سینه زنی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 1 آذر 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/257811/سینهزنی
سه شنبه 5 فروردین 1404
چاپ شده
5
مراسم سینهزنی در ایزدخواست نیز تا سالهای اخیر چنین بود که قبل و بعد از عاشورا، عزاداران امام حسین (ع) پیش از شروع عزاداری، اشعاری را بهعنوان مقدمه و برای آمادهشدن میخواندند و پس از درآوردن لباس، درحالیکه روی دو زانو مینشستند، میگفتند: بازآمده شورم به سر / بازآمده شورم به سر / بهر امام بحر و بر. نوحهخوان مصرع آخر را از دهان سینهزنان میگرفت و ادامه میداد: اول کلاه خود ز سر / اول کلاه خود ز سر / بردار تو با چشمِ تر / بردار تو با چشم تر. سینهزنان پس از اتمام نوحهخوان، درحالیکه کلاه خود را برمیداشتند، جواب میدادند: بازآمده شورم به سر / بازآمده شورم به سر / بهر امام بحر و بر. سپس نوحهخوان ادامه میداد: خود رِشمهات را باز کن / خود رشمهات را باز کن / خود را به غم دمساز کن / خود را به غم دمساز کن. سینهزنان رشمه (کمربند و شال) را باز میکردند و میگفتند: بازآمده شورم به سر / بازآمده شورم به سر / بهر امام بحر و بر. نوحهخوان مصرع آخر را میگرفت و ادامه میداد: برکن قبا را از تنت / برکن قبا را از تنت / بیرون نما پیراهنت / بیرون نما پیراهنت. سینهزنان درحالیکه قبا و پیراهن را از تن بیرون میآوردند، جواب میدادند: بازآمده شورم به سر / بازآمده شورم به سر / بهر امام بحر و بر. نوحهخوان با شور و حال خاصی و با صدای بلند میخواند: سرباز عزیز زهرا / بایست که عریان باشد / این تازهجوان اکبر / از عشق علیاکبر / بایست که عریان باشد / ریزید لباس از بر / بایست که عریان باشد / سرباز عزیز زهرا / بایست که عریان باشد. پس از مراسم درآوردن لباس، عزاداری و سینهزنی ادامه پیدا میکرد و پیش از پایان سینهزنی، هنگامی که همۀ عزاداران شوری پیدا کرده بودند، نوحهخوان با صدای بلند میگفت: عطشان، و سینهزنان میگفتند: حسین. این نوحه با بیان کلماتی چون عریان، بیکس و غریب از سوی نوحهخوان، و تکرار ذکر حسین از سوی سینهزنان ادامه مییافت (رنجبر، 341-343). پس از اتمام سینهزنی، عزاداران روی زمین مینشستند و سر را به زانو میگذاشتند و نوحهخوان مصیبت و مرثیه را با کلمۀ «آخی» شروع میکرد و در پایان برای مراجع تقلید، علما، مسافران اسلام، فقرا، بیماران، قرضداران و نیز زیارت قبر امام حسین (ع) دعا میکرد و در حال دعاکردن، لباسها را میپوشیدند و فاتحهای میخواندند. پس از خواندن حمد و 3 سوره، چای و سیگار تعارف میکردند و قبل از رفتن به منازل، زیارتنامه میخواندند و یک نفر که از مراسم آینده اطلاع داشت، اعلام میکرد که فردا در چه محل و چه ساعتی مجلس برقرار میشود (همو، 343).در سروستان، همینکه هلال ماه محرم در آسمان پیدا میشود، چند عَلَم سیاه و منقوش را بر پشتبام عمارت میافرازند و طاق مسجد را نیز با پارچههای سیاه میپوشانند. سینهزنی از شب اول محرم شروع میشود. در شبهای اول فقط کودکان سینه میزنند، ولی هرچه روز دهم (عاشورا) نزدیکتر میشود، مراسم پرشکوهتر و جمعیت زیادتر میشود و در شب عاشورا به اوج هیجان و حرارت میرسد. از شب ششم به بعد، همراه سینهزنان ناقارۀ یکلِنگی میزنند (همایونی، 397). سینهزنی این دستهها در محل خودشان، بدون اینکه حرکت کنند، هر شب تا پاسی از شب ادامه دارد. در شبهای تاسوعا و عاشورا، هم از نظر سینهزنی و هم وسایل عزاداری، وضع بهکلی تغییر میکند و کوششی برای بهتر حرکتکردن و بهتر سینهزدن شکل میگیرد. در جلو سینهزنان، بزرگترهای محل چوببهدست حرکت میکنند. کودکان در صف مقدم قرار میگیرند و پیراهنشان را درمیآورند و آن را به دور کمر میبندند؛ مردی آنان را رهبری میکند و نوحه برایشان میخواند. سپس نوبت زنجیرزنان است. پشت سر آنها، دستۀ منسجم با بالاتنۀ عریان میآیند. دستههای هر محله به محلات دیگر میروند و سینهزنی میکنند. ممکن است بهسبب اختلاف بزرگان محل، زدوخوردهایی هم صورت گیرد (همو، 398، 402، 406).در دَوان فارس، سینهزنی از شب هفتم آغاز میشود. معمولاً بعد از تاریکشدن هوا، آنگاه که مردم از صحرا و باغ و کوه بازگشته، استراحت کرده و شام خوردهاند، گروه سنج و دمامزن در محلِ تجمع شروع به نواختن میکنند و ندای گردآمدن اهالی برای اجرای مراسم سینهزنی را سر میدهند و در پی آن مردان و زنان به محل تجمع میروند (لهساییزاده، 122). صبح روز عاشورا، هنگام طلوع خورشید، نیز صدای سنج و دمام در فضای ده طنینانداز میشود. مردم تکتک روانۀ محل تجمع میشوند و کمکم، درحالیکه پیراهنهای خود را از تن خارج میکنند، به صف سینهزنان میپیوندند. پس از انجام سینهزنی در میدان، هیئت آمادۀ حرکت به خانۀ نذرداران روستا میشود. به این منظور هیئت به دستههای کوچک 10-12نفری تقسیم میشود و براساس مسیری که از پیش تعیین شده است، به حرکت درمیآیند. یکـی از نوحههای حرکت عبارت است از: زینب زار گریه کن بهر حسین / آب فرات بسته شد روی حسین (همو، 127).در خور، چوبی است به ارتفاع حدود 25 متر که هر شب فانوس آن را به کمک طناب و قرقرۀ چوبی بالای بیرق برمیکشند. چراغ بیرق که بالا رفت، سیل جمعیت به سوی حسینیه سرازیر میشود. ابتدا مردان وسط حسینیه دو صف روبهروی هم تشکیل میدهند و بندی از دوازدهبند محتشم کاشانی را میخوانند؛ سپس نوحهخوانان، در حال نوحهخواندن، در وسط دو صف راه میروند و مردم، در حال سینهزدن، جواب میدهند. بعد سینهزنها مینشینند و واعظان بر منبر میروند و روضه میخوانند (هنری، مقدمه، 2).در اِلاشت مازندران، در سالهایی که محرم به بهار و تابستان میافتد، عزاداری شوروهیجان بیشتری دارد. شبها، بعد از شام، در جلو دو تکیۀ پهلوانخیل و گلکخیل، سینهزنان دور هم حلقه میزنند و جوشیخون که باید نوحهخوانی کند، وسط حلقه میرود و شروع به نوحهخوانی در رثای سیدالشهداء میکند. سینهزنانی هم که حلقه زدهاند، هریک با دست چپ خود کمربند فرد طرف چپ خود را میگیرند و با دست راست به سینه میزنند و به دور جوشیخون میگردند. چند تن هم از جمع عزاداران با عنوان پییوریگر، در بعضی از مصرعهای مرثیه با جوشیخون همصدا میشوند و بر هیجان مرثیهخوانی میافزایند. عزادارانْ سینهزنیشان را با آهنگی که مرثیه با آن خوانده میشود، تطبیق میدهند و هرجا که پییوریگرها با جوشیخون همصدا میشوند، سینهزنیشان هم پرهیجانتر و محکمتر میشود؛ در همان حال، کمی از زمین بلند میشوند و یکی از پاهای خود را بهطرز رقصهای جمعی کردستانیها حرکت میدهند. تا پیش از دهۀ 1340 ش که چراغهای پرنور زنبوری نفتی هنوز در اِلاشت نبود، الاشتیها در شبهایی که سینهزنی داشتند، مشعلی هم در میان حلقۀ سینهزنیشان میگذاشتند. شعلهای که از مشعل بلند میشد، بر شور و هیجان سینهزنی آنان میافزود (پورکریم، اِلاشت، 89).سینهزنی در شاهرود، دستکم دارای 3 آهنگ متفاوت است: یکی از آنها تکضربی است که در آن، سینهزنان دو دسته تشکیل میدهند، هر دسته در دو صف مقابل یکدیگر میایستند، دستۀ اول از حرکت بازمیمانند و با طمأنینه و محکم به سینه میزنند و میخوانند: شب پرسوز عاشورا ست امشب / عزا در کربلا برپا است امشب؛ و یا دستۀ اول این مصرع را میخوانند: امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود، و دستۀ دوم مصرع دوم آن را میگویند: فردا ز خون عاشقـان این دشت دریا میشود. اگر روز عاشورا بـاشد، میخوانند: چـه کربلا ست امروز / چـه پربلا ست امروز / / سر حسین مظلوم / از تن جدا ست امروز؛ یا این نوحه را میخوانند: چون حر نامآور در کربلا آمد / از بهر جانبازی، آن باوفا آمد. بعد بهآرامی حرکت میکنند و دستۀ دوم میایستد و شروع به خواندن میکنند (سلیمی، 76). نوع دیگر سینهزنی در شاهرود سهضربی است که اهالی بیارجمند به آن ثلاث میگویند. ابتدا دو دست را باهم، و سپس هریک را جداگانه و محکم به سینه میزنند. در آخر هر بند از نوحه، یک بار با صدای بلند میگویند: یا حسین. در سهضربی ابتدا پای چپ را جلو میبرند و بعد پای راست را نزدیک آن قرار میدهند و پای چپ را عقبتر میگذارند؛ درحالیکه پای راست همچنان ثابت است، دوباره پای چپ را جلو میگذارند و پای راست را نزدیک آن قرار میدهند، سپس پای چپ بیحرکت میماند و پای راست را جلو میبرند. این حرکات موزون تا پایان سینهزنی تکرار میگردد. یک نمونه از نوحههای دستۀ سهضربی به این شرح است: ای فرس کو پدرم / چه شد آن تاج سرم / / باز شد تشنه شهید / خاک عالم بر سرم (همو، 76-77). شاهرودیها نوعی سینهزنی نیز به نام چندضربی دارند، که در آن حرکت دست یکنواخت است و ضربهها محکم و بدون وقفه به سینه زده میشود. نمونهای از نوحههای چندضربی این است: امشبی را شه دین در حرمش مهمان است / صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است / مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع. وقتی دو دستۀ سینهزن به هم میرسند، دستهای که از محلـۀ دیگر آمده است، این قطعه را میخواند: از ما سلام / از ما سلام / این مجلس عزا را / این مجلس عزا را. دستۀ دیگر به آنها چنین جواب میدهند: لبتشنه سر بریدند / لبتشنه سر بریدند / مظلوم کربلا را / مظلوم کربلا را؛ هر دو دسته در جواب یکدیگر قطعات یادشده را چندینبار تکرار میکنند؛ سپس بهآرامی از کنار یکدیگر میگذرند و برای خداحافظی این قطعه را میخوانند: اجرتان با پیمبر / میرویم از این محضر. هر دو دسته چند بار قطعه را تکرار میکنند و مقداری از هم فاصله میگیرند، سپس به همان روش قبلی به سینهزنی خود ادامه میدهند و دور میشوند (همو، 77). در بوشهر نوعی سینهزنی سنتی رواج دارد که سینهزنی دواری خوانده میشود. بوشهریان به سینهزنی مخصوص زنان نیز «سینهزنی زنونه» میگویند. سینهزنی بوشهریها از مشهورترین و دیدنیترین سینهزنیها به شمار میرود. در این شهر، پس از چند مجلس روضه و در آخرین مجلس، در فاصلۀ قهوه و قلیاندادن به حاضران، نوحۀ میانروضهای با شرکت نوحهگو و چند تن خوشصدا در پایین منبر اجرا میشود. روضۀ آخر که تمام شد، اعلام سینه میکنند. در ابتدا از نوجوانان و نوحهگویان نهچندان مشهور شروع میکنند و با پیوستن دیگر افراد و کثرت سینهزنان، نوحهگویان سرشناس در میانۀ میدان به تغییر نوای سینهزنان و گرمکردن آنان میپردازند. سینهزنان که بهتدریج تعدادشان فزونی مییابد، به دایرههای تودرتو تقسیم میگردند. از یک دایره که تراکم آن زیاد شد، چند تن جدا شده، در میان همان دایره، یک دایرۀ دیگر میسازند. امتیاز این نوع سینهزدن این است که عدۀ بیشتری میتوانند در آن شرکت کنند. در برازجان (مرکز دشتستان)، یک تن باتجربه ابتدای صف سینهزنان را در اختیار میگیرد و از راست به چپ، سرعت حرکت و یا کندی گروه را تنظیم میکند. نفر اول با دست راست ضمن قدمبرداشتن مرتب، با دست چپ کمربند نفر زیر دست را میگیرد. او نیز به همین ترتیب عمل میکند تا یک صف زنجیرهای دایرهمانند درست میشود. تعداد که فشردهتر شد، دایره در هم و زنجیرآسا قوس میخورد. در شهرهای ساحلی، همین نوع سینهزدن بوشهریها مرسوم است. حتى در شهرهای شیراز و آبادان که جنوبیها حضور دارند، در مسجد اختصاصی بوشهریها، از سینۀ بوشهری استقبال میشود (عرفان، 29). در سینهزنی بوشهریها نوحههایی در سبکها و اوزان مختلف خوانده میشود (برای آگاهی از نوحهها، نک : همو، 30-41). سینهزنی اکنون به دیگر شهرهای جنوب هم راه یافته است. «واحد» آوای غمانگیز نوحهخوانی و نوازندگی سنج و دمام بوشهریها ست. اوج اجرای سینهزنی وقتی است که نوحهخوان واحد را اعلام میکند. او در آخرین لحظات سینهزنی و دمامزنی که سینهزنان در اوج هیجان فرورفتهاند، پس از یک مکث کوتاه، با صدای رسا میگوید: واحد، و گروه سینهزن یکصدا جواب میدهند: «اللّٰه واحد»، و نوحهخوان نوحۀ واحد را مطابق و مناسب با روز عزا میخواند (باقی).در شیراز، گروه سینهزنی به دو دستۀ بزرگ تقسیم میشوند. همواره مقصد همۀ سینهزنها حرم شاهچراغ است. هر دسته که زودتر به محوطۀ حرم سید میر محمد رسید، وارد بازار بینالحرمین (بازار آقا)، و سپس وارد صحن شاهچراغ میشود و روبهروی حرم میایستد. آنگاه نوحهخوان بالای منجنیق (چهارپایه) میرود و نوحه میخواند و سینهزنها پاسخ میدهند و سینه میزنند. در پایان برنامه هم رهبرانْ سینهزنها را هدایت میکنند که از در دیگر شاهچراغ خارج شوند تا نوبت به دستۀ بعدی برسد. در شیراز معمولاً جلو زنجیرزنها و سینهزنها، گروه بچهها قرار دارند که چند جوان آنها را کنترل میکنند (زیانی، 71-72).در بندرعباس، سینهزنها پس از اجتماع در تکیه یا محلۀ خود، دایرهوار قرار میگیرند و با دست چپ کمربند نفر سمت چپ خود را میگیرند و درحالیکه با دست راست بر سینه میزنند، با آهنگ مخصوص، هر بیت یا بندی را که نوحهخوان در میان دایره میخواند، جواب میدهند. هنگامیکه نوحهخوان مشغول خواندن است، سینهزنها با پسوپیشنهادن پاها، تحت تأثیر آهنگ نوحه و ابیات آن، بهشدت بر سینه میزنند، ولی همینکه موقع جوابدادن شـد، آرام میگیرنـد و جـواب میدهنـد. ایـن نـوع سینـهزنـی و نوحهخوانی را اصطلاحاً «واحد» میگویند (سایبانی، 184). بومیان کیش چند نوع سینهزنی دارند که متأثر از بوشهر و بندرعباس است. هرکدام از سینهزنیها نوحههای خاص خود را دارند و در زمانهای خاصی اجرا میشوند. سینهزنی قبل از روضه بهصورت سرپا اجرا میشود. در این سینهزنی، معمولاً فقط جوانان و میانسالان حضور دارند (مختارپور، 491). در سینهزنی ایستاده، افراد به دور هم حلقه میزنند. هرکس با دست چپ کمربند یا لباس بغلدستی خود را میگیرد و با دست راست سینه میزند. افراد هنگام کوبیدن کف دست به سینه، یک گام به سمت مرکز حلقه برمیدارند و دوباره به عقب برمیگردند. حلقۀ سینهزنان بهآرامی و عکسِ جهتِ عقربههای ساعت به دور خود میچرخد. بهتدریج که نوحهخوان از اشعار پرشورتر و تندتری استفاده میکند، چرخش حلقه سریعتر میشود. در طول مدت سینهزنی، یک تن از میانسالان وظیفه دارد که مدام بر حلقۀ سینهزنان نظارت کند تا در جریان چرخش و به جلو و عقب رفتن افراد، حلقه به هم نخورد. این فرد بر شمار افراد حاضر در حلقه و ترکیب آن نیز نظارت میکند. در آغاز که هنوز سینهزنان گرم نشدهاند، نوحههایی با ضرب آرام خوانده میشود. در این مرحله، نوحهها طولانیاند. بعد از اینکه نوحهخوان هر بیتی را میخواند، سینهزنها بیت اول آن را تکرار میکنند. نوحهخوان بهتدریج از نوحههای تندتر استفاده میکند، تا اینکه در نقطۀ اوج، نوحههای حار (گرم) را میخواند. در اینجا نوحهها اغلب کوتاه و آهنگشان تندتر است؛ بنابراین فاصلۀ ضربهها از همدیگر کمتر، و چرخش حلقهها سریعتر میشود. در این مرحله نیز سینهزنها بیتی از شعر نوحه را تکرار میکنند. آخرین مرحله از این نوع سینهزنی واحد است که سینهزنان هیچ بخشی از نوحه را تکرار نمیکنند و فقط صدای نوحهخوان و کوبیدهشدن کف دست به سینه به گوش میرسد. اما لابهلای مکثهای نوحهخوان، یک نفر با صدای بلند و کشیده میگوید: «یاعلی»، و سینهزنان یکپارچه میگویند: «یا بوحسین». گاهی اوقات هم یک نفر لابهلای مکث، با صدای بلند میگوید: «السلام علیک یا ابوعبدالله»، و بهتدریج ضرب اشعار کندتر میشود. پیرمردهایی که نمیتوانند در کل مدت با سینهزنها همراهی کنند، موقع اوج سینهزنی (حار) وارد حلقه میشوند. در این زمان نوجوانها را از حلقه بیرون میکشند و با ورود پیرمردها به حلقه، شور و احساسات سینهزنها به اوج خود میرسد. در گذشته، معمولاً سینهزنها «ثوب» و زیرپیراهنشان را بیرون میآوردند و با بالاتنۀ لخت، سینه میزدند؛ اما در حال حاضر، همه روی لباس سینه میزنند. قبلاً نوحهخوان در میان حلقۀ سینهزنها میایستاد، اما از وقتی که استفاده از بلندگو مرسوم شده است، نوحهخوان کنار منبر میایستد و نوحه میخواند (باقی). «لطمیه» نوع دیگر سینهزنی در کیش است که روضهخوان آن را به عهده دارد. در این سینهزنی، همۀ حاضران در حسینیه، همچنانکه در جای خود نشستهاند، با یک دست سینه میزنند و بیت اول نوحه را در پایان هر بیتی که ملا میخواند، تکرار میکنند. نوحههای لطمیه معمولاً همان نوحههایی است که موقع سینهزنیِ ایستاده، قبل از گرمشدن سینهزنها، خوانده میشوند. در مجالس زنانه، تنها سینهزنیِ لطمیه مرسوم است. نوع دیگری از سینهزنی که در شبهای هفتم تا دهم محرم انجام میشود، «چبرَکَب» (چهارزانو) است. این نوع سینهزنی را فقط جوانان و میانسالان انجام میدهند و کهنسالان در آن شرکت ندارند. سینهزنان در دو ردیف به حالت چبرکب مینشینند و با دست چپ کمربند بغلدستی را میگیرند و با دست راست سینه میزنند. هربار قبل از کوبیدن کف دست به سینه، به جلو خم میشوند، کف دست راست را بهطور کامل به زمین میچسبانند، سپس به عقب برمیگردند و بر سینه میزنند. این نوع سینهزنی نیز نوحههای خاص خود را دارد. سینهزنی چبرکب آخرین برنامۀ حسینیهها در شبهای هفتم تا دهم محرم است. قبلاً در شب و روز شهادت حضرت علی (ع) نیز به این شیوه سینه میزدند (مختارپور، 492).
زنان دستههای سینهزنی مستقلی نداشتند و معمولاً دنبال دستۀ مردان حرکت میکردند و حضورشان در سوگواریها چشمگیر بوده است. همچنین آنها هیئتهای روضهخوانی و دستههای سینهزنی در فضای بستهای دور از دید مردان داشته و دارند. مادام دیولافوا (در 1298-1303 ق / 1881- 1886 م) که در عهد قاجار به ایران آمده بود، وصفی از سینهزنی زنان دربار در یکی از مساجد اندرونی آورده است که دختری نوحهخوان نوحه میخواند و زنها درحالیکه عباهای خود را بر سر کشیده بودند، سینه و شانۀ چپ را برهنه کرده، با کف دست، با صدای روضهخوان، به شانه و سینه میزدند و گریه میکردند (ص 533).زنهای پاقلعۀ بخش رامیان گرگان در مواقع سوگواری، در خانۀ زنی که روضهخوان مجالس زنانۀ ده است، جمع میشدند تا برایشان روضه و نوحه بخواند. زنها سابقاً در ماه محرم دستۀ سینهزنی هم راه میانداختند، اما حالا چند سالی است که معتمدان محلی سینهزنی زنان را به توصیۀ معممان و واعظان شهرستانی تحریم کردهاند (پورکریم، «دهکدۀ پاقلعه»، 24، 39)؛ ولی دستۀ سینهزنان مردانه همیشه دایر بوده است. در یکی از این روزها، دستۀ سینهزنی با طوق و علم در ده پاقلعه به راه میافتد و به هر خانهای که میرسد، علمدار دسته در جلو ایوان آن خانه علم را خم میکند و صاحبخانه اگر پول نذر کرده باشد، آن را در خورجینی میریزد که یکی از افراد دستۀ سینهزنی به همین منظور با خود میگرداند. این پولها و گندمهای نذری را که پاعلمی مینامند، در مسجد جمع میکنند و به خرج پختوپزهایی میرسانند که هرساله در ماه محرم در مسجد مهیا میشود (همانجا).در دهکدۀ زیارت، در دو ـ سه فرسنگی جنوب گرگان، نیز تـا سالهای اخیر زنان دستههای سینهزنی مستقل داشتهاند. در ده، 3 ملای زن بودند که فقط برای زنها روضه میخواندند. زنهای ده در نذرکردن و عزاداری از مردها پرشورتر به نظر میآمدند. برای نذر امامان و حضرت فاطمه (ع)، آش شوربا، نان و ماست، و شیربرنج خیرات میکردند. تا چندی پیش زنان هرساله در ماه محرم علم و طوق برمیداشتند و دستۀ سینهزنی راه میانداختند. البته مردها هم سینهزنی داشتند؛ اما سینهزنی زنها پرشورتر بود که بعدازظهر روزهای تاسوعا و عاشورا راه میافتاد. دستۀ عزادار اول به «کلهیزید» میرفتند که جایی در کمرکش کوه و آن طرف رودخانۀ زیارت است و مردم معتقدند که کلۀ یزید در آنجا مدفون است؛ هرقدر که میتوانستند، یزید را نفرین میکردند و بر او لعنت میفرستادند؛ زنان هر سنگ و کلوخی که به دستشان میرسید، به کلۀ یزید پرت میکردند. بعد با همان دسته و طوق و علم به باباقنبر میرفتند که جایی است بالاتر از کلهیزید، و معتقدند که قنبر، یار وفادار حضرت علی (ع)، آنجا مدفون است؛ دور باباقنبر سینه میزدند و بارها یاعلی یاعلی میخواندند؛ 3 بار یا علی را آرام و آهسته ادا میکردند و برای بار چهارم چنان فریاد میکشیدند که نوای یاعلی در همۀ کوهستان میپیچید. سپس از باباقنبر پایین میآمدند و کنار امامزاده، سینهزنی و نوحهخوانی راه میانداختند. زنها دایرهوار، دست در گردن هم، یکپایی میایستادند و بـا دست دیگر سینه میزدند. یک زن هم در میانشان نوحه میخواند و هرجا که لازم بود، همه باهم دم میگرفتند: «امشب حسین سر میدهد / عباس و اکبر میدهد». بعد از سینهزنی، همان نوحهخوان برای زنها روضهخوانی میکرد و صدای شیون و زاری بلند میشد. سپس با طوق و علم در کوچههای ده راه میافتادند و به هر خانهای که میرسیدند، صاحب آن پول یا برنج و تخممرغ در خورجینی میریخت که یکی از زنها برای همین منظور با خود میگرداند. این پولها یا خوراکیها را سرعَلَمی مینامیدند و آن را بین 3 ملای زن تقسیم میکردند (همو، «دهکدۀ زیارت»، 11، 22-23).
ابناثیر، علی، کامل، ترجمۀ عباس خلیلی، به کوشش مهیار خلیلی، تهران، علمی؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، اصفهان، 1350 ش؛ باقی، عمادالدین، تحقیقات میدانی؛ پورکریم، هوشنگ، الاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ همو، «دهکدۀ پاقلعه»، هنر و مردم، تهران، 1346 ش، شم 58؛ همو، «دهکدۀ زیارت»، همان، 1345 ش، شم 48؛ چلکوفسکی، پیتر، تعزیه (نیایش و نمایش در ایران)، ترجمۀ داوود حاتمی، تهران، 1367 ش؛ دروویل، گاسپار، سفر در ایران، ترجمۀ منوچهر اعتماد مقدم، تهران، 1367 ش؛ دریانورد، غلامحسین، سیمای بندر گناوه، تهران، 1377 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، اهواز، 1373 ش؛ زیانی، جمال، دلنوشتههایی از فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1388 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سایبانی، احمد، از بندر جرون تا بندر عباس، بندرعباس، 1377 ش؛ سرسی، لوران دو، ایران در 1839-1840 م، ترجمۀ احسان اشراقی، تهران، 1390 ش؛ سلیمی مؤید، سلیم، «مراسم عزاداری ماه محرم در شاهرود»، فصلنامۀ میراث فرهنگی، تهـران، 1375 ش، شم 15؛ شهری، جعفر، طهران قدیـم، تهـران، 1383 ش؛ عرفـان، حیدر، تعزیه در استان بوشهر، شیراز، 1379 ش؛ غروی، رخند، «تعزیه، تراژدی ایرانی»، آشنا، تهران، 1371 ش، س 1، شم 6؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنیزاده، تهران، 1388 ش؛ کیا، صادق، «ماها»، هنر و مردم، تهران، 1345 ش، شم 45-46؛ لوتی، پیر، به سوی اصفهان، ترجمۀ بدرالدین کتابی، اصفهان، نقش جهان؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1380 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مرگان، ژاک دُ، ایران، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، 1339 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1324 ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیمنگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگزلو، تهران، 1368 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ هنری، مرتضى، تعزیه در خور، تهران، 1354 ش؛ نیز:
Benjamin, S. G. W., Persia and the Persians, London, 1887; Brugsch, H., Reise der K. preussischen Gesandtschaft nach Persien, 1860-1861, Leipzig, 1862; Dieulafoy, J., La Perse, la Chaldée et la Susiane, Tehran, 1989; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Rice, C. C., Persian Women and Their Ways, London, 1923.
عمادالدین باقی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید