طوطی نامه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 27 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258086/طوطی-نامه
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
طوطینامه، داستانی تعلیمی و پندآموز، با موضوع محوری فریبکاری زنان. ساختار طوطینامه، داستاندرداستان، و از یک داستان اصلی و زنجیرهای از داستانهای فرعی تشکیل شده است که طی 52 شب از زبان طوطیای سخندان نقل میشود و ازاینجهت به داستانهای هزارویکشب، سندبادنامه و بختیارنامه (ه مم) شباهت مییابد. این شیوۀ داستانگویی در ادبیات هند و ایران سابقه داشته است و نویسندگان و شاعران ایرانی، نهتنها بهصورت تجربی از شیوۀ داستاندرداستان بهره میجستند، که به لحاظ نظری نیز با این شیوه آشنا بودهاند و از این مفهوم، همچون امروز، با تعبیر داستاندرداستان یاد میکردند. برای نمونه میتوان به سخن نخشبی در پایان طوطینامه استناد جست که شیوۀ داستانگویی خود را «حکایتدرحکایت» مینامد: جهانی از هنر یکباره مضبوط / حکایتدرحکایت کرده مربوط (ص 436).
بازرگانی عزم سفر میکند و تازهعروسِ زیباروی خود را به طوطیان سخندان و دانا و چربزبان خود میسپارد و از زن میخواهد در هر کاری با طوطیان مشورت کند. تازهعروس در غیبت شوی، تنهایی را تاب نمیآورد و به واسطۀ پیرزنی دلّاله و مکار، به جوانی دل میبندد. اما چون میل رفتن نزد معشوق میکند، به سفارش بازرگان، از طوطیان مشورت میطلبد. طوطی ماده (در برخی تحریرها، طوطی نر)، با تندی، زن را از رفتن منع میکند و زبان به شماتت او میگشاید. زن جوان و مشتاقْ این مخالفت و تندی را برنمیتابد؛ طوطی را از قفس بیرون آورده و او را چنان بر زمین میکوبد که طوطی در دم جان میسپارد. طوطی نر، با مشاهدۀ این ماجرا، در ظاهر، زن را به رفتن تشویق میکند و خود را موافق خواستۀ او مینماید؛ اما هر شامگاه، وقتی زن جوان برای دیدار با معشوق، خود را میآراید و آمادۀ رفتن میشود، طوطی حقشناس بازرگان، با سخنان نرم، تظاهر به غمخوارگی زن میکند؛ سپس چون توجه زن را به خود جلب میکند، او را به شنیدن داستانهای خود کنجکاو میکند و داستانی پندآمیز برایش میگوید. بدین ترتیب سراسر شب با افسون افسانههای خود، وی را از رفتن بازمیدارد تا سپیدۀ صبح میدمد و بدین گونه زن با تدبیر طوطی عفیف میماند. افسانهگویی طوطی 52 شب به درازا میکشد تا سرانجام بازرگان از سفر بازمیگردد. پایان این داستان در روایتهای مختلف تفاوت مییابد؛ طبق روایتی، بازرگان و تازهعروس به زندگی پیشین خود بازمیگردند و در روایتی دیگر، بازرگان با شنیدن ماجرا تازهعروس را سیاست میکند و تا پایان عمر «از طایفۀ زنان دوری میجوید».همانگونه که روشن است، درونمایه و موضوع اصلی طوطینامه، همانند هزارویکشب، سندبادنامه و بختیارنامه، داستانگویی برای بازداشتن شخصی از تصمیمی ناصواب و شتابآمیز است.
طوطینامه اصلی هندی دارد و به زبان سنسکریت شوکهسپتتی (هفتاد داستان طوطی) نامیده میشود. مارتسلف قدمت آن را به سدۀ 4 ق / 10 م میرساند («چهلطوطی»، 616) و مجتبائی مینویسد: «طوطینامه از قرن 12 م در هند معروف بوده است» (ص 9). پدیدآورندۀ ناشناختۀ این مجموعه با ایجاد تغییراتی در چهارچوب اصلی این کتاب، که در اصل روایتی از یکی از جاتکههای بودایی است که در سندبادنامه و کارنامۀ رومیان نیز دیده میشود، داستانها و افسانههای گردآورده را در قالب آن ریخته است. اساس این داستانها بر نیرنگ و فسق و فریبکاری زنان است. از شوکهسپتتی، دو روایت به زبان سنسکریت در دست است و روایت مفصلتر آن به دست برهمنی به نام چینتامنی بهته گردآوری شده که به صورت اصلی نزدیکتر است. این دو روایت اختلاف فراوان با هم دارند و شماره و ترتیب داستانهای آنها نیز یکسان نیست، اما 52 داستان در هر دو روایت مشترک است (همانجا). این رقم در قدیمترین ترجمههای فارسی این کتاب یعنی جواهر الاسمار و طوطینامه نیز حفظ شده است (نک : دنبالۀ مقاله). با توجه به این نکته و با مقایسۀ روایتهای سنسکریت، مجتبائی نتیجه میگیرد که «اصل مجموعۀ شوکهسپتتی، 70 داستان بوده که طوطی در 52 شب پیدرپی، یعنی در طول مدت دو ماه (54 روز و 52 شب، چون ماه قمری هندی 27 روز است) برای زن بازرگان نقل کرده است» (ص 9-10). طوطینامه همچون دیگر داستانهای هندی با افسانهسازی از زبان جانوران (تمثیلی) و شیوۀ داستاندرداستان، در زمرۀ آثار حِکمی هندی قرار میگیرد. داستانهای طوطینامه به نتایجی اخلاقی چون اخلاص و صداقت، دوری از مصاحبت با ناهمجنس، فاشنکردن اسرار، سودمندی مشورت، دعوت به پاکی و زهد و عبادت، اعتمادنکردن به دشمن و جز آنها ختم میشود. این داستانها مهمترین ابزار تعلیم و تربیت و تفهیم مسائل اخلاقی و اجتماعی در جامعۀ آن روزگار محسوب میشده که تنها جنبۀ سرگرمی نداشته است (همو، 5). یکی از قراین این موضوع جملههایی است که در آغاز و پایان داستانها از زبان راوی تکرار میشود و بر صبغۀ تعلیمی این کتاب تأکید میکند؛ جملههایی با این مضمون که «اگر فلان کنی، بر تو همان خواهد آمد که بر ... » یا «آنگونه پشیمان میشوی که فلانکس پشیمان شد» یا «مبادا به تو آن رسد که به فلان رسید» (برای نمونه، نک : ثغری، 27؛ نخشبی، 28، 36، 43؛ «چهلطوطی»، 1011-1012، 1018، 1023). اینگونه آغازشدن و پایانیافتن حکایت در ضمن حکایتی دیگر، از اختصاصات سبک هندی است که در مهابهاراتا و دیگر کتابهای هندی نیز نظیر دارد (نک : حکمت، 5؛ محجوب، 370-371).تفکر غالب در طوطینامه دربارۀ زنان، بهشدت منفی و زنستیزانه است که به صورت حُکمی مطلق دربارۀ همۀ زنان تعمیم مییابد. در این کتاب، زنْ مظهر طغیان، نافرمانی، خیانت، شهوترانی، ناقصعقلی، خدعه و نیرنگ، و لعبتی برای سرگرمی مرد است که سرشتی شیطانی و فسادپذیر دارد و از همین روی، شایستگی همنشینی با مردان خردمند را از دست میدهد. در بسیاری از داستانهای طوطینامه، تقابل زنی مکار و حیلهگر و شهوتران، با مردی ساده و بیغلّوغش که بهآسانی فریفتۀ تزویرهای زنان میشود، خصیصۀ مکاری زنان را پررنگتر مینماید و به مردان گوشزد میکند که همواره نگران نیرنگهای زنان باشند. به عبارتی دیگر، زاهدنمایی زنان بدکار در این داستانها، در حکم ریشخند و تنبّه برای مردانی است که زنان خود را پاکدامن و عفیف میانگارند (محمدحسنی، 78-80، 146). در این خصوص، طوطینامه تأثیر فراوانی در آثار ادبی کتبی پس از خود بر جای گذاشته است. به عبارت دیگر نقشی که طوطینامهها و چهلطوطیها در ترویج و گستردن افسانههای ضد زن و ترویج تفکر زنستیزانه در آثار مکتوب داشتهاند، با هیچ کتابی ازجمله سندبادنامه (ه م) قابل مقایسه نیست. در این زمینه میتوان به روایتهای شفاهی و کتبی فراوانی که از داستانهای مختلف طوطینامهها وجود دارد، اشاره کرد (نک : دنبالۀ مقاله). موضوع طوطینامه با تفکر قشر درباری و مرفه تناسب بیشتری دارد. مؤلف با انگیزۀ تقدیم کتاب به پادشاه و تقرب به وی، موضوعی را برگزیده که خوشایند پادشاه باشد. گفتنی است که بیشتر داستانهای ضد زنی را که موضوع آنها مکر زنان برای آمادهساختن زمینۀ فسق و فجور است، میتوان در یکی از کتابهای قدیم هندی به نام دریای اسمار (ه م) مشاهده کرد که از قدیمترین مجموعهداستانهای جهان است (نک : دنبالۀ مقاله).
در منطقۀ آسیای جنوبی، چندین تحریر از طوطینامه به زبانهای محلی همچون مراتی، اردو، راجستانی و بنگالی فراهم آمده است. تحریری تبّـتی نیز در کاری مشترک از چند مؤلف موجود است که در اوایل سدۀ 8 ق / 14 م نوشته شده است (مارتسلف، «چهلطوطی»، 616-617). روایت مفصل شوکهسپتتی در آغاز سدۀ 8 ق دو بار در هند به فارسی نیز برگردان شده است. برگردان اول را با عنوان جواهر الاسمار، عماد بن محمد ثغری، از دبیران زمان سلطنت علاءالدین محمد از سلاطین خلجی (713-715 ق / 1313-1315 م) انجام داده، و آن را بر وجه خدمتی به کتابخانۀ پادشاه تقدیم کرده است. مؤلف بهسبب آشنایی با اصل سنسکریتِ برخی کتابها مانند کلیله و دمنه و سندبادنامه متن سنسکریت شوکهسپتتی را برای ترجمه برمیگزیند که مجموعهای از داستانهای مربوط به فریبکاری و مکاری زنان است. در برگردان این کتاب، ثغری شیوۀ داستاندرداستان را حفظ میکند؛ اما چون بیشتر قصههای آن را «نیک سمج و ناخوش مییابد» که «لایق و درخور ملوک نیست»، آنها را حذف میکند و حکایاتی از منابع دیگر، ازجمله داستانهایی از کلیله و دمنه که در ترجمۀ فارسی نیامده است، و «افسانههایی غریب از کتب هنود» بدان میافزاید (نک : ص 15- 18). اگرچه داستان اصلی هندی دارد، نام مکانها و شهرها و نامهای اشخاص، ترکیباتی نادر چون ماهشکر، مهنوش، نازچهر، ماهبدن، یا نامهای کهن ایرانی است چون منوچهر، زریر و جاماسپ. این نکته را باید بهسبب تعلق خاطری دانست که ثغری به ایران داشته، و با اینکار گویی غم غربت خود را تسکین داده است (آلاحمد، مقدمه بر ... ، 37- 38). جواهر الاسمار در 52 تقریر (52 شب) تنظیم شده است، اما بهعلت افتادگی میان و پایان نسخهای از این کتاب که به دست مصحح رسیده، تنها تا شب 49 در دست است. ازاینرو، افزونبر داستان اصلی، شمار داستانهای فرعی این کتاب به 86 میرسد. از این میان نیز داستان شب 26 ناتمام است، داستان شب 27 و آغاز داستان شب 28 موجود نیست و داستان شب پایانی(شب 86) نیز ناتمام است (همان، 31، نیز حاشیه). جواهر الاسمار نخستینبار، به کوشش شمسالدین آلاحمد، در 1352 ش در انتشارات بنیاد فرهنگ به چاپ رسیده است.چند سال پس از تألیف این کتاب، ضیاءالدین نخشبی در 730 ق / 1330 م، تحریر تازهای از آن با عنوان طوطینامه، با انشایی بسیار سادهتر و عباراتی پیراستهتر، فراهم میکند. نخشبی که در ماوراءالنهر چشم به جهان میگشاید، در جوانی رهسپار هندوستان میگردد و در یکی از شهرهای آن مقیم میشود و در سلک مهمترین طریقۀ عرفانی هند (چشتیه) درمیآید. او افزونبر زبان فارسی، زبان رسمی درباری هند، به زبان عربی و سنسکریت نیز آشنایی داشت و با برخی صاحبمنصبان هندی ازجمله پادشاهان خلجی در ارتباط بود. طوطینامه معروفترین اثر نخشبی است. همانگونه که عمادالدین ثغری، برخی از داستانهای فرعی شوکهسپتتی را نپسندیده، و آنها را تغییر داده است، نخشبی نیز برخی از داستانهای جواهر الاسمار را نمیپسندد. بدینترتیب، طوطینامه منتخبی است از جواهر الاسمار، داستانهایی از اصل کتاب و مآخذ دیگر بهخصوص سندبادنامه و مجموعۀ «بیستوپنج حکـایت وتاله» ــ کتاب مشهور هندی ــ که با تعبیرات و ابیات مناسب آراسته شده است (مجتبائی و آریا، 12-21). داستانهای این کتاب نیز با شیوۀ داستاندرداستان، در 52 شب بیان میشود و مشتمل بر یک داستان اصلی و 81 داستان فرعی است. طوطینامۀ ضیاء نخشبی در تهران به کوشش فتحالله مجتبائی و غلامعلی آریا، در 1372 ش به چاپ رسیده است.قالب داستانگویی در هر دو کتاب شیوهای یکسان دارد. در این شیوه، هر داستان با مراحلی همانند، با توصیف شب و آمدن زن بازرگان نزد طوطی آغاز میشود؛ طوطی برای نگهداشت زن از سقوط در ورطۀ فساد، داستانهای تودرتویی را برای وی نقل میکند و به پایان میرساند و از داستان نتیجهای اخلاقی میگیرد؛ شب سپری میشود و زن از رفتن بازمیماند.از مجموع 86 داستان فرعی جواهر الاسمار، 65 داستان در طوطینامۀ نخشبی تکرار شده، و شمار 21 داستان از این کتاب حذف و با داستانهای دیگر جایگزین شدهاند. از جملۀ داستانهایی که فقط در جواهر الاسمار آمده است، میتوان به اینها اشاره کرد: 80 مرد بدوی نیک و پسر بد ناخدای هرمز (ثغری، 27)، داستان برنای نیشابوری که یک زمان عاشق پریرویی گشته بود (همو، 60)، داستان مرد دمشقی که گنجشک از دست وی به طلسم و حیلت رفته بـود (همو، 93)، داستـان طایفـۀ تـوانگران و درویـش ژندهپوش و تیزِ توانگر (همو، 102)، داستان جفای زنی با شوی خویش بعد از ممات او (همو، 202)، داستان زن برهمن که خانمانش سوخته بود (همو، 275)، داستان مادرزن بدکاره که از سؤال خویش حسرت و افسوس خورده بود (همو، 291)، و داستان پادشاهزادۀ بدخشان و عشق او با چشم غوک (همو، 313). از جملۀ داستانهایی که فقط در طوطینامۀ نخشبی آمده است نیز میتوان به داستان شب هشتم اشاره کرد که خلاصهای از سندبادنامه یا داستان پادشاهزاده و 7 وزیر است (ص 69)، داستان بشیر و عاشقشدن او بر حبّذا (همو، 207)، داستان کلال و ظاهرشدن نسبت دَنیّۀ او و مُبقیماندن تربیت پادشاه (همو، 239)، داستان رای و بریدن دم مادهمار (همو، 351)، داستان امیر مشفق و مار سیاه (همو، 365)، داستان جوان بغدادی که بر کنیزک مطربه عاشق شده بود (همو، 389)، و داستان پادشاه و دیدن خوشههای گندم و 3 برادر مزارع (همو، 399) اشاره کرد.چهارچوب اصلی هر دو کتاب شبیه هم است. با وجود این میان دو کتاب، دو تفاوت کلی وجود دارد: یکی، اختلاف نام قهرمانان اصلی داستان با یکدیگر است؛ در جواهر الاسمار، بازرگان و زنش صاعد و ماهشکر نام دارند (ثغری، 21) و در طوطینامه، میمون و خجسته نامیده شدهاند (نخشبی، 7). دیگر، عاقبت کار زن که در طوطینامۀ نخشبی کشته میشود (ص 435-436). مورد دیگر آنکه شمار ابیات عربی بهکاررفته در طوطینامۀ نخشبی به حدود نصف کاهش یافته، و ابیات فارسی نیز بهجز 9 تکبیت، سرودۀ نخشبی و با تخلص شعری او ست. گذشته از این، در داستانهای فرعی نیز میتوان به اختلافاتی چون تفاوت در نامها، در خط سیر برخی داستانها، در نثر و سبک نوشتاری و جز اینها اشاره کرد (نک : الیاسیپور، 37-60). طوطینامه نسبت به جواهر الاسمار با اقبال بیشتری مواجه شد؛ این تحریر در سدۀ 9 ق / 15 م، به زبان ترکی برگردان شد و بسیاری از داستانهای آن از طریق ترجمۀ فارسی در مجموعۀ اردشی بوردشی مغولی داخل گردید (مجتبائی و آریا، 21). وجود دو نسخۀ مصور و نفیس در دربار مغول هند را نیز میتوان گواه بر محبوبیت طوطینامه دانست. پارهای از تحریرها که به زبان محلی هند نوشته شده، ازقبیل تحریرهای اردو به قلم غوّاصی (د 1049 ق / 1639 م)، یا حیدربخش حیدری (د 1215 ق / 1800 م)، و نیز تحریرهای مالایی، معروف به حکایت بیان بودیمان (داستان حکیم طوطی) و حکایت خواجه میمون نیز مأخوذ از روایات فارسی است (مارتسلف، «چهلطوطی»، 616).افزونبر موارد یادشده، از طوطینامه تحریرهای دیگری نیز در دست است. برای نمونه میتوان به تحریر کوتاهتری از طوطینامه در هندوستان به دست محمد قادری، نویسندۀ ایرانی، اشاره کرد که ظاهراً مربوط به سدۀ 12 ق / 18 م است (نک : مجتبائی و آریا، همانجا). این طوطینامه در 35 شب، یعنی 35 داستان تلخیص و تنظیم شده است. قادری گذشته از اینکه از شمار داستانها کاسته، داستان هر شب را نیز خلاصه کرده، و برخی نامهای قهرمانان داستانها را نیز تغییر داده است. 27 داستان از این کتاب، در کتاب جواهر الاسمار نیز هست. طوطینامۀ قادری در 1801 م در لندن به سفارش مؤسسۀ J. Debrett، با حروف سربی نستعلیق چاپ شده است. این طوطینامه دوزبانه است و ترجمۀ انگلیسی هر صفحه مقابل آن آمده است. در تهران نیز انتشارات اسدی در 1346 ش / 1967 م، آن را چاپ افست کرده است. همین روایت در پایان نسخۀ جامع الحکایات موجود در کتابخانۀ ملی تاجیکستان نیز آمده است (نک : ه د، جامع الحکایات).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید