شایست ناشایست
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 14 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257880/شایست-ناشایست
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
شایِسْتْ ناشایِسْت، رسالهای در زمینۀ مهمترین مباحث فقهی زردشتی رایج در دورۀ ساسانیان به زبان فارسی میانه. متن اصلی که به خط و زبان پهلوی است، هیچ نامی ندارد. دو واژۀ «شایست» (پهلوی: šāyist) و «ناشایست» (پهلوی: nē-šāyist) بارها در سراسر کتاب تکرار شده است. این اصطلاح در روایات و متون زردشتی مانند روایات داراب هرمزدیار (2 / 159، 382) و صد در نثر و صد در بندهش (ص 69) به معنی «شرعی و غیرشرعی» یا به اصطلاح پهلوی «خوب و ناخوب» آمده است؛ ازاینرو، پژوهشگران بر این باورند که موبدان پارسی در سدۀ 13 ق / 19 م، نام «شایست ناشایست» را با توجه به معنای این اصطلاح در روایات زردشتی برای این کتاب برگزیدهاند (مزداپور، مقدمه بر ... ، 7).نام نویسنده یا نویسندگان کتاب و نیز زمان نگارش آن آشکار نیست. با توجه به اینکه در کتاب ذکری از دین اسلام و فاتحان عرب نیامده، و حتى در فصل 6، بند 7 که به پیروان دینهای دیگر ــ زندیقان (مانویان)، یهودیان و ترسایان ــ اشاره شده است، نامی از اسلام نیست، و نیز با استنادات درونمتنی دیگر، پژوهشگران زمان نگارش کتاب را حدوداً بعد از عهد خسرو انوشیروان دانستهاند (وست، lxiv-lxv).فصلبندی کنونی کتاب شایست ناشایست پیشنهاد ادوارد وست است و پژوهشگرانی که پس از وی متن این کتاب را تصحیح و ترجمه کردهاند، این تقسیمبندی را بههمینترتیب پذیرفتهاند. موضوعی که بیش از همه در کتاب شایست ناشایست به آن پرداخته شده، مسئلۀ نجاست (پهلوی: rēmanīh) یا آلودگی مربوط به جسد درگذشتگان (پهلوی: nasā)، چگونگی حمل جسد به دخمه، سگدیدکردن جسد، و زدودن آلودگی آن از جهان زندگان است (ص 8-42، 124-125، 133). این باورها و آیینها با تغییراتی پس از ساسانیان باقی ماند و به دورۀ کنونی رسید، اما در حدود سالهای 1315-1335 ش، بهتدریج دخمهگذاری در تهران، کرمان و یزد منسوخ شد (مزداپور، «تداوم ... »، 156). روش حمل جسد درگذشتگان و آداب مربوط به آن در شایست ناشایست شباهتهایی با این مطالب در وندیداد دارد (نک : ه د، دخمه). سگدیدکردن جسد تا حدود 60 سال پیش در ایران انجام میشد، بهاینترتیب که قطعهای نان را بر سینۀ مرده میگذاشتند؛ اگر سگ به جسد نزدیک میشد و آن را برمیداشت، شخص را مرده میدانستند (مزداپور، همان، 157). در سنت زردشتی، بهجز نسا یا جسد که شدیدترین آلودگی را ایجاد میکند، «هِدر» یا «هِخر» (پهلوی: hihr)، یعنی مو، ناخن، خون یا هر پلیدی دیگری که از تن زندگان جدا میشود نیز سبب آلودگی است (نک : اوشیدری، 488). در بخشهای مختلف شایست ناشایست احکام مربوط به این نوع آلودگی آمده، و ازجمله در فصل 3 از حیض (پهلوی: daštān) و احکام رفتار با آن سخن رفته است. این احکام، بهویژه امروزه، با توجه به شرایط زندگی شهرنشینی بسیار تغییر کرده و تقریباً فراموش شده است (نک : مزداپور، همان، 161-163).همچنین، از دیگر آیینهای دینی مانند یزش، گاهنبار، برشنوم، سدوش و جز آن در کتاب شایست ناشایست بارها نام برده شده، و گاه به جزئیاتی از مراسم مربوط به آنها نیز اشاره شده است. نام برخی از این آیینها اکنون شناخته نیست و رسومی فراموششده محسوب میگردند. بـرای نمونه (ص 121)، نـام چند رسم قدیمی به این ترتیب آمـده است: «یکـی اینکه در [روزهای] فروردیـان، خشنومنِ دُرون بنهاده (= وقف و معین)، و [نیز] گاهنبار و نونابر و سدوش و دُرونهوم و دیگر [نیایشهای] اردافِرَوَرد را باید برگزار کنند، و اگر [این ستایشها را] نکنند، در هیچ چاشتهای جایز نیست». «سدوش» و «روزه» که در شایست و ناشایست برای درگذشتگان سفارش شده است (ص 153) و همۀ رسومی که در فصل 17، بند 5 (ص 226) نام برده شدهاند، امروزه برای درگذشتگان برگزار میشود؛ این رسوم به این ترتیباند: «روز چهارم، یزشن اردافرورد بایـد کرد، و پس [مراسم] دهروزه و مـاه و پس سال و مـاهِ نخست [پس از سال] را [بایـد برگـزار کـرد]؛ با [محاسبۀ] سی روز راست (= کامل) [در هر ماه]، سال را [هرساله] در روزگار (= روز درگذشت) خویش» (نیز نک : آذرگشسب، آیین کفنودفن ... ، 48- 59؛ گشتاسب، «ستوش ... »، 101-103). یشتن 3 «درون» در شب سوم، «یکی [برای] رشن [و] اشتاد؛ دودیگر [برای] وایِ به؛ سدیگر [برای] اردافرورد»، و خیرات جامه یا «اشوداد» (شایست ... ، همانجا)، اعمالی است که با همین ترتیب، زردشتیان یزد و کرمان به جای میآورند و آنها را به نام مراسم «یشت شبگیره» یا «اشوداد» میشناسند (گشتاسب، «بررسی ... »، 131-133). در 3 روز اولِ پس از درگذشت، خانواده و بستگان متوفا نباید گوشت بخورند (نک : ص 225). این رسم امروزه نیز رعایت میشود. خوردنیهایی که در این 3 روز بر سفرۀ آیینی درگذشتگان میگذارند، باید خوردنیهای غیرگوشتی مانند حلوا سفید، حلوا شکر، حلوا سِن، دونار، سیروسداب و قبولی (غذایی که از برنج و باقلا تهیه میشود) باشد (نک : سروشیان، 632- 639). کشتن گوسفند در روز چهارم که در شایست ناشایست (ص 226) جایز دانسته شده، امروزه بهندرت انجام میشود. اصطلاح پهلوی برای خرجدادن و برگزارکردن مهمانی بهمناسبت درگذشت کسی، uzēnag kardan (= هزینهکردن) است (ص 134) که هم اصطلاح و هم رسم آن هنوز رایج است.در بخشی از کتاب به 6 «یزش» اشاره شده که بهجایآوردن آنها واجب بوده است و در صورت کوتاهی در انجام آنها، اصطلاحاً «گناه به پل میشد»، یعنی اگر جبران نمیشد، فرد گناهکار نمیتوانست از «پل چینوت» یا صراط عبور کند (ص 162-163). این 6 یزش عبارتاند از: گاهنبار، رپیتوین، سدوش، فروردیگان، نیایش خورشید 3 بار در روز و نیایش ماه 3 بار در ماه. از این 6 رسم، تنها رسم رپیتوین حدود 50 سال است که برگزار نمیشود و بقیۀ رسوم، بهویژه «گاهنبار»، «سدوش»، «مراسم درگذشتگان» و «فروردیگان» که زردشتیان در گویش بهدینی آن را pεnji-y mas (= پنجۀ بزرگ) یا گاهنبار پنجه (مزداپور، واژهنامه ... ، 1 / 532) نیز مینامند، از رسوم مهم و اصلی ایشان است.در شایست ناشایست بارها به آیین برشنوم، یعنی غسل آیینی که با شستوشوی تکتک اندامهای بدن همراه است، اشاره شده، و جزئیاتی دربارۀ آیینهای آن (ص 159-162) آمده است. رسم برشنوم در ایران تا حدود سال 1330 ش، به دو شیوۀ «نُشوه» (= نُهشبه) و «سیشور» (= 30 بار شستوشو) در جایی به نام «نشوهخانه» انجام میشده، اما مدتها ست که فراموش گردیده است (نک : مزداپور، «تداوم»، 167؛ بویس، 110-138).در شایست ناشایست از آیینهای دیگری نیز به این شرح سخن رفته است: مراقبت از آتش و روشن نگاهداشتن آن در خانه (ص 91، 122، 152، 155)، برگزاری یزش در آتشکده (ص 112)، اهمیت وقفنهادن (همانجا)، بدون کفش راهنرفتن (ص 125) و نکشتنِ بیقاعدۀ گوسفند و حیوانات دیگر (ص 123، 124). با دستِ «ناشسته» (پهلوی: awāb šust) یا «شبین» (پهلوی: šabīg) خوراکنخوردن (ص 90، 113) از آداب مهم و در ادامۀ رعایت آیینهای مفصل تطهیر و پاکی بـود که تأکید بر آن تا امروز باقی مانده است. اصطلاح «شْوین» (گویش بهدینان: švin) هنوز در میان زردشتیان یزد زنده است و صفتِ دست و رویی است که پس از برخاستن از خواب شبانه هنوز شسته نشده است (نک : مزداپور، یادداشتها ... ، 92، یادداشت 2).براساس فصل 3، بند 35 کتاب شایست ناشایست، زنان نیز میتوانستند در جایگاه «زوت»، برگزارکنندۀ اصلی مراسم گاهنبار و یزش باشند (ص 133). این فصل نشان از آن دارد که حداقل در دورۀ ساسانیان که این احکام نوشته میشد، زنان نیز میتوانستند به مقام موبدی برسند و حتى در جایگاه زوت و موبد اصلیِ مراسم، آیینهای یزش و گاهنبار را برگزار کنند. از این رسم در دورۀ پس از اسلام خبری در دست نیست، اما پس از وقفهای طولانی، در اسفند 1389، برای نخستینبار 8 تن از زنان زردشتی ایران به مقام موبدی رسیدند و دوباره این رسم کهن زنده شد. درجات گناه و تاوان آنها موضوع مهم دیگری است که در فصلهای 1، 11 و 16 کتاب دربارۀ آنها سخن به میان میآید (برای جزئیات آن، نک : ص 97؛ نیز نک : مزداپور، همان، 105، یادداشت 5). آنچه دربارۀ مشخصات کُشتی و سدره، کمربند و لباس آیینی زردشتیان، در فصلهای 4 (ص 71-74) و 10 (ص 121-134) شایست ناشایست آمده است، امروزه نیز کموبیش بر جای است و کودکان را از هفت تا پانزدهسالگی «سدرهپوش» میکنند (آذرگشسب، آیین سدره ... ، 21؛ نیز نک : ه د، کستی؛ زردشتیان). اهمیت و ارجمندی خواندن «اَشِم وُهو» و «یتااَهو وَئیرو / اَهو نور» (نک : یسنا، 27: 13-14) بارها در شایست ناشایست مورد تأکید قرار گرفته است. در فصل 19 کتاب، در 15 بند، دفعات خواندن ذکر «اهو نور» در شرایط مختلف آمده است؛ برای نمونه: «نُه [اهونور را] کسی که بـرای کاشتن غله رود، همی ازاینروی باید بگوید که غله در نُه ماه رسیده میشود» (ص 239). در بخشهای دیگر کتاب نیز به تأثیر این دو دعا اشاره شده است (برای نمونه، نک : ص 129، 158، 159، 164). رسم خواندن دو دعای «اشم وهو» و «یتااهو وئیرو» در شرایط مختلف یا به جای نیایشهای بلندتر، در دیگر متون پهلوی و فارسی زردشتی نیز بارها آمده (برای نمونه، نک : روایت ... ، 240، 278- 279؛ داراب، 1 / 16-17؛ صد ... ، 55-56، 96)، و در سنت زندۀ زردشتی نیز رایج است؛ مثلاً هنگام مرگِ یکی از بستگان، به جای نیایشهای دیگر مانند اوستای طعامخوردن، یک بار اشم وهو خوانده میشود (مزداپور، «تداوم»، 156، 166). در آیینهای دینی نیز کسانی که در مراسم حضور دارند، به جای نیایشهایی که موبد میخواند و برای «همبهرهشدن» با ثواب آنها، در پایان مراسم، 13 بار اشم وهو و 21 بار یتااهو میخوانند.در این کتاب تقریباً مطلبی یافت نمیشود که با آداب و آیینهای دینی بیارتباط باشد. آنچه تاکنون بدان اشاره شد، مستقیماً به برگزاری مراسم و رفتارهای آیینی مربوط بود. در فصول 13، 15 و 20-23، اگرچه مستقیماً به آیین و رسمی اشاره نمیشود، مطالبی میآید که غیرمستقیم با آیینهای دینی ارتباط دارد. در فصل 13 که «چم گاهان» نام دارد، علت برگزاری یزش و خواندن بخشهای مختلف اوستا توضیح داده میشود؛ مثلاً یسن چهلم که با āhū aṭ paitī آغاز میشود، 4 بند شعر است و برای ارجمندی 4 چیز، یعنی آب، زمین، گیاه و گوسفند خوانده میشود (ص 184). فصل 15 دربارۀ 7 امشاسپند و نمادهای مادی آنان است. موضوع این فصل آن است که چون امشاسپندان مینوییاند و انسان به آنها دسترسی ندارد، اگر پرهیز و مراقبت از 7 آفریدۀ مادی خداوند، یعنی انسان پارسا، چهارپایان، آتش، فلز، زمین، آب و گیاه را بیاموزد، درواقع، پرهیز و مراقبت از 7 امشاسپند را که موکل بر این آفریدگاناند، انجام داده است. فصل 20 کتاب مشتمل بر اندرزهایی دینی، و فصل 21 دربارۀ اندازۀ سایه در ماههای مختلف سال و ارتباط آن با اوقات مختلف روز (هاون، رپیتوین، اُزیرن) است. در فصلهای 22 و 23 که دربارۀ امشاسپندان و ایزدان است، نخست از آیفتها و موهبتهای هریک از این ایزدان برای انسان، و سپس از صفات و ویژگیهای معنوی آنها سخن به میان آمده است.
آذرگشسب، اردشیر، آیین سدرهپوشی زرتشتیان، تهران، 1345 ش؛ همو، آیین كفنودفن زرتشتیان، تهران، 1348 ش؛ اوشیدری، جهانگیر، دانشنامۀ مزدیسنا، تهران، 1371 ش؛ داراب هرمزدیار، روایات، به کوشش رستم اونوالا، بمبئی، 1923 م؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1390 ش؛ سروشیان، مهوش، «خوراكهای آیینی و سنتی زرتشتیان در ایران»، سروش پیر مغان، به كوشش كتایون مزداپور، تهران، 1381 ش؛ شایست ناشایست، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369 ش؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ گشتاسب، فرزانه، «بررسی چند واژۀ آیینی در آدابورسوم دین مزدیسنی»، مجلۀ انسانشناسی، تهران، 1390 ش، س 9، شم 15؛ همو، «ستوش در متون فارسی میانه و آیینهای زرتشتی»، زبانشناخت، تهران، 1389 ش، س 1، شم 2؛ مزداپور، کتایون، «تداوم آداب کهن در رسمهای معاصر زرتشتیان در ایران»، فرهنگ، تهران، 1383 ش، س 17، شم 1-2؛ همو، مقدمه بر شایست ناشایست (هم )؛ همو، واژهنامۀ گویش بهدینان شهر یزد، تهران، 1374 ش؛ همو، یادداشتها بر شایست ناشایست (هم )؛ یسنا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1356 ش؛ نیز:
Boyce, M., A Persian Stronghold of Zoroastrianism, Oxford, 1977; West, E. W., introd. and tr. Pahlavi Texts, The Sacred Books of the East, ed. F. M. Müller, Delhi, 1970, vol. V.
فرزانه گشتاسب
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید