عالم آرا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 30 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258160/عالم-آرا
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
نثر کتاب به زبان گفتاری و بهویژه زبان فارسی رایج در فرارود (ماوراءالنهر) بسیار نزدیک است؛ ازاینرو، ذخیرۀ بزرگی از واژههای زبان محاوره و تعبیرات رایج آن دوره را دربر دارد (ریاحـی، چهـلوشش ـ چهـلوهفـت) کـه از جنبـۀ سبکشنـاسی زبان فارسی حائز اهمیت است؛ برای نمونه: زیادهسریکردن (نافرمانیکردن)، کوچکدلیکردن (شکستهنفسی)، گوتازی (لاف و گزاف)، دلآساییکردن (تسلیدادن)، کوفت راه افکندن (خستگی درکردن)، بیاندامیکردن (بیتربیتی) (1 / 120، 344، 2 / 829، 867، 3 / 1125، 1142)؛ و از آنجا که مؤلف از قزلباشهای مرو، و پدرانش از قاجارهای نواحی تبریز بودند، واژههای ترکی نیز به فراوانی در نثر کتاب دیده میشود (ریاحی، 1 / هجده): بسقو (کمین)، طُوی (عروسی، سوروسات)، مچلکه (تعهدنامه، سند)، چاپار (قاصد) (1 / 154، 162، 2 / 447، 3 / 911، 926- 929). واژههای تاجیکی هم کمابیش در کتاب به چشم میخورد، برای نمونه: طیارکردن (تهیهکردن)، کمبغل (فقیر، ندار)، سبزبری و سفیدبری (انواع سبزیها و محصولات جالیزی تابستانی و زمستانی) (1 / 259، 432-435، 2 / 601، 615) و نیز واژهها و اصطلاحات مربوط به سدسازی در مرو (ریاحی، 1 / هجده، چهلوهفت).از دیگر نکات مربوط به نثر کتاب، به این موارد میتوان اشاره کرد: استفاده از اصطلاحات دیوانی (3 / 1216-1226) و واژههای عربی: یوم (2 / 782)، میناء (ریاحی، حاشیه، 2 / 497)، حلویات (3 / 990)؛ کتابت کلمات به همان لهجۀ رایج محاوره: دسفیل (دزفول) (ریاحی، حاشیه، 1 / 246)، ارول و کرکوت (اربیل و کرکوک)، سوق بلاق (ساوجبلاغ) (3 / 889، 1041)؛ کاربرد اسامی اصوات: گرپ گرپ (1 / 226)، تقوتوق (1 / 51)، جرنگ و جرنگ (2 / 630)، درنگ و درنگ (1 / 104)، طراق طراق (2 / 848).ازآنجاکه مؤلف اهل مرو و خراسان بود و سالهایی از عمر خود را نیز در آذربایجان سپری کرده بود، از این کتاب اطلاعات دست اولی دربارۀ رویدادها و حوادث این مناطق میتوان به دست آورد که از آن جمله است: خاطرات وی از حملۀ افغانها به مشهد؛ فعالیتهای عمرانی نادر در این منطقه؛ اطلاعاتی از بناهای آنجا مثل میدان نقش جهان و نقارهخانۀ روبهروی آن، و عمارت چهارباغ و هشتبهشت؛ مراحل ساخت گلدستۀ زیارتگاه امام رضا (ع)؛ محاسبات مخارج ساختمانهای کلات و آمار موجودی خزانۀ آن (1 / 156-157، 202-204، 3 / 1088؛ ریاحـی، 1 / سـیوپنج ـ سـیوشش؛ حسینـی، 80، 81). گزارشهای محمدکاظم دربارۀ مرو و مرویان و جزئیات برخی از حوادث این شهر حائز اهمیت است: داستان مرو و حملۀ تاتارها و ازبکها به آنجا؛ شکستن سد رودخانۀ مرو و گزارش مفصل او از شیوۀ سدسازی در این منطقه (1 / 68، 431-435، 2 / 613- 615)؛ خاطرات وی از حوادث آذربایجان مثل شیوع طاعون در دو سوی ارس؛ و حمل مرمر آذربایجان به جاهای دیگر (2 / 657-666؛ ریاحی، 1 / سیوشش).محمدکاظم مروی که وقایعنگاری معمولی، و نه مورخی زبده و صاحبنام بود (1 / 2-3؛ مجد، 35؛ اکسورثی، 334-335؛ پتروف، 24)، به حواشی و جزئیات وقایع که تاریخنویسان ارزش چندانی برای آنها قائل نبودند، توجهی خاص داشت و با توصیف و گاه تحلیل رویدادها، باورها و اعتقادات رایج در میان مردم، و قوانین و سنتهای حاکم بر طبقات و نهادهای مختلف جامعۀ آن عصر را منعکس کرده است (برای نمونه، نک : 3 / 1082).محمدکاظم این کتاب را 3 سال پس از مرگ نادر، در 1163 ق / 1750 م آغاز کرد و در 1166 ق / 1753 م به پایان رساند. ازآنجاکه او از قید و بند و ملاحظات منشیان و تاریخنگاران رسمی و محذورات مترسلان دور بوده، و بهرغم ارادتش به نادر، از انعکاس حوادث تلخ و شیرین آن ایام و اظهار نظر دربارۀ خوب و بد آنها ابایی نداشته، و دیدهها و شنیدههایش را دربارۀ حوادث و رویدادهای آن عصر صادقانه و بیکموکاست توصیف کرده است (شعبانی، 18- 19)؛ ازاینرو، اثر وی منبع مهمی برای شناخت اوضاع فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و نظامی آن دوره به شمار میرود.مهمترین موارد مربوط به فرهنگ مردم و درخور تحقیقِ عالمآرای نادری را میتوان به این شرح خلاصه کرد:1. آیین و رسوم جشنها و بزمهای شاهانه، ازجمله: مراسم تاجگذاری نادر و تاجبخشیهای وی (2 / 454-464، 750-751)؛ جشن 7 شبانهروزی ازدواج رضاقلی میرزا، فرزند نادر، با دختر شاه سلطان حسین؛ جشن فتح هند در مشهد (1 / 162-167، 2 / 771-772)؛ سرگرمیهای متنوعی که در آن مراسم اجرا شد، مثل بندبازی، آتشبازی، نورافشانی، شعبدهبازی، رقص و آواز با شرح جزئیاتی که بیشتر حاصل مشاهدات خود مؤلف است (همانجاها، نیز 2 / 751، برای تفصیل تردستیها، نک : 3 / 1076-1082)؛ همچنین سلامهای نادری و دیوانخانۀ او، و آدابی چون کرنش در برابر شاه و رکاببوسی (2 / 448، 732) و سجده بر مرکب شاه و کسب رخصت ملازمت بر رکاب وی (1 / 119، 3 / 1148).2. تزیینات و آذینبندی در جشنها و مراسم، برای نمونه: استفاده از پارچههایی از جنس بدله، زربفت، دیبا، مخمل، اطلس، ادیم، کیمخا برای پایاندازهایی به طول دو فرسخ یا بیشتر، بهمنظور استقبال از شاهان (1 / 90، 119، 2 / 761، 3 / 1148)؛ آذینبندی خیابانها و دکانها و بازارها با استفاده از شمعها و مشعلها و فانوسهای گردان برای چراغانی (2 / 771، 3 / 1148)؛ همچنین آراستن خیمۀ نادری با طلا و جواهر و فرشهای نفیس و وصف جزئیات آنها (2 / 448، 454، 777، 781).3. جامههای شاهان و اشراف: ارخالق (1 / 66)، چهارقب (3 / 923)، قدک آبی (2 / 743)، آلجه (3 / 1140) با پارچههایی نفیس مثل زرباف، اطلس، دیبا و بدله (2 / 624)، و پوستینهایی از سمور، سنجاب و قاقم (همانجا، نیز 799).4. اوضاع مالی واقتصادی آن دوره: میزان برخی دستمزدها (1 / 157، 2 / 457، 615)، انعامها (2 / 481، 751، 777، 3 / 956)، عیدیها (3 / 1088) مالیاتها، و بهای برخی از کالاها (1 / 377، 3 / 1129)؛ قوانین محاسبات دیوانی مثل ثبت ارقام و مقادیر و اوزان به سیاق فارسی (2 / 458)؛ انواع سکهها و پولهای رایج مثل صاحبقرانی، عباسی، دینار و تومان تبریزی، اشرفی شاهجهانآبادی (1 / 157، 240، 2 / 457، 668، 3 / 925، 1088)؛ و سکههایی که به نام نادر با سجعهای گوناگون زده شده بود: بر یک روی سکۀ عباسی عبارت «الخیر فی ما وقع» و بر روی دیگر آن بیت: «سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان / نادر ایرانزمین و خسرو گیتیستان» (2 / 457)؛ و یا در هندوستان، بر سکۀ روپیه بیت: «هست سلطان بر سلاطین جهان / شاه شاهان نادر صاحبقران» (2 / 747).5. ازدواجهای سیاسی با هدف اتحاد دولتها و برقراری صلح بین آنها و یا تحکیم روابطشان، برای نمونه: ازدواج نصرالله میرزا پسر نادر شاه با برادرزادۀ محمد شاه، پادشاه هند (2 / 748)؛ و ازدواج پسر دیگرش علیقلی خان با دختر والی گرجستان (2 / 650، 654-655).6. پیشینۀ واردشدن مصنوعات و هنرهای خارجی به کشور با اشاره به هدایای سفیران فرنگ به نادر شاه، مانند ساعت و ساعتنامه، دوربین، پارچههای نفیس، الماس 120قیراطی، و چنگنوازان زیباروی و هنرمندان تردست برای سرگرمی شاه (2 / 461، 462، 649، 3 / 1073، 1075، 1160)؛ همچنین پیشینۀ خارجشدن اجناس و جواهرات نفیس از ایران به فرنگ از طریق ارسال هدایای نادر شاه به پادشاهان آن کشورها (3 / 1082).7. اشاره به ایلات و عشایر و طوایف و قبایل مختلف ایران و ملیتها و اقوام ساکن در سرزمینهای فتحشده از سوی نادر شاه (برای نمونه، نک : 1 / 198، 2 / 567، 3 / 887- 888)؛ همچنین، اشاره به اقلیتهای دینی ایران مثل علیاللٰهیها (2 / 533)، دنبلیهای خوی (3 / 999)، ارامنۀ مشهد (3 / 1086)، ملاحده و گبریهای کرمان (3 / 1182)، کردهای یزیدی (2 / 458) و اسماعیلیۀ اهواز (1 / 283).8. اطلاعات مربوط به میدانهای جنگ: روشهای مختلف محاصرۀ شهرها، مثل ساختن برجهای چوبی به نام «حواله» که از بالای آن شهر را به توپ و تفنگ میبستند؛ آببستن به دور قلعۀ شهر؛ نقبکندن زیر برج و بارو و منفجرکردن آن؛ ساختن سنگرهای مارپیچی به نام «کوچۀ سلامت» (1 / 382، 384، 2 / 598، 599، 3 / 916)؛ چگونگی برخورد با اسیران (2 / 861)؛ استفاده از تجار برای کسب خبر از اوضاع دشمن (2 / 628، 3 / 1043؛ ریاحی، 1 / چهلودو ـ چهلوسه)؛ تـدارکات لشکرکشیهای نـادر با عنوان «اردو بازاری رکاب اقدس» برای تهیۀ مقدمات سفر (2 / 481)؛ آداب تسلیمشدن جنگجویان با آویختن کفن از گردن و یا انداختن شمشیر در گردن و امانخواستن و یا قرآن کریم را شفیع قراردادن؛ تسلیمشدن پادشاهان با ارسال هدایای نفیس بههمراه عریضهای مبنیبر اعلام فرمانبرداری (1 / 348، 2 / 544، 759، 3 / 892، 918).همچنین، درجات و تشکیلات نظامی آن دوره با عناوین سردار، سرکرده، مینباشی، پانصدباشی، یوزباشی، پنجاهباشی، دهباشی؛ گروههای مختلف آن مثل توپچیان، جزایرچیان، زنبورکچیان، نسقچیان، یساولان، چنداولان، جارچیان، چاوشان، شاطران، چرخچیان و همیشهکشیکان (1 / 97، 137، 229؛ ریاحی، 1 / چهلویک)، و ترکیب و آرایش آنها در سپاه (2 / 489-490)؛ نیز انواع سلاحهای جنگی مثل بادلیج، زنبورک، ضربزن، صفپوزن (نوعی توپ) (3 / 1014، 1072)، جزایر، دورانداز (نوعی تفنگ) (1 / 75، 2 / 600)، خمپاره (3 / 953)، طپانچه (1 / 142)، قناق سوزن (3 / 1072)؛ و آمار آنها و نحوۀ فراهم آوردنشان (2 / 600، 3 / 911-912، 953، 1084-1085).9. عنوانِ پیشهها و منصبهای رایج آن دوره با پسوند «باشی» که بیشتر آنها ترکی و بازمانده از دورۀ صفویه است، برای نمونه: میرابباشی (متصدی تقسیم آب)، قورچیباشی (رئیس سلاحداران، داروغۀ اسلحهخانه)، نسقچیباشی (چوبدار و ناظم لشکریان، مجری مجازاتهای شاه)، چرخچیباشی (رئیس پیشقراولان لشکر)، جبادارباشی (رئیس اسلحهخانه) (1 / 189، 404، 2 / 543، 3 / 1039، 1085؛ لغتنامه ... ، ذیل واژهها).10. مجازاتهای رایج آن دوره: اختهکردن (3 / 958، 1032)؛ بریدن گوش و بینی (3 / 1037، 1084، 1151)؛ بریدن سر و کلهمنارساختن (3 / 998، 1163، 1181)؛ از حدقه درآوردن چشمها که نادر شاه آن را در مورد فرزند ارشدش رضاقلی میرزا نیز به اتهام سوءقصد نسبت به خود اجرا کرد (3 / 958، 2 / 851-852)؛ همچنین ابزارهای شکنجه مثل دوشاخه، قرابقرا، و کنده، تازیانه (2 / 454، 467).11. اقدامات نادر برای مرمت بارگاه امامان، که مهمترین آنها بدین قرار است: طلاکاری گنبد حضرت علی (ع) در نجف (1155 ق / 1742 م)؛ نصب 4 قبۀ طلا به دور مرقد امام حسین (ع)؛ طلاکاری گلدستۀ آرامگاه امام رضا (ع) و ایوان میر علیشیر، ساخت گلدستۀ جدید مشهور به نادری، انتقال حوض سفید از دارالسلطنۀ هرات به صحن مقدس بارگاهِ این امام، نیز اهدای اجناس نفیس به ضریح مطهر او، مانندِ قندیلهای مرصع، فرشهای ابریشمی و ضریحپوشهای مزین به جواهر. گفته شده که نادر بسیاری از این اقدامات را بهمنظور ادای نذورات خود برای پیروزی در لشکرکشیها انجام داده است (1 / 169، 200، 202-203، 268، 274-276، 338، 2 / 826، 3 / 892، 923-926).12. نواهای موسیقی آن دوره: بیات، حسینی، حجاز، رهاب، عراق، عشیران، اصفهان (2 / 624، 3 / 1167)؛ سازهای موسیقی رایج در جشنها: بَلَبان، سنج، نی، چنگ، عود، دف، سنتور، مغانی، رباب، دوتار، کمانچه، نیانبان (1 / 163-164)؛ سازهای جنگی: کرنا و کوس و گورگه (2 / 501، 724)؛ و سازهای اعلان خبر مانند نقاره و طبل (1 / 413، 2 / 546، 707، 711).13. محصولات شهرها و سرزمینهای مختلف: چرم بلغار، کلاه نمد زابلستانی (2 / 490)، پااندازهای زربفت و مخمل و دیبای ختایی (1 / 370)، بردیِ ختایی، ریوند و مامیران چینی (3 / 1073)، ادیمِ (چرمِ) مصری (1 / 90)، بدلۀ اصفهانی (1 / 1148)، تنباکوی جانکی و کازرونی و طبسی (1 / 50، 194)، خربزۀ مشهد و مرو (2 / 856)، سیب اصفهان، نارنج و ترنج و لیموی مازندران، انبۀ هندوستان (3 / 1076)، و قالی و نمد کرمان (3 / 892).14. شرح مفصلی از گنجها و داراییهای محمد شاه، پادشاه هند که نادر در لشکرکشی به هندوستان به غنیمت گرفت و 000‘30 شترْ آن را به ایران حمل کردند. مهمترین آنها بدین قرار بود: الف ـ تخت سلطنتی معروف به «تخت طاووس» که سقف و در و دیوارۀ آن با نفیسترین جواهرات مزین شده، و در بالای آن، طاووسی از زمرد و یاقوت، و بر سر طاووس، الماس مشهور به «کوه نور» نصب شده بود؛ ب ـ یاقوتی مشهور به «دریای نور»؛ ج ـ الماسی مشهور به «عینالحور»؛ د ـ نسخهای ممتاز از کتاب مشهور رموز حمزه با نقاشیها و تذهیبهای بینظیر تاریخی (2 / 739-741) که از یادگارهای دورۀ اکبر شاه بوده است (نک : کامی، 190).15. علوم غریبه مانند لیمیا و سیمیا (3 / 992، 1112)، برای نمونه: برداشتن خاک کفش پادشاه و خاک سم اسبهایش برای سحر و جادو (2 / 763-764)؛ نحوست عدد 13 (1 / 154)؛ طالعبینی منجمان به دستور نادر شاه، برای نوهاش شاهرخ میرزا (1 / 238- 239)؛ انجامدادنِ کارهای مهم در ساعات سعد براساس نظر طالعبینان و اخترشناسان، مثل عقد ازدواج (1 / 425، 2 / 749)، تاجگذاریها (2 / 456، 750)، سفرها و لشکرکشیها (1 / 258، 2 / 626).16. برخی از دیگر موارد: پنهانکردن زهر در زیر نگینخانۀ انگشتر (2 / 774)؛ استفاده از آب دست شیخها و بزرگان برای تبرک و شفای بیماریها (3 / 990، 1141، 1182)؛ ممنوعشدن تعزیۀ سیدالشهداء و دشنام و بدگویی به خلفای راشدین و اجرای برخی سنتهای مذهبی رایج در دورۀ شاه اسماعیل صفوی، به منظور اتحاد بین مذاهب (3 / 981-984).محمدکاظم بسیاری از فصلهای کتاب را با وصفهایی آراسته با صنایع ادبی مثل مجاز، استعاره، کنایه و مبالغه آغاز کرده است (پتروف، 26)؛ اما بخش بزرگی از اثر را به زبان محاورۀ عصرِ خود و عباراتی ساده و بیپیرایه که گاه با تفصیل و اطناب آمیخته، به سبکی داستانگونه تألیف کرده است (برای نمونه، نک : 1 / 3، 3 / 885؛ ریاحی، 1 / سیویک).محمدکاظم که در توصیفْ قلمی توانا دارد، صفاتی فراوان و القابی گوناگون برای تکریم شخصیتها یا نشاندادن جایگاه و اهمیت شهرها به کار برده است؛ چنانکه نادر را صاحبقران دوران، خسرو ممالکستان، پادشاه سپهراساس، شهنشاه دوران، خاقان گیتیستان، سایۀ خدا، سلطان عالمگیر، پادشاه هفتکشور و جز آن نامیده است (1 / 3، 11، 2 / 445، 3 / 890، 892، 915، 1120؛پتروف، همانجا)؛ و شهرهایی مثل اردبیل را دارالارشاد (2 / 666)، استراباد و سبزوار را دارالمؤمنین (1 / 81)، غزنین را دارالملک (2 / 537)، بغداد را دارالسلام (3 / 920)، بلخ را امالبلاد و قبةالاسلام (2 / 483، 607)، مازندران را دارالمرز (1 / 48)، قندهار را دارالقرار (1 / 24)، کرمان را دارالامان (3 / 960)، اصفهان و قزوین و هرات و تبریز را دارالسلطنه (2 / 483-484، 666)، و مشهد را ارض اقدس یا ارض فیضبنیان خوانده است (2 / 483، 551).ملیگرایی متعصبانۀ مؤلفْ وی را واداشته است تا از اقوام دیگر با تحقیر و تمسخر یاد کند (برای نمونه نک : 1 / 269، 2 / 743، 783، 3 / 1133، 1173).علاقۀ محمدکاظم به قصهپردازی سبب شده است گاه حکایاتی را نقل کند که با موضوع اصلی کتاب ارتباطی ندارد، مثل «داستان یعقوب لیث»، «فصلی در کرم و سخاوت» و «خارکشی که به پادشاهی رسید» (1 / 240-243، 316-323، 2 / 778-781).محمدکاظم همچون بیشتر مورخان همعصر خود، برای تأیید و شرح وقایع و رخدادها، اشعاری از خود و یا شاعران معاصر و غیرمعاصرش در قالب مثنوی با مضامین عرفانی، حماسی و حکمی نقل کرده است (برای نمونه نک : 1 / 319، 2 / 619، 3 / 926- 929؛ نیز پتروف، همانجا). تخلص وی به «آصف» در بیشتر شعرهایش دیده میشود (1 / 291، 348، 365). او به همان منظور از آیات قرآنی نیز بهره گرفته است (1 / 94، 171-172، 3 / 889).از ویژگیهای دیگر این کتاب، مطالب افسانهای و تحلیلهای عامیانه است که از طبع سادۀ مؤلف و باورها و پندارهای رایج آن زمان نشئت گرفته است (ریاحی، 1 / بیستوپنج؛ شعبانی، 19)، مثلاً ذکر برخی عقاید و رسوم عجیب و غیرقابل باورِ طوایف قزاق، از آن جمله: «هرگاه عـروس را در خانۀ داماد عارضهای رخ دهد که بالینگیر شود، بر اقوام عروس لازم است که هر شب یک نفر از زنان آمده و در بغل داماد خفته و خدمت میکنند تا محلی که عروس روی در بهبودی آورد» (3 / 1141-1142، 1159، 1161-1162)؛ یا ذکر داستانهای غار بیرجند (1 / 206- 208) و چاه سمرقند (3 / 1111- 1113)؛ و نیز ارجاع حوادث به قضا و قدر و تقدیر (1 / 225، 2 / 482).ذکر آمار و ارقام نهچندان دقیق در گزارشها، بخشی از نقدهای این اثر شمرده شده است که پژوهشگران در مقایسۀ این کتاب با اثر مشابه آن، جهانگشای نادری، تألیف محمدمهدی استرابادی مطرح کردهاند (ریاحی، 1 / سی ـ سیویک؛ میکلوخو، 1 / هشتاد و دو). ناگفته نماند که مواردِ یادشده از ارزش این کتاب نکاسته، و برخی خاورشناسان آن را از باارزشترین منابع دربارۀ حکومت نادر شاه به شمار آوردهاند (گرانتوفسکی، 296)، و برخی دیگر چون میکلوخو ماکلای، خاورشناس روسی، به نقل از بارتولد این اثر را برتر از کتاب جهانگشای نادری دانسته است (1 / هفتادوسه).محمدکاظم هدف اصلی خود از تألیف این کتاب را بیان «احوال فرخندهفال آن خسرو صاحبقران و قضایایی که در هنگام فترت و آشوب ایران و زمان طلوع نیّرِاقبال آن والانژاد از مشرق ممالک خراسان و جلوس بر اورنگ فرمانروایی این ممالک ارمنشان واقع شده بود»، اعلام کرده است (1 / 4).محمدکاظم در تألیف این کتاب افزونبر جهانگشای نادری، از ظفرنامۀ شرفالدین علی یزدی و عالمآرای عباسی نیز تأثیر گرفته است (مجد، 35؛ پتروف، 26؛ ریاحی، 1 / سی).دورۀ سهجلدی نسخۀ خطی عالمآرای نادری در کتابخانۀ بخش شرقی فرهنگستان علوم شوروی در مسکو موجود است. این کتاب در 1364 ش در تهران به کوشش محمدامین ریاحی و با مقدمۀ میکلوخو ماکلای ترجمۀ عنایتالله رضا (پس از مقدمۀ ریاحی) به چاپ رسیده است.گفتنی است مؤلف در این اثر، به کتابی با عنوان ملوک الطوایف اشاره کرده، که ظاهراً قصد تألیف آن را داشته است، اما اطلاعی از آن در دست نیست (2 / 856، 3 / 1085، 1136).
پتروف، پ. ی.، «نادرشاه در هند»، ترجمۀ رضا شعبانی، کیهان فرهنگی، تهران، 1384 ش، شم 233؛ حسینی، هاشم، «چهارباغ مشهد تیموری در آیینۀ تاریخ»، پژوهشهای تاریخی، تهران، 1390 ش، شم 10؛ ریاحی، محمدامین، حاشیه و مقدمه بر عالمآرای نادری (نک : هم ، محمدکاظم) شعبانی، رضا، «عالمآرای نادری»، کیهان فرهنگی، تهران، 1364 ش، شم 21؛ کامی قزوینی، علاءالدوله، تذکرۀ نفایس المآثر، به کوشش سعید شفیعیون، تهران، 1395 ش؛ گرانتوفسکی، آ.، تاریخ ایران، ترجمۀ کیخسرو کشاورزی، تهران، 1359 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مجد، مصطفى، مرعشیان در تاریخ ایران، تهران، 1380 ش؛ محمدکاظم مروی، عالمآرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364 ش؛ میکلوخو ماکلای، ن. د.، مقدمه بر عالمآرای نادری، ترجمۀ عنایتالله رضا (نک : هم ، محمدکاظم مروی)؛ نیز:
Axworthy, M., The Sword of Persia, Nader Shah, London, 2006.عاطفه زندی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید