سه (3)
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 11 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257765/سه-(3)
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
سه (3)، یکی از مهمترین اعداد رمزی در ایران، پس از عدد 7. در فرهنگ و آیینهای کنونی ایران عدد 3 و مضربهای آن بسیار مهماند و نقشی نمادین دارند. به نظر میرسد که این نقش مهم یادگار سنت ایران باستان باشد. این عدد در سرزمینهای دیگر و نزد اقوام مختلف نیز عددی مهم و گاه جادویی و مقدس به شمار میرود. در بیشتر ادیان دنیا برای خداوند و آفریدگار هستی 3 وجه قائلاند (برای نمونه، نک : آقاشریف، 70-75)؛ اقانیم ثلاثه را میتوان نمونهای از این 3 وجه در دین مسیحیت دانست. در ایران باستان نیز از 3 دَی (دادار) به نامهای «گاه»، «دین» و «زمان»، بهعنوان 3 وجه هرمزد یاد شده است (بندهش، 47). نمونههای دیگر از کاربرد عدد 3 در ایران باستان را میتوان اینگونه بازشمرد: 3 بار گسترش زمین در دوران جمشید، هر 300 سال یک بار (وندیداد، 2: 5-20)؛ 3 نوبت دورشدن فره از جمشید بهسبب گناهی که مرتکب شد (یشتها، 19: 34- 38)؛ 3 بار فروشدن افراسیاب در قعر آب، در جستوجوی فره (همان، 19: 56-62)؛ تجلی تیشتر در 3 پیکر (مرد، اسب و گاو) (همان، 8: 13- 18)؛ 3 آتشکدۀ باستانی به نامهای آذرفرنبغ، آذرگشنسب و آذر برزینمهر که به 3 گروه اجتماعی یعنی موبدان، ارتشتاران (سپاهیان) و واستریوشان (کشاورزان) تعلق داشت (بندهش، 90-92)؛ دورههای سههزارساله در اسطورۀ آفرینش و 3 مرحلۀ جهان هستی به نامهای آفرینش (بندهشن)، آمیزش (گُمیزِشن) و جدایی (ویزارِشن) (همان، 35؛ بویس، 50-51)؛ 3 منجی به نامهای اوشیدر، اوشیدرماه و سوشیانت، که به فاصلۀ 000‘1 سال از یکدیگر ظهور میکنند (زند ... ، 17- 19)، و نیز دریاچۀ هامون که نطفۀ این منجیان را در خویش نگاهداری میکند و در متون کهن از آن به نام «دریاچۀ سهتخمه» یاد شده است (همان، 14). در اوستا، دو نیایش یا ذکر کوتاه وجود دارد که از مهمترین ذکرهای زردشتی محسوب میشوند و در پایان نیایشها به دفعات تکرار میشوند؛ یکی از آنها «اَشِموُهو» و دیگری «اَهونَوَیریه» نام دارد. اشموهو نیایشی 12واژهای است که در آن 3 بار واژۀ «اَشه» (حقیقت نظم و راستی) به کار رفته است و بیشتر اعمال عبادی زردشتیان با 3 بار تکرارکردن این دعا پایان میپذیرد (بویس، 63). اهونویریه یا اهونَوَر که ذکری با 21 واژه و بسیار مقدس است، در نیایشهای گوناگون بارها تکرار میشود؛ دربارۀ تقدس این ذکر در بندهش آمده است که اهورهمزدا در آغاز آفرینش و هنگام حملۀ نیروی شر، این دعا را در 3 مرحله سرود و هنگامیکه آن را خواند، فرجام پیروزیاش و نابودی اهریمن و دیوان فرارسید و اهریمن از ناکارکردن آفریدگان خیر بازایستاد و 3هزار سال در گیجی فروماند (همانجا). یکی از آیینهای عبادی قدیمی در ایران باستان، نثار به آب و آتش است که در زبان اوستایی به آن «زَئوثره» میگویند و مهمترین پیشکشی است که به این دو عنصر نثار میشود. به باور مؤمنان، زئوثره اگر با ذکرِ تقدیسشده همراه باشد، نیروی فروکاستۀ آب و آتش را به آنان بازمیگرداند. زئوثره به آب و آتش از 3 جزء تشکیل شده است که دو جزء آن از جهان گیاهی، و جزء سوم از جهان جانوری است. زئوثرۀ آتش را احتمالاً 3 بار در روز ــ بامداد، نیمروز و شامگاه ــ به آتش پیشکش میکردند (بویس، 26). 3 آموزۀ اخلاقی و شعار دینی زردشتیان ــ اندیشۀ نیک، گفتار نیک و کـردار نیک ــ سبب و منشأ کاربرد عـدد 3 در برخـی از آیینهای کنونی آنان است. زردشتیان این 3 پند دینی را نشان درونی (باطنی) هر زردشتی میدانند و کمربند مقدس (کُسْتی) را به نشانۀ پیروی از اندیشه، گفتار و کردار نیک، 3 بار به دور کمر میپیچند (آذرگشسب، 4، 15). بهطور نمادین، 3 طبقۀ بهشت نیز اندیشۀ نیک، گفتار نیک و کردار نیک و 3 طبقۀ دوزخ، اندیشۀ بد، گفتار بد و کردار بد نامیده شدهاند (مینوی ... ، 26-27). در تورات، انجیل و قرآن نیز 3 را میتوان عددی مهم به شمار آورد که اگرچه تقدس اعداد 7 و 4 را ندارد، ولی بهسبب اینکه نشانۀ تأکید بر باور یا کاری بوده، بر آداب دینی و آیینهای یهودیان، مسیحیان و مسلمانان تأثیر گذاشته است. اشارات مهمی را که در عهد عتیق با عدد 3 همراه است، میتوان چنین برشمرد: 3 پسر نوح به نامهای سام، حام، یافث (پیدایش، 6: 10)؛ تجلی خداوند به صورتِ 3 مرد در نظر ابراهیم (ع) (همان، 18: 2)؛ تاکِ سهشاخه و 3 سبد نان در خواب سردار ساقیان و سردار خبازان فرعون، که یوسف آنها را به 3 روز تعبیر کرد و پس از آن 3 روز، سردار نخست آزاد، و سردار دیگر کشته شد (همان، 40: 10- 19)؛ 3 روز زندانیشدن برادران یوسف (همان، 42: 17)؛ سفر سهروزۀ موسى و همراهانش به صحرا برای قربانیکردن (خروج، 3: 18)؛ تاریکی غلیظی که 3 روز تمام سرزمین مصر را فراگرفت (همان، 10: 22)؛ برگزاری مراسم 3 عید در سال و 3 بار حضور در برابر خداوند (همان، 23: 14، 34: 23؛ تثنیه، 16: 16) (برای نمونههای بیشتر، نک : اول سموئیل، 10: 3، 20، 41، 24: 13). در عهد عتیق، گاه برای تأکید، کلمه یا جملهای 3 بار تکرار شده است؛ مثلاً «به سخنان دروغ توکل منمایید و مگویید که هیکل یهوه، هیکل یهوه، هیکل یهوه این است» (ارمیا، 7: 4) و «ای زمین، ای زمین، ای زمین! کلام خداوند را بشنو» (همان، 22: 29) (برای نمونههای دیگر، نک : اعداد، 6: 23-27؛ اشعیا، 6: 3؛ حزقیال، 21: 27). در عهد جدید آمده است که عیسى (ع) پیش از آنکه به دست دشمنانش اسیر و مصلوب گردد، به سوی کوه زیتون رفت و 3 بار دعا کرد (متى، 26: 36-44) و طبق پیشبینی آن حضرت، یکی از یارانش به نام پطرس، در همان شبِ گرفتاریِ او، پیش از بانگزدن خروس، 3 بار وی را انکار نمود (همان، 26: 33-34، 70-75)؛ از معجزات عیسى (ع) آن است که 3 روز بعد از مصلوبشدن، از جهان مردگان برمیخیزد (مرقس، 8: 31) و این معجزه با 3 روز ماندن یونس در شکم ماهی همانند دانسته شده است (متى، 12: 40)؛ عیسى (ع) بعد از عروج، 3 مرتبه بر شاگردانش ظاهر شد و بار سوم، 3 بار از شمعون پطرس پرسید: «ای شمعون پسر یونا، مرا دوست میداری؟» و او 3 بار پاسخ مثبت داد (یوحنا، 21: 14-17) (برای نمونههای بیشتر، نک : اعمال رسولان، 10: 16-20، 11: 10-11، 17: 1-2، 19: 8، 20: 2-3؛ رسالۀ اول یوحنا، 5: 5- 8). در قرآن کریم عدد 3، اهمیت و تقدس اعداد 7 و 4 را ندارد و بسیار کم بر آن تأکید شده است: هنگامی که خداوند زکریـا را ــ در دوران کهـولتش ــ به تولد فرزندی بـه نـام یحیى بشارت داد، نشانهای برای این معجزه قرار داد و آن این بود که او با وجود تندرستی، 3 روز نمیتوانست با مردم سخن بگوید (آلعمران / 3 / 41؛ مریم / 19 / 10)؛ عذاب قوم صالح (ثمود) 3 روز بود (هود / 11 / 65)؛ در روز قیامت مردم 3 گروهاند، اصحاب میمنه، اصحاب مشئمه و سابقون (واقعه / 56 / 7-10)؛ از نشانههای روز داوری (یومالفصل) برای منکرین، دودی سهشاخه است (مرسلات / 77 / 30)؛ برای اشاره به تثلیث در مسیحیت، یعنی پدر و پسر و روحالقدس، دو بار عدد 3 به کار رفته است (نساء / 4 / 171؛ مائده / 5 / 73)؛ یکی از کفارههای شکستن سوگند، 3 روز روزهداری است (مائده / 5 / 89)؛ و نیز کسی که در دورۀ حج عمره قربانی نکند، باید 3 روز پیدرپی در زمان حج عمره و 7 روز بعد از بازگشت، روزه بگیرد (بقره / 2 / 196؛ نک : خمینی، 1 / 252-253). در احکام دین اسلام، عدد 3 نشانۀ تأکید بر امور است؛ برای نمونه، مرد میتواند با 3 بار جاریکردن صیغۀ طلاق یا گفتن «هی طالقٌ ثلاثاً» زن را سهطلاقه کند که رجوع به وی بدون محلل (نک : معین، فرهنگ، ذیل طلاق) دیگر امکانپذیر نخواهد بود (خمینی، 3 / 229)؛ مدت زمان عده (مدت درنگ زنان بعد از طلاق یا فسخ ازدواج دائم یا ... ) 3 پاکی است (بقره / 2 / 228؛ نک : خمینی، 3 / 231)؛ واجب است که مرده را 3 بار غسل دهند (همو، 3 / 249)؛ پوشش مرده نیز باید سهتکه باشد (همو، 3 / 250)؛ کفارۀ مردی که در مرگ همسر یا فرزندش لباس خود را پاره کند، اطعام یا لباسپوشاندن 10 مسکین یا 3 روز روزهداری است (همو، 3 / 257)؛ ظروف آلوده را میتوان پس از زدودن آلودگی، با یک مرتبه آبکشیدن در آب کر یا جاری، و یا 3 مرتبه شستن با آب قلیل (کمتر از کر) پاک کرد (همو، 1 / 87)؛ و در غسل لازم است که آب هر 3 بخش بدن (سر و گردن، طرف راست و طرف چپ) را فراگیرد (همو، 1 / 101). عدد 3 در میان اهل تصوف نیز جایگاهی رمزی داشته، و در آثار ایشان گاه به رمزهای عدد 3 اشاره شده است؛ برای نمونه، در «فتوتنامۀ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)» آمده است: اولین کسی که در عالم میان بست، حضرت آدم (ع) بود و پس از او 16 تن از پیامبران میان بستند. میان حضرت علی (ع) را پیامبر اسلام (ص) بست و 3 گره بر آن زد: گره اول را به نام خدای عز و جل، گره دوم را به نام جبرئیل، و گره سوم را به نام خود. او پس از خواندن دعایی، به حضرت علی (ع) دستور داد که برخیزد و یاران خویش را میان ببندد. حضرت علی (ع) نیز 3 تن را میان بست: اول سلمان فارسی، دوم عمرو بن امیـۀ ضمری، و سوم قنبر (نک : محجوب، 387). خداوند با حضرت آدم (ع) 3 درخت همراه کرد تا فواید آن به مردم برسد و لباس بندگان باشد: درخت انجیر، درخت عود و درخت تاک؛ میان حضرت آدم (ع) با رشتهای از تاک بسته شده بود (همو، 383). دربارۀ نمد یا خرقه که پوشیدن آن نزد صوفیان رسم است، در همین رساله آمده است: «اگر پرسند نمد چند حرف است، جواب بگو که 3 حرف است: «ن» ندای پیر به او رسیدن؛ «م» ملامتکشیدن؛ و «د» دور از مناهیات بودن»؛ و نیز آمده است: تجرید بر 3 قسم است: اول تجرید صورت، دوم تجرید صفت، و سوم تجرید ذات؛ و نیز گلبانگ فقرا بر 3 قسم است: گلبانگ صفا، وفا، جفا (همو، 393). در ادبیات فارسی، عدد 3 به موالید سهگانه اشاره دارد. موالید ثـلاث / سهگانـه ــ جمـاد، نبـات و حیـوان ــ از تأثیر آبای سبعه (هفتپدران) یا آبای علوی (پدران آسمانی) یعنی 7 (و گاه 9) سیاره یا فلک، در اُمهات سفلی یـا امهات اربعـه ــ 4 عنصرِ آب، باد، آتش و خاک ــ به وجود میآیند (شمیسا، 666، 1058). در ادبیات شفاهی نیز عدد 3 در بعضی از اصطلاحات به کار رفته است، مانند: «سهآبهکردن» یعنی 3 بار در آب شستن؛ «سهشدن» یا «سهکردن» به معنی خرابشدن یا خرابکردن کار؛ «سهپشته» اشاره به جمعیت انبوه؛ «سهطلاقهکردن» کنایه از بهطور کامل کنارگذاشتن؛ و «سهگوش / سهکنج» اشاره به گوشه و زاویه (نک : نجفی، ذیل اصطلاحات). در فرهنگ و باورهای مردم ایران، 3 عددی مهم، و نماد کاملشدن هر عملی است که پیش از آن دو بار اتفاق افتاده باشد. مردم ایران، هم در کارهای روزمره و هم در رسوم دینی و غیردینی خود، برای افزودن نیروهای خیر و دورشدن از نیروهای شر، بسیاری از اعمال را 3 بار تکرار میکنند یا عملی را در طی 3 روز یا در روز سوم انجام میدهند تا از تأثیر عدد 3 در آیینها، نذرها، استخارهها، فالها و پیشگوییها بهره ببرند. در آیینهای گذر ــ تـولد، عروسی و مرگ ــ روز سومْ روز مهمی است و تکرار سهبارۀ اعمال، جایگاه ویژهای دارد؛ برای نمونه به این موارد اشاره میشود: در کوملۀ گیلان، بهطور معمول، در روز سوم تولد، مراسمی به نام «گهوارهبستن» نوزاد اجرا میشود، بهاینترتیب که نوزاد را پس از شستوشو در آغوش زنی از سادات میگذارند و او با دعا و صلوات کودک را 3 بار داخل گهواره میبرد و بیرون میآورد و سپس نوزاد را در گهواره میگذارد (شهاب، 87). در ایزدخواست، در روز سوم بعد از تولد، یکی از مردان مسن در گوش نوزاد اذان میخواند و نام بچه را میگوید و برایش آرزوی سلامت و خوشبختی میکند (رنجبر، 324). در استان ایلام و لرستان، زمانی که نوزاد به دنیا میآید، تا 3 اذان به او غذا نمیدهند و بعد از آن با انگشت که گاه آن را در تربت میزنند، کام نوزاد را برمیدارند (نک : معین، فرهنگ، ذیل بناگوشکردن)، و پس از دادن قنداغ، مادر به او شیر میدهد (اسدیان، 252). در خراسان هم رسمی شبیه به این وجود دارد؛ آنان کودک را گاه تا 3 روز و گاه تا 3 اذان شیر نمیدهند، زیرا معتقدند نخست باید خون و مواد زائد روزهای اول تولد (قیل) از بدن کودک خارج شود. به این منظور مقداری کره، نبات و بارهنگ را میکوبند و با انگشت در دهان نوزاد میگذارند (شکورزاده، 126). زائو تا 3 روز نباید زیاد آب بخورد، چون مردم اعتقاد دارند که آل (ه م) در چشمهها سکونت دارد (ماسه، 1 / 42؛ اسدیان، همانجا). برای دورکردن آل از زائو، غیر از کشیدن حصار مریم (نک : ه د، مریم) و گذاشتن سیخ و پیاز بر بالین او، کارهای دیگری هم انجام میگیرد؛ برای نمونه، تا 3 روز پس از زایمان هر روز صبح مقداری باروت در آستانۀ در، آتش میزنند تا ارواح خبیث از دود و بوی آن بترسند و فرار کنند (شکورزاده، 112؛ برای نمونههای بیشتر در این زمینه، نک : رنجبر، 323-324؛ شریعتزاده، 253). برای نامگذاری (ه م) نوزاد رسم است که نام برگزیده را 3 بار در گوش او بخوانند (ماسه، 1 / 49، حاشیۀ 1). مهمترین کاربرد عدد 3، هنگام بلهگرفتن از عروس در مراسم عقد (ه م) است و رسم بر این است که عروس پس از 3 بار درخواست، پاسخ دهد. در قدیم، از داماد و پدر عروس نیز 3 بار دربارۀ رضایت ایشان میپرسیدند و آنان باید هر 3 بار جواب مثبت میدادند (کشاورز، 20). پرتکردن 3 انار از سوی داماد به طرف عروس (شکورزاده، 174) و 3 بار دستبهدستکردن چراغ روشن، بین داماد و عروس (علامه، 125) از دیگر رسمهای شب عروسی است. ترکمنها در شب عروسی، عروس را در میان زنان دو خانواده مینشانند و یکی از زنان خانوادۀ داماد چادرشبی قرمز روی سر عروس میاندازد تا او را بپوشاند، ولی یکی از ندیمههای عروس آن را جمع میکند و به طرف همان زن پرتاب میکند. این کار 3 بار تکرار میشود و بار سوم، دعوایی ساختگی بین آنها سر میگیرد که با بردن عروس به بیرون از اتاق تمام میشود (کمالی، 136-137). در سروستان، 3 روز و 3 شب متوالی از خانۀ عروس صبحانه، ناهار و شام بهعنوان «پسحجلهای» برای عروس و داماد میفرستند. تعداد این سینیها مضربی از عدد 3 است: ناهار اول، 3 سینی؛ شام اول، 6 سینی؛ ناهار و شام دوم، 9 و 12 سینی؛ ناهار و شام سوم، 15 و 18 سینی (همایونی، 550). در بروجرد نیز رسمی مشابه وجود دارد (عزیزی، 93). در برخی از مناطق مانند آمل، مراسم مادرزنسلام روز سوم پس از عروسی اجرا میشود (علامه، همانجا). در مراسم بعد از مرگ نیز عدد 3 کاربرد بسیار دارد. در خراسان تابوت (ه م) را 3 بار دور حیاط میچرخانند؛ سپس آن را به غسالخانه میبرند (شکورزاده، 179). هنگام خاکسپاری 3 بار تابوت مرده را به زمین میگذارند و برمیدارند تا مرده گور خود را بشناسد (ماسه، 1 / 180)؛ در شاهرود هنگام تشییع جنازه، 3 نفر 3 مجمعه را که بهترتیب در آنها قند، نقل و گندم قرار دارد، روی سر میگیرند و پیشاپیش جمعیت حرکت میکنند. به این مجمعهها «پیشجنازگی» میگویند (شریعتزاده، 276). در مشهد قبل از بردن مرده به قبرستان و بهخاکسپردن او، تابوت را به حرم میبرند و 3 بار دور ضریح طواف میدهند (شکورزاده، 180). در بیشتر شهرهای ایران، 3 روزِ نخست پس از مرگ را عزاداری میکنند و در صبح یا عصر روز سوم مراسم ختم برگزار میشود (عزیزی، همانجا؛ شریعتزاده، 279؛ شهاب، 190؛ همایونی، 557). در بروجرد مراسم سهروزه و شب هفت برگزار میشود، اما مراسم چهلم چندان رایج نیست و به جای آن، مراسم «سه شب جمعه» برگزار میشود، به این صورت که در شب جمعۀ سوم بعد از درگذشت فرد، مراسمی همچون مراسم چهلم برای او برگزار میکنند (عزیزی، 93-94). در سروستان، 3 بار، در 3 شب جمعۀ بعد از نخستین شب درگذشت فرد، «شوجُمِگی» داده میشود، یعنی مقداری حلوا و شیرینی و میوه را بر سر مزار میبرند، چراغی روشن میکنند، قرآن میخوانند و همه را دعوت میکنند که برای سوگواری به آنجا بیایند (همایونی، همانجا). در شاهرود، همسایۀ صاحبعزا در 3 روز اول عزاداری، هنگام غروب آفتاب، خاگینۀ 3 عدد تخممرغ را نزد خانوادۀ فرد درگذشته میبرد و میگوید: «هُخای خُوشِ بوینی؟» (میخواهی خوابش را ببینی؟). هرکس کمی از خاگینه را میخورد که میت به خوابش بیاید و او را از وضعیت خود که در برزخ به سر میبرد، باخبر کند. همچنین، رسم است که یکی از همسایگان در غروب همان 3 روز اول، یک استکان آبقند، به نام «شربت میت» را روی پشتبام میریزد و یک نفر مکان درگذشت فرد را 3 شبانهروز با چراغی روشن نگه میدارد تا قبر او روشن باشد (شریعتزاده، 278). ریشۀ باورها و آیینهایی که در 3 روز نخست پس از مرگ صورت میگیرد، بسیار کهن است و به ایران باستان بازمیگردد. در اوستا آمده است که روان فرد درگذشته تا 3 روز زمین خاکی را ترک نمیکند و در بامداد چهارمین روز که «سِتوش / سِدوش» نامیده میشود، به جهان دیگر سفر میکند («هادخت ... »، 62؛ گشتاسب، بش ). زردشتیان کنونی ایران در عصر روز سوم، مراسم «سوم» یا «سِد / سِذ»، و در سپیدهدم چهارمین روز، مراسم «چهارم» یا سدوش را برگزار میکنند؛ پس از آن، در روز دهم (یکسوم ماه)، مراسم «دهه»، در روز سیام، مراسم «سیروزه»، هر ماه (به مدت یک سال) در روز درگذشت، مراسم «روزه»، و هر سال (به مدت سی سال) در روز و ماه درگذشت، مراسم «سال» را برگزار میکنند و برای درگذشتگان خود نیایش میخوانند و خیرات میدهند (مزداپور، 368). در نذرها و سفرههای نذری، عدد 3 به مناسبتهای مختلف تکرار میشود؛ مثلاً سفره را 3 بار میاندازند، یا از هریک از لوازم سفره 3 عدد تهیه میکنند، و یا صاحبنذر عملی را 3 بار تکرار میکند، به این نیت که حاجتش برآورده شود. در خراسان، سفرۀ حضرت رقیه را 3 بار و هر بار در یکی از شبهای جمعه میاندازند (شکورزاده، 59)؛ در این منطقه، کسی که نذر آجیل مشکلگشا دارد، پس از برآمدن حاجتش، هر هفته یا هر ماه «3 سکه» نخود برشته (نخودچی) یا آجیل مشکلگشا میخرد و پس از پاککردن آن و خواندن قصۀ «پیر خارکن»، نخودچیها را بین مردم تقسیم میکند (همو، 68)؛ دخترانی که شوهر کردهاند و میخواهند باردار شوند، به دباغخانه میروند، 3 بار از روی تغار دباغی میپرند، و بار سوم چند قطره از محلول آب آهک درون تغار را میخورند یا نذر میکنند 3 تا 7 سال موی سر فرزند خود را کوتاه نکنند و در پایان این مدت، هموزن موی فرزند خود، طلا یا نقره بخرند و به نزدیکترین امامزاده تقدیم کنند (همو، 94). یکی از نذرهای مرسوم در زنجان، درستکردن قاووت است (قاووت = آردی که از آسیابکردن گندم بوداده، تخمۀ خربزه، توت خشک، شکر، زنجبیل، نخودچی و ... به دست میآید). مردم زنجان معمولاً به نیت بچهدارشدن یا رفع بیماریها یا برآوردهشدن حاجاتشان نذر میکنند که 3، 5 یا 7 سال، در 3 شب جمعۀ آخر چلۀ بزرگ یا اولین شب جمعۀ چلۀ کوچک، قاووت درست کنند (انجوی، 2 / 128- 129؛ برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، خضر). در استخارهها، فالها و برای بختگشایی، بیشتر اوقات، دعاها و اعمال 3 بار تکرار میشود. برای استخاره، توصیه شده است که نخست 1، 3 یا 10 بار سورۀ فاتحه را بخوانند، سپس 10 بار سورۀ اِنّا اَنْزَلْنا (قدر / 97) و در پایان، 3 بار دعای مخصوص خوانده شود (مجلسی، 50)؛ همچنین، گاه برای استخاره از دو جملۀ خاص که یکی واژۀ اِفْعَل و دیگری واژۀ لاتَفْعَل دارد، استفاده میکنند. بدین ترتیب که هریک از این دو جمله را بر 3 رقعه مینویسند و آنها را در زیر سجاده یا در میان آستین میگذارند و شروع به بیرونآوردن آنها میکنند. اگر 3 بار اِفْعَل آمد، آن کار را انجام میدهند، و اگر لاتَفْعَل آمد، از انجامدادنِ آن صرفنظر میکنند. گفتهاند که بر روی سجادهای که رقعهها را در زیر آن نهادهاند، دو رکعت نماز باید خواند و بایسته است در هر رکعت، بعد از سورۀ فاتحه (1)، 3 مرتبه سورۀ قُلْ هُوَ اللّٰه (اخلاص / 112) را بخوانند (همو، 54-57). از رسول خدا (ص) نقل شده است که هنگام استخاره با قرآن ابتدا 3 بار سورۀ توحید (اخلاص) را بخوان، سپس 3 بار بر محمد (ص) و آل او صلوات بفرست و بعد بگو: «اللّٰهمَ تَفَأَلتُ بکتابِکَ و توکَّلتُ عَلیکَ، فاَرِنی مِن کتابِکَ ما هو مکتومٌ مِن سِرِّکَ المکنون فی غیبِکَ» (طریقهدار، 130). در مورد استخاره با تسبیح، از شیخ بهایی نقل میکنند که باید نخست 3 بار بر محمد (ص) و آل او صلوات فرستاد، سپس استخاره کرد (همو، 131). در لرستان رسم است که برای جلب محبت و دفع بدشگونی، 3 بار جام چهلکلید را در ظرف آبی میزنند و میگویند «شرّش به در» تا بدشگونی زایل شود؛ سپس همان جام را 7 بار دیگر به نیت جلب محبت در ظرف آب میزنند و آن آب را جلوِ در ورودی خانه میریزند (اسدیان، 175). کسانی که آرزوی ازدواج یا بچهدارشدن داشتند و یا میخواستند بخت بد را از خود دور کنند، چهارشنبۀ آخر سال نزد پاکتساز (کسی که از کاغذهای کهنه برای بقال و عطار پاکت درست میکرد) میرفتند و در ازای مبلغی پول، آب 3 یا 7 تشت کارخانه را از او میگرفتند؛ سپس، در ساعت یک بعدازظهر شنبه یا چهارشنبه، زیر ناودان روبهقبله مینشستند و سورۀ اِذا جاءَ (نصر / 110) را 3 بار میخواندند و روی آب میدمیدند و بیدرنگ آن را روی سر خود میریختند تا نیتشان برآورده شود (ماسه، 1 / 268- 269). در آمل، برای رفع «بیوقتی یا جنزدگی»، مقداری کات کبود را 3 بار بهسرعت در ظرف آبی میاندازند و بیرون میآورند و آن آب را به خورد کودک میدهند؛ سپس، زنی سالخورده هنگام غروب آفتاب، مقداری گلپر و اسپند را 3 بار دور سر کودک میگرداند و با کمی خاکِ چهارراه، در آتش میریزد و یکی ـ دو پر گلپر سوخته را از آتش درآورده و سیاهی آن را با انگشت به پیشانی و روی زبان کودک میمالد. رسم دیگر این است که یک تخممرغ و کاسهای چینی را نزد دعانویس میبرند و او با مرکب روی آنها دعا مینویسد، سپس تخممرغ را 3 بار دور سر کودک میگردانند و آهسته در کاسه میگذارند؛ این عمل را تا 3 مرتبه تکرار میکنند و بار سوم تخممرغ را محکم به کاسه میزنند تا شکسته شود، آنگاه آن را در آب رودخانه میریزند؛ سپس، ظرف چینی را که با مرکب بر آن دعا نوشته شده است، میشویند و از آب درون آن به کودک مینوشانند (علامه، 119). از دیگر آداب دفع چشمزخم (ه م)، این است که در شب چهارشنبهسوری، زنان به 3 دکان عطاریِ روبهقبله میروند و از اولی «کندر و وَشا برای کارگشا» میخواهند، و تا عطار میخواهد آن را بیـاورد، فـرار میکنند؛ از دکان دوم «خشبو» ــ که منظور اسفند است ــ میخواهند و بـاز میگـریزند؛ سپس بـه دکان سوم میروند و مقداری کندر و اسفند میخرند و در خانه روی آتش میریزند (نفیسی، 851). در اهواز رسم است که برای بختگشایی، مقداری حنا (ه م) را در 3 ظرف جداگانه خیس میکنند و با 3 شمع به سقاخانۀ شهر میبرند و هریک از شمعها را با صلوات در یکی از ظرفها قرار میدهند و پس از درخواست حاجت از «صاحب سقاخانه»، شمعها را روشن میکنند (شکورزاده، 90). عدد 3 در آیینها و جشنها، در تهیۀ لوازم آنها و تکرار اعمال، گویی نوعی تقدس و تبرک به آنها میبخشد؛ مثلاً، برای تهیۀ سمنو (ه م) ــ که از آداب مهم پیشواز نوروزی در بیشتر شهرهای ایران است ــ در خراسان رسم است که وقتی گندم جوانه میزند، ساقههای سبز و نورستۀ آن را 3 بار در آب غسل میدهند و روی تختهای مسطح با کارد خرد میکنند. در این هنگام، هرکسی که نیتی دارد، کاردی روی گندمها میکشد و مراد خود را طلب میکند. وقتی شیرۀ گندم را در دیگ میریزند، آب را در 3 نوبت به آن میافزایند و پس از بار سوم افزودن آب و همزدن آن، یک سینی پر از آتش روی دیگ میگذارند و بهاصطلاح آن را دم میکنند و 12 شمع به نیت 12 امام دورتادور سینی، روی دیگ روشن میکنند (شکورزاده، 63). در شب چهارشنبهسوری (ه م)، در بسیاری از شهرهای ایران، رسم بوده است که بوتهها به صورت 3 یا 7 کپه باشد، 3 بار از روی آتش بپرند و 3 بار فالگوش بایستند (ماسه، 1 / 262؛ رفیعزاده، 22، 35). در قدیم، هر سال با نگاهکردن به آسمان، از روی وضعیت ستارگان تشخیص میدادند که باید 3 بوتۀ آتش روشن کنند یا 7 بوته (رفیعزاده، 22). در ولایات بخارا، در این شب، بیماران را 3 بار دور آتش میگردانند، سپس آنان را وادار میکنند که از روی آتش بپرند (همو، 36). در خوی، در شب چله، بعضی از خانوادهها برای عروس خود 3 جور حلوا میفرستند: حلوای کنجد، حلوای گردویی و حلوای هویج (انجوی، 2 / 36؛ نیز نک : ه د، یلدا). در کوملۀ گیلان، وقتی سپیدیِ نخستین دندان کودک آشکار میشود، جشنی به نام «دندونفشون» میگیرند و در 3 دیگ، 3 نوع از حبوبات یعنی عدس، لوبیا و باقلا میپزند، با این نیت که تمام دندانهای کودک مانند این 3 دانه سفت و محکم باشد (شهاب، 88- 89). ارمنیان در مراسم «خاقوق اورهنگ» یا تبرک انگور ــ که در روز عید حضرت مریم و عروج ملکوتی او انجام میگیرد ــ پس از خواندن دعا و نیایش، 3 بار انگورها را تبرک، و سپس بین حاضران در کلیسا تقسیم میکنند (مانوکیان، 122). اعیاد سهگانه یا 3 عید مهم نزد یهودیان عبارتاند از: پسح و شاووعوت در بهار، و سوکوت در ابتدای پاییز (ایزدپناه، 70-71). در آیین یهود، نماز نیز 3 بار در روز خوانده میشود: شحریت (صبح)، مینحا (بعدازظهر) و عرویت (شامگاه) (همو، 67). مردم ایران بهسبب باور به خاصیتهای ویژه برای عدد 3، آن را در درمان بیماریها، دفع شرور و مصائب یا حتى زندگی روزمره و کشاورزی نیز مؤثر میدانستند؛ مثلاً: برای درمان سرخک، در 3 روز اول، غذاهایی که طبع گرم دارند، و در 3 روز دوم که سرخک کوچ میکند، غذاهایی با طبع سرد به کودک میدادند. در 3 روز اول و دوم «طفل را اوقاب میکشیدند»؛ به این ترتیب که مادر طفل یک سینی بالای سر کودک نگاه میداشت و زلف 3 دختر نابالغ، زنجیر درِ روبهقبله، و «4 کنج قرآن» را آب میکشیدند و آب آن را بر سر طفل میریختند (شریعتزاده، 257). برای درمان کودکی که به مرض غش مبتلا بود، مادرش پشتبهپشت دختری قرار میگرفت و نخست کودک را از میان ساق پاهایشان عبور میدادند و بعد 3 بار از میان یک قنداق تفنگ و تسمهاش میگذراندند (ماسه، 1 / 39). برای آرامکردن بچهای که بیش از اندازه گریه میکرد و «شریر» بود، شب چهارشنبهسوری او را 3 بار از زیر نقارهخانه رد میکردند (همو، 1 / 61). در قدیم بر این باور بودند که اگر موقع غذاخوردن، حیوانی به دست انسان نگاه میکرد، او باید 3 لقمه از آنچه میخورد، بـه حیوان میداد، وگرنه به دردی درمانناپذیر دچار میشد (همو، 1 / 365). زنان اعتقاد داشتند که برای آسانزاییدن باید 3 بار از زیر شکم شتر رد شوند (همو، 1 / 28، حاشیۀ 1). از باورهای دیگر زنان این بود که اگر شبهنگام خود را در آیینه تماشا کنند، هوو به سرشان میآید و برای دورکردن این بلا باید آیینه را 3 بار به دور چراغ بگردانند (همو، 2 / 21). در خراسان زنان برای اینکه حامله نشوند، 3 روز پیاپی، ناشتا آب زرشک میخوردند یا جعفری را میکوبیدند و عصارۀ آن را 3 روز قبل از صبحانه مینوشیدند و یا یک مثقال زعفران آبکرده یا جوشاندۀ پوست پیاز و روناس و یا جوشاندۀ ریشۀ درخت شاتوت را 3 روز پیاپی میآشامیدند (شکورزاده، 98)؛ اگر زن حاملهای به خونریزی میافتاد که قطع نمیشد، میگفتند: «بچهخوره» در شکم زن است و برای درمان، مقداری سیاهدانه را با نبات میکوبیدند و 3 روز متوالی ناشتا به او میخوراندند تا بچهخوره بیفتد (همو، 99). در کشاورزی سنتی ایران، برای سفیدشدن برگ کاهو، هر 3 روز یک بار مقداری ریگ خشک بر برگ آن میریختند؛ برای شیرینشدن آب ترب، تخم ترب را به عسل یا نبیدِ مویز که شیرین است، آغشته میکردند و 3 روز بعد آن را میکاشتند (یاوری، 151)؛ همچنین مردم اعتقاد داشتند که اگر دست را 3 بار با آب ترب تر کنند و بگذارند خشک شود، دیگر کژدم آن دست را نمیگزد (همو، 156)؛ یا برای دفع کیک در خانه، باید هنگام خواب، جامی را پر از آب کنند و 3 بار سورۀ اِذا زُلزِلَة (زلزال / 99) را بخوانند و بر آن بدمند و بر سر بالین بگذارند (یاوری، 158)؛ یا قراردادن 3 یا 5 برگ کاهو در زیر بالین بیمار، بیآنکه او خبر داشته باشد، سبب میشود که وی به راحتی به خواب برود (همو، 159). در باور مردم، عدد 3 بهعنوان کاملکنندۀ عدد دو مطرح است، یعنی هر اتفاقی که دو بار رخ دهد، بار سومی را هم در پی خواهد داشت؛ مثلاً میگویند: «هیچ دویی نیست که سه نشود»، یا: «خدا سومی را به خیر بگذراند» (دهخدا، 69-70). در آمل، اگر کاری یا معاملهای را دو بار انجام دهند و اتفاق ناگواری بیفتد و یا دو بار حادثهای پیش آید و به خیر بگذرد، منتظر سومینبار میشوند و دراصطلاح میگویند: «سه سر، مرگه سر»؛ اگر بار سوم به خیر بگذرد، باور میکنند دیگر اتفاق بدی نخواهد افتاد (مهجوریان، 33). در خراسان، اگر کسی بهناچار دو فرزندش را در یک روز ختنه کند، باید بلافاصله بعد از آن خروسی را سر ببرد تا در آن روز «سه خون ریخته شود»، وگرنه یکی از فرزندان او خواهد مرد (شکورزاده، 141)؛ اگر زنی در هنگام وضع حمل فوت کند و فرزند او نیز با او از بین برود، مرغ یا خروسی را میکشند و لاشۀ آن را بین گور مادر و طفل دفن میکنند تا عدد مردگان از دو بگذرد و به 3 برسد، زیرا معتقدند اگر این کار را نکنند، بهزودی یکی از افراد خانوادۀ ایشان خواهد مرد (همو، 125)؛ اگر زنی دوقلو به دنیا بیاورد، میگویند: «دوی بی سه خطر دارد»، بنابراین، بهسرعت گوسفندی را بین دوقلوها نگه میدارند و میگویند: «حالا دو تا شد سه تا» (همو، 129). درواقع، اعتقاد به تقدس و تأثیر سحرآمیز عدد 3 گاه سبب ترس از این عدد شده است؛ باورهایی مانند اینکه قراردادن 3 چراغ یا 3 شمع در یک خط مستقیم یا به شکل مثلث نحس است، یا نباید همزمان 3 چراغ را روشن کرد، و یا اگر کسی 3 سیگار را با یک کبریت روشن کند، یکی از کسانی که آن سیگارها را میکشد، در طول سال در خطر مرگ خواهد بود (ماسه، 2 / 36)، نمونههای دیگری است که به ترس از عدد 3 اشاره دارد. درحالیکه برخی از مردم بر این باورند که اگر زنی همزمان 3 دختر به دنیا بیاورد، فـال نیکی بـرای پادشاه است (همو، 1 / 22)، برخی دیگر بر این باورند که اگر زنی سهقلو دختر بزاید، برای حاکم خوشیمن نیست (اسدیان، 301). برخی از مردم از ویژگی سحرآمیز عدد 3 برای پیشگویی نیز استفاده میکنند؛ مثلاً، باور دارند که اگر 3 ظرف غذا بهطور تصادفی پشت سر هم قرار گیرد، برایشان مهمان خواهد رسید (ماسه، 2 / 25-26)؛ یا برای خبرگرفتن از مسافری که مدتها ست از او بیخبرند، نیمهشب 3 گردو برمیدارند و بر بام حمام میروند و گردوها را یکییکی در گرمابه میاندازند؛ اگر جنهایی که درون گرمابهاند، فریاد شادی برآورند، مسافر زنده است و اگر ناله سر دهند، مسافر مرده است (همو، 2 / 57). عدد 3 در تقسیمات گاهشماری ایرانی نیز مهم بوده است؛ 12 ماهِ سیروزه و 4 فصلِ سهماهه نمونههایی از آن است. در این گاهشماری بر هریک از روزهای ماه نام یکی از ایزدان را نهادهاند و بهجز روز اول که هرمزد نام دارد، 3 روز دیگر از ماه، «دی» یا دادار نام دارند که در کتاب بندهش با عنوان «هرمزد و سه دی» از آنها یاد شده است (ص 47). در تقویم ایران باستان، روز سوم هر ماه «اردیبهشت» نام دارد. در «رسالۀ نوروز و سی روز ماه» آمده است: اردیبهشت «فرشتهای است موکل بر بیماری و شفا؛ فارسیان میگویند روزی سنگین است و ما میگوییم روزی است بد که نحوست آن مستمر است. در این روز از جمیع حاجات پرهیز کنید و خریدوفروخت و تزویج مکنید و حاجت مخواهید ... هرکس در این روز بیمار شود، بیم هلاک است. این روزی است که خدایتعالى آدم و حوا را از بهشت بیرون کرد و لباس بهشت از ایشان کنده شد ... » (نک : معین، 266-267؛ برای وظایف دیگر اردیبهشت، نک : بندهش، 111-112). مردم سَنَردِ گرمسار معتقدند ماه اسفند به 3 بخش تقسیم میشود: 10 روز اول به خاله پیرزن، 10 روز دوم به لکلک، و 10 روز سوم به چلچله تعلق دارد. در تاکستان قزوین زمستان را به 3 قسمت میکنند: 40 روز اولْ چلۀ بزرگ، 20 روز بعدی چلۀ کوچک، و 30 روز آخر «آفتاووت» است (انجوی، 1 / 1-2، 11). در افسانههای ایرانی، چند گونه قهرمان اصلی وجود دارد که از همه مهمتر میتوان به گونۀ کوچکترین شاهزاده یا سومین پسر پادشاه اشاره کرد. معمولاً در این افسانهها دو برادر بزرگتر نقشی منفی دارند و پسر سوم، پس از عبور از مشکلات و پیروزی بر آنها، به مقصد و شاهزاده خانم محبوب خود میرسد (مارتسلف، 42)؛ برای نمونه، میتوان به تیپهای 301، 530، 653 و S 525‘1 اشاره کرد (نک : همو، 75-76، 124، 138- 139، 222). گاه تنها یک شاهزاده وجود دارد و 3 خواهر برای ازدواج با او باهم رقابت میکنند و درنهایت، شاهزاده با خواهر سوم عروسی میکند، ولی بهسبب حسادت دو خواهر دیگرش به سختیهای زیادی دچار میشود. در پایان، همهچیز روشن میشود و دو خواهر بدطینت به کیفر اعمالشان میرسند (همو، 145-147). اشیاء سحرآمیز افسانههای ایرانی معمولاً 3 تا هستند؛ مثلاً در قصهای که کلاغی سیاه غذا میدزدد و اسیر میشود، برای آزادی خود مجبور میشود 3 شیء سحرآمیز به مرد فقیر بدهد. دو شیء اول ربوده میشود و مرد به کمک شیء سوم میتواند دوباره آنها را به دست آورد (همو، 132). در قصههای ایرانی، 3 بار سخنگفتن یکی از رازهای رسیدن به مقصد مطلوب است؛ مثلاً یکی از 3 برادر فقیر حاصل زحماتش را به پیرمردی میدهد و او فقط 3 بار به سخن میآید و جوان را 3 پند میدهد که سومین پند جان او را نجات میدهد (همو، 176-177)؛ یا شاهزاده خانم را به عقد کسی درمیآورند که 3 بار بتواند او را به حرف درآورد. در یکی از روایتهای این افسانهها، شاه عباس در لباس مبدلِ درویشی همراه با 3 درویش نزد دختر میرود (همو، 184). همچنین 3 آرزوی مردی فقیر، یا 3 آرزوی 3 مسافر یا 3 دختر فقیر از بنمایههای تکرارشونده در افسانههای ایرانی است (همو، 152، 160، 167).
آذرگشسب، اردشیر، آیین سدرهپوشی زرتشتیان، تهران، 1345 ش؛ آقاشریف، احمد، اسرار و رموز اعداد و حروف، تهران، 1383 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ ایزدپناه، مهرداد، آشنایی با دین یهود، تهران، 1382 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بویس، مری، زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمۀ عسکر بهرامی، تهران، 1382 ش؛ خمینی، روحالله، رسالۀ نوین، ترجمۀ عبدالکریم بیآزار یرازی، تهران، 1360-1361 ش؛ دهخدا، علیاکبر، گزیدۀ امثالوحکم، تهران، 1368 ش؛ رفیعزاده، فرشته، چهارشنبهسوری، تهران، 1382 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ زند بهمنیسن، ترجمه و تحقیق محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1370 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، 1377 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ طریقهدار، ابوالفضل، کندوکاوی دربارۀ استخاره و تفأل، قم، 1374 ش؛ عزیزی، غلامرضا، بروجرد، تهران، 1383 ش؛ علامه، صمصامالدین، یادگار فرهنگ آمل، تهران، 1338 ش؛ عهد جدید؛ عهد عتیق؛ قرآن کریم؛ کشاورز، کیخسرو، «تهیۀ مقدمات و اجرای مراسم زناشویی در بین زرتشتیان ایران و پارسیان هندوستان»، پشوتن، تهران، 1327 ش، س 1، شم 5؛ کمالی، محمدشریف و اصغر عسگری خانقاه، ایرانیان ترکمن، تهران، 1374 ش؛ گشتاسب، فرزانه، «ستوش در متون پهلوی و آیینهای زرتشتی»، فرهنگ، در دست چاپ؛ مارتسلف، اولریش، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1355 ش؛ مانوکیان، آرداک، اعیاد کلیسای ارمنی، ترجمۀ هرایر خالاتیان، تهران، 1352 ش؛ مجلسی، محمدباقر، «مفاتیح الغیب»، همراه آداب نماز شب، مشهد، 1371 ش؛ محجوب، محمدجعفر، «فتوتنامۀ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)»، جشننامۀ محمد پروین گنابادی، به کوشش محسن ابوالقاسمی، تهران، 1354 ش؛ مزداپور، کتایون، «نیایش برای درگذشتگان»، سروش پیر مغان (یادنامۀ جمشید سروشیان)، به کوشش همو، تهران، 1381 ش؛ معین، محمد، «رسالۀ نوروز و سی روز ماه، تألیف محمد بن شاه مرتضى معروف به ملا محسن فیض»، مجموعهمقالات، به کوشش مهدخت معین، تهران، 1367 ش؛ همو، فرهنگ فارسی، تهران، 1356 ش؛ مهجوریان نماری، علیاکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، 1374 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1354 ش؛ نجفی، ابوالقاسم، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، 1378 ش؛ نفیسی، سعید، «چهارشنبهسوری»، مهر، تهران، 1313 ش، س 1، شم 11؛ «هادختنسک»، بررسی هادختنسک، به کوشش مهشید میرفخرایی، تهران، 1371 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1371 ش؛ یاوری، احمدرضا، مقدمهای بر شناخت کشاورزی سنتی ایران، تهران، 1359 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1347 ش.
فرزانه گشتاسب
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید