صفحه اصلی / مقالات / سیاوچمانه /

فهرست مطالب

سیاوچمانه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 12 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

سیاوْچَمانه، نوعی آواز بدون ساز و نوایی مشهور در اورامان و مناطق اورامی‌نشین استانهای کرمانشاه، کردستان و سلیمانیۀ عراق.
سیاوچمانه یا سیاچمانه (حبیب‌الله، 419) ترکیبی از دو واژۀ «سیاو» به معنای سیاه، و «چمان» به معنای چشمان، و پسوند «ه» است و به ترانه‌ای اطلاق می‌شود که در وصف چشمان سیاه می‌سرایند (شیری، 8؛ کاظمی، 192). در برخی موارد، «چَم» را به معنای چشمه به کار برده، و معنای این ترکیب را چشمۀ سیاه دانسته‌اند که معمولاً پس از ریزش برگ درختان در پاییز و سیاه‌شدن آب چشمه پدید می‌آید (رستم، 415). برخی نیز «چم» را به چمیدن و خمیده‌شدن ترجمه کرده و سیاوچمانه را «خمیده‌شدن سیاه» و منطبق با چَمَری پنداشته‌اند که ترانه‌ای در سوگ و هجران عزیزان است (مرادی، 60-61؛ صمدی، 52؛ نقیب، 17).
برخی پژوهشگران اصل این واژه را «سیاه‌جامه»، لباس یا دستار سیاه‌ مغها پنداشته‌اند و بر این باورند که مغان در دوران باستان، این ترانه‌ها را با لباس سیاه و در وصف اهوره‌مزدا می‌سروده‌اند (اورامانی، 1100-1101). طرف‌داران این دیدگاه سیاوچمانه را نوعی موسیقی باستان (قادری، 86) و بازماندۀ گاتاها و یسنای اوستا دانسته‌اند (محمدپور، 279-280؛ صمدی، 51)، که در ناحیۀ کوهستانی و صعب‌العبور اورامان حفظ شده است (محمدباقی، 29، 98- 99؛ رمضانی، 70). 
با دقت در ریشه‌شناسی و مضمون سیاوچمانه در زبان اورامی، می‌توان گفت که «سیاه‌چشم» بیش از هر چیز دیگری به معنای آن نزدیک است (محمدپور، 279؛ رستم، 414-416). سیاوچمانه به مفهوم ترانه‌ای در وصف چشمان سیاه، بارها در اشعار فولکلوریک (کاظمی، 193) و دیوانهای شعرای کرد آمده است که نمونۀ کامل آن را می‌توان در این شعر اورامانی مشاهده کرد: سیا‌چه‌مانه ... سیاچه‌مانه / به‌هه‌شتی عه‌شقه‌ئه‌م هه‌ورامانه / / ... سیاچه‌مانه ... سیاچه‌مانه / هه‌ورامان جیگای سیاچه‌مانه، که برگردان آن به فارسی چنین است: سیاچمانه، اورامان بهشت عشق است، اورامان محل سیاه‌چشمان است (گوران، 112-113). در این مفهوم، سیاوچمانه تفاوتی با «سیاه‌چشم» فارسی ندارد.
در زبان فارسی، این واژه به معنای باز شکاری است و به‌صورت توأمان برای زیبایی و بی‌وفایی محبوب به کار می‌رود ( لغت‌نامه ... ، ذیل سیاه‌چشم). شاعران فارسی‌سرا نیز بارها واژۀ سیاه‌چشمان را به کار برده‌اند که از نظر لفظی و محتوایی، تفاوتی با سیاه‌چمانه ندارد؛ برای نمونه، رودکی می‌گوید: «شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد / که جهان نیست جز فسانه و باد» (ص 105)، یا حافظ می‌گوید: «مرا مهر سیه‌چشمان ز سر بیرون نخواهد شد / قضای آسمانست این و دیگرگون نخواهد شد» (ص 116؛ برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : محتشم، 406-407؛ فروغی، 116). از این شباهتها می‌توان نتیجه گرفت که سیاوچمانه و سیاه‌چشم معنای یکسانی دارند و خوانندگان اورامی آن را با همان صورت فارسی به کار برده‌اند.
در اورامان، سیاه‌چمانه خطاب به محبوبی با اسامی عامِ لیلا، نازنین، نرمین، خرامان، مینا، آیشه، حلیم و جز اینها سروده می‌شود (رستم، 418؛ شمس). سیاوچمانه‌خوان در ابتدای هر بیت، از محبوب با تعابیر «گیانه‌که‌م» (جانم)، «یگانه شیرینه‌که‌م» (جان شیرینم) و «روحه شیرینه‌که‌م» (روح شیرینم) یاد می‌کند. او سپس، همراه با این یار شیرین و زیبا و گاه بدون او، اما به یادش، از کوهها، قله‌ها، چشمه‌ها، دره‌ها، آبشارها، باغها، گردنه‌ها، دشتها، راهها و همۀ اماکن زیبای اورامان نام می‌برد و زیباییهای منحصربه‌فرد آنها را در طول 4 فصل سال به زبان شعر برایش توصیف می‌کند. در این سفر شاعرانه که از رودخانۀ سیروان در جنوب اورامان، آغاز، و تا کوههای شاهو، کوسالان و گردنۀ تَـتَه در شمال اورامان، ادامه می‌یابد، سیاوچمانه‌خوان با شور و حرارتی بسیار مشاهداتش را به محبوب می‌گوید و حکایت مشتاقی و مهجوری خود را با او در میان می‌گذارد. او برآمدن خورشید از پشت قله‌های مرتفع و آب‌شدن برفها و سرازیر‌شدنشان را به دامنه‌های پُر از گیاهان معطر و خودروی کوهستان برای محبوبش توصیف می‌کند. گاهی هم از زخم جدایی که همچون نیش مار جسم و جانش را آزرده است، شکوه می‌کند و زمین و زمان و گردون و کیهان را ملامت می‌نماید. او بی‌وفایی محبوب و قصۀ پرغصۀ هجران را نتیجۀ نامهربانی روزگار و «چر‌خ چپ‌گرد گردون» می‌داند و هرچند با الفاظی مانند «آخ لیل» برای دوری یار آه و ناله سر می‌دهد، ولی او را مقصر جدایی نمی‌داند و همواره منتظر آمدنش می‌ماند (شمس).
نکتۀ دیگری که در سیاوچمانه‌ها به چشم می‌خورد، ترکیب زیبایی و بی‌وفایی محبوب با زیبایی طبیعت و بی‌وفایی زمانه است. برای سیاوچمانه‌خوان، همۀ طبیعت اورامان زیبا و الهام‌بخش شعر است و دلدار سیاه‌چشم و زیباروی هم همچون نگینی درخشان در میان زیباییهای طبیعت برجسته شده است. به عبارت دیگر، در آهنگ سیاوچمانه، مرد سیاوچمانه‌خوان با محبوب و دلبرش و طبیعت زیبای اورامان یکی می‌شود و بیننده و شنونده را از این «وحدت وجود» به وجد می‌آورد. گذشته از این، نوع رابطۀ زن و مرد در سیاوچمانه، لطیف و انسانی و برابر است، و مرد، نه از موضع قدرت و تحکم، بلکه مانند دلداده‌ای راستین و مهربان، با دلبر خود مواجه می‌شود و او را با زیباترین تعبیرهای انسانی وصف می‌کند. او گاه در مدت 5 دقیقه سیاوچمانه‌خوانی، بیش از 50 بار کلمۀ «گیان» (جانم) را برایش به کار می‌برد (شمس).
جغرافیای سیاوچمانه به اورامان محدود می‌شود و در هیچ‌یک از ابیات ترانه‌های آن، به‌ مناطق خارج از این سرزمین اشاره نمی‌شود (نک‍ : شیری، 113-120). از نظر تاریخی، برخی پیدایش این نغمه را در زمان ساسانیان دانسته و سیاوچمانه‌هایی را در توصیف شکار خسرو پرویز در کرمانشاه به‌عنوان شاهد مثال آورده‌اند (کاظمی، 146-147). این باور وجود دارد که نخستین سیاوچمانه در حضور پیرشالیار زردشتی، از مغان اورامان، در قرن 5 ق، خوانده شده است (صمدی، 52)، یا به روایتی، سیاوچمانه را واقعه‌ای غم‌انگیز در دربار خان احمد خان اردلان (1026- 1048 ق)، حاکم کردستان در عصر شاه عباس صفوی می‌دانند (شریفی، 69). برپایۀ روایتی که زبانزد مردم اورامان است، یوسف مشهور به «یوسوئاسکه»، ترانه‌سرای دربار خان احمد خان، به همسر او، «کلاوزر» (زرین‌کلاه)، دل می‌بندد. خان احمد خان پس از آگاهی از این امر، یوسو را به زندان می‌اندازد. او در زندان آهنگهای سیاوچمانه را برای زرین‌کلاه می‌خواند و سرانجام به همین سبب به دستور خان، زنده در دیوار گچی گذاشته می‌شود و می‌میرد. مقبرۀ او امروزه در روستای زَلم از توابع حلبچه در کردستان عراق قرار دارد (رستم، 412-413؛ حاجی‌زلمی، 171).
با توجه به فقدان مدارک مکتوب، و شفاهی‌بودن سیاوچمانه‌ها، نمی‌توان درستی هیچ‌یک از این روایات را تأیید کرد. هیچ‌کس نمی‌داند که گویندۀ نخستین سیاوچمانه چه کسی بوده است (کوهستانی، 186). از حدود 50 سال پیش، آوازهای سیاوچمانه ضبط شده است و امروزه بیش از 90 تن سیاوچمانه‌خوان در اورامان فعالیت می‌کنند (رستم، 420-426) که مشهورترین آنان عثمان هورامی، جمیل نوسودی و محمدحسین کِمنه‌ای هستند (صمدی، 52- 53؛ ولدبیگی، 48).
در کنار اشعاری که شاعران آنها مشخص نیست، در مواردی از شعر شاعران اورامی‌زبان هم استفاده شده است. گاه اشعار حافظ را هم به اورامی برمی‌گردانند و در قالب سیاوچمانه می‌خوانند (رمضانی، 72). علاوه‌بر‌آن، گاه سیاوچمانه‌خوانها ترانه‌ای را تدوین می‌کنند و می‌خوانند که به نام خودشان ثبت می‌شود (رستم، 418). 
برخی نویسندگان محلی سیاوچمانه را به انواع مختلفی مانند «دره‌ای» (در توصیف دره‌ها و کوهها و راههای پرپیچ‌‌و‌خم مسیر ییلاق و قشلاق)، «گریان» (گشت‌و‌گذار و تفرج در طبیعت)، «شیخانه» (مضامین عرفانی و مدح بزرگان دین)، «چَپْله» (همراه با کف‌زدن و رقص) و «سحری» (برای بیدارکردن مردم و دعوت به کار در صبحگاهان) تقسیم کرده‌اند (کوهستانی، 186- 188؛ اورامانی، 1100-1101؛ صمدی، 53؛ رمضانی، 71)؛ برخی نیز هنگام جنگ، ماه‌گرفتگی و هرس‌کردن درختان سیاوچمانه‌ می‌خوانده‌اند (اورامانی، رستم، همانجاها). 
سیاوچمانه در قالب ده‌هجایی و دو‌مصراعی سروده شده و ]همانند چامه‌ها و چکامه‌های ایران باستان[ از وزنهای عروضی تبعیت نمی‌کند (کوهستانی، 185-186). به علت آنکه سیاوچمانه‌خوانی بدون ساز اجرا می‌شود، حفظ صوت و صدای خواننده و نَفَس و حنجرۀ او نقش اصلی را ایفا می‌کند (رمضانی، 72). خواننده معمولاً این آهنگ را در هنگام طلوع و غروب خورشید در بلندیهای مناطق مختلف اورامان، و گاه در منزل به‌صورت فردی یا با همراهی کسی دیگر می‌خواند. این نوع اجرا کم‌وبیش شبیه فلک‌خوانی (ه‍ م) در خراسان، افغانستان و تاجیکستان است. در هنگام خواندن سیاوچمانه‌، معمولاً گیاهان معطر کوهستان را پشت لالۀ گوش و کنار شال دور کمر خود قرار می‌دهند و انگشتها را در دو گوش فرو‌می‌برند و با صدایی رسا و بلند می‌خوانند (شیری، 9؛ شمس). 
سیاوچمانه‌خوان فردی خاص است و هر خواننده‌ای نمی‌تواند سیاوچمانه بخواند؛ زیرا دهان باید نیمه‌بسته باشد و نفس نیز باید برای مدتی طولانی نگه داشته شود و حنجره نیز باید مستعد لرزاندن صدا باشد (کوهستانی، 189؛ رستم، 418- 419). خواننده باید بتواند واژگان ابیات فولکلوریک را به شکل ممتد و کشیده ادا کند و امواج لرزان صوتی را در مدتی طولانی در حنجره و امتداد آن متراکم نماید. این موارد، به‌ویژه نگه‌داشتن نفس، کار سختی است و کمتر کسی از عهدۀ آن برمی‌آید؛ از‌این‌رو، خواننده‌ها معمولاً سیاوچمانه را به‌صورت دونفره می‌خوانند: یکی بیتی را می‌خواند و دومی در پایان مصراع دوم با او همخوانی می‌کند و سپس بیت دیگری را به‌صورت مستقل می‌خواند، و این روند تا پایان ابیات ترانه یا «بزم» ادامه می‌یابد (شمس). سیاوچمانه در آغاز، ضرب‌آهنگ کندی دارد و به‌مرور تند می‌شود؛ ولی به اندازه‌ای نیست که مخاطبان را به وجد آورد و به کف‌زدن و رقص‌ بکشاند (رمضانی، 70؛ شمس).

مآخذ

 اورامانی، محمدامین، میژووی هه‌ورامان، تهران، 1380 ش؛ حاجی‌زلمی، ابراهیم، خورمال، اربیل، 2008 م / 1387 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش منصور موحدزاده، تهران، 1370 ش؛ حبیب‌الله، جمال، وه‌رقول، سلیمانیه، 2008 م / 1387 ش؛ رستم، ایوب، هه‌ورامان، سلیمانیه، 2008 م / 1387 ش؛ رمضانی، طاهر، «فه‌تحوللائه‌مینی و سیاچه‌مانه»، سروه، بانه، 1379 ش، س 16، شم‍ 166؛ رودکی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، 1373 ش؛ شریفی، احمد، «به‌رکوتیک له‌خه‌رمانی گورانی کوردی»، سروه، بانه، 1364 ش، س 1، شم‍ 3؛ شمس، اسماعیل، تحقیقات میدانی؛ شیری، فریاد و رئوف ‌سعیدیان، صد سیاوچمانه، تهران، 1387 ش؛ صمدی، یحیى، «نگاهی به موسیقی اورامان و درآمدی بر ترانۀ باستانی سیاه‌چمانه»، سروه، بانه، 1387 ش، س 24، شم‍ 257؛ فروغی، عباس، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ قادری، زاهد، کردستان، تهران، 1387 ش؛ کاظمی، بهمن، موسیقی قوم کرد، تهران، 1389 ش؛ کوهستانی، نیلوفر، «تعریف کلمۀ اورامان»، مجموعه‌مقالات همایش گسترۀ فرهنگ هورامان، به کوشش حسن قادری، کرمانشاه، 1387 ش؛ گوران، عبدالله، دیوان، تهران، 1390 ش؛ محتشم کاشانی، دیوان، به کوشش مهرعلی گرگانی، تهران، 1344 ش؛ محمدباقی، محمد، میژووی موسیقای کوردی، اربیل، 2002 م / 1381 ش؛ محمدپور، عادل، «شه‌به‌نگی کر‌که‌له گاسه‌کان تا سوزی لیریکای سیاوچه‌مانه»، زریبار، مریوان، 1384 ش، س 9، شم‍ 58- 59؛ مرادی، یوسف، سیمای میراث فرهنگی کرمانشاه، تهران، 1382 ش؛ نقیب سردشت، بهزاد، نگرشی بر سازشناسی موسیقی کردی، تهران، 1385 ش؛ ولدبیگی، برهان‌الدین، نگاهی به جاذبه‌های گردشگری اورامان، تهران، 1388 ش. 

اسماعیل شمس

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: