طراز الاخبار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 26 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258055/طراز-الاخبار
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
طَرازُ الْاَخْبار، کتابـی در فنـون، آداب و فواید قصهخوانی از عبدالنبی فخرالزمانی، قصهخوان، شاعر و نویسندۀ سدۀ 11 ق / 17 م.مؤلف در این کتاب شرح میدهد که چگونه قصهخوانی را باید شروع کرد، و به چه صورت به اوج رساند و سپس به آن پایان داد و اینکه در ضمن قصهخوانی، چه وصفهایی را برای چه مواضعی از داستان به کار برد. طراز الاخبار درحقیقت نوعی بوطیقای داستانپردازی ایرانی در 4 سدۀ پیش از این است. نمونههای فراوانی از آدابورسوم اجتماعی رایج در دورۀ مؤلف نیز در آن بازتاب یافته است.ملا عبدالنبی فخرالزمانی قزوینی متخلص به «نبی»، در 998 ق / 1590 م، در قزوین متولد شد و در همانجا به فراگیری علوم پرداخت و با قصهخوانی آشنا شد. قوۀ حافظه که از ضرورتهای قصهخوانی به شمار میرود، در وی بهاندازهای بوده که قصۀ امیر حمزة بن عبدالمطلب را با یک بار شنیدن به خاطر سپرده است (فخرالزمانی، تذکره ... ، 760). او در 19سالگی به قصد زیارت به مشهد میرود؛ اما با شنیدن وصفهایی فراوان از دارالامان هند، وسوسه میشود و از همانجا به هندوستان میرود. وضعیت اجتماعی و فرهنگی هند، بهویژه روحیۀ مسالمتآمیز مردم، او را بهحدی تحت تأثیر قرار میدهد که به خود میگوید: «جای توطن تو در این سرزمین است نه در دارالسلطنۀ قزوین» (همان، 761). وی بهواسطۀ یکی از همشهریهای خود، میرزا نظامی، به ملازمت خان زمان بهادر در اجمیر درآمد و سپس مسئولیت کتابخانۀ بزرگ این رجل سیاسی ایرانیالاصل را بر عهده گرفت (صفا، 5(3) / 1736؛ شفیع، 11). این مسئولیت سبب شد که او وقت زیادی برای مطالعه داشته باشد، و درعینحال، کار قصهخوانی را ادامه بدهد. پس از مدتی، او به لاهور، و از آنجا به کشمیر، و سپس به همراه میرزا نظامی به شهرهای ماند و بهار و پتنه رفت. از وی تا 1041 ق / 1631 م ــ که دیباچۀ یکی از کتابهایش را نوشته است ــ آگاهی داریم و پس از آن اطلاع دیگری از او نیست؛ حتى تاریخ وفاتش نامعلوم است (صفا، همانجا؛ شفیع، 12).
شغل اصلی فخرالزمانی، به نوشتۀ خودش، قصهخوانی بوده است. او در شعری به ممدوحش میگوید: «تو سرورنژادی و من قصهخوان» (همان، 782). وی در این هنر «عدیل نداشت» (شفیع، 9-10، حاشیۀ 3)؛ به گونهای که آوازۀ قصهخوانیاش در همۀ نقاط هندوستان شنیده میشد. او خود به این موضوع در طراز الاخبار اشاره میکند و مینویسد: به «هر دیاری که میرسید، آوازۀ قصهخوانی خود را بلند میشنید» و حاکمان هر ولایت او را «تکلیف داستانسرایی عم نبی و ولی مینمودند» (ص 4). فخرالزمانی در کنار این کار، به پژوهش، تألیف و شاعری نیز میپرداخته، و از وی، این 3 کتاب باقی مانده است:1. تذکرۀ میخانه: این کتاب که تذکرهای از شاعران ساقینامهسرا است، نخستین تألیف فخرالزمانی محسوب میشود و مشتمل بر ترجمۀ احوال 90 تن از شاعران متقدم و نیز معاصر وی، با نمونۀ شعر آنها ست. مهمترین ویژگی تذکرۀ میخانه، بهعنوان اثری ارزشمند، شرح دقیق و کامل زندگی شاعران است و همین ویژگی آن را نسبت به دیگر تذکرهها ممتاز کرده است (صفا، 5(3) / 1737؛ شفیع، 17). خود او دلیل تدوین آن را «رغبت وافر اهل زمانه به سرودن» این نوع شعرها میداند ( تذکره، 769). بررسی این ساقینامهها از لحاظ فرهنگشناسی بسیار اهمیت دارد. مثلاً در ساقینامۀ مولانا ظهوری ترشیزی که معاصر مؤلف بوده، از کُچهبازی که همان گُلبازی است، یاد شده (همان، 369)، یا اینکه مصحح کتاب بیش از 200 اصطلاح موسیقایی شامل «نغمات و آلات موسیقی و متعلقات آن» را استخراج و در پایان کتاب چاپ کرده است (همان، 1003- 1008). این کتاب را احمد گلچین معانی با توضیحات و تعلیقات مفصل تصحیح و چاپ کرده است.2. نوادر الحکایات یا بحر النوادر: این کتاب مجموعهای از قصهها و افسانههای مربوط به پیامبران، امامان، پادشاهان، شاهزادگان و منجمان است که از کتابهای مختلف تاریخی و ادبی انتخاب شدهاند (صفا، همانجا). از این کتاب که تاکنون چاپ نشده است، چند نسخۀ خطی وجود دارد؛ ازجمله یکی با شمارۀ 317‘1 در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی (شورا، 10(2) / 754)، و دیگری در کتابخانه موزۀ بریتانیا با شمارۀ or. 1874 ثبت شده است (نک : ریو، III / 1004).3. طراز الاخبار: شرح این کتاب در همین مقاله آمده است و 3 نسخۀ خطی از آن وجود دارد: یکی در کتابخانۀ مجلس شورا، جزو مجموعۀ مجلس سنای سابق، با شمارۀ 358 که کاملترین نسخه بوده، و در 1043 ق / 1633 م در شهر پتنۀ هندوستان کتابت شده است و 627 برگ دارد؛ ارجاعات مقالۀ حاضر به همین نسخه است. نسخۀ دوم که آغاز و پایان آن افتادگی دارد و با شمارۀ 295‘ 3 در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود (مرکزی، 11 / 2267-2276). نسخۀ سوم نیز با افتادگیهایی در آغاز و پایان، با شمارۀ 463 در کتابخانۀ آیتالله مرعشی موجود است (نک : مرعشی، 2 / 70-71).فخرالزمانی در تذکرۀ میخانه ضمن برشمردن آثار خود، از کتابی با عنوان دستور الفصحاء یاد میکند که آن را «بهجهت خواندن قصۀ امیر حمزه» تدوین کرد «تا قصهخوانان را دستوری باشد» (ص 769-770). از این کتاب تاکنون نسخهای به دست نیامده است. در نسخهای از تذکرۀ میخانه، به جای دستور الفصحاء عنوان دستور القصص آمده است (جعفریان، 153)؛ اما با توجه به اینکه طراز الاخبار را نیز با همین هدف و مضمون تألیف کرده است، میتوان چنین پنداشت که وی در تحریر نهایی، نام کتاب را به طراز الاخبار تغییر داده باشد. او در طراز الاخبار از کتابی دیگر با عنوان باغ بهار یاد کرده، و آن را از تألیفات خود شمرده است (ص 18).فخرالزمانی شعر نیز میسروده که بخشی از آنها را در صفحههای مختلف طراز الاخبار نقل کرده، و ساقینامهای نیز داشته که در تذکرۀ میخانه چاپ شده است (نک : تذکره، 771-783). با توجه به اهمیت فراوان آثار فخرالزمانی، نکتۀ قابل تأمل، ناشناختهماندن این آثار در میان پژوهشگران معاصر است؛ مثلاً اته اشارهای به تذکرۀ میخانه یا دیگر آثار وی نکرده است. اهمیت طراز الاخبار نیز تا پیش از مقالۀ روشنگرانۀ محجوب ناشناخته مانده بود. شفیع ضمن بررسی آثار فخرالزمانی، به همین نکته اشاره میکند و مینویسد: «بهسبب نامعلومی عبدالنبی و تألیفات و تصنیفات او عموماً در معرض خفا واقع شده» است (ص 13).از ویژگیهای مهم کار فخرالزمانی، ذکر دقیق منابع مورد استفادۀ او ست. وی این کار را هم در طراز الاخبار و هم در تذکرۀ میخانه انجام داده است.
قصهخوانی و نقالی که سابقۀ آن در فرهنگ ایرانی به دورۀ پیش از اسلام میرسـد (نک : ه د، نقـالی)، از سدههای 10-11 ق / 16-17 م در قلمرو گستردۀ فرهنگ ایرانی رواج بیشتری مییابد. در این دوره، قصهخوانی هم در مجالس پادشاهان، بزرگان و صاحبان ذوق و هم در میان مردم با اقبال فراوانی مواجه بوده است. یادآوری نام شمار فراوانی از قصهخوانان در تاریخها و تذکرههایی که در این سدهها یا پس از آن تألیف شدهاند، مبیّن این موضوع است (سام میرزا، 138-140، 366- 368؛ فخرالزمـانی، همـان، 598؛ نصرآبـادی، 1 / 262، 413-414؛ نیز نک : ه د، نقالی). اگرچه آموزش قصهخوانی و نقالی در تـاریخ این هنر مردمی همیشه به شیوۀ استاد و شاگردی انجام میگرفته، و هرکس میخواسته قصهخوان شود، سالها در محضر استادان باتجربهای روزگار میگذرانیده است، شیوهای که تا سالهای اخیر نیز رایج بود (جاوید، 96، 105؛ محجوب، ادبیات ... ، 1099)، اما به نظر میرسد گسترش فراوان قصهخوانی در آن دوره، تدوین کتابهایی آموزشی در این زمینه را برای استادان فن ضروری کرده بود. به عبارت دیگر، تدوین طراز الاخبار به دست فخرالزمانی، که خود قصهخوانی مجرب و زبردست بوده، واکنشی به این ضرورت بوده است.طراز الاخبار نخستین کتاب آموزشی مستقل به زبان فارسی در زمینۀ فنون و آداب قصهخوانی است. تا آنجا که دانسته است، در دیگر زبانها نیز کتابی با این کیفیت و قدمت وجود ندارد.از موارد بااهمیتی که در طراز الاخبار به آن اشاره شده، موضوع قصهدرمانی و کارکرد قصه در مداوای بیماران است که از دیرباز در میان ایرانیان شناختهشده بوده است. همانگونه که میدانیم، این موضوع طی چند دهۀ اخیر مورد توجه روانشناسان و روانکاوانی مانند فروید و یونگ قرار گرفته است. فروید برای «تأیید پژوهشهای خود در ضمیر ناخودآگاه آدمی از اسطورهها و قصههای عامیانه» کمک میگرفت (پراپ، 22-23). فخرالزمانی در 4 سده پیش از این، ضمن توجه به این کارکرد قصه، دربارۀ روایتهای فراوانی که در چگونگی «ایجاد قصۀ امیر حمزه» در میان «ارباب خبر» وجود دارد، دو روایت را نقل میکند که هر دو ناظر بر همین کارکرد است. براساس یکی از این روایتها، سلطان مسعود غزنوی «در ایام جهانبانی خویش صرع به هم رسانید»؛ در آن زمان، ابوبکر بقلانی به مدت 4 ماه، هر روز این قصه را «به جهت او به طریق نقل میگذرانید و سر رشتۀ سخن را از دست نمیداد». پایان این قصهخوانی مقارن با بهبود سلطان مسعود بوده است (نک : ص 20-21).از دیگر مواردی که این کتاب را بااهمیت میسازد، نوع طبقهبندی قصهها از سوی مؤلف است. فخرالزمانی قصه را به 4 نوع بزمی، رزمی، عاشقی و عیاری تقسیم کرده است (ص 13). این تبویب و طبقهبندی، جدا از درستی یا نادرستی آن، به لحاظ تاریخ نظریهپردازی باید مورد توجه پژوهشگران تاریخ فولکلور و بهویژه ادبیات شفاهی ایران قرار بگیرد.جنبۀ دیگر اهمیت این کتاب، ذکر نام شمار فراوانی از قصهخوانان حرفهای است که پیش از فخرالزمانی یا همزمان با او به این حرفه اشتغال داشتهاند. مؤلف در این قسمت به واکنشهای مخاطبان در ضمن قصهخوانی برخی از این افراد اشاره میکند که بسیار جالب توجه است. این مخاطبان به گونهای تحت تأثیر قصهخوانی قرار میگرفتهاند که از قصهخوان با خواهش و التماس تقاضا میکردهاند که قهرمان مورد علاقۀ آنها را نکشد. فیالمثل هنگامیکه تکلتو خان قصهخوان در حضور شاه اسماعیل صفوی در حین قصهخوانی به مرحلۀ مرگ دو شخصیت دوستداشتنی و محبوب قصه میرسد و میخواهد مانند قصهخوانان گذشته آنها را به قتل برساند، شاه اسماعیل در مقابل پرداخت «خونبها»ی این دو قهرمان از تکلتو خان میخواهد که آنها را نکشد. قصهپرداز نیز درخواست شاه را اجابت میکند. به گفتۀ فخرالزمانی، «از آن تاریخ تا حال (زمان مؤلف) این دو گردآور را قصهخوانان در قصه نمیکشند» (ص 21). شکل دگرگونیافتۀ این واکنشهای عاطفی و درخواستها تا چند دهۀ پیش، ضمن «داستانزدن» رستم و سهراب از سوی مخاطبان ابراز میشد. در شب پایانی داستان که به «شب سهرابکشی» معروف بود و نقال با هنرنماییهای خود «یک من اشک از مردم میگرفت» (همایی، 607)، برخی از شنوندگان با دادن هدایایی مانند گوسفند، پارچه و پول نقد به نقال، از وی میخواستند که سهراب را نکشد و البته برخلاف درخواست شاه اسماعیل، اینگونه درخواستها از طرف نقال محقق نمیشد (جعفری، تحقیقات ... ).علاوهبر موارد یادشده، چون این کتاب گزیدهای منحصربهفرد از شعر و نثر فارسی از زمان رودکی تا دورۀ مؤلف است، بنابراین «یکی از مهمترین اسناد تاریخ ادب ما به حساب میآید» و ازاینرو، «از دید مطالعه دربارۀ تحول جمالشناسی شعر فارسی و بوطیقاهای حاکم بر آن» نیز اهمیت فراوان دارد. هنگام مطالعۀ این کتاب «تحولات سبکی شعر و نثر فارسی» به روشنی در مقابل چشم خواننده قرار میگیرد (شفیعی، «نگاهی ... »، 110). همچنین از دید مطالعۀ تاریخی برخی آداب، مراسم، سرگرمیها و باورهای مردمی نیز مهم است، زیرا مؤلف ضمن بحثهای خود بارها به مقولههایی مانند عروسی، تولد فرزند، شکار و انواع بازیهای عصر خویش اشارههای فراوانی کرده است (نک : دنبالۀ مقاله).
طراز الاخبار شامل مقدمه، 4 خبر، و خاتمه است. فخرالزمانی پیش از مقدمه نیز مطالبی را قلمی کرده که میتوان از آن بهعنوان پیشگفتار نام برد. او در این قسمت، پس از حمد خداوند و نعت پیامبر اسلام (ص)، شرح کوتاهی از سرگذشت خود را نقل میکند، اما در همین مطالب نیز ذکر اهمیت قصه و قصهخوانی را فراموش نمیکند؛ ازجمله مینویسد: جبرائیل امین «قصهخوانِ» حضرت محمد (ص) بوده که برای «رفع حزن و ملال خاطر مبارکش» از سوی خداوند «قصۀ پُرغصۀ یوسف» یا «احسنالقصص» را «در خدمتش خواند»ه است (ص 3)، یا اینکه بهطور مداوم و چندباره به فواید قصه و قصهخوانی اشاره میکند، مانند: «قصه، تصنیف بیمانندی است و بهجهت دفع ملال شغلی بِهْ از شنیدن آن نمیباشد» (ص 22-26).فخرالزمانی پس از آن، سبب، پیشینه و مراحل تدوین طراز الاخبار را شرح میدهد و مینویسد که هر شعر و نثری که از قصهخوانان میشنید، یادداشت میکرد. او درعینحال «اشعار دواوین متقدمین و متأخرین و کتب تواریخ و قصص» را در مطالعه گرفت و بعد تصمیم گرفت که «هر چیز که به جهت فن قصهخوانی و امثال آن به کار آید، به در نویسد ... » و کتابی برای قصهخوانان تصنیف نماید «تا هنگام رموز قصص و اخبار» به آن مراجعه کنند و «به جهت مناسبخوانی هر مطلبی، از نظم و نثر، به آن محتاج باشند، مرکوز خاطر سازند» (ص 13). سپس توضیح میدهد که قصه بیش از 4 نوع رزمی، بزمی، عاشقی و عیاری نیست (همانجا). وی کتاب خود را براساس همین 4 نوع قصه ترتیب داده، و برای هریک از این انواع، فصلها یا به تعبیر خود، «طراز»هایی در نظر گرفته است که طی آنها مصادیقی را از آثار نظم و نثر نقل کرده تا «قصهخوانان را بهجهت مناسبخوانی» به کار آید. وی در پایان این قسمت، فهرست کتابهای مورد استفادهاش را که بالغ بر 200 منبع هستند، ذکر کرده است. این فهرست مجموعهای از دیوانهای شاعران، منظومههای حماسی و غنایی، کتابهای قصه و تاریخ و کتابهایی مرتبط با قصهخوانی است. بسیاری از کتابهایی را که مؤلف از آنها یاد کرده است، امروزه موجود نیست (شفیعی، «اصول ... »، 354).مقدمۀ کتاب که بوطیقای داستانپردازی مؤلف را در بر میگیرد، از 5 فصل تشکیل شده است. عنوان فصل اول، «در ایجاد قصه و اختلاف روایات در باب ابداع و اختراع آن» است. اگرچه منظور مؤلف از لفظ «قصه» در اینجا مطلق قصۀ امیر حمزه است، اما بهجز این فصل، آنچه در بقیۀ کتاب میگوید و نیز رهنمودهایی که به قصهخوانان میدهد، عام، و «در باب نقل داستانهای شاهنامه و هر داستان حماسی دیگری صادق است» (محجوب، ادبیات ... ، 1089). فخرالزمانی در این فصل توضیح میدهد که دربارۀ ابداع قصۀ امیر حمزه در میان اصحاب نظر اختلاف وجود دارد. وی هر آنچه را که شنیده یا خوانده است، برای خواننده بیان میکند و ازجمله مینویسد که «برخی بر ایناند که یک راوی قصۀ مولانای معظم مکرم مولای ملوک العرب و العجم عمر بن امیۀ ضمیری است» (ص 20)، و سپس اضافه میکند که برخی معتقدند این قصه در زمان خسرو انوشیروان ترتیب یافته، و «باقی اصل قصۀ خواجۀ دریادل والاگهر خواجه بوذرجمهر حکیم است» (همانجا). وی درعینحال دو حکایت دربارۀ چگونگی ابداع این قصه نقل میکند که هر دو ناظر بر کارکرد درمانی قصه است.فخرالزمانی در فصل دومِ مقدمه، با عنوان «در صفت قصه و قصهخوانان و آنچه متعلق است بدان»، ابتدا بهطور مختصر به فواید قصه و قصهخوانی اشاره میکند. وی معتقد است بهرغم آنکه قصۀ صاحبقران (امیر حمزه) دروغ است و از حلیۀ صدق عاطل، خواندن و شنیدن آن فایدههایی برای قصهخوان و شنونده دارد (ص 22). به گفتۀ شفیعی، «کار قصهگویی یکی از راههای ایجاد زبان روزمره، یعنی زبان معیار، در میان مردم بوده است» (همان، 356). فخرالزمانی ادامه میدهد که قصهخوانی، «متکلم را با مستمع، فصیح و بلیغ و صاحب روزمره در حرفزدنها میگرداند» (همانجا).به نظر فخرالزمانی، از دیگر فواید قصه این است که انسان را «در امور دنیوی و اشغال ملکی صاحب تدبیر میکند»؛ همچنین، قصهخوانان همیشه «در نظر ارباب دول» مورد احتراماند. او برای این نظر به تکریم قصهخوانان در دربار شاه اسماعیل صفوی و جلالالدین محمداکبر استناد میکند (همانجا). همین موضوع مؤید آن است که در زمان حیات مؤلف، پادشاهان در دربار خویش قصهخوانان ویژهای داشتهاند. فخرالزمانی در ادامه به چند نکتۀ مهم دربارۀ الزامات قصهخوانی اشاره میکند که نشان از آشنایی عمیق او با فنون قصهخوانی دارد. از نظر او، قصهخوان باید «قوت حافظه و جمعیت حواس» داشته باشد، زیرا سبب میشود که قصهخوان «تفرقه در وقت سخنکردن به خویشتن راه ندهد تا از غفلت خود لغوی نگوید، بلکه از رزم به بزم نرود و از حکایتی که میخواند به حکایتی دیگر انتقال نکند». به عبارت دیگر، سبب میشود که قصهخوان به زیادهگویی روی نیاورد و مطالب نامربوط بیان نکند؛ در غیر این صورت، انسجام و وحدت قصۀ وی دچار اختلال میشود، یعنی همان موضوعی که امروزه نیز بر آن تأکید فراوان میکنند (نک : میرصادقی، 43-44، 313). مؤلف طراز الاخبار در ادامه تأکید میکند که قصهخوان باید هرچه را میشنود، «در بدیهه یاد گیرد»، به گونهای که هرگز فراموش نکند و نیز حرکاتی را که از استاد خود میبیند، باید در غیاب او تقلید کند (ص 22-23).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید