طوطی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 27 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258083/طوطی
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
6
طوطی بهرغم اینکه پرندۀ بومی ایران نیست، در فرهنگ مردم ایران، و به تبع آن، در ادبیات رسمی و ادبیات عامه بازتاب فراوانی دارد؛ ارمغانی که از هند، و بهواسطۀ آمیزش و مناسبات فرهنگی، تجاری و سیـاسی دیرینۀ ایرانیان با هندیان به فرهنگ و ادبیات ایران راه یافت. رفتوآمد و نفوذ اندیشههای هندی در ایران که سابقۀ آن به دورههای پارتی و ساسانی میرسد (یارشاطر، Ixii-Ixiii؛ محجوب، «میراث ... »، سراسر مقاله)، در دورههای مختلف و تحت تأثیر مسائل گوناگون اتفاق افتاد. برای نمونه میتوان به سفرهای گسترده و گروهی ایرانیان به هند در برخی دورهها، ازجمله مهاجرت گروهی از زردشتیان از خراسان به گجرات هند، پس از حملۀ اعراب به ایران و شکست امپراتوری ساسانی در سدۀ 1 ق / 7 م (ویلیامز، 23 ff.) اشاره کرد که بهمن کیقباد آن را به نظم کشیده است (نک : سراسر اثر؛ نیز نک : موسوینیا، سراسر مقاله)؛ همچنین گریختن و پناهبردن ایرانیان به دربار ادبپرور و شاعردوست حاکمان هند در فاجعۀ حملۀ مغول (نک : عسکرانی، سراسر مقاله)؛ مهاجرت گستردۀ اهل علم و ادب و هنر از سرزمین ایران به هند در دورۀ صفوی و حمایت پادشاهان گورکانی از هنرمندان و شعرای ایرانی، بهویژه در دورۀ شاه تهماسب که با طمعی بیمارگونه به ثروتاندوزی، حمایت از هنرمندان را یکسره قطع کرد (نک : کوشا، سراسر مقـاله؛ نیز برای آگاهی از ادوار مهاجرت ایرانیان به هند و کمیت و کیفیت آن، نک : ارشاد، سراسر اثر). افزونبراین ترجمۀ آثار هندی به فـارسی، در دورههای مختلف و نیز گسترش زبان فارسی در هند موجبات آمیختگی بیشتر فرهنگهای هنـد و ایران گردید (نک : محجوب، نیز یارشاطر، همانجاها؛ ریپکا، 555). مجموع این ارتباطات در گذر زمان باعث انتقال و آمیزش فرهنگ و باورها و اندیشههای ایرانیان و هندیان شده است. حضور پررنگ طوطی، پرندۀ بومی هند در آثار ادبی را میتوان از نتایج این آمیزش فرهنگی دانست. این موضوع نهتنها در ادبیات، که در ابعاد مختلف فرهنگ ایرانی قابل ملاحظه است؛ چنانکه در نقوش بهکاررفته در فرشهای ایران در دو دورۀ صفوی و قاجار بهعنوان دو دورۀ مهم و بزرگ در تاریخ این هنر، نقش طوطی در کنار پرندگان دیگری چون طاووس، سیمرغ و هدهد، از نقشهای پرتکرار و نمادین در دستۀ فرشهایی با نقشمایۀ پرندگان است (صباغپور، سراسر مقاله). طوطی در ادبیات رسمی: دیدگاهی که ایرانیان به هندیان داشتهاند، همواره تصویر حکیمانی فیلسوف و دانشمند بوده است. این پیشزمینه و نیز سخنوری طوطی باعث شده است که این پرنده در بسیاری از داستانها، تمثیلات و استعارات ادبیات فارسی بازتاب یابد. در اینجا فقط به مواردی خاص که تا حدودی مرتبط با ادب عامهاند، اشاره میشود. از نمونههای برجستۀ حضور طوطی در ادبیات ایران، میتوان به طوطینامه اشاره کرد که اصلی هندی دارد و داستانی تعلیمی و پندآموز، با موضوع محوری فسق و فریبکاری زنان است و در زمرۀ کتابهای مکر زنان قرار میگیرد (نک : محجوب، ادبیات ... ، 703). از این اثر که گویا در دورۀ ساسانی به پهلوی برگردانده شده (تفضلی، 304)، روایتهای مختلفی به زبان فارسی وجود دارد که به نامهای طوطینامه، جواهر الاسمار و چهلطوطی معروفاند. شخصیت اصلی این داستان طوطی سخندان و حقشناسی است که در نبود صاحب خود، از همسر وی محافظت میکند و با افسانهگویی و شیرینزبانی، او را از خیانت به شوی بازمیدارد (نک : ه د، طوطینامه).نمونۀ دیگر داستان «کدخدای با طوطی و زن» در سندبادنامه است. در این داستان مردی چون قصد میکند تا شبی را بیرون از خانه بگذراند، طوطی را به پاسبانی میگمارد تا حرکات و سکنات زن را مشاهده کند و کوچکترین خطاکاری وی را گزارش کند. زن در غیبت شبانۀ شوهر با فاسق خود میآمیزد. چون مرد بازمیگردد، طوطی گزارش احوال زن را به شوهر میدهد. مرد خشمگین میشود و برای تأدیب، زن را به ضرب چوب میگیرد. زن در پی تدارک، در حق طوطی مکری میکند که اعتماد مرد از طوطی و سلامت عقل او برمیخیزد و او را مجنون و دیوانه میپندارد. درنهایت، مردْ طوطی را به جرم اینکه در حق همسرش هذیان گفته است، میکشد؛ اما بعد به اشارت عاقلی، موضوع را درمییـابد و بر کشتن طوطیِ وفـادار خـود دریغ میخـورد (نک : ظهیری، 63-75). روایتی مختصر از این داستان در هزارویکشب در شب پانصدوهفتادونهم نیز آمده است (4 / 9-11).در گلستان سعدی، طوطی در مقابل زاغ، بهعنوان تمثیلی برای شخص دانا در برابر نادان به کار گرفته شده است (ص 161-162). در رسائل اخوانالصفا هنگامیکه حیوانات برای شکایت از ظلم انسان به مباحثه با پادشاه بنیجن میپردازند، طوطی خود را زعیم گروهی از پرندگان معرفی میکند و سپس از عنقا، پادشاه پرندگان، و جـایگاه زندگی او خبر میدهد (نک : پورنامداریـان، 362-363). اگرچه همین ویژگی گاه، بهعنوان عامل اصلی گرفتاری طوطی در قفس، باعث شماتت او شده، و حتى بهصورت مثلی سائر درآمده است که: اگر طوطی زبان میبست در کام / نه خود را در قفس میدید و نه دام (دهخدا، 1 / 219).در عجایب المخلوقات طوسی، ضمن بیان مَثَل «طوطی بهسبب زبان در حبس گرفتار آمد»، حکایتی از هارونالرشید نقل میشود که: «شبی در باغی بود، مرغی آوازی داد. وی تیری به آواز وی راست کرد و بر سینۀ مرغ آمد. مرغ را بکشت. هارون گفت: خاموشی مرغان هم نیکو بود» (ص 529-530). این داستان و تمثیل در عجایب الدنیا نیز نقل شده، و ابنمحدث در پایان نکتهای تعلیمی میافزاید که: «این پندی است مر بنیآدم [را] تا از گفتن زبان خاموش [متن: خاموشی]دارند و ابوبکر پیوسته سنگ در دهان داشتی تا سخن کم گوید» (ص 26). در جامع التمثیل هبلهرودی نیز در داستان شاهزادۀ ساکت و طوطی این تمثیل در قالب داستانی بیان شده است: شاهزادهای با شنیدن اندرزهای عالمی در فواید خاموشی، لب از سخن فرومیبندد. پادشاه که از خاموشی فرزند خود نگران است، برای بازجست حال، شاهزاده را با خود به شکار میبرد. در شکارگاه، طوطیای در گوشهای بانگی میکند و بهسبب همین بانگ، شکار میشود. شاهزاده که تحت تأثیر این موضوع قرار گرفته است، لب به سخن گشوده، میگوید: طوطی به زبان خویش در بند افتاد؛ اگر در مکان خود زبان زیانکار خود را نگاه میداشت هرآینه در بند نمیافتاد ... و از آن است که در مثلها گویند: زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد (ص 310- 319). افزونبر آنچه گفته شد، در برخی آثار گذشتگان، ازجمله اسرارنامۀ عطار و مثنوی مولوی داستانهایی آمده که روایتهای شفاهی آنها نیز ثبت شده است (نک : دنبالۀ مقاله).بهجز آثار گذشتگان، میتوان به نقش طوطی بهعنوان پرندهای سخنگو در برخی از داستانهای نویسندگان معاصر نیز اشاره کرد؛ برای نمونه، میتوان از نقش کلیدی و اثرگذار طوطی در داستان «داش آکل» یاد کرد که در پایان داستان، راز عشق داش آکل به مرجان را آشکار میکند (نک : هدایت، مجموعه ... ، 148)؛ یا داستان «سبز مثل طوطی، سیاه مثل کلاغ»، که علاقۀ یکی از شخصیتهای داستان را برای داشتن طوطی سخنگویی که همدم وی باشد، نشان میدهد (نک : گلشیری، 305).
در داستانهای ادب عامه در جملههای کلیشهای، راویان به «طوطیان شیرینسخن و شکرشکن» تشبیه میشوند (برای نمونه، نک : جامع ... ، چ خدیش، همان، چ جعفری، نیز هفتلشکر، جم ). افزونبراین، در افسانهها این پرنده بهمثابۀ سخنوری دانا و شیرینزبان، و همنشینی لایق برای انسان است؛ مصاحبی که گاه مورد علاقۀ شدید و رشکبرانگیز واقع میشود، گاه واسطۀ عشق است و گاه مایۀ پیشرفت انسان، و زمانی مانع اشتباهات و وسوسههای انسان میشود؛ گاه نیز با همۀ انسی که با انسان دارد، از اسارت وی میگریزد.از جملۀ افسانههایی که طوطی در آن نقش مؤثر دارد، میتوان به قصههای شیرین طوطی اشاره کرد که در بندر خمیر از توابع هرمزگان ثبت شده، و درواقع، طوطینامهای کوچک است (نک : ه د، طوطینامه). در این داستان، پیرزن مکارهای قصد فریفتن و ازراهبردن زن زیباروی بازرگان را دارد؛ اما طوطی، که در غیاب بازرگان، همدم و راهنمای زن او ست، با داستانگویی، زن را از وسوسههای پیرزن دور نگاه میدارد و هر روز مانع رفتن زن، به همراه پیرزن مکاره میشود. این ماجرا به مدت 40 روز، و تا زمانی ادامه مییابد که زن بازرگان بارور میشود و با این اتفاق تصمیم میگیرد که به همسر خود وفادار بماند. بدین ترتیب، طوطی با کیاست خود و با شیوۀ داستانگویی، زندگی بازرگان و همسرش را نجات میدهد (قتالی، 317-320).در داستان «طوطی و بازرگان» بازرگانی طوطی سخنگو و دستآموزی دارد که بسیار مورد علاقۀ او ست. روزی هنگام سفر به هند از طوطی گویای خود میخواهد که ارمغانی از او طلب کند. طوطی میگوید که تنها سلام وی را به طوطیان هندوستان برساند. بازرگان در هند، نزد بزرگِ طوطیان میرود و پیغامرسانی میکند. طوطی بزرگ با شنیدن سخن بازرگان، خود را به شکل مرده درآورده، از شاخه به زمین میافتد. چون بازرگان بازمیگردد، طوطی با شنیدن واکنش بزرگ طوطیان، ناگهان خشک شده، بر زمین میافتد. بازرگان با اندوه، طوطی را از قفس بیرون میاندازد و طوطی که درحقیقت نمرده است، پرواز میکند و بالای درختی میرود. سپس به بازرگان میگوید که این پیغامی بود که طوطی بزرگ برای من فرستاد تا من نیز خود را به شکل مرده دربیـاورم و از قفس تو رهـایی یـابم (جعفـری، 59؛ نیز نک : تاکههارا، 291-292؛ برای روایتهای کتبی این داستان که گاه به لحاظ روساخت تفاوتهای جدیای با هم دارند، نک : عطار، 150-151؛ ابوالفتوح، 4 / 32-34؛ طوسی، عجایب المخلوقات، 530؛ مولوی، دفتر 1 / 61-63؛ برای بازتاب آن در شعر کهن فارسی، نک : خاقانی، تحفة ... ، 213، دیوان، 12؛ نظامی، 358).داستان «بقال و طوطی» که با کد 237 (طوطی کچل) در فهرست آرنه ـ تـامپسون طبقهبندی شـده (نک : مـارتسلـف، 73)، از دیگر داستانهای معروفی است که طوطی نقشی اصلی در آن دارد؛ بقالی طوطی گویا و سخندانی دارد که مایۀ رونق کسبوکار دکان او است و در نبود بقال از دکان نگهداری میکند. یک روز که بقال پیِ کاری رفته است، گربهای در دکان در پی موشی خیز برمیدارد و طوطی که از ماجرا بیخبر است، از ترس گربه به سمتی میجهد و ناگهان به شیشۀ روغن میخورد و شیشه میشکند. بقال که بازمیگردد، خشمگین شده، طوطی را تنبیه میکند. بهسبب این تنبیه، طوطی کچل میشود و از همینروی قهر کرده، لب از سخن فرومیبندد، تااینکه روزی با دیدن مرد کچلی در دکان، به زبان میآید و از او میپرسد که آیا تو هم شیشۀ روغن را شکستهای؟ (صبحی، عمو ... ، 59-60). این داستان در مثنوی معنوی، و در نقد قیاس ناصواب آمده است (نک : مولوی، دفتـر 1 / 20-21). زرینکوب در کتاب سرّ نی، به روایتهای جهانی این داستان اشاره کرده است (1 / 320-321، 814؛ نیز نک : جعفری، 26- 29).در یکی از افسانهها، طوطی مهربان و سخنگویی حضور دارد که پادشاه تندخو را نسبت به مردم و رعیتش نرمدل میکند. این طوطی چون روزی به دست پادشاه آزاد میشود، به پاس این آزادی، برای پادشاه دانۀ درختی را میآورد که جوانی یا حیات جاودان میبخشد. اما با توطئۀ وزیر، پادشاه در حق طوطی بدگمان میشود و او را میکشد. سپس حقیقت را درمییابد و بر کشتن یار وفادار خود دریغ میخورد (سالمی، 292-295). روایت شفاهی دیگری از این داستان، با روساختی متفاوت و به شیوۀ داستاندرداستان در زنجان ثبت شده است؛ در این روایت، طوطی برای بازداشتن پادشاه از اشتباه در کشتن غلامی که قصد خدمت به شاه و همسرش را داشته، داستان طوطی و دانۀ حیاتبخش را بازگو میکند (مناجاتی، 150- 158). این داستان با روساختی متفاوت در داستان «رای کامرو و معالجت طوطی» در جامع الحکایات نیز آمده است. در این روایت، که به شکل داستاندرداستان است، طوطی بهعنوان پرندهای حکیم و طبیبپیشه ظاهر میشود؛ در یکی از شهرهای هندوستان، طوطیای دانا و حکیم بهسبب دوستی جوجههایش با بچههای یک روباه، اسیر صیاد میشود. ابتدا با زیرکی و با همان شیوۀ مردن نمادین و وارهیدن داستان «طوطی و بازرگان»، کودکانش را از بند صیاد میرهاند و در عوض، به صیاد قول میدهد که با علم و دانش خویش، او را به ثروتی هنگفت برساند. صیاد با مشورت طوطی او را به رای هند که دچار برص شده، میفروشد. طوطی به معالجۀ رای میپردازد و طی درمان با فریبدادن رای از دست او میگریزد. پس از مدتی، به توصیۀ پادشاهِ طوطیان و برای جبران جوانمردیهای رای، به خدمت وی رفته، و برایش میوهای از درخت حیات میبرد. شاه با بازگویی داستان اسکندر و آب حیات از خوردن میوه سر باز میزند، اما طوطی وی را رهنمون میکند تا میوه را بکارد تا درختی شود که از میوۀ آن همۀ کسانِ پادشاه بهرهمند شوند (چ خدیش، 594- 599). از این داستان روایتهای شفاهی متعددی با روساخت متفاوت ثبت شده است (نک : میهندوست، 81-83؛ دیهجی، 96- 99؛ تاکههارا، 295-296). روایت کتبی آن نیز در طوطینامه ضمن دو داستان «رای کامرو و علاجکردن طوطی» (نخشبی، 45؛ ثغری، 82)، و «شاه شام و آزادکردن طوطی و آوردن میوۀ حیاتبخش» (نخشبی، 85؛ ثغری، 125) که متضمن داستان «سلیمان و قدح آب حیات» نیز هست، آمده است.در داستانی دیگر طوطی سخنگو تنها همدم مرد خیاطی است که ضعیف و فقیر است. طوطی با تهییج و تشویق خیاط و القایِ باور قدرتمندی به او، سبب قوت قلبش میشود. خیاط به توصیۀ طوطی رخت سفر میبندد و دست به کارهایی شگفت میزند که به خوشبختی او منجر میگردد (غلامدوست، 186-190).در داستانی دیگر تاجری از هندوستان طوطی چوبینی به ارمغان میآورد که «از آدمی فصیحتر حرف میزند و از او هرچه پرسند، جواب لایق گوید». تاجر با پسر وزیر، تمام دارایی خود را بر سر سخنوری طوطی گرو میبندد. اما زن تاجر که با پسر وزیر معاشرت دارد، پنهان از همسر، طوطی را نزد معشوق میفرستد و طوطیِ چوبین دستسازی را برجای آن میگذارد. سرانجام، طوطی سخنگو پس از ماجراهای بسیار، به تاجر بازمیگردد و ماجرای خیانت زن و ارتباط او با پسر وزیر را برای تاجر فاش میکند (جامع، همان چ، 581-584؛ قس: نخشبی، 94- 99؛ ثغری، 134-136).در داستان «شاهزاده و مار» که مطابق با کد 560 فهرست آرنه ـ تامپسون است (نک : مارتسلف، 131)، شاهزادهای که میراث پدر خود را بر باد داده است، در سفر خود به شهری دیگر و برای یافتن بخت و اقبال، طوطی گویایی میخرد. این طوطی هنگامی که همسر و معشوق شاهزاده دزدیده میشود، پرواز میکند و محل اختفای او را مییابد. سپس به کمک حیوانات دیگر، همسر شاهزاده را به وی میرسانند (صبحی، افسانهها ... ، 461-463). از این افسانه روایتهای شفاهی متعددی ثبت شده است؛ اما تنها در روایت صبحی مهتدی، طوطی نقش دارد (نک : مارتسلف، 130-131).در کتاب بهار دانش نیز طوطی یکی از شخصیتهای فعال داستان است. این کتاب که همچون دیگر داستانهای هندی ساختاری قصهدرقصه دارد، سرگذشت شاهزادۀ جهاندار را شرح میدهد. جهاندار روزی بههنگام شکار، طوطی شیرینگفتاری را که «به دانایی گرو از هدهد سلیمان میبرد»، از جوانی میخرد و این پرنده را شب و روز همنشین خود میکند. روزی طوطی با دیدن معاشقۀ شاهزاده جهاندار با کنیزش، به سرزنش جهاندار میپردازد که چرا برای بهدستآوردن بهرهوربانو ــ دختر پادشاه مینوسواد ــ تلاش نمیکند. ازآنپس جهاندار شیفتۀ بهرهوربانو میشود و طوطی غمخوار و راهنمای او و حلّال مشکلاتش میگردد. طوطی برای حل مشکلاتِ سفرِ شاهزاده، به مناطق مختلف پرواز میکند و پس از آشنایی با مسائل و مشکلات برمیگردد و مطالب را به شاهزاده میگوید (کنبو، 171، 206-295، نیز 426 بب )؛ همچنین هرگاه مشکلی در راه وصال برای شاهزاده پیش میآید، برای وی «حکایات رنگین و روایات دلنشین و افسانههای عاشقانه» نقل میکند (برای نمونه، نک : همو، 213 بب ).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید