شال اندازی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 1 آذر 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/257824/شالاندازی
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
شالْاَنْدازی، رسمی کهن برای درخواست هدیه، خواستگاری و نامزدبازی. این سنت عمدتاً در شب چهارشنبهسوری، شب عید نوروز یا شب قبل از آن، و شب یلدا برگزار میشود. دهخدا برگزاری شالافکنی در چهارشنبهسوری (ه م) را چنین آورده است: «عملی که کودکان همسایه در چهارشنبهسوری کنند و آن این است که شالی یا طنابی از باجۀ خانۀ همسایه آویزند و صاحبخانه چیزی در آن ببندد و بالا فرستد کودک را» ( لغتنامه ... ). ممکن است شالانداختن از بام خانه در شبهای چهارشنبهسوری، از جشن «فروردگان» باقی مانده باشد (نک : فرهوشی، گنجینه ... ، 10-11)؛ چنانکه زردشتیان در زمان فروردگان به مدت 5 روز، بر بام خانهها برای ارواح مردگان خود غذا و نوشیدنی میگذاشتند (بیرونی، 256). سنت شالاندازی بیشتر در مناطق غربی و شمال غربی ایران معمول است و با تفاوتهای اندکی در شهرهای مختلف اجرا میشود. در روستاهای اطراف اورمیه، بچهها و جوانان دستمالی را به نخی میبندند و آن را از روزنۀ اتاق به درون خانه میاندازند؛ صاحبخانه بادام، تخممرغ رنگشده یا پول داخل دستمال میگذارد و میگوید: «بکش، خدا مرادت را بدهد». در سلماس چنین است که پس از مراسم چهارشنبهسوری، جوانان بر بام همسایگان و خویشاوندان خود میروند و دستمال بزرگی از پنجره به درون خانه آویزان میکنند و صاحبخانه آن را از آجیل و میوه انباشته میکند (شعبانی، 35). در تکاب آذربایجان غربی، یکی از اصول این مراسم ناشناسماندن شالاندازها ست و اگر صاحبخانه برای شناخت آنها کنجکاوی کند، باید هدیۀ ارزندهای در شال قرار دهد (رجبی، 56). رسم شالاندازی در بیشتر روستاهای مناطق کوهپایهای و کوهستانی گیلان نیز رایج بود. 2-3 نوجوان در شب چهارشنبهسوری، لنگهای جوراب پشمی را به بندی محکم و بلند میبستند و آن را از بالای دریچۀ بام یا پنجره به داخل اتاق نشیمن میانداختند و اهالی خانه با دیدن جوراب (شال)، هدایایی ازقبیل تخممرغ، نخود و کشمش، و آجیل خانگی در آن میریختند. درنهایت دوستانی که در شالاندازی همراه بودند، هدایا را میان خود تقسیم میکردند (بشرا، 83-84). در شب چهارشنبهسوری، نوجوانان همدانی از پشتبامها به راه میافتادند و با آویزانکردن شال بلندی از سقف خانهها میگفتند: «تُخ، تُخ»، یعنی تخممرغ، و بدین وسیله تخممرغ جمعآوری میکردند (قبادی، 29). در روستای کنارۀ مرودشت فارس، رسم است که جوانان در شب چهارشنبهسوری، تکهای پارچه برداشته و طوری وارد خانهها میشوند که صاحبخانه آنها را نبیند؛ آنگاه در اتاق را کمی باز میکنند و پارچه را داخل میاندازند. صاحبخانه هم مقداری شیرینی یا میوه یا پول در پارچه میگذارد و از اتاق بیرون میاندازد (فقیری، 127). در کردستان، مراسم شالاندازی بیشتر در شب عید نوروز (ه م) و پایان مراسم آتشبازی انجام میشود. نوجوانان و جوانان شال مخصوصی را که بر روی لباسهای محلی کردی به دور کمر میپیچند و 5-6 متر طول دارد، از روزنۀ خانهها آویزان میکنند و به این وسیله، درخواست هدیۀ نوروزی میکنند و با صدای بلند میخوانند: «(شال) آویخته و آویزان (است)؛ پسرتان داماد باد؛ چیزی برای ما در تابه بیندازید». این شال را در زبان کردی «پشتوین»، و هدایایی را که در آن میریزند، «ناوشالانه» میگویند (کیوان، 111-112). در حومۀ بیجار، صاحبخانهها بهجز هدیه، گاه جوراب پشمی که از کارهای دستی محل است، به انتهای شال میبندند و میگویند: «بالا بکش، خداوند مرادت دهد». گاه گروهی از جوانان این رسم را به شیوۀ دیگری انجام میدهند، بدین ترتیب که ظرفی بزرگ و فلزی، یا یک زنبیل و سطلی را طوری به چند رشته طناب میبندند که بهصورت نیمهای از یک ترازو درمیآید، سپس فانوسی در وسط ظرف قرار میدهند و بهمنظور حفظ تعادل، مقداری گندم در اطراف آن میریزند و همچنین سرمهدان، شانه، آینه و گاه مقداری سبزی را در کنار فانوس میگذارند. محتویات این ظرف، بهخصوص چراغ، صاحبخانه را متوجه میکند که طالبان هدیه جواناند، نه خردسال؛ بنابراین لازم میداند که هدایای بهتری برای آنان بگذارد. پس از آویزانشدن ظرف، زنان و دختران در صورت تمایل با شانهای که در داخل زنبیل است، موی خود را در برابر آینه و در نور فانوس شانه میکنند یا به ابرو و چشم خود سرمه میکشند. در بعضی روستاها، به جای یک ظرف، دو ظرف را به چند طناب میبندند و بهصورت ترازویی درمیآورند. در یک کفۀ ترازو موارد ذکرشده و در کفۀ دیگر آن، مقداری سبزی، سنجد، نان و نمک میگذارند. در هر خانه، پس از روبهروشدن با این ترازوی مخصوص، کمی از نان و نمک را میخورند، سپس ضمن نگاهکردن به آینه، محتویات دو کفۀ ترازو را در یک کفه میگذارند و در کفۀ خالی هدیۀ نوروزی قرار میدهند. هرگاه اعضای خانوادهای خوابیده باشند، کودکان و جوانان در پشتبام خانۀ آنان به پایکوبی و رقص چوبی میپردازند و با بیدارکردن آنان، هدیۀ خود را دریافت میکنند. در برخی از روستاها، برای تفریح، گاه صاحبان خانه مقداری خاروخاشاک یا گربهای را به شال بسته، یا قسمتی از انتهای شال را آتش میزنند. در مراسم شالاندازی که در دهستانها و بخشها و حتى برخی شهرهای کردستان انجام میشود، هدیهدهندگان نباید دربارۀ هویت صاحبان شال سؤال، یا بر شناسایی آنها اصرار کنند (همو، 114-117). کسانی که برای مزاح، شال را آتش میزدند، پس از آن با دادن هدیه کار خود را جبران میکردند. در بعضی روستاهای کردستان معمول بود که جوانان پس از شالاندازی میگفتند: «امشب شب شادمانی و همکاری است؛ چیزی توی این کیسه بگذارید» (نک : پرنیان، 231-232). در بعضی مناطق نیز رسم «کلاوروچن» برگزار میشد و در آن معمولاً جوانان کلاه یا ظرفی را به شال میبستند و از روزنۀ پشتبامها آویزان میکردند (شمس، 120). «شالنازونی» در گویش روستاهای شهرستان الیگودرز، به معنی شالاندازی است که در شب قبل از عید نوروز انجام میشود. جوانان در این شب، پس از آویختن شال دم میگیرند: «تو ... تو ... تو ... »، که نوعی درخواست هدیه است، یعنی «در پر شال یا توی شال چیزی بگذار و بفرست»؛ در بیشتر روستاها، لای شال تخممرغ میگذارند. بچهها با مجموع این تخممرغها بازی «سرتاته»، که همان تخممرغبازی است، انجام میدهند (عسکریعالم، 4 / 401؛ نیز نک : ه د، تخممرغبازی). در بروجرد و نواحی اطراف آن، این آیین به «شالدورکی» مشهور است. در شب نوروز (ه م)، بچههای روستا با شال یا روسری بزرگی که زنان روستایی برای سربند به کار میبرند، به پشتبامها میرفتند و درحالیکه خود را پنهان میکردند، میخواندند: «امشب اول بهار است، خیر در خانهات ببارد، زنت دو پسر بزاید، نون و پنیر و شیره، بزرگ خانهات نمیرد». صاحبخانه هم مقداری خوراکی در آن میگذاشت، شال را تکان میداد و میگفت: «یا علی بکش بالا». گاه بعضیها به شوخی پوست میوه و آجیل یا تکهسنگی را به شال میبستند و بالا میفرستادند. اگر بچهها زودرنج و اهل قهر بودند، وظیفۀ صاحبخانه بود که از آنها دلجویی کند، وگرنه هجویهای را دستهجمعی میخواندند: «امشب اول قاهاره (بزرگترین شب سال)، خیر و برکت در خانهات نبارد، نان و پنیر و حلوا در خانهات باشد (حلوای مرگ)، بزرگ خانهات بمیرد» (کرزبر، 266-267). شب یلدا (ه م) فرصت دیگری برای شالاندازی است. در اَنزِهای فیروزکوه، به شب یلدا «شالهشو» میگویند. جوانان محل در این شب یک دستمال نسبتاً بزرگ را 4 گره میزنند و به سر طنابی میبندند و بر بام خانهها میروند، سپس دستمال را میآویزند و چند لگد به بام خانه میکوبند. صاحبخانه مقداری آجیل و شیرینی در دستمال میگذارد و آن را تکان میدهد. اینچنین صاحب دستمال میفهمد که داخل آن چیزی گذاشتهاند و بالا میکشد. این رسم را دلدادگان و نامزدها بسیار دوست دارند، زیرا فرصتی است که پنهان از دیگران هدایایی بدهند و بگیرند (انجوی، 1 / 38). در لرستان هم شب چله، نوجوانان و جوانان در گروههای 2-3نفری به بام خانهها میروند و با خواندن ترانۀ مخصوص این شب، تقاضای تنقلات و آجیل شب یلدا میکنند: «امشب سردترین شب است، خیر و برکت در خانهات ببارد، نان و پنیر و شیره، پدر و رئیس خانهات نمیره، چیزی بدهید به علی کوچیکه بیاره» (شادابی، 146-147). خواستگاری با رسم شالاندازی از مقدمات عروسیهایی است که باید در نوروز انجام گیرند، زیرا نوروز جشن زایش کیهانی است و پیوندهایی که در این تاریخ اتفاق میافتند، خوشبختی بیشتری به همراه خواهند داشت؛ ازاینرو، در دوران هخامنشیان و ساسانیان، هنگام عروسیها در جشن نوروز بود و امروز هم در میان روستاییان این رسم پابرجا ست (فرهوشی، جهان ... ، 50-51). در آذربایجان، اگر پسر صاحبدستمال دختر صاحبخانه را بخواهد، به گوشۀ شال دستمالی گره میزند. اگر پدر و مادر دختر راضی به دادن دخترشان باشند، گره را باز کرده، به مچ دختر میبندند و اگر راضی نباشند، شیرینی و آجیل در شال میگذارند و برمیگردانند (اشراقی، 14). در منطقۀ تالش، پسری که دختری را میخواست، سعی میکرد زودتر از دیگران برای شالاندازی به خانۀ آن دختر برود، زیرا گاهی صاحبخانه دخترش را با اولین شالانداز نامزد میکرد (میرشکرایی، 457). در شب چهارشنبهسوری (ه م)، در منطقۀ رودبار گیلان، پسران جوان چند دستمال رنگی از تازهعروس محل میگرفتند و آن را در خانۀ دختری که به او علاقه داشتند، پرتاب میکردند. این کار باید طوری صورت میگرفت که اهالی خانه دستمالانداز را نبینند (عباسی، 50-51). در بسیاری از روستاهای استان مرکزی، جوانانی که نامزد دارند، از بام خانۀ دختر شالی را آویزان میکنند و دختران در گوشۀ آن شیرینی و تخمه میگذارند (رفیعزاده، 33). در برخی نقاط کردستان، اگر جوانی که نامزد دارد، از روزنۀ بام خانۀ نامزدش شال بیاویزد و شناخته شود، خانوادۀ نامزد عرقچین یا پیراهن به شال او میبندند (کیوان، 116). در روستاهای اطراف اورمیه، کسانی که نامزد دارند، با شالی که به آن سالماخ میگویند، به پشتبام خانۀ نامزد خود میروند و شال را از روزنۀ اتاق میآویزند و همینکه مادر خانواده میخواهد در شال هدیهای بگذارد، آن را بالا میکشند. با تکرار این عمل مادر متوجه میشود که شالانداز داماد او ست و دستمال را پر از سبزه میکند تا همیشه شاد و خرم باشد. در این شهر و بعضی از روستاهای اطراف آن، دامادها این رسم را با تشریفات بیشتری انجام میدهند، به این ترتیب که جعبهای آراستهشده را بر شالی میبندند و با طناب از روزنی به داخل اتاق میفرستند؛ اگر اتاقها پنجره نداشته باشد، جعبه را پشت در خانه یا اتاق عروس میگذارند و به انتظار پرشدن آن، گوشهای پنهان میشوند (شعبانی، 35). در تاکستان، شب عید داماد شالی را که از پشم گوسفند بافته شده بود و طول تقریبی آن به 3 متر یا بیشتر میرسید، به کمر میبست و به بام خانۀ عروس میرفت و شال را از سوراخ بام میآویخت. در این موقع، مشاجرات لفظی که بیشتر جنبۀ شوخی داشت و غرض از آن کشف هویت شالانداز بود، بین اهل خانه و داماد درمیگرفت و اصل بر این بود که بههیچعنوان نام آویزانکنندۀ شال نباید فاش میشد. درنهایت، اعضای خانه هدایایی را در شال میبستند و به بالا میفرستادند. به این رسم در تاتی، «لوکهویجینه» میگویند (طاهرخانی، 73). در طالقان، جوانی که دختری را دوست دارد، در شب یلدا، جوراب، چادر، گوشواره، النگو یا روسری خوشنقشونگاری را گوشۀ شالی پشمی میبندد و آن را از بام خانۀ دختر میآویزد. اهالی خانه با دیدن شال، اتاق را ترک میکنند و دختر تنها میماند. دختر کمی با پسر حرف میزند و هدایا را از شال باز میکند و به پدر و مادرش میدهد. مادرِ دختر نیز هدیهای مانند کیسۀ توتون یا چپق دانهنشان به ریسمان میبندد و پسر آن را بالا میکشد. اما اگر مادرِ دختر جوان را نپسندیده باشد، یک گیوۀ کهنه یا چیزی در ردیف آن به ریسمان میبندد تا پسر بداند که باید نامزد خود را فراموش کند، و اگر چنین شود، میان دو خانواده کدورت پیش میآید (انجوی، 1 / 46-47). در مازندران، رسم شالاندازی گاه در تیرماهسیزده (ه م) و برای گرفتن هدیه انجام میشود (نک : علامه، 110؛ علمداری، 38- 39؛ کیا، 6).
اشراقی، محمد، آذربایجان آغیز ادبیاتی، تبریز، 1388 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1379 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، جشنها و آیینهای مردم گیلان (آیینهای نوروزی)، رشت، 1385 ش؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1352 ش؛ پرنیان، موسى، فرهنگ عامۀ کرد، کرمانشاه، 1380 ش؛ رجبی همپا، عزیز، «زمستان و نوروز در چراغتپۀ سفلى تکاب آذربایجان غربی»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1387 ش، س 3، شم 10؛ رفیعزاده، فرشته، چارشنبهسوری، تهران، 1382 ش؛ شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرمآباد، 1377 ش؛ شعبانی، رضا، آدابورسوم نوروز، تهران، 1379 ش؛ شمس، اسماعیل، فولکلور و تاریخ کرد، قم، 1393 ش؛ طاهرخانی تاکستانی، روحالله، «آیینهای نوروزی فرهنگ ایرانی با تأکید بر آیینهای نوروزی در تاکستان»، چشمانداز ارتباطات فرهنگی، تهران، 1385 ش، شم 22؛ عباسی، هوشنگ، آیینهای سنتی نوروز در گیلان، رشت، 1392 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1388 ش؛ علامه، صمصامالدین، یادگار فرهنگ آمل، تهران، 1338 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ فرهوشی، بهرام، جهان فروری، تهران، 1388 ش؛ همو، گنجینهای از فرهنگ ایرانزمین، به کوشش هما گرامی، تهران، 1386 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، گوشههایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ قبادی، علیرضا، «نوروز همدانی»، فصلنامۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1386 ش، شم 11؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنیزاده، تهران، 1388 ش؛ کیا، صادق، «ماها»، مجلۀ هنر و مردم، تهران، 1345 ش، شم 45-46؛ کیوان، مصطفى، نوروز در کردستان، تهران، 1349 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ میرشکرایی، محمد، «مردمشناسی و فرهنگ عامه»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3.
گلسا خیراندیش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید