صفحه اصلی / مقالات / سوغاتی /

فهرست مطالب

سوغاتی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 11 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

سوغاتی، یا سوغات، ره‌آورد مسافر از تحفه‌های ناحیه‌ای که بدانجا سفر کرده است، برای دوستان، اقوام و بستگان خود. 
سوغاتی‌آوردن سابقه‌ای طولانی دارد. از کهن‌ترین منابعی که در آن به‌طور مشخص به سوغاتی و ره‌آورد مسافر برای آشنایانش اشاره شده، سفرنامۀ ابن‌حوقل (سدۀ 4 ق / 10 م) است. در این سفرنامه به نوعی ماهی در ورثان، واقع بر رود ارس، اشاره شده است که بازرگانان هنگام بازگشت به وطن، آن را به رسم هدیه برای دوستانشان می‌بردند (ص 87). 
به تحفه، ارمغان، یا ره‌آورد سرزمینی دیگر سوغاتی گفته می‌شود (روشن، 2369) که مسافر پس از بازگشت از سفر، برای دوستان ( لغت‌نامه ... ، ذیل سوغات) و خویشاوندان (براون، 82) خود می‌آورد؛ ازاین‌رو، سوغاتی متفاوت از هدیه، بخشش، پیشکش و حتى عیدی است. 
در بعضی از لغت‌نامه‌ها سوغات را کلمه‌ای ترکی ( آنندراج؛ لغت‌نامه) نوشته‌اند. در منابعی نیز آمده است که سوغات واژه‌ای مغولی، و جمع سوغا به معنی هدیه، خراج و پیشکش است (روشن، همانجا). 
در کتاب جامع التواریخ، مربوط به عهد مغول در ایران، از سوغات نام برده شده، و آمده است که پس از تصرف شهر تنگقوت، پادشاه شهر دختر خود، چاقا خاتون، را به‌عنوان سوغات به چنگیز خان بخشید (رشیدالدین، 1 / 304). سرداران مغول هم بعد از تصرفات خود، اموال و غنایم را به جای سوغات می‌گرفتند (همو، 2 / 1100). پارچه‌های قیمتی و زربفت که در شهرهای مختلف ایران بافته می‌شد، پارچه‌های زرکش، خرگاههای زرین مرصع و قباهای مُغرَّق از جملۀ هدایایی بود که در زمان حکومت ایلخانان، از طرف حاکمان شهرها هرساله به‌عنوان پیشکش برای ایلخانان مغول فرستاده می‌شد (اقبال، 1 / 458، 559). در اشعار این دوران نیز اشاره‌هایی به سوغات شده است: گر نسیم سحر از زلف تو بویی آرد / جان فشانیم به سوغات نسیم تو، نه سیم (سعدی، 301). در برخی دیگر از اشعار همین دوران، از واژۀ تحفه استفاده شده، که با توجه به مضمون اشعار، مراد همان سوغات است: بده بده که چه آورده‌ای به تحفه مرا / بنه بنه بنشین تا دمی برآسایی (مولوی، 6 / 294). مولوی در جای دیگر آن را این‌طور بیان کرده است: خاک تبریز ای صبا، تحفه بیار از بهر من / زآنکه در عزت به جای گوهر کانی است آن (4 / 207). احتمال عربی‌بودن واژۀ سوغات نیز در برخی از منابع مطرح شده است (نک‍ : آنندراج). 
در دورۀ صفویه (905-1135 ق)، در رسالۀ «مرآت البلهاء» اثر شریعتمدار تبریزی، به سوغات سفر اشاره شده است (ص 78- 79). تاریخ عالم‌آرای عباسی از دیگر منابع این دوره است که در آن به سوغات‌دادن شاه به فرزندان خود، پس از بازگشت از سفر اشاره شده است (اسکندربیک، 2 / 935). همچنین، این شعر از سنجر کاشانی، شاعر دورۀ صفوی، به‌خوبی نشان می‌دهد که در این دوران سوغات در فرهنگ مردم جایگاه بااهمیتی داشته است: بهتر از جان ببر ای خواجه متاعی به در دوست / که به سوغات نبرده است کسی زیره به کرمان (ص 280). 
رسم سوغاتی‌دادن به‌عنوان هدیۀ سفر در زمان قاجاریه (1210-1344 ق) نیز معمول بوده است و کسانی که از مکه بازمی‌گشتند، برای آشنایان خود بادبزنهای عربی، خرما، قهوه و جز اینها به‌عنوان سوغات می‌آوردند (پولاک، 230). در این دوره، سوغات سرزمینهای دیگر به‌عنوان پیشکش سیاسی از سوی تجار و امیرانی که برای بازدید از ایران می‌آمدند، به پادشاهان تقدیم می‌شد؛ سفرا و پادشاهان بسیاری از کشورها نیز سوغاتی مخصوص کشورهای خود، ازجمله چینی‌آلات، انواع ساعتها، پارچه‌های نفیس و دیگر کالاهای منحصربه‌فرد فرنگی را به شاهان تقدیم می‌کردند. اوژن فلاندن در خاطرات خود از دورۀ فتحعلی‌ شاه قاجار، نقل می‌کند که سفیر فرانسه سوغاتیهای نفیس کشورش، ازجمله ظرفهای نفیس شهر سور و پارچه‌های اعلای شهر لیون را به شاه تقدیم کرده است (ص 118- 119). 
در زمان ناصرالدین شاه چون بیشتر سفرها زیارتی بوده است، بسیاری از سوغاتیهایی که مسافران وارد کشور می‌کردند، زمینۀ استفاده از آنها را نیز در ایران فراهم می‌کرد؛ مثلاً مونس‌الدوله، ندیمۀ حرم‌سرای ناصرالدین شاه، از سوغاتیهایی نام می‌برد که حاج‌خانمهای ایرانی از سفر زیارتی به ایران می‌آورده‌اند، ازجمله شامی‌کباب، چادر استانبولی و آب زمزم که کاربرد آنها نیز در فرهنگ مردم اشاعه پیدا کرده است (ص 127). 
اگرچه پیشکش به معنی هدیه‌ای است که از طرف افراد زیردست به خان یا پادشاه تقدیم می‌شده (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : دبا، 14 / 147-152)، اما ازآنجاکه در زمان مغول سوغات به معنی پیشکش بوده است، هنوز هم در برخی از جاها به همان معنی به کار می‌رود؛ برای نمونه، عشایر مرکزی ایران در روز نوروز دسته‌جمعی چیزی می‌خریدند و به‌عنوان سوغات به سرپرست ایل تقدیم می‌کردند (صفی‌نژاد، 397). همچنین، آنان قبل از حرکت به سمت قشلاق، نزد ممیزی ایل می‌رفتند و کالاهایی مانند روغن، قند، پارچه، جاجیم و قالیچه، و یا بره و مرغ برای او سوغات می‌بردند (همو، 410-411). 
در اشعار و ترانه‌های محلی به‌فراوانی از سوغاتی نام برده شده است. زنان ترکمن در لالاییهایشان برای فرزندانشان می‌خوانند: وقتی پدرت از مکه برگردد / از انگشتریهای مکه به مردم سوغاتی می‌دهیم (معطوفی، 3 / 1905). در گذشته، در شیراز برای تبلیغ فروش زالزالک فریاد می‌زدند: خالو از ده اومده، سوغات آورده، کِل باغی دارم، کیال باغی (خدیش، 130). در ترانه‌های روستایی خراسان هم به سوغات اشاره شده است: لبان دختران با عطر و عنبر / به سوغات بزرگان بردنی شد (شکورزاده، ترانه‌ها ... ، 42). شیرازیها هم می‌گویند: به شیراز می‌روی سوغات بفرست / سرانداز گلی با ناز بفرست (فقیری، 59)؛ میون قافله گشتی زنم من / سفر برگشته‌ای، سوغات من کو (ژوکوفسکی، 160). در میان ترانه‌های محلی لرستان نیز شعری به گویش لری وجود دارد که ترجمۀ فارسی آن چنین است: از شیراز می‌آیم و لیمو به سوغات آورده‌ام / به کسی نمی‌دهم، همه را برای یارم آورده‌ام (عسکری‌عالم، چل سرو ... ، 63). 
در مثلها هم سوغاتی بسیار به کار برده شده، که نشان‌دهندۀ اهمیت آن در فرهنگ مردم است. مردم لرستان مثل «سوخات خرس هپلوکه» (پیاز کوهی) را برای کسانی که کار مناسبی انجام نمی‌دهند و یا انتظار بیهوده داشتن از آدمهای نه‌چندان وارسته برای انجام کاری بزرگ، به کار می‌برند (همو، فرهنگ ... ، 4 / 367). نهاوندیها می‌گویند: هرچه به بارم گذاشتی (ره‌توشه)، برایت سوغات می‌آورم (ذوالفقاری، 2 / 1855). ترکمنها می‌گویند: بچه‌ای را که سوغات می‌آورد، باید دوست داشت (همو، 1 / 484)؛ مهمان سوغات خدا ست (همو، 2 / 1731). خراسانیها می‌گویند: سوغاتِ یارِ کوهستانی یا ریواس وحشی است یا پیاز (شکورزاده، عقاید ... ، 646). کردها می‌گویند: سوغات چوپانان پامچال است (ذوالفقاری، 1 / 1221). آذریها می‌گویند: اگر روز و روزگاری چنین بگذرد، خصیه‌هایت سوغات می‌شود (همو، 1 / 372). 
سوغات در باورهای مردم نیز کاربرد دارد. مردم سروستان (همایونی، 221)، خراسان (شکورزاده، همان، 323)، و تهران (شهری، طهران ... ، 4 / 239) باور دارند اگر ضمن غذاخوردن لقمه در گلوی کسی گیر کند، برایش سوغات خواهند آورد. در میان مردم خراسان هم این باور وجود دارد که اگر طرف راست گلوی کسی بخارد، برایش سوغات خواهند آورد (شکورزاده، همان، 315). مردم اقلید فارس باور دارند که اگر موقع چای‌خوردن، قند در گلوی کسی گیر کند، به‌طوری‌که به سرفه بیفتد، به او سوغاتی می‌رسد (خیراندیش، 360). مردم سیرجان بر این باورند که اگر پلک چپ کسی بپرد یا پلک چشمش بار داشته باشد (بختیاری، 324) یا ته حلقش بخارد، بـه او سوغاتـی می‌رسد (مؤیدمحسنی، 344)؛ آنها همچنین باور دارند وقتی لکه‌های سفید روی ناخن به آخر برسد و با ناخن چیده شود، به فرد سوغاتی می‌رسد (همو، 344-345). براساس باورهای مردم گیل و دیلم (پاینده، 312) و کومله در شرق گیلان (شهاب، 162)، اگر مرغ خانگی جلو ایوان خانه خود را بتکاند، به صاحب آن خانه سوغات می‌رسد. همچنین، مردم کومله بر این باورند که اگر کسی زیاد سرفه کند و یا در حین غذاخوردن گلویش بگیرد و سرفه کند، از راه دور به او سوغاتی می‌رسد (همانجا). در میناب باور دارند اگر کسی موقع غذاخوردن، لب و دهان یا زبانش را بدون اختیار گاز بگیرد و یا پروانه‌ای روی پیراهن فرد بنشیند، سوغاتی گیرش می‌آید. همچنین معتقدند سوغاتی را تا فرد یک بار استفاده نکرده، نباید به کسی بدهد، چون دیگر به او سوغاتی نمی‌دهند (سعیدی، 281). 
در برخی از قصه‌های مردمی هم آوردن سوغاتی از سفر شرح داده شده است. در این قصه‌ها، آوردن سوغاتی سبب رفع ناراحتی و خوشبختی فرد سوغاتی‌گیرنده و بهبود شرایط می‌شود؛ یکی از آنها قصۀ سنگ صبور است. در این قصه، دختری خوش‌نیت و مهربان وجود دارد که دختر یک کولی خود را به جای او جا می‌زند و به ازدواج شاهزاده‌ای درمی‌آید و دختر مهربان کلفت دختر کولی می‌شود. روزی شاهزاده می‌خواهد به سفر برود؛ از آنها می‌پرسد که سوغاتی چه می‌خواهند. دختر مهربان به شاهزاده می‌گوید که برایش یک سنگ صبور و یک کارد بیاورد. به‌سبب این سنگ صبور، شاهزاده متوجه حقیقت می‌شود و دختر مهربان را به ازدواج خود درمی‌آورد و دوران سختی دختر مهربان تمام می‌شود (شهری، همان، 4 / 378-385؛ نیز نک‍ : لاریمر، 103 بب‍‌ ). در قصه‌های مشدی گلین ‌خانم، داستان دختری شرح داده شده است که پدرش برای او تسبیح مروارید به سوغات می‌آورد و شرط استفاده از سوغاتی این است که دختر به ازدواج پسری درآید. این سوغاتی باعث می‌شود که دختر پس از ازدواج در ناز و نعمت غرق شود (الول‌ساتن، 408-413). 

انگیزه‌ها و کارکردهای سوغاتی

 مسافرانی که برای دوستان و آشنایان خود سوغاتی می‌آورند، انگیزه‌های متفاوتی دارند. گاهی مسافر با آوردن سوغاتی، می‌خواهد نشان دهد در طول مسافرت به یاد دوستان و آشنایان خود بوده است (براون، 82). سوغاتی را برای تعارف و ابراز دوستی هم می‌آورند (امیری، 305؛ مختارپور، 382). در داستانهای رایج در میان مردم کرمان (لاریمر، همانجا) و گیل و دیلم (پاینده، همانجا)، سوغاتی عاملی برای رفع غم و دفع بلا و شر مطرح می‌شود. در لرستان رسم است که هنگام زیارت، اشیائی را با مرقد امامزاده متبرک، و آنها را به‌عنوان سوغاتی بین دوستان و اقوام تقسیم می‌کنند؛ به عقیدۀ آنها خوردن و پوشیدن این سوغاتیهای متبرک شخص را از بلا مصون می‌دارد (عسکری‌عالم، فرهنگ، 2 / 124). 
در گذشته، سوغاتی‌آوردن افزون‌بر آنکه سبب خشنودی دوستان و اقوام می‌شد، یکی از راههای انتقال فرهنگ هر شهر یا کشور هم بود. جز موارد پیش‌گفته، جوراب هم از سوغاتیهایی بود که با رفت‌وآمد ناصرالدین شاه و همراهانش به فرنگ وارد ایران شد و به‌تدریج پوشیدن آن بین مردم عادی هم مرسوم گردید (شهری، تاریخ ... ، 2 / 7). 

آداب‌ورسوم سوغاتی در شهرهای مختلف

 در شهرهای مختلف ایران، سوغاتی‌دادن آداب‌ورسومی خاص دارد. آداب سوغاتی‌دادن و سوغاتی‌آوردن از سفر زیارتی با سوغاتی از سفر غیرزیارتی تفاوتهایی دارد (نک‍ : دنبالۀ مقاله). در خوانسار، رسم است که وقتی مسافری از سفر برمی‌گردد، دوستان و آشنایان برای صلۀ رحم و نیز گرفتن سوغاتی به دیدنش می‌روند (امیری، 39)؛ نیز وقتی که مهمانی از شهری دیگر به منزل دوست یا خویشاوندی وارد می‌شود، معمولاً چند سوغاتی برای او می‌برد و می‌گوید: از آب گذشته است (همو، 305). برخی بر این باورند که سوغات هدیه‌ای است که عوض ندارد (براون، همانجا)؛ اما برخی معتقدند که بسته به نوع هدیه‌ای که هنگام دیدن زائر یا مسافر برای او می‌برند، زائر نیز باید سوغاتی مناسب با آن به آنها بدهد. معمولاً تناسب شأن آورنده و گیرندۀ سوغات و سوغاتی در نظر گرفته می‌شود و در فرهنگ مردم از اهمیتی خاص برخوردار است. مردم سیرجان می‌گویند: سوغات یارِ زیبا، یا شیر یا مربا؛ سود سفر، سلامتیه نه سوغاتی؛ سوغات یارِ گَنده، یا سنجده یا دنده؛ سوغات یارِ نجمی، یا ختمیه یا کاسنی (مؤیدمحسنی، 345). مثل «سوغات لیلی، برگ چغندر» را برای فرد نادانی به کار می‌برند که برای شخص بزرگی هدیۀ ناقابل و مضحک ببرد (بهمنیار، 349). 
در تهران قدیم هم مرسوم بود که موقع برگشتن مسافر از سفر، مهمانی برگزار می‌شد و مهمانان برای مسافر چشم‌روشنیهایی می‌آوردند؛ روز بعد، مسافر سوغاتی هرکس را در طبق، بقچه یا ظرفی قرار می‌داد و برایش می‌فرستاد (شهری، طهران، 4 / 423). در منطقۀ فامور و دریاچۀ پریشان، رسم است که داماد بعد از خواستگاری هنگام عروسی، باید سوغات مختلف برای عروس ببرد (ثواقب، 331). در فرهنگ مردم دماوند، سوغات جزو هدایای خوانچه است که از طرف داماد به خانۀ عروس می‌برند (علمداری، 40). 

رسوم مربوط به سوغاتی زیارتی

 زائران معمولاً سوغاتیهایی مانند مهر، تسبیح، جانماز، عطر، روسری، یا پارچه را داخل حرم متبرک می‌کردند. یکی از سوغاتیهای سفر زیارتی مشهد، پارچه‌های سبزرنگی بود که بعد از متبرک‌کردن، آنها را به‌صورت نوارهایی می‌بریدند و دور گردن یا مچ دست می‌بستند (مختارپور، 482). زائران مکه نیز به‌عنوان سوغاتی، آب زمزم با خود می‌آوردند و به کسانی که به دیدنشان می‌آمدند، می‌دادند؛ کسانی که سفر زیارت کربلا می‌رفتند، حتماً با خودشان سوغاتی فراوان می‌آوردند (مونس‌الدوله، 127، 327).
در سیرجان رسم بود که زوار پس از بازگشت، از روز سوم به بعد، سوغات هرکس را به خانه‌اش می‌فرستادند (مؤیدمحسنی، 342). در تهران، سوغاتیها را از شب چهارم به بعد توزیع می‌کردند (شهری، همان، 4 / 500)، اما امروزه، معمولاً وقتی مردم برای دیدن زائر می‌آیند، سوغاتی و مهر و تسبیح را جلوشان می‌گذارند (همایونی، 440). در اردکان، زائر سوغاتی مهمانان را پس از پایان مراسم دیدوبازدید، هنگام خداحافظی به آنها می‌داد و سوغاتی خویشان و نزدیکان را بعد از خلوت‌شدن خانه بین آنها تقسیم می‌کرد (طباطبایی، 464). در همین شهر، مرسوم بود که زوار مشهد در مسیر بازگشت و در نزدیکی اردکان از طریق چاووش و همراه با نامه، کیسه‌های سوغات را که شامل گردو، بادام، توت خشک، کشمش، عناب و سایر چیزها بود، برای خانواده‌هایشان می‌فرستادند (همو، 466). در ابیانه، وقتی زائران از سفر برمی‌گردند و اهالی برای زیارت‌قبولی می‌روند، زائران سفره‌‌ای پهن می‌کنند و بر روی آن مهر، تسبیح، خرما، کشمش، نخودچی یا تذکره‌هایی که به همراه آورده‌اند، می‌گذارند و مهمانان به‌عنوان تبرک از آنها برمی‌دارند (نظری، 546). 
در سروستان، به همۀ کسانی که به دیدن زائر می‌روند، سوغاتی می‌دهند؛ اما به کسانی که هنگام عزیمت «فَتِ را» که معمولاً پول است، به زائر داده‌اند، سوغاتیهای اضافه‌تری مانند تسبیح گران‌قیمت، رویۀ کوسن، دستمال ابریشمی، جانماز، کفن، نبات طواف‌داده‌شده و یا گِل تربت داده می‌شود (همایونی، 415). در ابیانه هم مرسوم بود که زائران برای همسایگان خود سوغاتی بیشتر، مثلاً پارچه، چارقد، کلاه و پیراهن می‌آوردند. نوع و مقدار سوغاتی هم بسته به معروف‌بودن زائر و جایگاه اجتماعی او داشت؛ کسانی که از طایفه‌های معروف و بزرگ بودند، معمولاً توپ پارچه همراه می‌آوردند و آن را بین اقوام و همسایگان تقسیم می‌کردند (نظری، همانجا). در اردکان مرسوم بود که برای خرج سفر زائر و کمک به تهیۀ سوغاتی، پولی به نام «اُقُر راه» در اختیار او قرار می‌دادند و کسانی که اقر راه می‌دادند، برای دریافت سوغاتی اولویت داشتند (طباطبایی‌فر، 243). در ایزدخواست، معمولاً پیش از زیارت، اقوام نزدیک محصولات محلی مثل پنیر، روغن، بادام، کشک و انواع آجیل به‌عنوان سرراهی برای کسی که می‌خواست به زیارت برود، می‌بردند و زوار پس از بازگشت، هدایایی را که به‌عنوان سوغاتی آورده بودند، برای اقوام می‌فرستادند (رنجبر، 334). در میان شاهسونها هم مرسوم است خانوادۀ پسر یا دختری که باهم نامزدند، وقتی از سفر زیارتی مکه، مشهد یا دیگر اماکن متبرکه برمی‌گردند، برای یکدیگر سوغاتی می‌برند (قاسمی، 1 / 126). 

مآخذ

 آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابن‌حوقل، محمد، سفرنامه، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1366 ش؛ اسکندربیک منشی، عالم‌آرای عباسی، به کوشش فرید مرادی، تهران، 1390 ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، تهران، 1341 ش؛ الول‌ساتن، ل. پ.، قصه‌های مشدی گلین خانم، به کوشش ا. مارتسلف و دیگران، تهران، 1374 ش؛ امیری خوانساری، هوشنگ، فرهنگ باستانی خوانسار، تهران، 1381 ش؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ براون، ادوارد، یک سال در میان ایرانیان، ترجمۀ ذبیح‌الله منصوری، تهران، کانون معرفت؛ بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامـور، شیـراز، 1386 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مـردم شیراز، شیراز، 1379 ش؛ خیراندیش، مهدی، بل بر بلندای فارس، شیراز، 1389 ش؛ دبا؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ روشن، محمد و مصطفى موسوی، «نسخه‌بدلها، تعلیقات و حواشی»، ج 3 جامع التواریخ، به کوشش همان دو، تهران، 1373 ش؛ ژوکوفسکی، و.، اشعار عامیانۀ ایران (در عصر قاجاری)، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1382 ش؛ سعدی، غزلها، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سنجر کاشانی، محمدهاشم، دیوان، به کوشش حسن عاطفی و عباس بهنیا، تهران، 1387 ش؛ شریعتمدار تبریزی، «مرآت البلهاء»، عقائد النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1350 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، ترانه‌های روستایی خراسان، تهران، 1369 ش؛ همو، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، عشایر مرکزی ایران، تهران، 1368 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ طباطبایی‌فر، رضا، روستای قاطول در گذر زمان، تهران، 1381 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، چل سرو و چنه‌چنه (چهل سرود و چیستان)، خرم‌آباد، 1389 ش؛ همو، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1387- 1388 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، ترانه‌های محلی، شیراز، 1342 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، تهران، 1324 ش؛ قاسمی، احد، مغان، نگین آذربایجان، تهران، 1377 ش؛ لاریمر، د. ل. ر.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، 1363 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش. 

راضیه خزاعی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: