعلاوه، عروس پس از ورود به خانۀ داماد 3 تا 7 بار دور چاه آب و اگر خانه چاه نداشت، دور تشت مسی پرازآب میگردد و سکهای در آن میاندازد (پاینده، 82؛ عباسی، 186).مونسالدوله به مراسمی به نام جلوه اشاره میکند که پس از آمدن عروس به خانۀ داماد و در مجلس زنانه اجرا میشد؛ به این ترتیب که چادر و چاقچور عروس را برمیداشتند و صورتش را با گلاب میشستند. بعد مشاطه عروس را بزک میکرد. سپس مراسم جلوهدادن شروع میشد: شمعی به شکل پنجۀ دست با 5 انگشت درست میکردند. یکی از زنان مولودیخوان فتیلههای آن را روشن میکرد و ته شمع را در لولهای مسی میگذاشت. سپس وی آن شمع را نزدیک عروس میبرد و بالا و پایین میآورد و با صدایی خوش اشعاری در وصف حضرت زهرا (ع) میخواند (ص 56).
پس از رفتن مهمانها، مراسم دستبهدستدادن عروس و داماد صورت میگرفت. در قشم، مادر داماد دست عروس را در دست داماد میگذاشت (ورجاوند، 54). در سیرجان پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ داماد یا یکی از محارم عروس بهجز پدر یا برادرش این کار را انجام میداد (مؤیدمحسنی، 91). در کهگیلویه و بویراحمد زن سلمانی، که محرم به شمار میرفت، عروس و داماد را دستبهدست میکرد (غفاری، 17).در تهران دورۀ قاجار، پدر داماد دست او را میگرفت، به حجله میبرد و در دست عروس میگذاشت (مونسالدوله، 57). عبدالله مستوفی (2 / 438) به مراسم عروسی خود اشاره میکند که بهسبب غایببودن پدر و برادرهای بزرگ عروس و فوتکردن پدر خودش و محرمنبودن برادرانش، دایی مادر عروس آنها را دستبهدست داده است.زردشتیان یزد رسم دارند که 10 تن از موبدان دست عروس را در دست داماد بگذارند و 3 بار به دور آتش بگردانند (رمضانخانی، 233). در میان ایزدیان، روحانی دست داماد را میگیرد، به حجلۀ عروس میبرد و دست او را در دست عروس میگذارد؛ سپس از دختر میپرسد: تو کیستی؟، و عروس نام پدرش را میگوید. بههمینترتیب، از داماد میپرسد و او نیز نام پدرش را میگوید. سپس شیخ از هردو میپرسد که آیا یکدیگر را به همسری میپذیرید و پس از شنیدن پاسخ مثبت، با رنگی قرمز، شبیه جوهر، بین دو شانه و پیشانی عروس و داماد علامت میگذارد. سپس به آنها شاخهای به طول یک وجب میدهد و میخواهد که آن را بشکنند و آنان را به وحدت و همدلی توصیه میکند (تونجی، 158- 159).
اجرای موسیقی و رقص در مراسم عروسی، از دیرباز در فرهنگ ایرانی وجود داشته است؛ چنانکه در وصف عروسی زال و رودابه در شاهنامه از سازوآواز و رقص سخن میرود (فردوسی، 1 / 261-264). در مراحل مختلف عروسی از خواستگاری تا حجلهرفتن، در هر شهر و منطقه متناسب با فرهنگ آنجا مراسمی خاص اجرا میشود. پایکوبی و شادمانی در جشن عروسی معمولاً با موسیقی، رقص و ترانهخوانی صورت میگیرد. این ترانهها در مناطق مختلف اسامی متفاوتی دارند (نک : ه د، بیتخوانی). در برخی مناطق، مولودیخوانی و خواندن اشعاری در منقبت حضرت علی (ع) نیز رایج است.در تهـران عصر قاجار، خانوادههای مذهبی مداح و لعنتچی خبر میکردند تا در مجلس مردانه بخواند و مولودیخوانها نیز در مجلس زنانه میخواندند (مونسالدوله، 55). در اردکان مداحی و خواندن اشعاری در مدح حضرت علی (ع) هنگام آوردن عروس به خانۀ داماد صورت میگرفت (سپهری، 136). همدانیها نیز در این هنگام، چاووشخوانی میکردند (اذکائی، 377). در بستک علاوهبر دعوت از مطربانِ محلی مراسم مولودخوانی هم اجرا میشد (بالود، 204). در سیستان و بلوچستان هم اشعاری با مضامین مذهبی، تاریخی و عشقی به نام الوکه خوانده میشود (پهلوان، فرهنگ ... ، سیستان ... ، 43).در برخی از روستاهای خراسان افزونبر مدح اهل بیت (ع)، نوازندگان محلی موسوم به عاشیق (ه م) به هنرپردازی مشغول میشوند. در میان آن دسته از خانوادههای خراسانی که اعتقادات مذهبی شدید دارند، در شب عروسی، اشعاری را که به مناسبت عروسی حضرت فاطمه (ع) سروده شده است، بدون استفاده از آلات موسیقی میخوانند (شکورزاده، 165). البته در خراسان نوازندگانی به نام بخشی، در مجلس بزرگترها مینوازند و عاشیقها عموماً مجلس جوانان را گرم میکنند (هنری، 1342 ش، ص 99). در لامِرد فارس، کولیها با ساز، کرنا، نقاره، دهل، تنبک و نیانبان مجالس عروسی را گرم میکردند (عسگری چاوردی، 113).در عروسیهای لرستان رقصی اجرا میشود که آن را دَسگرفتن میگویند (حنیف، 123). در میان عشایر ممسنی فارس، مهترها با ساز و دهل مجلس را گرم میکنند و زنان با رقص چوپی، و مردان با رقص جنگنامه به شادی میپردازند (شهشهانی، 117؛ مسلمی، 200؛ حبیبی، 447). نوازندگان در کهگیلویه با سازهایی چون نقاره، دهل، کرنا، ساز، پیشه (نیلبک) و نی به گرمکردن مجالس عروسی میپرداختند (غفاری، 23-24). این نوازندگان در میان بختیاریها و قشقاییها «توشمال» خوانده میشوند (بزرگنیا، 13؛ درداری، 149).جشن عروسی در کلاردشت (ملکپور، 293)، لرگان کجور (سلطانی، 26) و همچنین در مناطق دیگر ازجمله خراسان و احمدآباد جرقویه (کریمی و اکبری، 59) با رقص چوپی همراه است. در اویهنگ، مردان و زنان جداگانه با لباسهای نو در محلهایی نزدیک به خانۀ داماد، به رقص و پایکوبی میپرداختند که به آن ههلپهرکی میگفتند. شبها نیز بستگان عروس و داماد در خانۀ هریک از آن دو به شادی و سرگرمیهای سنتی مشغول میشدند (سعیدی، محمدصالح، 120-122). در کوچصفهان گیلان تشتزنی و رقص گیلهمردی مرسوم است (جلیلپور، 129). زنان ایلخچی در آذربایجان شرقی هنگام عروسکشان در خانۀ عروس رقص دستهجمعی به نام جووَت اجرا میکنند (ساعدی، 135). عروسی بوشهریها با مراسمی چون خیامخوانی (ه م)، نواختن نیانبانه، نی فلزی و تنبک و نیز «شِکیرفتن» همراه میشد (احمدی، 1 / 55، 57- 58).در نائین هنگام بردن عروس به منزل داماد، تنبک و سرنا نواخته میشود (بلاغی، 273). در سیرجان در مجلس زنانه «داریه» میزدند و آبادون (اشعار خاص جشن عروسی) میخواندند، زنان میرقصیدند و کِل میکشیدند؛ البته اقوام نزدیک عروس از رقص و کلکشیدن پرهیز میکردند. در مجلس مردانه هم مطربها نوازندگی میکردند (مؤیدمحسنی، 89). در عروسیهای گیلان ترانههایی چون شورته، دترخون باجیه، زرنگیس، اهه بگو، بهار کله گندمه و لاکودونه خوانده میشود (پهلوان، فرهنگ ... ، گیلان ... ، 39- 49). در برخی مناطق ازجمله گلستان، چند تن از خانوادۀ داماد برای بردن عروس به خانۀ پدر او میآمدند و میگفتند: «نون و پنیر آوردیم / دخترتانه بردیم». اطرافیان عروس پاسخ میدادند: «نون و پنیر ارزانیتان / دختر نمدیم بهتان». در مسیر بردن عروس به خانۀ داماد نیز شادباشگفتن شروع میشد و میخواندند: «هاشاباش، هاباش، عاروس آوردیم، هاشاباش ... » (پهلوان و حسینی، 31-32). نوای ترانۀ «جان می طوبَی» در جشن عروسی تنکابنیها و رامسریها شنیده میشد (خلعتبری، «سیری ... »، 32). در کهگیلویه زنان و دختران به آوازخوانی دستهجمعی میپرداختند (غفاری، 22). در فارس نیز لوطیها این ترانهها را میخواندند: «شالا دوماد خوشش بو، ایشالا / جیبش پر پولا بو، ایشالا / شالا عروس خوشش بو، ایشالا / شکم اول پسا بو، ایشالا / شکم دوم دخا بو، ایشالا» (فقیری، 85). معروفترین ترانهای که زنان و دختران بختیاری در عروسی میخوانند، ترانۀ آهای گل است (خسروی، 139). از جملۀ مشهورترین ترانههای عروسی در چهارمحال و بختیاری ترانۀ دیالمان است که بـه این صورت میخوانند: «منزلُم مِنِ لَلَر، یارُم وِ بازار / اَر دونُم قَول بُمادی نیرُم سَرِ کار / دیالمان ای جونم میرِه لیشِتْ قربونم». از دیگر ترانههای بختیاریها میتوان به مریم گُل مو، بَمبَم وای، سبزه نمکدار، غریبونه، دهکردی، حیدرآقا، ای خدا و عروسبرونِ امشو اشاره کرد (پهلوان، فرهنگ ... ، چهارمحال ... ، 22، 24-25).در مراسم عروسی سمنانیها، زنان خانوادۀ داماد هنگام ورود به منزل عروس چنین میخوانند: «آ شَباش شَباش / عروس خانۀ باباش / آی مبارک و مبارک / ایشاالله مبارکش باد ... ». حدود 40 سال پیش، رسم بر این بود که دایی عروس چوبی در میان در ورودی منزل میگرفت و میخواند: «گل به در رو از خانه / بلبل به در رو از خانه / تو که مال مردمی / زودتر به در رو از خانه». در ادامه نیز اقوام داماد اشعاری میخواندند و اقوام عروس پاسخ میدادند (برای آگاهی بیشتر، نک : همان، سمنان، 31-33). در تهران دورۀ ناصری هنگام عروسکشان ترانهای به این مضمون خوانده میشد: «عروس ما عیبی نداره / هزارویک هنر در پنجه داره / هزاران آفرین بر مادرش باد / که همچین گوهری پرورده داره» (مونسالدوله، 51؛ برای آشنایی بیشتر با انواع رقصهای مراسم عروسی، نک : ه د، رقص).
از جملۀ رسمهای دیگر در جشن عروسی در ایران، دادن هدیه است که معمولاً در بخش پایانی مراسم جای دارد. بهاینصورت که هریک از مهمانان بسته به توانایی خود، هدیهای به عروس و داماد میدهد. با توجه به ساختار اجتماعی هر منطقه، هدیه گاه به اعتبار و ارزش فرد یا طایفۀ او مرتبط میشود و ازاینرو نوعی رقابت شکل میگیرد. در برخی نقاط لرستان و کردستان پس از صرف ناهار، سینی بزرگی پر از دستمالهای حاوی نقل و شیرینی، موسوم به گُل، میآورند و جلو هر نفر دستمال میگذارند. مهمان نیز برحسب توانش، مبلغی در سینی میاندازد (انجوی، 99؛ سعیدی، محمدصالح، 124)؛ رسم است که کسی بیشتر از بزرگ مجلس هدیه ندهد (حنیف، 125).در ایل بهمئی، ریشسفید روستا هدایای مهمانان را که بیشتر مواد غذایی است، جمعآوری، و برای خانوادۀ عروس و داماد ارسال میکند (رسترپو، 100). در میان عشایر ممسنی هرکس برای عروسی به خانۀ داماد میآمد، مقداری پول میپرداخت (شهشهانی، 113). در همۀ مناطق، هدیهدادن از بزرگ مجلس شروع میشد.در روستاهای خوانسار شب عروسی مراسمی با عنوان شادباش، برای جمعآوری هدایا برگزار میشود؛ بهاینترتیب که یکی از ساقدوشهای داماد سینیای را در برابر بزرگتر مجلس میگیرد و هدیۀ او را اعلام میکند و سپس دیگران نیز هدایای خود را میدهند (نیازی، 44). در اورمیه روز دوم عروسی، مجمعی مقابل بیگ میگرفتند و او چند اسکناس در آن میانداخت و بعد نوبت به ساقدوشهای داماد میرسید. سپس در سینی خوردنیهایی میگذاشتند و مقابل مهمانان میگرفتند. هر مهمان مقداری از خوردنیها برمیداشت و باتوجهبه هدیۀ بیگ، هدیۀ خود را در سینی میگذاشت (انزلی، 439). در کوهپایۀ ساوه، سلمانیِ ده پس از تعارف شیرینی به مهمانان، اقدام به جمعآوری پول از بستگان و آشنایان میکند. سلمانی مبلغ اهدایی هر شخص را با صدای بلند اعلام میکند. به این مراسم قِرقیم گفته میشود (سالاری، 221). در آینهورزان و چالوس بعد از آمدن داماد از حمام، ابتدا نزدیکترین خویشاوندان وی مبلغی پول به همراه شیرینی و کلهقند به دلاک، که جمعکنندۀ هدایا ست، میدهند و او آن مبلغ را اعلام میکند. به همین ترتیب، بقیۀ مهمانان هم پول، شیرینی و قند هدیه میدهند. سرانجام یکی از خویشان داماد پولها را جمعآوری میکند و در دستمالی میریزد. به این رسم در آینهورزان «پاتختی داماد» گفته میشود (خلج، 9-10).عروس و داماد آبروانی در مسیر رسیدن به خانۀ داماد، هر چند قدم میایستند و یکی از اقوام و خویشان داماد را نام میبرند. آن شخص جلو میآید و هدیهاش را میدهد. این هدیه گاهی گوسفند، و گاه مادهگاو است (کریمی و بنیاسد، 15).یکی از رسمهای رایج در بیشتر مناطق ایران بستن نان و پنیر و سبزی، نان و نمک، نان و قرآن یا قند و چای به کمر عروس، به نیت برکت است. این آیین در سمنان اِنجله نامیده میشد (احمدپناهی، 258). در سیرجان، این نان و پنیر از سفرۀ عقد برداشته میشد. نان و پنیر را گاهی پدر عروس و گاهی پسربچهای نابالغ از خانوادهای متمول، جوانی از میان خویشاوندان و آشنایان، یکی از زنان خانوادۀ داماد یا یکی از زنان پیر خانواده به کمر عروس میبست (هدایت، 30؛ کتیرایی، 209؛ کریمی، اصغر، 121-122؛ در ایل کلهر: معصومی، 63؛ در الموت: عسگری، 9؛ در اردکان: سپهری، 136؛ در طالقان: فلاحی، 638؛ در کهگیلویه و بویراحمد: مجیدی، 535؛ در سیرجان: مؤیدمحسنی، 90). در برخی مناطق ازجمله روستای آوه و دورچاک از توابع الموت، دختربچهای پارچه یا شال قرمز یا سفیدی حاوی حلوا را به کمر عروس میبست (حمیدی، 299). در کوهمرۀ سرخی به این رسم «دور کمری» گفته میشد و پدر عروس مقداری پول یا سکۀ طلا با نان، نمک و یک جلد قرآن کوچک به کمر عروس میبست (شهبازی، 163). در تنکابن نیز پدر، مادر، دایی یا عموی عروس حلوا به کمر عروس میبست و در خانۀ داماد، پدر یا برادر او آن را باز میکردند (دانای علمی، 184). در لرگان کجور و کلاردشت، قطعهای خمیر به دست عروس میدادند و عروس پیش از ورود به خانۀ داماد، آن را بر سردر خانه میچسباند (سلطانی، 36؛ ملکپور، 293). به کمر عروس قشقایی هم نان، نمک و خاکستر اجاق خانۀ پدرش را میبندند (درداری، 155).رسم دیگری که در بیشتر مناطق ایران وجود دارد، حضور پسربچۀ نابالغی است که با عروس به خانۀ داماد میرود یا بعد از ورود عروس به خانۀ داماد، در کنارش نشانده میشود، با این نیت که بچۀ اول او پسر باشد (برای نمونه، نک : در بختیاری: کریمی، اصغر، 123؛ در الاشت: پهلوان، فرهنگ عامه ... ، 143؛ در طالقان: فلاحی، همانجا). در میناب، سیستان و بلوچستان و قوچان، این پسر نابالغ را با همان نیت، هنگام حمام بردن داماد، بر مرکب او مینشانند (سعیدی، سهراب، 237؛ صندوقداران، 145؛ ناصری، 123؛ هنری، 1343 ش، ص 50).انجام کارهایی برای خوشبختی عروس و جلوگیری از بستهشدن بخت یا چشمزخم نیز از دیگر آیینهای عمومی در ایران است. در میناب، برای پیشگیری از بیماری عروس و داماد، در حمام داس و خرماروغنی (نوعی شیرینی) برای جنها میگذارند (سعیدی، سهراب، 238). در سیرجان، هنگام عروسکشان در چند قدمی خانۀ داماد چند گردو جلو پای عروس میگذاشتند و عروس پاهایش را روی آنها فشار میداد تا بشکنند؛ با این باور که زبان اقوام داماد کوتاه، و عروس بر آنها مسلط میشود (مؤیدمحسنی، همانجا).مردم کیش، بارندگی در روز عروسی یا عقدکنان را نشانۀ قدم پربرکت عروس میدانند؛ در مقابل، اگر بعد از خواستگاری یا عروسی یکی از بستگان داماد بمیرد، عروس را بدقدم میدانند (مختارپور، 541). باور دیگری که در بیشتر شهرهای ایران وجود دارد، این است که هرکس تهدیگ بخورد، شب عروسیاش باران میآید.تهرانیها به برکت پلوی عروسی باور دارند و معتقدند هرکس از آن بخورد، تـا 40 روز غم و غصه سراغش نمیآید. در گذشته، مهمانان هنگام خداحافظی بشقابی کوچک یا یک نعلبکی از پلوی عروسی برای اهل خانواده میبردند (مونسالدوله، 56-57).
آذرگشسب، اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران، 1358 ش؛ آلاحمد، جلال، اورازان، تهران، 1333 ش؛ همو، تاتنشینهای بلوک زهرا، تهران، 1353 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آدابورسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ اذکائی، پرویز، فرهنگ مردم همدان، همدان، 1385 ش؛ اسدی، عباسعلی، مراسم عروسی، مشهد، 1391 ش؛ امیرحسینی، خسرو، ساوه در گذر تاریخ، تهران، 1390 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، فرهنگ مردم لرستان، به کوشش سعید شادابی، خرمآباد، 1377 ش؛ انزلی، حسن، اورمیه در گذر زمان، اورمیه، 1378 ش؛ ایرانی، اکبر، «آداب ازدواج و عروسی در کُلور امامرود خلخال»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س 4، شم 12؛ بابایی، امید و سمیه صادقی، مردمشناسی استرک، کاشان، 1394 ش؛ بالود، محمد، فرهنگ عامه در منطقۀ بستک، تهران، 1384 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بزرگنیا، پیمان، «نگاهی به ترانههای محلی ایل بختیاری»، فصلنامۀ نجوا ... (نک : هم ، ایرانی)؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ نائین، تهران، 1369 ش؛ بیات، اروجبیک، دونژوان ایرانی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1338 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پورکریم، هوشنگ، «ازدواج و عروسی و مراسم کشتیگیری در اینچهبورون»، هنر و مردم، تهران، 1348 ش، شم 84؛ پولاک، ی. ا.، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ پهلوان، کیوان، فرهنگ عامۀ الاشت، تهران، 1385 ش؛ همو، فرهنگ گفتاری در موسیقی ایران، استان چهارمحال و بختیاری، تهران، 1393 ش؛ همو، همان، استان سمنان؛ همو، همان، استان سیستان و بلوچستان؛ همو، همان، استان گیلان؛ همو و احمد حسینی، فرهنگ گفتاری در موسیقی ایران، استان گلستان، تهران، 1393 ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، اصفهان، 1363 ش؛ تونجی، محمد، یزیدیان یا شیطانپرستان، ترجمۀ احسان مقدس، تهران، 1380 ش؛ جلیلپور، ابوالقاسم، نگاهی به دیروز کوچصفهان، رشت، 1391 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بیجا، 1385 ش؛ حبیبی فهلیانی، حسن، ممسنی در گذرگاه تاریخ، شیراز، 1371 ش؛ حسینی، محسن، فرهنگ و جغرافیای علیآباد کتول، تهران، 1370 ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، جندق، روستایی کهن بر کران کویر، تهران، 1353 ش؛ حمیدی، علیاکبر و دیگران، مردمنگاری الموت، تهران، 1384 ش؛ حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، خرمآباد، 1377 ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368 ش؛ خلج، حسین، «آیین زناشویی در آینهورزان»، انتشارات ادارۀ فرهنگ عامه، به کوشش صادق کیا، تهران، 1341 ش، شم 2؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، «سیری در ترانههای محلی تنکابن و رامسر»، فصلنامۀ نجوا ... (نک : هم ، ایرانی)؛ همو، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ خوانساری ابیانه، زینالعابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ دانای علمی، جهانگیر، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، 1389 ش؛ دُرداری (فولادی)، نوروز، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایل بزرگ قشقایی، شیراز، 1388 ش؛ رجایی، عبدالمهدی، تاریخ اجتماعی اصفهان در عصر ظلالسلطان، اصفهان، 1383 ش؛ رحیمی، حبیب و سهیلا هاشمی، جام ارسنجاننما، قم، 1388 ش؛ همان دو، «مراسم عروسی در ارسنجان»، مراسم عروسی در فارس، به کوشش ابوالقاسم فقیری، شیراز، 1393 ش؛ رسترپو، الویا، زنان ایل بهمئی، ترجمۀ جلالالدین رفیعفر، تهران، 1387 ش؛ رسولی، عباس، فرهنگ مردم شهر وزوان اصفهان، تهران، 1386 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیراز، 1387 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران، 1387 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، اهواز، 1373 ش؛ زرگری، رحمتالله، تاریخ، فرهنگ و هنر جوشقان قالی، تهران، 1374 ش؛ ژوبر، پ. ا.، مسافرت به ارمنستان و ایران، ترجمۀ محمود مصاحب، تبریز، 1347 ش؛ ساعدی، غلامحسین، ایلخچی، تهران، 1357 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سایبانی، احمد، از بندر جرون تا بندرعباس، بندرعباس، 1377 ش؛ سپهری اردکانی، علی، «بررسی مراسم ازدواج در فرهنگ عامۀ مردم اردکان»، فرهنگ یزد، یزد، 1387 ش، س 9، شم 34-35؛ سرلک، رضا، آدابورسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سرنا، کارلا، آدمها و آیینها در ایران، ترجمۀ علیاصغر سعیدی، تهران، 1362 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سعیدی، محمدصالح، اویهنگ و آدابورسوم مردم ژاورود و اورامان، سنندج، 1384 ش؛ سلطانی لرگانی، محمود، فرهنگ عامۀ لرگان کجور، تهران، 1385 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1350 ش؛ شاکری، رمضانعلی، اترکنامه، تاریخ جامع قوچان، تهران، 1365 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهبازی، عبدالله، ایل ناشناخته، تهران، 1366 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهشهانی، سهیلا، چهار فصل آفتاب، تهران، 1366 ش؛ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، 1353 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ صندوقداران، محمدحسن، «مراسم ازدواج در عشایر خسرین سیستان و بلوچستان»، فصلنامۀ عشایری ذخایر انقلاب، تهران، 1378 ش، س 2، شم 4؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1341 ش؛ عباسی لاهیجی، بیژن، فرهنگ عامۀ روستاهای کوهپایهای شرق گیلان، رشت، 1393 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ عزیزی، منصور، تاریخ و فرهنگ شهر بابک، کرمان، 1383 ش؛ عسگری، نصرالله، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ عسگری چاوردی، جواد، «مراسم عروسی در منطقۀ لامِرد و مُهر فارس»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س4، شم 14؛ غفاری، یعقوب، مراسم عروسی و دگرگونیهای آن در کهگیلویه و بویراحمد، اصفهان، 1390 ش؛ غفاری چراتی، ابراهیم، چرات: میراثدار کوهسواد، تهران، 1390 ش؛ غفوری، محمود، «مراسم عروسی در قریۀ گاه»، تلاش، تهران، 1343 ش، شم 7؛ فاروقی، عمر، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز کردستان، سقز، 1374 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقیمطلق، تهران، 1386 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، گوشههایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ فلاحی، کامران و فریبرز صادقیان، درآمدی بر گویش و فرهنگ طالقان، تهران، 1390 ش؛ قلیپور، حجتالله، یاقوت سبز، شیراز، 1384 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنیزاده، تهران، 1388 ش؛ کریمی، احمدعلی، «گوشهای از مراسم عروسی در دیلمان»، گیلهوا، رشت، 1372 ش، شم 16-17؛ کریمی، اصغر، سفری به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ کریمی، حسن و حسنعلی بنیاسد، «مراسم عروسی در آبروان»، تلاش، تهران، 1346 ش، شم 5؛ کریمی، زهرا و محمد اکبری، آدابورسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، 1388 ش؛ کمالی، محمدشریف و اصغر عسگری خانقاه، ایرانیان ترکمن، تهران، 1374 ش؛ کیا، صادق، واژهنامۀ شصتوهفت گویش ایرانی، تهران، 1390 ش؛ کیانی، منوچهر، سیهچادرها، تهران، 1371 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دَوان، شیراز، 1380 ش؛ ماساهارو، یوشیدا، سفرنامه، ترجمۀ هاشم رجبزاده، مشهد، 1373 ش؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، مردم و سرزمینهای استان کهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1393 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ مسلمی، اعظم، ممسنی و بهشت گمشده، شیراز، 1369 ش؛ معصومی، غلامرضا، «عروسی در ایل کلهر»، هنر و مردم، تهران، 1354 ش، شم 159-160؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ مقدم (گلمحمدی)، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ ملکپور، علی، کلاردشت، تهران، 1377 ش؛ ممتحن، حسینعلی، تحقیق در احوال و مذاهب و رسوم صابیان عراق و خوزستان، تهران، 1337 ش؛ ممیزی، ابوالقاسم، « مراسم و آداب عروسی در فیروزآباد»، کتاب هفته، تهران، 1340 ش، شم 9؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ مهربانپور، جهانگیر، «طرز عروسی زرتشتیان در دهات اطراف یزد»، مجلۀ مردمشناسی، تهران، 1335 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نوربخش، حسین، بندر لنگه در ساحل خلیج فارس، بندرعباس، 1358 ش؛ نوشین، جواد، چالوس، تهران، 1355 ش؛ نیازی، محسن، مردمشناسی خوانسار، تهران، 1389 ش؛ نیکیتین، و.، کرد و کردستان، ترجمۀ محمد قاضی، تهران، 1366 ش؛ ورجاوند، پرویز، سفرنامۀ جنوب، تهران، 1355 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1344 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348- 1349 ش؛ همو، گوشههایی از آدابورسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ هنری، رضا، «زناشویی در نزد روستاییان و چادرنشینان قوچان»، پیام نوین، تهران، 1341 ش، شم 11-12، 1342 ش، شم 2، 1343 ش، شم 2؛ یوسفی، عثمان، تاریخ و حیات اجتماعی ـ فرهنگی کردهای ایزدی، تهران، 1391 ش؛ یوسفی، فریده، فرهنگ و آدابورسوم مردم سوادکوه، ساری، 1389 ش؛ نیز:
Norden, H., Sous le ciel de la Perse, Paris, 1929.مریم رشنو
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید