صفحه اصلی / مقالات / سیاه موی و جلالی /

فهرست مطالب

سیاه موی و جلالی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 1 آذر 1400 تاریخچه مقاله

سیاهْ‌موی و جَلالی، از افسانه‎های عاشقانه که در خراسان شهرت دارد. سرگذشت عشق جلالی با معشوقی به نام سیاه‌موی از داستانهای واقعی است (نک‍ : کاظمی، 224؛ محب، 12؛ برنا، شم‍ 9، ص 21؛ موحد، 336) که با دوبیتیهای سرشار از عشق جلالی، در اذهان مردم راه یافته است. وقایع این منظومه در یکی از نقاط ایران قدیم، شهر هرات، اتفاق افتاده است (شعور، 1 / 360؛ خزاعی، 137؛ دولتی، 21؛ محب، همانجا؛ سلجوقی، 77) و در خراسان، به‎ویژه شهرهای تایباد و تربت حیدریه، بسیار شهرت دارد (نک‍ : خزاعی، 131؛ مودودی، 49-50). نمونه‎هایی از این افسانه‎ها که ریشه در واقعیت دارند، در نقاط دیگر ایران نیز رایج است (نک‍ : جعفری، 129). از این داستان 3 روایت در دست است که هر 3 با تفاوتها و شباهتهایی، به‌صورت ترکیبی از نثر و نظم ثبت شده‎اند (نک‍ : دنبالۀ مقاله).

خلاصۀ داستان

 جلال‎الدین معروف به جلالی، شبی‎ خوابی می‎بیند که زندگی او را متحول می‎کند. شخصی روحانی در خواب به اشاره، او را به سمت باغی راهنمایی می‎کند. جلالی وارد باغ می‎شود و دوشیزۀ زیبایی را می‎بیند که بر لب جویی نشسته، گلی در دست دارد و لبخند می‎زند. او در همان دم، عاشق دختر می‌شود و نام او را می‎پرسد. دختر خود را سیاه‎موی معرفی می‎کند و می‌گوید: اصل وطنم ز تربولاق است / از من جگر هزار داغ است / / هر شخص که نام من شنیده است / تا روز حیات در فراق است؛ من یار توام، تو یار من باش / شیرین توام، تو کوه‌کن باش / / از صدق بدان که با‌وفایم / تا هست دمی به این سخن باش (دولتی، 42؛ برنا، همانجا).
جلالی در این دو‌بیتی خواب خود را شرح می‎دهد: شبی در خواب دیدم من سیه‌موی / به طرف بوستان و بر لب جوی / / تبسم می‎کند سوی من از ناز / گلی در دست دارد می‎کند بوی (دولتی، 45؛ برنا، شم‍ 9، ص 22؛ موحد، همانجا). جلالی پس از آن خواب، دست از درس و زندگی می‎شوید و به جست‌و‌جوی سیاه‌موی می‎پردازد تا سرانجام او را می‎یابد (نک‍ : مایل، 4؛ برنا، همانجا؛ موحد، 337). او چندین بار به خواستگاری سیاه‌موی می‎رود؛ اما پدر دختر با این ازدواج مخالفت می‎کند. با اصرار جلالی، سرانجام پدر مبلغی سنگین به‌عنوان شیربها تعیین می‎کند. جلالی با‌اینکه توانایی مالی ندارد، خواستۀ پدر سیاه‌موی را می‎پذیرد و با سفر به دیار غربت و کار فراوان می‎کوشد تا شیر‌بها را فراهم کند (شعور، همانجا). در‌نهایت، پدر سیاه‌موی فوت می‎کند و جلالی پس از 14 سال فراق، به وصال محبوبش می‎رسد (مایل، همانجا؛ برنا، شم‍ 10، ص 20؛ دولتی، 75؛ شعور، همانجا). پیوند این دو دلداده دیری نمی‎پاید و پس از 8 ماه زندگی مشترک، جلالی بیمار می‎شود و می‎میرد و سیاه‌موی را سوگوار می‎کند و پسری به نام ملا بهاءالدین از وی به یادگار می‎ماند (شعور، 1 / 361).
در روایتی دیگر، جلالی جوانی اهل ذوق و تهی‌دست، و سیاه‌موی دختری متمول و زیبا ست. چگونگی آغاز عشق و محبت میان آنها نامشخص (کاظمی، 224؛ نیز نک‍ : مایل، 1-3)، و اختلاف طبقاتی تنها مانع ازدواج آنها ست. در این روایت، جلالی برای تهیۀ مبلغی سنگین، که خواستۀ پدر معشوق است، به پینه‎دوزی در غربت می‎پردازد و پس از تحمل سختیهای طاقت‎فرسا و گذر 7 یا 10 سال فراق، با رضایت پدر سیاه‌موی و آبرومندی به وصال می‎رسد (کاظمی، همانجا؛ موحد، 338). این قسمت از روایت مطابقت بیشتری با بن‎مایه‎های افسانه‎های ایرانی دارد (نک‍ : مارتسلف، 148- 149)؛ زیرا جوان با تلاش فراوان و کسب موافقت خانوادۀ دختر، او را به عقد خود درمی‎آورد.
در روایت سوم، جلالی همدرس سیاه‌موی است و از همان‌جا عشق آن دو آغاز می‎شود (سلجوقی، 77؛ محب، 13). دو روایت اخیر نیز پایانی غم‌بار همچون روایت اول دارند.

ویژگی خاص داستان

 آنچه سیاه‌موی و جلالی را از دیگر افسانه‎های عاشقانۀ ایران‌زمین متفاوت ساخته، تأکید فراوان منابع بر حقیقی‌بودن آن است؛ زیرا، بسیاری از منابع با سیاه‌موی و پسرش مصاحبه کرده‎، و تصویر زن را نیز آورده‎اند (نک‍ : مایل، «ب»، تصویر؛ دولتی، 43؛ کاظمی، همانجا).
دومین ویژگی این داستان شهرت فراوان آن در میان مردم است. بسیاری از خوانندگان افغانی اشعار سیاه‎موی و جلالی را به‌صورت تصنیف اجرا کرده‎اند (نک‍ : مددی، 148؛ سلجوقی، همانجا). این منظومه واجد همۀ بن‎مایه‎های نمادین افسانه‎های عاشقانۀ ایرانی، چون عاشق‌شدن در خواب، عشق در یک نظر، تحقق رؤیا در بیداری و سفر است.

ویژگیهای سبکی و زبانی

داستان سیاه‌موی و جلالی مانند بیشتر افسانه‎های عاشقانۀ ایرانی، به‌صورت نثر آمیخته با نظم روایت می‎شود. قسمتهای نظم دوبیتیهای به‌هم‌پیوسته‎ای است که در بحر هزج مسدس محذوف (مفاعیلن مفاعیلن فعولن) سروده شده است. این دوبیتیها که جلالی در زمان هجران سروده، به گفتۀ خود او، 707‘1 بیت است (نک‍ : برنا، شم‍ 11، ص 14-15؛ خزاعی، 132؛ شعور، همانجا): سیه‌مویم سیه‌موی خماری / مقام و منزلت ملک بهاری / / هـزار‌و‌هفت‌صد‌و‌هفت بیت گفتـم / بمانه بـر زمانه یـادگاری. گویـا بسیاری از اشعار به‌سبب نقل شفاهی و سینه‌به‌سینۀ داستـان، تغییر یافته، یا از یاد رفته است و هم‎اکنون در دست نیست.
شاعر واژگان شکستۀ بسیار کمی به کار برده است، ولی از زبان گفتار و لحن محلی بهرۀ فراوان گرفته، و این‌گونه به لطف سخن افزوده است. بسیاری از ابیات لبریز از صنایع ادبی است که ازجمله می‎توان به انواع تشبیه و استعاره، تشخیص و مبالغه اشاره کرد.
از نظر موسیقایی نیز اشعار این منظومه بسیار گوش‎نوازند و قافیۀ درونی، ترصیع، موازنه و جناس دارند: محبت از محبان می‎زند سر / کرامت از بزرگان می‎زند سر / / به آتشهای هجران سیاه‌موی / ز من صد آه و افغان می‎زند سر (شعور، 1 / 364؛ موحد، 341). 
برخی دو‌بیتیها نیز به‌صورت مستقل و گاهی بدون ذکر نام داستان، در میان دوبیتیهای خراسان (شهرهای تربت حیدریه و تایباد) آمده است (نک‍ : مودودی، 49-50؛ قهرمان، 561-564)؛ برای نمونه: اگر مُردُم سیه‌موی وفادار / لَشُم را با کسی مگذار، مگذار / / شهید عاشقی غسل و کفن نیست / طریق عاشقی این است ای یار (شعور، همانجا؛ مقتدری، 33؛ خزاعی، 142)؛ سیه‌مو گر به تربت باشه می‎رُم / سیه‌مو گر به مشهد باشه می‎رم / / برای خاطر نازدار سیه‌مو / به زیر تخت حضرت بـاشه می‎رم (همـو، 133؛ قهرمان، 561). شعرخوانی و ابراز احساسات با دوبیتیها، از دیگر ویژگیهای افسانه‎های عاشقانه است که در سیاه‌موی و جلالی بسیار بارز است (نک‍‎ : ه‍ د، افسانه). 

پایان‎بندی خاص

این داستان نه از نوع افسانه‎های عاشقانه با پایان خوش، و نه از نوع تراژیک با پایانی فاجعه‎آمیز است؛ بلکه هر دو نوع را با‌هم آمیخته است. با توجه به تأثیرپذیری شدید منظومه‎های بدفرجام از ادبیات غنایی عرب، به‌ویژه داستانهای عاشقانۀ دورۀ جاهلی، به نظر می‎رسد که جلالی در پاره‎ای موارد همچون مجنون، عاشقی منفعل است و تلاشی برای خواستۀ خود نمی‎کند. نمونۀ دقیق این مورد زمانی است که او پس از دیدن خواب، سرگردان بیابان شده، تنها دوبیتی می‎سراید و به دنبال معشوق به سوی زادگاه و قبیلۀ سیاه‌موی نمی‎رود. در ادامه، پس از دیـدن سیـاه‌موی به‌یک‌باره دگرگون می‎شود، فعال در پـی وصال حرکت می‎کند و برای فراهم‌آوردن خواستۀ خانوادۀ دختر سفر کرده، با کار بسیار به او می‎رسد. در‌نهایت، غمْ کل داستان را فرا‌می‎گیرد، زیرا وصال در کمتر از یک سال به فراق مبدل می‎شود و بیماری جلالی افسانه را با فضایی تلخ، ولی نه کاملاً تراژیک به پایان می‌رساند.

مآخذ

برنای آصفی، محمدصادق، «دل‌چسب‎ترین معلومات راجع به سیاه‌موی و جلالی»، آریانا، کابل، 1331 ش، س 11، شم‍ 9-11؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «بحثی در افسانه‎های عاشقانۀ ایرانی»، فصلنامۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1385-1386 ش، شم‍ 7- 8؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانه‌شعرها، مشهد، 1385 ش؛ دولتی، عبدالکریم، داستان عشق سیه‌موی و جلالی، هرات، 1392 ش؛ سلجوقی، نصرالدین، موسیقی و تئاتر در هرات، تهران، 1383 ش؛ شعور، اسدالله، ترانه‎های کهسار، کابل، 1353 ش؛ قهرمان، محمد، فریادهای تربتی، به کوشش حمیدرضا خزاعی، مشهد، 1383 ش؛ کاظمی، محمدکاظم، «دوبیتیهای سیاه‌مو و جلالی»، فصلنامۀ شعر، تهران، 1376 ش، شم‍ 21؛ مارتسلف، اولریش، طبقه‎بندی قصه‎های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ مایل هروی، رضا، سیاه‌موی، لیتان، مریم، کابل، 1346 ش؛ محب حیرت، عبدالله، «سیاه‌موی و جلالی»، آریانا، کابل، 1331 ش، س 11، شم‍ 8؛ مددی، عبدالوهاب، سرگذشت موسیقی معاصر افغانستان، تهران، 1390 ش؛ مقتدری شیرازی، محمدتقی، «فولکلور و ادبیات محلی»، آریانا، کابل، 1332 ش، س 12، شم‍ 2؛ موحد رحیمی، عبدالقادر، تذکرة ‎‎الشعرای غور، هرات، 1390 ش؛ مودودی، محمدناصر و زهرا (فریبا) تیموری، گزیده‎ای از ادبیات شفاهی تایباد، مشهد، 1384 ش.

میترا نصر اصفهانی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: