شروین دشتبی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 15 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257911/شروین-دشتبی
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
5
شَرْوینِ دَشْتَبی، از داستانهای عاشقانۀ ایران باستان. اصل این داستان از پیش از اسلام است و به نامهای «شروین و مریه» و «شروین و خورّین» نیز شناخته میشود. شروین پَرنیان، بَرمیان، یَرینان یا نَریمان در زمان یزدگرد اول ساسانی، رئیس روستای دشتبی یا دِشتَوَه در حوالی قزوین بود (یوستی، 290). نویسندۀ مینودر دشتبی را مخفف دشتِ آبی میداند که مؤلفان تازی آن را به گونۀ «دستبی» نوشتهاند (گلریز، 925-926)؛ اما صادقی آن را معرب دشتِ بَی، یعنی دشت خدا و دشت پادشاه و سرور، میداند (ص 234، حاشیۀ 3).نویسندۀ داستان «شروین دشتبی» شناختهشده نیست. اصل فارسی میانۀ داستان نیز از میان رفته است. تنها نکتۀ روشن، زبان این اثر است که به شعر پهلوی (یعنی فهلوی یا لهجههای محلی غرب ایران) بوده است (همو، 235-236؛ جعفری، 58)؛ چنانکه حمدالله مستوفی نیز مینویسد: «نام شروین در اشعار پهلوی بسیار است و کتابی است در عشقنامه، او را شروینیان خوانند» (ص 110).ذبیحالله صفا قصۀ شروین و خورّین (خُرّین) را از منابع عمدۀ کتابهای داستانی و تاریخی فارسی در قرن 4-5 ق میداند که منظومههای حماسی از روی آنها ساخته شدهاند (ص 88، 91).نویسندگان دوران اسلامی کموبیش به داستان شروین و خورّین اشاره کردهاند. حمزۀ اصفهانی بر این باور است که در میان شاهان ساسانی، نام یک پادشاه از قلم افتاده، که وی همان یزدگرد، پدر یزدگرد بزهگر، است (ص 17). به گزارش وی (همانجا) و صاحب مجمل التواریخ (ص 86، 95)، ماجرای شروین دشتبی در زمان یزدگرد اول رخ داده است؛ اما دینوری (ص 69) شروین را معاصر با خسرو انوشیروان، و حمدالله مستوفی (همانجا) او را همدورۀ شاپور دوم ساسانی میداند.نویسندۀ مجمل التواریخ دربارۀ موضوع این داستان مینویسد: «اندر عهد یزدجرد بن هرمز، قصۀ شروین و خورّین بود ست، و آنک روم خوانند، نه روم بود ست، و شنیدهام روم حُلوان خواندهاند و آن تاه دزد که خورین او را بکشت، راه داشته است آنجا که اکنون طاق گرّا خوانند، و شروین را آن زن جادو دوست گرفت که مریه خوانندش، و او را مدتی آنجا ببست، چنانک در قصه گویند، و خدای داند کیفیت آن، و اندر سیر الملوک گفتست که شروین را نوشروان عادل به روم بگذاشت تا خراج بستاند، در آن وقت که او بازمیگردید از جهت خروج پسرش انوشزاد ... » (ص 95).از گزارش نویسندگان دوران اسلامی چنین برمیآید که در زمان پدر یزدگرد بزهگر، که برخی او را نیز یزدگرد نامیدهاند، آرکادیوس، پادشاه روم که به پایان زندگی خود نزدیک میشد، از وی خواست تا یکی از بزرگان ایران را برای ادارۀ کشورش به آن سرزمین بفرستد، تا زمانی که فرزند خردسالش، تئودُروس دوم، به سن بلوغ برسد. یزدگرد شروین پرنیان، رئیس ناحیۀ دشتبی، را برای این مأموریت به روم فرستاد. او مدت 20 سال آن کشور را اداره کرد تا آنکه فرزند پادشاه روم بزرگ شد و شروین روم را به وی سپرد و به ایران بازگشت (دینوری، حمزه، همانجاها؛ مجمل، 86؛ گلریز، 926- 928؛ تفضلی، 274-275)؛ ازاینرو، شروین دشتبی بهعنوان نخستین مستشار علمی و فرهنگی ایرانزمین در دیار غرب شناخته میشود (فرهنگ، 53). دینوری ضمن شرح ماجرای درخواست قیصر روم از پادشاه ایران و انتخاب «شَروین الدَّستَبای»، به همراهی بنده یا مملوک او که خُرّین نام داشته، اشاره کرده وخرّین را سوارکاری جوانمرد و دلیر دانسته است (همانجا). ابنفقیه در البلدان، شعری از احمد بن محمد نقل کرده که در آن ضمن توضیح نقشبرجستههای طاق بستان، به تصاویر شروین و خرّین نیز اشاره شده است. ترجمۀ این شعر چنین است: بهرام گور است، حالی که ملوک حمیر در برابرش ایستادهاند و شروین در آن میان، دستار بر سر، نشسته است و خرّین، در حال تاخت، با تیری بچهحیوانی زیبا و زبانبسته را نشانه گرفته است (ص 216). او در شعر دیگری در همین کتاب، از شروین و خورّین با صفات شیران دلیر و شجاع یاد کرده است (ص 159).در یکی از فارسیات ابونواس آمده است: و ما یَتلونَ فی شروین دستبی / و فِرجَردات رامین و ویس؛ یعنی «و آنچه در شروین دستبـی و فرگردهای (= فصول) ویس و رامیـن میخـوانند» (نک : صادقی، 234). حمزۀ اصفهانی در توضیحاتی که ذیل این بیت میآورد، به این نکته اشاره میکند که شروین نام داستانی بوده که در زمانهای قدیم رخ داده است و آن را با آواز میخواندهاند (نک : مینوی، 67، 69). تفضلی از روایت حمزۀ اصفهانی و شعر ابونـواس اینگـونه برداشت میکنـد که داستـان شرویـن از جملۀ داستانهای تاریخی است که با حوادث عاشقانه نیز درآمیخته است (ص 275).صادقی با اشاره به نوشتار حمزۀ اصفهانی و بهکاربردن واژۀ «تغنی» از سوی او و این موضوع که ابونواس این داستان را در کنار ویس و رامین ذکر کرده است، نتیجه میگیرد که داستان «شروین دشتبی» داستانی عشقی و منظوم بوده و با واقعۀ پسر پادشاه روم ارتباط چندانی نداشته است. او اضافه میکند که این داستان ظاهراً در کشور روم برای شروین پیش آمده، و با زن جادوگری به نام مَریه در ارتباط بوده است (ص 235). از سوی دیگر، وی ضمن معرفی نسخهای خطی، به یکی از رسالههای موجود در آن با نام «کتاب فی طریق الآخرة ... » اشاره میکند که در آن 3 بیت شعر زیر عنوان «شروینان» آمده و بیت نخست چنین است: هزارم ناله دکوماله آن بست / ویان اج هندوانم دَویان بست (ص 236-237). صادقی در ادامه مینویسد: «اشعار شروینان همان اشعار فهلوی است که دربارۀ داستانهای عشقی و اسارت شروین گفته شده و با آهنگ خاص خوانده میشده است». او احتمال میدهد که این 3 بیت از همان کتابی است که حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده آن را عشقنامۀ «شروین دشتبی» دانسته است (ص 237- 238).از سوی دیگر، در برهان قاطع و لغتنامۀ دهخدا، «شروه» نوعی خوانندگی که به آن «شهری» میگویند، دانسته شده است (ذیل واژه). از مثالهایی که در فرهنگ سروری آمده، نیز اینگونه میتوان برداشت کرد که اشعار شروه به لهجههای فهلوی سروده میشده است (نک : صادقی، 238). امروزه، شروه و شروهخوانی از اشکال بارز موسیقی جنوب ایران، بهویژه بوشهر است و در دیگر شهرها نیز با الحان گوناگون خوانده میشود، و آن آوازی حزنانگیز در مایۀ دشتی است (باباچاهی، 33؛ نیز نک : ه د، شروه)؛ ازاینرو، احتمال دارد که واژۀ شروینان به شروین و شروی و سپس به شروه دگرگون شده باشد (صادقی، 240).
ابنفقیه، احمد، مختصر کتاب البلدان، لیدن، 1967 م؛ باباچاهی، علی، شروهسرایی در جنوب ایران، تهران، 1368 ش؛ برهان قاطع؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376 ش؛ جعفری، اسدالله، «ادبیات داستانی: نگاهی به داستان و ریشههای آن در ادبیات ایران»، کیهان فرهنگی، تهران، 1388 ش، شم 270-271؛ حمدالٰله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش ادوارد براون، لندن، 1910 م؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، برلین، 1844 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960 م؛ صادقی، علیاشرف، «شروینیان یا عشقنامۀ <شروین دشتبی> و شروهسرایی»، یادنامۀ دکتر احمد تفضلی، به کوشش علیاشرف صادقی، تهران، 1379 ش؛ صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، تهران، 1352 ش؛ فرهنگ، امیرحسین، «نخستین مستشار فرهنگی ایران در دیار غرب»، آموزش و پرورش، تهران، 1343 ش، شم 5؛ گلریز، محمدعلی، مینودر یا بابالجنة قزوین، تهران، 1337 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ مینوی، مجتبى، «یکی از فارسیات ابونواس»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1333 ش، س1، شم 3؛ نیز:
Justi, F., Iranisches Namenbuch, Hildesheim, 1963.
یاسمین مجتهدپور
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید