شاه پریان، زیارتگاه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 13 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257848/شاه-پریان،-زیارتگاه
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
5
شاهِ پَریان، زیارَتْگاه، شاه پریان با تلفظ بومی «شاپریون»، شخصیتی مقدس و نیز زیارتگاهی در شمال غربی استان هرمزگان. موقعیت جادهای این مکان به این شرح است که در جادۀ سیرجان به بندرعباس، درست بعد از حاجیآباد، جادۀ داراب (استان فارس) جدا میشود؛ در این مسیر، بعد از دوراهی «گَهکُم»، نزدیک به خط مرزی استان فارس، جادهای خاکی وجود دارد که بعد از طی حدود 3-4 کمـ ، به پهنهای وسیع از زمینهای هموار و شورهزار میرسد که رودخانهای خاموش و گلآلود در آنجا روان است. در اطراف رودخانه، درختان گز و بوتههای سمسیل پراکنده است. نزدیک به این رودخانه، در کنار رودخانۀ خشکیدۀ دیگری، زیارتگاه شاه پریان واقع شده است. در استان هرمزگان، 3 زیارتگاه شاه پریان وجود دارد که بارگاه شاه پریان نزدیک روستای «سید جوزر» حاجیآباد یکی از آنها ست که از شهرت و آوازۀ بیشتری در ایران برخوردار است. این بارگاه در مجاورت استان فارس قرار گرفته است و زائرانی از 3 استان هرمزگان، فارس و کرمان و حتى دیگر مناطق به زیارت آن میروند؛ بیشترین مراجعهکننده و برپاکنندۀ آداب زیارت شاه پریان، از گذشته تا زمان حال، اهالی شهرستان سیرجان از استان کرمان بودهاند، بهویژه عشایر سیرجان که در کوچهای خود، هم با حاجیآباد هرمزگان و هم با سرزمینهای استان فارس همجواری داشتهاند. برخلاف دیگر سفرهای زیارتی که زائران علاقۀ زیادی برای نقل خاطرات سفر خود دارند، مردم استثنائاً در نقل ماجرای زیارت شاه پریان بسیار احتیاط، و سعی میکنند سفرشان را برای کسی تعریف نکنند، مگر بهصورت گمنام برای کسیکه آنها را نمیشناسد. این موضوع به این سبب است که بیشتر سفرهای زیارتی به شاه پریان برای شفای حالتهای روانی و جنون یا سردردهای شدید و حملههای عصبی است. زنی جوان نقل میکند: «من دو سال حالم دست خودم نبود. هیچچیز نمیفهمیدم. شوهرم را نمیشناختم. بچهام را نمیشناختم. من را عروس کرده بودند [به] کرمان. شوهرم معتاد بود. اولش بین ما دعوا بود، بعد حالم بد شد و زد به سرم. جنونزده شدم. من که یادم نیست. اینها را به من تعریف کردهاند. یک کارهایی میکردهام که الان خجالت میکشم بگویم؛ مثلاً بدون لباس، بدون روسری میرفتم توی خیابان. میدویدند من را میگرفتند، میآوردند توی خانه، من را میبستند». این زن اضافه میکند: «دو تا بچه داشتم. هیچچیز از آن دو سال جنون یادم نمیآید. بچههایم را نمیشناختم. بعد از دو سال، من را آورده بودند شاه پریان، بسته بودند. میگویند شب حالم خیلی بدتر شده بود و هرچه به دهنم میآمد، میگفتم. فقط این را یادم هست که دو تا مار بزرگ دیدم، توی سقف؛ آمدند از آردها بخورند. من مارها را که دیدم، یکباره سرم را چرخاندم و اقوامم را دیدم کنارم. گفتم: <من اینجا چه کار میکنم؟ شوهر من کجا ست؟ من را ببرید پیش بچههایم>. شاه پریان من را شفا داد؛ من را برگرداند». باور منحصربهفرد دربارۀ شاه پریان، نسبت به بقیۀ قدمگاهها، در میان مردم سیرجان این است که شاه پریان و دیگر پریها کوچ میکنند و در پاییز و زمستان از محل بارگاه خود میروند و در بهار و تابستان برمیگردند. ویژگی مشترک کوچ بین پریهای بارگاه و عشایر، تأثیری بسزا در قرابت و زندهنگهداشتن آداب زیارت شاه پریان، در بین عشایر سیرجان، از گذشته تا امروز، داشته است. همچنین، به باور مردم سیرجان، ایام محرم و صفر زمانی مناسب برای زیارت شاه پریان نیست؛ چون آنها برای عزاداری امام حسین (ع) میروند. آنها معتقدند پریها از جنس «خوبان»، و متفاوت از «از ما بهتران» (اجنه)اند و شاه و سرور آنها «شاه پریان» مذکور است؛ بنابراین، آنها به جمع پریها، در این بارگاه باور دارند. در فاصلۀ 300متری از زیارتگاه شاه پریان، بنایی دیگر وجود دارد که بیشتر مردم آن را منتسب به «پدر شاه پریان» میدانند. از آداب زیارتِ شفای شاه پریان این است که بیمار یا مراجعهکنندۀ حاجتخواه را فقط در سهشنبهشب (شبِ چهارشنبه) به معجر مقبرۀ شاه پریان میبندند و برای پریان و شاه پریان مقداری آرد، قاووت (ه م)، خوراکی به نام حلوابریزی، حنا و یا امروزه، شیرینی آردی یا حلوا اطراف آن میگذارند. مردم بر این باورند که در صورت برآوردهشدن حاجت و شفای بیمار، یا تغییری در آردها و قاووت ایجاد میشود و یا دو مار به سراغ این مواد خوراکی میآیند؛ مشاهدۀ مار از سوی شماری از شفایافتگان گزارش شده است (نک : مطالب پیشین). جز بیماران روحی، زائرانی هم برای شفای نازایی و بختگشایی دختران مسن به این زیارتگاه مراجعه میکنند. از اوایل شب، زن و مرد و جوان و کودک به پای ضریح یا معجر شاه پریان نشستهاند؛ برخی را نیز با طنابهایی بستهاند که بیشتر آنها اوضاعی وخیمتر دارند. جوان تنومندی از سردرد مدام تا صبح با بیتابی زیر لب زمزمه میکند. کاسهها و ظروفی متفاوت دورتادور ضریح، در بالا و پایین آن چیده شده است و داخلشان قاووت، حلوا، آرد و دیگر خوراکیهای بهصورت پودر است. هرچه به نیمهشب نزدیکتر میشویم، التهاب درونی مراجعهکنندگان بیشتر میشود و تا صبح دخیل میبندند. همراهان و خانوادههای بسیاری هم بیرون بارگاه زیر آسمان شب خواب و بیدارند و هرازگاهی، سری به حاجتخواهان خود در داخل بارگاه میزنند؛ آنها مدام در مورد برحقبودن شاه پریان با یکدیگر گفتوگو میکنند. همهچیز در محاصرۀ تاریکی بیانتهای «دشت گلهگاه» دهستان طارم از توابع بخش مرکزی شهرستان حاجیآباد در استان هرمزگان قرار دارد. زنی 70ساله از اهالی سیرجان میگوید که پس از ازدواج، هربار که زایمان میکرده، پس از مدتی کوتاه، نوزادش میمرده است؛ تا اینکه به زیارت «شاه پریون» میروند و شب مقداری قاووت در زیارتگاه میگذارند و خود نیز بیرون از بارگاه میخوابند. صبح، بعد از بیدارشدن، میبینند که قاووت دست خورده است. هنگام بازگشت، در بین راه، زیر نخلی استراحت میکنند. شوهرش مدتی کوتاه میخوابد و زنی چادری که صورتش را پوشانده بوده است، به خوابش میآید. زن دو پسر در بغل داشته است: یکی زشت و لاغر، و دیگری چاق و خوشگل؛ او پسرها را به مرد نشان میدهد و میگوید: کدام را میخواهی؟ مرد نیز میگوید: حالا که میخواهی بدهی، همان چاق و خوشگل را بده. زن چادری هم نوزاد را میدهد و میگوید: «بیا! این علیشاه باشه مال تو». چندی پس از آن، همسر مرد پسری به دنیا میآورد که نامش را علیشاه میگذارند. بار دیگر خود زن خواب میبیند که اسبی زیبا در خانهاش میبندند و میگویند: این هم مال تو؛ و او پس از آن، پسری دیگر به دنیا میآورد. به باور مردم، از هنگام حرکت به سوی زیارتگاه شاه پریان تا زمان بازگشت، زائر نباید «بسمالله» بر زبان بیاورد و همچنین، آهن و اشیاء فلزی نباید همراه داشته باشد، زیرا این موارد سبب ناراحتی پریان میشود؛ ازاینرو، در محل زیارتگاه، مردم نماز هم نمیخوانند. نشانههای برآوردهشدن حاجت زائران اشکالی متفاوت دارد که در میان آنها این 4 نوع برجستهتر است: نخست، دستخوردن قاووت؛ دوم، دیدن مار؛ سوم، خوابدیدن؛ چهارم، که بسیار نیز منحصربهفرد است، پیداکردن شیئی فلزی در ناحیۀ غربی زیارتگاه. ازاینرو، زائرانی که سهشنبهشب را آنجا به سر بردهاند، چنانچه نشانهای دال بر حاجتروایی نیافته باشند، صبح روز چهارشنبه در بیابانهای پیرامون زیارتگاه، گاه تا چند کیلومتر دورتر، پراکنده میشوند و به دنبال شیئی فلزی میگردند. یکی از زنان زائر که از سیرجان آمده بود، میگفت: چند سال پیش هم برای حاجترواشدن دخترم، که بچهدار نمیشد، به اینجا آمدیم. صبح که بیدار شدیم، از آنهمه جمعیت، فقط دختر من یک قطعه فلز پیدا کرد؛ شاه پریون برایش گذاشته بود. خدا را شکر، دخترم همان سال بچهدار شد. حالا نیز عروسم را آوردهام. کنار زیارتگاه، امکاناتی تعبیه شده است تا زائران بتوانند بهراحتی گوسفند یا بزی را که نذر کردهاند، ذبح کنند، و پوست بکنند. امروزه، ادارۀ اوقاف نام این زیارتگاه را به امامزاده ابراهیم، از نوادگان امام موسى کاظم (ع)، تغییر داده است. طی چند سال اخیر نیز شبهای جمعه در آنجا مراسم نماز جماعت به امامت یک روحانی برگزار میشود. همچنین در 1386 ش، ادارۀ اوقافْ گنبد خشتوگلی و سفیدرنگ زیارتگاه را تخریب کرد و بنایی سیمانی با تیرآهن بهجای آن ساخت؛ معجر چوبی آن را نیز برداشت و بهجای آن معجری فلزی گذاشت. بهرغم این، مردمی که با آداب زیارت شاه پریان آشنایی بیشتری دارند، همچنان این آداب، ازجمله بسمالله نگفتن و همراهنداشتن فلز را رعایت میکنند (شول افشارزاده). افزونبر این زیارتگاه، زیارتگاهی دیگر به نام دختر شاه پریان در بندرعباس هست که دارای حیاطی است که چند درخت کهنسال در آن قرار دارد. به باور مردم، اینجا قدمگاه دختر شاه پریان است. از بعدازظهر سهشنبه تا پایان روز چهارشنبه، در زیارتگاه باز است. داخل محوطه، اتاقکی است که در آن گنبد یا بقعهمانندی وجود دارد که همان محل متبرک شاه پریان است. در کنار دیوار شرقی حیاط، یک درخت کهور، و کنار آن، جایی برای روشنکردن شمع زائران وجود دارد. برخی از مردم بر این باورند که شاه پریان همان حضرت سلیمان (ه م) است. کسانی که جنزده میشوند یا چیزی گم میکنند، به این زیارتگاه میآیند؛ آنها نخست بقعه را طواف، و سپس نذر میکنند و پارچهای گره میزنند؛ چنانچه حاجتروا شوند، یک هفته بعد میآیند و نذرشان را ادا میکنند. داخل اتاقک، پنجهای وجود دارد که در پارچهای سبز پیچیده شده است. زائران به نیت شفایافتن آن را به سر و صورت خود میکشند. مانند بسیاری از زیارتگاههای جنوب، یک قطعه سنگ شفا نیز داخل اتاقک است که زائران به دست و سر و پا میکشند (نک : ه د، خضر). در روستای شاهمردی، از توابع میناب، نیز زیارتگاهی به نام «شاه دخترون» وجود دارد که سنگچینی مدور و نعلاسبی است. دخترانی که عروس میشوند، شب عروسی یا یک شب پیش از آن، به قصد زیارت به این محل میآیند و طلب خوشبختی میکنند (جعفری).
جعفری، حمید، یادداشتهای منتشرنشده؛ شول افشارزاده، مجتبى، تحقیقات میدانی.
مجتبى شول افشارزاده
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید