طهران عهد ناصری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 28 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258105/طهران-عهد-ناصری
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
طِهْرانِ عَهْدِ ناصِری، کتابی از ناصر نجمی دربارۀ تهران در دورۀ ناصرالدین شاه قاجار (سلـ 1264-1313 ق / 1848-1895 م).ناصر نجمی در این کتاب آگاهیهایی دربارۀ مسائل تاریخی، وضعیت شهرسازی، فرهنگ مردم و شخصیتهای مشهور و شناختهشده و یا کسانی که نقشی در تحول شهر در آن زمان داشتهاند، همچنین مطالبی دربارۀ برخی از مراسم و آیینها ارائه داده است. همراهشدن این مطالب با عکسها، تصویرهای نقاشیشده و حتى برخی تابلوهای نقاشی، که کار دست هنرمندان بزرگی چون کمالالملکاند، بر جذابیت کتاب و میزان کاربرد آن میافزاید.
نویسنده در آغاز کتابْ اطلاعاتی دربارۀ جغرافیای تاریخی شهر تهران در اختیار مخاطب قرار میدهد و روند تحول این شهر را از قریهای کوچک تا رسیدن به جایگاه پایتختی ایران، شرح میدهد. به گفتۀ نجمی (ص 18)، قدیمترین سند تاریخی معتبر که در آن از تهران نام برده شده، المسالک و الممالک اصطخری است که در سدۀ 4 ق / 10 م، نگاشته شده، و در آن شرحی مبسوط از این قریه موجود است. در دورۀ صفویه، با ساختهشدن بناهایی، بر رونق آن افزوده میشود (ص 19). سرانجام، در زمان آقا محمد خان قاجار (سل 1210-1211 ق / 1795- 1796 م) پایتخت ایران میگردد (ص 21-22). ترسیم نقشۀ شهر تهران (ص26- 28) و اشاره به علت انتخاب عنوان دارالخلافه برای آن از سوی ناصرالدین شاه به قصد مقابله با عثمانیها (ص 29)، از دیگر اطلاعات تاریخی این کتاب دربارۀ شهر تهران است.
به نوشته نجمی، تهران در عهد ناصری شامل 6 محله به نامهای سنگلج، بازار، ارگ سلطنتی، چالهمیدان، چالهحصار و عودلاجان بوده است (ص 37- 38). ارگ سلطنتی تهران یادگاری از عهد صفویه بوده که در زمان آقا محمد خان قاجار در شمال شهر قرار داشته است، اما در عهد ناصری با ساخت و سازهای پراکنده، در مرکز شهر قرار میگیرد (ص 39-41). ارگ تهران در این عهد، با توجه به احداث خیابانهای جدید، شامل محوطهای میان ضلع جنوبی میدان سپه و بخشی از خیابان بوذرجمهری از طرف جنوب، و شرق خیابان ناصریه و نیز خیابان خیام از گلوبندک تا خیابان سپه بودهاست (ص 43). ارگ سلطنتی در اوایل عهد ناصری تعمیر شد و ازآنپس، میدان ارگ را میدان توپخانه نامیدند (ص 54).محلۀ بازار از معروفترین محلات تهران بوده، و در مرکز تهران قدیم قرار داشتهاست و محلههای عودلاجان در شرق و سنگلج در غرب آن واقع بودهاند (ص 56). محلۀ چالهمیدان از جنوب به بازار چهلتن، امامزاده سید اسماعیل، میدان مالفروشها، میدان امینالسلطان، گمرک، خانیآباد، دروازه غار و میدان اعدام میرسیده است؛ وجه تسمیۀ محلۀ چالهمیدان بهسبب خاکهایی بود که از اراضی آن برمیداشتند و در عهد ناصری، محلی برای جمعآوری زباله و خاکروبۀ تهران میشود (ص 57). چالهحصار نیز محلهای معروف در جنوب تهران بوده است با زمینهایی گود که خاکش در زمان صفویان صرف ساختن برج و باروهای شهر شده بود (همانجا). محلۀ عودلاجان در زمینی مرتفع قرار داشت و آب زمینهای کشاورزی اطرافْ از آن سرچشمه میگرفت و به همین سبب به آن عودلاجان، به معنی جایگاه پخش آب، میگفتند (ص 58). نام سنگلج را نیز با آب مرتبط دانستهاند. محوطۀ پارک شهر امروزی، خیابان جنوبی و شمالی آن در خیابان بوذرجمهری و شماری از کوچهها و گذرگاههای این خیابان جزو محلۀ سنگلج بوده است. این محله را پرجمعیتترین محلۀ تهران دانستهاند (ص 59).تهران در زمان فتحعلی شاه قـاجـار (سل 1212-1250 ق / 1797- 1834 م) چند دروازه داشت که در زمان ناصرالدین شاه چند دروازۀ دیگر نیز به آنها افزوده شد. این دروازهها که از نظر کاشیکاری، نقش، کتیبه و ستونها با دروازههای پیشین تفاوت داشتند (ص 104)، عبارت بودند از: دروازههای خراسان، حضرت عبدالعظیم، غار، گمرک، قزوین، بهجتآباد، دولت، شمیران، دوشانتپه و دولاب. دروازههایی نیز داخل شهر قرار داشتند که به میدان توپخانه باز میشدند و عبارت بودند از: دروازۀ ناصریه، دروازۀ آجری خیابان چراغبرق، باغشاه، باب همایون و چند دروازۀ آجری دیگر که خیابانهای لالهزار و علاءالدوله را به میدانهای شهر متصل میکردند (ص 105).به نوشتۀ نجمی، تهران برای خرید و فروش و فعالیتهای اقتصادی مراکزی داشت که از آن جمله میتوان به بازارها، بازارچهها و گذرها اشاره کرد. برخی از این بازارها امروزه از میان رفته، مثل بازار مسگرها، بازار لب خندق و بازار مرغیها، یا کوچکتر شدهاند مثل بازار زرگرها و حلبیسازها. در میان بازارهای قدیمی میتوان از بازارهای حراج، چهارسوق، امیر، توتونفروشها، میرزاها، کلاهفروشها، کفاشها، فرشفروشها، کفنفروشها، آهنگرها، پالاندوزها، مسگرها و مالفروشها نام برد (ص 114-127).بازارهای کوچک را بازارچه، و بازارهای بیسقف را گذر میگفتند. شمار این بازارچهها و گذرهای پراکنده در سطح شهر بسیار بود. برخی از این بازارچهها، که هنوز هم وجود دارند، مشهورتر بودند، مانند بازارچۀ مروی که در زمان فتحعلی شاه، به دست میرزا محمد نامی ساخته شد (ص 128) و بازارچۀ نایبالسلطنه که متعلق به نایبالسلطنه کامران میرزا (پسر ناصرالدین شاه) بود (ص 129). مهمترین گذرها نیز گذر مستوفی (مستوفیالممالک) و گذر قلی بودهاست که در فاصلۀ میان درخونگاه (در خانقاه)، در خیابان بوذرجمهری غربی و پاچنار (خیابان خیام) قرار داشتند (ص 131).میدانهای معروف شهر تهران در آن زمان، میدانهای توپخانه یا ارگ (ص 61)، سبزهمیدان، امینالسلطان، بهارستان، سر قبر آقا، مالفروشها، کاهفروشها، گمرک، حسنآباد و اعدام بوده است (ص 240-247). میدان امینالسلطان را ابراهیم خان امینالسلطان ساخت و مقصدی بود برای بارهای خواربار و زغال و هیزم تهران (ص 240). میدان بهارستان نیز برای مراسم شترقربانی که در روز عید قربان (ه د، قربان، عید) در آنجا انجام میشد، شهرت داشت (ص 241). میدان سر قبر آقا نیز مرکزی بود برای مارگیرها، شعبدهبازها و درویشها که شبهای جمعه در آنجا معرکه میگرفتند (همانجا). به گزارش نجمی، گروهی از اوباش در غسالخانۀ این محل پنهان میشدند و هنگام شب درحالیکه کفنی به دور خود پیچیده بودند، از پشتبام غسالخانه به میان میدان میپریدند و اموال آنهایی را که از ترس بیهوش میشدند، میربودند. این ماجرا با شکایت مردم و پادرمیانی وزیر نظام پایان یافت و حتى سربازان و داروغۀ محل که با اوباش همدست بودند، مجازات شدند (ص 243). میدان کاهفروشها فقط مکانی برای فروش کاه و یونجه بود. به روایت نجمی، کریمشیرهای (ه م)، دلقک معروف دربار ناصرالدین شاه، به این میدان میآمد و بهتقلید از درباریان، فرمان مواجب و مستمری صادر میکرد (ص 244). در میدان حسنآباد نیز حمامی وجود داشت که بهسبب ترویج شایعۀ وجود جن در آن، از رونق افتاد و کمکم به خرابهای تبدیل شد و بعدها ساختمانهای دیگری به جای آن ساختند (ص 245).به گزارش این کتاب، بیشتر آب مورد نیاز مردم تهران عهد ناصری از قناتها تأمین میشدهاست که بیشتر آنها وقف بودند و یکی از معروفترین آنها، قنات وقفی حاج میرزا علیرضا در سرچشمه بودهاست که در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار حفر شده بود (ص 277). حاج میرزا آقاسی نیز که علاقهمند به امور کشاورزی و حفر قنات بود، در هر مجالی به این کار میپرداخت و از نخستین و مهمترین کارهای او در زمینۀ آب شرب تهران، کشیدن نهری از رودخانۀ کرج به یافتآباد و وصفنار بود که بعدها این آب را از طریق نهری دیگر به تهران آوردند تا محلههای پایتخت را مشروب سازند (ص 277- 278). قناتهای دیگر شهر تهران در عصر ناصری و مظفری بدین قرار بودهاند: قناتهای فرمانفرما، حاج حسین خان شاهسون نظامالدوله، میرزا علیخان امینالدوله، امینالسلطان، مخبرالدوله، میرزا عیسى وزیر تهران، حاج ظهیرالدوله، ناصری، علاءالدوله امیرنظام و حسنآباد مستوفیالممالک (ص 278).از دیگر منابع تأمین آب در تهران عهد ناصری، آبانبارها بودندکه بانیان و سازندگانْ آنها را برای یافتن ثواب اخروی ایجاد میکردند. این آبانبارها بهویژه در دوران کمآبی، بخش بزرگی از نیاز مردم تهران را رفع میکردند. یکی از مهمترین اینگونه مخازنِ آب، آبانبار سید اسماعیل بود؛ این آبانبار کهنسالْ نخست در زمـان طغـرل اول سلجـوقی (سل 429-455 ق) سـاخته شد و سپس در زمان شاه تهماسب صفوی تجدید بنا شد و در زمان حاج عیسى وزیر برای بار دوم آن را مرمت کردند (ص 281).گورستانها در عهد ناصری در داخل شهر بودند. نزدیکترین گورستان به محلات مرکزی، گورستان حسنآباد بود. به نوشتۀ نجمی، مردگان جنوب تهران در قبرستان آبانبار قاسم، که بیرون دروازۀ حضرت عبدالعظیم بود، دفن میشدند. نویسنده همچنین از وجود چند قبرستان خصوصی در شمیران و جنوب تهران گزارش میدهد، و کم و کیف برگزاری مراسم کفنودفن را شرح میدهد (ص 434-435).پخش آب در تهران بر عهدۀ سقاها بود؛ آنها نخست با خیک و یا مشک بر دوش، و بعدها با بشکههای آب بر پشت چهارپایان این کار را انجام میدادند. در کنار اینگونه آبرسانیها، در بیشتر خانهها آبانبارهای کوچک و بزرگی میساختند و آنها را اواخر شب، که آب نهرها و جویها کمتر آلوده بود، پر از آب میکردند. میرابهای بلدیه مأمور رسانیدن و بهجریانانداختن و تقسیم عادلانۀ آب در جویهای محلات بودند و به همین سبب نفوذ و قدرت بسیاری داشتند (ص 367؛ نیز نک : ه د، میراب).حمل و نقل در تهران آن روزگار بیشتر به کمک وسایلی چون واگون اسبی، کجاوه، کالسکه، پالکی، هودج، درشکه، عرابه و اسب صورت میگرفت. واگون اسبی (ص 283-286)، کالسکه (ص 286) و درشکه (ص 283، 286) وسایل نقلیۀ مخصوص داخل شهر، و کجاوه، پالکی، هودج و عرابه (ص 286) مخصوص حمل و نقل مسافران در خارج از شهرها بود (ص 283).بهداشت در تهران آن زمان وضعی مطلوب نداشت. چند پزشک فرنگی یا تحصیلکرده در فرنگ، طبابت میکردند که کموبیش مورد توجه طبقۀ ممتاز و اعیان جامعه بودند و از میان آنها میتوان از دکتر طولوزان و دکتر فوریه نام برد که هر دو در استخدام ناصرالدین شاه بودند (ص 413). پرداخت حقالزحمۀ طبیبان به اشکال متفاوت صورت میگرفت. حکیمی که بر بالین بیمار حاضر میشد، در صورت مرگ بیمار، از آن جا میرفت و چیزی دریافت نمیکرد، اما در صورت بهبود بیمار، برایش حقالقدمی ارسال میکردند که میتوانست بهصورت جنسی یا نقدی باشد که آن هم بسته به توان بیمار و خانوادهاش، متفاوت بود (ص 414).حکیمباشیها نقش مهمی در طبابت داشتند؛ با توجه به باور و عقیدۀ عمومی به مسائل خاص مذهبی و سنتی، مردم بیشتر به آنها مراجعه میکردند. داروهای گیاهیای که این حکیمان تجویز میکردند، بر پایۀ اطلاعات کتابهایی مانند تحفۀ حکیم مؤمن، برءالساعۀ رازی و مخزن الادویه بود (ص 412). از دیگر روشهای درمانی در آن زمان، زالواندازی بود. زالوفروشها، دورهگردانی بودند که چند زالو (ه م) در کیسه و یا پارچهای به کمرشان میآویختند و برای یافتن مشتری در خیابانها و کوچهها فریادزنان راه میافتادند. مردم گاه در طول سال چندین بار زالو میانداختند و بیشتر مشتری این زالوها، پسران و دختران نورسیده بودند (ص 422-423).حرفۀ کحالی یا چشمپزشکی از شغل حکیمباشیگری جدا بود. کحالان با روشها و داروهای مخصوص خود به درمان بیماریهای چشمی مردم میپرداختند؛ مثلاً درمان چشمدرد، میلزدن و آبگرفتن از چشم از کارهای این افراد بودهاست (ص 424).به گزارش نجمی، شورین نخستین داروخانهای بود که داروهای فرنگی در تهران میفروخت (ص 420). پیش از آن، کسانی که به حکیمباشیها مراجعه میکردند، داروهای خود را از دوافروشهای مخصوص در بازار و گذرگاهها تهیه میکردند (ص 418). عطاریهای سبزهمیدان این داروها را به دو شکل عمده و خرده میفروختند (ص 418- 419). اولین داروی فرنگی که به ایران آمد، «گنهگنه» بود (ص 418). مردم در آغاز به داروهای فرنگی اعتماد نداشتند و بیشتر مراجعان به داروخانۀ شورین نیز برای تحقیر داروهای فرنگی به آنجا میرفتند. اما کمکم کار و کاسبی این داروخانه رونق یافت و پس از آن، مؤسسات دیگری نیز به این کار پرداختند (ص 420).نجمی توضیحاتی مبسوط دربارۀ حمامهای آن دورۀ تهران به دست میدهد؛ حمامها خزینه داشتند و ساختمان آنها به 3 قسمت تقسیم میشد: اول، قسمت راهرو ورودی؛ دوم، سربینه یا رختکن؛ و سوم، گرمخانه که یک یا دو خزینه داشت و معمولاً با کتیبهها و یا نقشهایی چون صحنۀ جنگ رستم و سهراب منقوش بود (ص 437- 439؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ معماری حمامها، چگونگی کار دلاکان و جز اینها، نک : ه د، حمام).مؤلف دربارۀ شیوۀ آموزش در مکتبخانه، برخلاف مدرسه، اطلاعاتی جامعتر ارائه میدهد. به گفتۀ وی، آموزش به شکل معمول، نخست در مکتبخانهها انجام میشد. مکتبخانه عموماً اتاقی کوچک یا بزرگ بود که معلم و یا ملا در آن تدریس میکرد. در مکتبخانهها دو تن، از بچهها مراقبت میکردند که یکی معلم و دیگـری فـراش بـود (ص 404-407؛ نیز نک : ه د، مکتبخـانه). مؤلف در ادامه، از مدارس نیز یاد میکند، اما توضیحات او به مکان و سازندۀ مدارس محدود میشود و از جزئیات آموزش سخنی به میان نمیآورد (ص 407- 409).به گفتۀ نویسندۀ این کتاب، روشنایی خیابانهای تهران، پیش از چراغهای گازی، در طول شب با فانوسهای فتیلهای و پیهسوز و جز آن تأمین میشد. فانوسها متعلق به پیمانکاری به نام حسین خان چراغچی بود. او که سردستۀ چراغچیان بود، آنها را استخدام میکرد و در آغاز به آنان مزد میداد؛ اما پس از گذشت مدتی، نه تنها مزد نمیداد، بلکه از آنان پول هم دریافت میکرد (ص 371). وسیلۀ روشنایی خانهها نیز با چراغهایی چون لنتر و لامپا و شمعدان، پیهسوز، فانوس و چلچراغ بود (ص 373-374؛ نیز نک : ه د، چراغ؛ فانوس).حفظ امنیت تهران و مردم، پیش از پیدایش نیروی منظم پلیس، با مأمورانی به نام محتسب، عسس و داروغه بود که زیر نظر ادارهای به نام احتسابیه فعالیت میکردند (ص 375).
نجمی در بررسی اوضاع اجتماعی تهران به نکات گوناگونی اشاره کردهاست. به گفتۀ وی، روابط انسانی و اجتماعی مردم دارالخلافۀ ناصری، بسیار اصیل و سنتی، و بر مبنای اخلاق، عواطف و تعاون استوار بودهاست. مناسبات میان افراد خانواده و معاشرت دوستان و اهل محل، صمیمانه و بسیار گرم براساس دوستی و محبت خویشاوندی بوده است (ص 515-516). مؤلف در تکمیل مطلب به شرح برخی از مراسم و آیینهای رایج در میان مردم میپردازد. مراسم نوروز (ه م) (ص 489-500)، نذریپزان (ص 501-502)، شب یلدا (ه م) (ص 502-503)، عقد و عروسی (ص 504-512) و مهمانیهای ساده (ص 513-520) از جملۀ گردهمآییهای شادی بوده، که نویسنده بهطور مفصل به آنها پرداخته، و هریک را با جزئیات شرح داده است؛ برای نمونه، در شرح چگونگی مراسم ازدواج، همۀ مراحل آن را از بلهبران تا مراسم حمامرفتن، حنابندان، خطبۀ عقد، دعای مهر و محبت و زبانبندی داماد، جهیزبران، پاتختی و پاگشا با ذکر جزئیات توضیح میدهد و شیوۀ زندگی زوج را تا داشتن فرزند و ختنهسوران (ص 511-512) دنبال میکند. سپس بخشی از کتاب را به شبیهخوانی، سینهزنی، دسته و دستهگردانی و قمهزنی (ه م) اختصاص داده (ص 485- 488)، و در بخشی دیگر نیز به مراسم تعزیه بهطور جداگانه و مفصل پرداخته است (ص 257-275).نجمی در یادآوری سرگرمیهای مردم تهران در آن زمان، به خربازی، الکدولک، بادبازکبازی، مسئلهگویی و رفتن به سینما اشاره میکند (ص 521-525). آدابورسوم و باورها و برخی سرگرمیهای رایج در قهوهخانهها و اشاره به نام برخی از معروفترین قهوهخانهها و قهوهچیها، از دیگر نکاتی است که او در کتاب به آنها پرداخته است (ص 476- 479). او در ادامه مینویسد که دورۀ قاجار، عصر رونق قهوهخانهها و رواج نوشیدن چای و قهوه و کشیدن قلیان و چپق بودهاست. در این دوره، شاهنامهخوانی (ه م)، اسکندرنامهخوانی و شرح جنگهای مولای متقیان و گاه مداحی و نقالی (ه م) در قهوهخانهها رواج داشت و مرشدهای فراوانی در این کارها به شهرت میرسیدند که مشهورترین آنها، مرشد برزو بودهاست (ص 476).هر قهوهخانه (ه م) پاتوق گروهی از اصناف بود؛ برای نمونه، قهوهخانۀ یوزباشی بهعنوان زیباترین قهوهخانۀ تهران، محل رفت و آمد اعیان و شاهزادگان بود. شاعران شعری میسرودند و به این قهوهخانه میبردند و درصورتیکه مورد پسند واقع میشد، صله، و گاه حتى لقب ملکالشعرایی میگرفتند (ص 477- 478). در قهوهخانۀ قنبر خواندن روزنامه ممنوع، و داخل آن، محل نقالی، و بیرون آن، مکانی برای معرکهگیرها بود (ص 478). قهوهخانۀ تنبل مرکز تجمع باباشملها، لوطیها و کلاهنمدیها بود (ص 479).زورخانهها و مراسم رایج در آنها، پهلوانها و آیینهای پهلوانی از دیگر موضوعهای اجتماعی است که نجمی در این کتاب از آنها یاد میکند. او از آیین ورود به زورخانه (ه م) و احترام به پیشکسوتها و بزرگترهایی سخن میگوید که هنگام ورودشان، مرشد با بهصدادرآوردن زنگ و گفتن «صفای قدم پهلوان» از آنان استقبال میکرد (ص 567). نجمی از حرکات ورزشی در زورخانهها و تـرتیب و چگـونگـی انجـامدادن آنهـا میگویـد و از کارهـای خیرخواهانهای مانند «جشن گلریزان» یاد میکند که در زورخانهها باب بوده است (ص 568)؛ همچنین از زورخانههای معروف و پهلوانهای نامدار نام میبرد و خصوصیات هریک را شرح میدهد (ص 566-571).لوطیها از دیگر اقشاریاند که نجمی به آنها پرداخته است. از نظر او، این جماعتْ مردمانی نیک بودند که جوانمردی و امانتداری از بزرگترین ویژگیهای آنان بود، بهگونهایکه بسیاری از مردم هنگام سفر، نقدینگی و اموال خود و یا حتى زن و فرزندانشان را به آنها میسپردند (ص 554-555). مؤلف ضمن وصف لباس لوطیان، به نقش مثبت آنها در جنبش مشروطه اشاره میکند و مینویسد که چگونه در جریان مشروطیت لوطیان به سرکردگی لوطی تقی سردمدار، خانههای مردم را از شر سودجویان در امان نگاه داشتند (ص 556- 558). او در ادامه، از لوطیهای معروفی چون لوطی صالح، لوطی عظیم، لوطی اکبرخان و لوطی نایب نام میبرد و شرح حال برخی را در کتاب میآورد (ص 559-561). این لوطیها در تهران عهد ناصری پس از گذراندن مراحلی به مقام باباشملی میرسیدند. برخی از این مراحل در کتاب نقل شده است (ص 565).نویسنده در بخشی از کتاب به هزینههای زندگی مردم تهران عهد ناصری میپردازد (ص 454-456) و در بخشی دیگر، از راههای تأمین این هزینهها، و نیز پیشۀ مردمان آن زمان یاد میکند (ص 174-191، جم ). پوشاک مردان و زنان تهران آن دوره نیز از دیگر مواردی است که نجمی بدان توجه نشان دادهاست (ص 457-464).
نجمی از وقایع تاریخی تهران عهد ناصری غافل نمانده، و در جایجای کتاب با اشاره به وقایع مختلف و یا اشخاص سیاسی و خانوادۀ سلطنتی، نکات تاریخی مهمی را خاطرنشان کرده است. مهمترین شخصیتی که نویسنده پیوسته از او یاد میکند، ناصرالدین شاه قاجار است که تهران در زمان سلطنت وی تولدی تازه یافت و به همین سبب نام دارالخلافۀ ناصری بر آن گذاشتند (ص 30). نجمی در اوایل کتاب، تصاویری از ناصرالدین شاه را به نمایش میگذارد (ص 30-35)؛ سپس افزونبر داستانهایی که به شکل پراکنده در سراسر کتاب از کارها و زندگی او روایت میکند، اطلاعاتی دربارۀ حرم (ص 84-86، 136-137، 166-167، 550-551) و افراد نزدیک به او همچون همسران و سوگلیها (ص 137-141، جم )، فرزندان (ص 143-144) و وزرا و مشاورینش (ص 329-353) به دست میدهد.از دیگر شخصیتهای مهم که در این کتاب بهتفصیل دربارۀ او سخن گفته شده، امیرکبیر است که از شاگردان مکتب قائممقام فراهانی بوده است (ص 111-113، 300- 328).نجمی از افرادی دیگر نیز نام میبرد که هر یک نقشی در اداره و یا تحول شهر تهران در آن زمان و یا پس از آن داشتهاند. او گاه بخشی از کتاب را به آنها اختصاص میدهد؛ مانند حسنعلی خان گروسی (ص 333-335)، و گاه در ضمن توضیح دربارۀ موضوعی دیگر، از آنها نام میبرد؛ مانند علیقلی خان، پسر رضاقلی هدایت، که با تأسیس تلگرافخانه به لقب مخبرالدوله نائل، و وزیر تلگراف شد (ص 197).نویسنده گاهی نیز با نقل خاطرههایی، نکاتی چند دربارۀ اوضاع اجتماعی آن زمان مطرح میکند. برای نمونه، داستانی را از زبان منتظمالحکما روایت میکند که دربارۀ جنگیری، چگونگی کار و دستمزد جنگیر، و نیز باور مردم به چنین مسائلی است (ص 276). او همچنین هنگامیکه دربارۀ میدانهای شهر سخن میگوید، از گذری به نام گذر فیلخانه نام میبرد؛ این گذر در اصل، کاروانسرایی در انتهای خیابان خیام بود که همواره دو فیل در آن وجود داشت. این فیلها اگرچه ویژۀ تشریفات سلطنتی بودند، اما فیلبانان آنها را هر روز جمعه برای تماشای مردم بیرون میآوردند و گاهی نیز آنها را مرکب عروسهای ثروتمندان میکردند. زنان تهرانی در شبهای جمعه به فیلخانه میرفتند و شمع میافروختند و برای فیلها نواله میبردند (ص 244-245).نجمی در بخشهای مختلف کتاب، ضمن شرح رخدادهای اجتماعی، حکایتهایی مرتبط با آنها نقل میکند؛ مانند بلوای نان و اعدام کلانتر پایتخت (ص 159-161)، قحطی عمومی دارالخلافه (ص 164-165)، تأسیس بانک شاهی (ص 203-204) و واقعۀ رژی (ص 230-236). همچنین مطالبی مثل چنار عباسعلی (ص 94)، توپ مروارید (ه م) (ص 97- 98)، گاومیش حاج میرزا آقاسی (ص 280-281)، و موضوعاتی ازایندست، داستانهاییاند که نویسنده با روایت آنها نه تنها بر جذابیت کتاب میافزاید، بلکه نکاتی اجتماعی و برخاسته از باور مردم را در زمان حکومت ناصرالدین شاه توضیح میدهد.
نجمی، ناصر، طهران عهد ناصری، تهران، 1364 ش.
عاطفه غفوری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید