طاهر و زهره
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 26 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258048/طاهر-و-زهره
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
طاهِـر و زُهْره، از معروفترین افسانههای عاشقانۀ ترکمنی که معمولاً بههمراه نواختن ساز نقل میشود. طاهر و زهره در کنار نقلهایی چون اصلی و کرم، صیاد و همراه، حورلقا و همراه، نجف اُقلان، ورقه و گلشاه، گل و بلبل، شاه صنم و غریب، وامق و عذرا، لیلی و مجنون و یوسف و زلیخا اجرا میشود که بسیاری از آنها متأثر از ادبیات کتبی ایران است. منظومۀ عاشقانۀ طاهر و زهره از دیرباز در میان اقوام ترک و ترکمن ایران و آسیای مرکزی، آذربایجان و آسیای صغیر و نیز تاجیکان رواج داشته است. در این مناطق نوازندگان داستان را به آواز میخوانند. براساس اصلیترین روایت این داستان در مناطق ترکمن، باباخان (از خوانین تاتار) با وزیر خود عهد میکند که چنانچه هرکدام صاحب دختر و پسری گردیدند، آنها را به عقد و ازدواج هم درآورند تا موجب مودّت بیشتر میان خان و وزیرش شود. ازقضا پسازچندی باباخان صاحب دختری به نام زهره، و وزیر صاحب پسری به نام طاهر میشود. اما پس از مرگ وزیر، باباخان عهدشکنی میکند و دستور میدهد که طاهر را در صندوقی بگذارند و به دریا بیندازند، تا غرق شود. اما آب صندوق وی را به بغداد میبرد. طاهر در آنجا بزرگ و به جوانی رعنا بدل میشود و «ماهم» دختر پادشاه بغداد به او دل میبازد. اما طاهر پس از 7 سال زندگی با ماهم همچنان دل در گرو زهره دارد و بدین خیال به صحرای تاتارستان رهسپار میشود. پس از حوادثی تلخوشیرین، طاهر به دست باباخان اسیر میگردد و به دار آویخته میشود. زهره نیز به دنبال مرگ معشوق خودکشی میکند. ماهم به خونخواهی طاهر، شاه تاتار را شکست میدهد. در این هنگام زهره و طاهر به فرمان خداوند زنده میشوند و طاهر با دو محبوب خود، زهره و ماهم، زندگی جدیدی را آغاز میکند (نک : نصری، 2 / 259-260). اما روایت افغانستانی متفاوت است؛ بدینگونه که پادشاه و وزیرش فرزند ندارند و به تدبیر وزیر به سفر میروند. پیری در باغی زیبا به آنها سیبی میدهد که با همسرانشان بخورند. پادشاه صاحب دختری به نام زهره و وزیر صاحب پسری به نام طاهر میشود. چون پادشاه میشنود، از حسادت دستور میدهد دختر را بکشند؛ اما مأمور او را نمیکشد. وزیر پس از شنیدن خبر، از خوشحالی براثر برخورد با دروازه میمیرد. طاهر بزرگ میشود و شاه او را میبیند و میپرسد کیست؟ میگویند طاهر پسر وزیر است. شاه آرزو میکند کاش دخترش را نکشته بود تا او را به عقد وی درمیآورد. مأمورِ کشتن دختر به او بشارت میدهد که دختر زنده است. روزی طاهر از پیرزنی نام زهره را میشنود. به خانه میرود و از مادر دربارۀ او میپرسد. مادر همهچیز را میگوید. ایندو باهم به مکتب میروند و در مکتب دوست میشوند. شاه دستور میدهد طاهر را در صندوقی گذاشته و به دریا بیندازند. مادر که طاقت ندارد، جان میدهد. ازآنسو دختران شاه روم صندوق را میگیرند. پسری زیبا در صندوق میبینند. شاه با دیدن او، طاهر را بهاجبار به عقد دختر خود درمیآورد. از سوی دیگر، زهره را به کسی شوهر میدهند که او دوست ندارد. زهره کاروانسالاری را به دنبال طاهر میفرستد. کاروانسالار طاهر را در کنار دریا مییابد، اما بهاشتباه آنها را به زندان میافکنند. یکی که طاهر را میشناسد، او را آزاد میکند. چون بازمیگردند، طاهر به باغی میرود که زهره در آنجا ست. خبر به شاه میرسد. شاه طاهر را به مرگ محکوم میکند و طاهر را دو نیم کرده و دفن میکنند. زهره خود را بر سر قبر طاهر میرساند و با دشنه خود را میکشد. او را کنار طاهر دفن میکنند. اما شوهر زهره نمیتواند این قضیه را بپذیرد و خود را میکشد. او را میـان طاهـر و زهـره دفـن میکنند (نک : رحمـانی، 561-566). روایت تاجیکی این افسانه نیز ثبت شده است (امانف، 227-235). روایتهای تاجیکی و افغانستانی به نثر آمیخته با نظم است. استاد ملانِفِس سرخسی (1225-1277 ق / 1810-1860 م)، شاعر ترکمن، زهره و طاهر را بازآفرینی کرده، و به نظم درآورده است. امروزه ترکمنها داستان زهره و طاهر را تنها با نام استاد ملانفس میشناسند. ملانفس را بهسبب بازآفرینی زهره و طاهر و نیز اشعار ظریف غناییاش «سلطان سرزمین عشق» لقب دادهاند. داستان زهره و طاهر ملانفس در ایران (گنبد، نشر قابوس، 1348 ش) و ترکمنستان (عشقآباد، 1940 م) چندینبار به چاپ رسیده است و براساس آن اپرا، نمایش و فیلم سینمایی ساختهاند. پیش از ملانفس، دو شاعر ترکمن، صیادی و ملامراد خوارزمی (سدۀ 12 ق / 18 م) متخلص به بندهمراد داستان را منظوم کرده بودند (سارلی، 79-81). این داستان، نثری ادبی دارد و جایجای آن با اشعار و ترانهها آراسته شده است. ضربالمثلهای ترکمنی که استادانه در متن داستان به کار رفته، نشاندهندۀ آشنایی عمیق شاعر با ادبیات شفاهی مردم ترکمن است (سارلی، 84). آشنایی زهره و طاهر در مکتبخانه، وجود رقیب عشقی طاهر، پیرمرد ریشسفید که طاهر را راهنمایی میکند، زندهشدن زهره و طاهر به دست عیسى و خضر (ع)، نقش خواب و تعبیر آن بهعنوان عنصر پیشبرندۀ جریان داستان، در صندوق گذاشتن طاهر و به آب انداختن او، و شباهت آن با به آب انداختن حضرت موسی (ع) و داستان داراب، همه از بنمایههای این روایت است که پیوستگی داستان را با اساطیر و افسانههای عاشقانۀ دیگر نشان میدهد (قس: رسمی، 193-213؛ فردوسی، 5 / 489-491). اینکه طاهر در هنگام خواب شمشیری را میان خود و ماهم حائل میکند، از بنمایههای داستانهای عاشقانه است که نمونۀ آن را در عزیز و نگار (ه م) هم میبینیم.
رحمانی، روشن، افسانههای دری، تهران، 1374 ش؛ رسمی، سکینه و عاتکه رسمی، «مقایسه و تحلیل بنمایههای داستان طاهر و زهره در روایتهای ترکمن و آذربایجان»، دوماهنامۀ فرهنگ و ادبیات عامه، تهران، 1396 ش، س 5، شم 16؛ سارلی، آرازمحمد، «ملانِفِس، شاعر حماسه»، یاپراق 2، به کوشش یوسف قوجق و محمود عطاگزلی، تهران، 1372 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ نصری اشرفی، جهانگیر، نمایش و موسیقی در ایران، تهران، 1383 ش؛ نیز:
Amanov, R., Afsonakhoi khalghi Tojik, Dushanbe, 2001. حسن ذوالفقاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید