سمک عیار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 10 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257703/سمک-عیار
سه شنبه 26 فروردین 1404
چاپ شده
5
به باور محجوب «سمک عیار رمانی ایرانی است با تمام خصوصیاتی که برای رمان برمیشمرند: دید دقیق و روشن، نظم منطقی و پیوستگی محکم حوادث داستان، تعقیب یک هدف معین در تمام مسیر داستان، خالیبودن از صحنههای زائد و بیفایده و ارائۀ اشخاص داستان با گفتوگوهای غیرلازم و بیمصرف، پرهیز از ابتذال، و احتراز از یکنواختی و ملالخیزی صحنهها و حوادث» (ص 675). داستانها در عیـن تنـوع و کشش بسیـار، بههمپیوسته است. «داستانگزار قصه را یکباره به پایان نمیبرد، بلکه قصههای وابستهبههم را باهم پیش میبرد و بدینسبب است در کتاب سمک عیار، قصهای تا آخر گفته نشده، قصهای دیگر آغاز میشود» (مولایی، 1130).در سمک عیار جریان داستان شکل حلقوی دارد و یک ماجرا به دنبال ماجرایی دیگر رخ میدهد. راوی و قصهخوان، همچون دیگر قصهخوانان، برای ارتباطدادن قسمتهای مختلف داستان از گزارههای قالبی متعددی استفاده میکنند که به برخی از آنها اشاره میشود: «چنین روایت کند مؤلف اخبار و راوی قصه» (2 / 8، 260)، «ما آمدیم به حدیث و قصه ... » (2 / 29، 63)، «حق تعالى تقدیر کرد» (2 / 69، 211، 4 / 19)، «ازقضا» (2 / 238، 4 / 55). با وجود آنکه وقایع داستان در شهرهای مختلف اتفاق میافتد، زبان، فرهنگ و نحوۀ زندگی مردم مثل صفحۀ مینیاتور یکدست است و تفاوت اقلیم و فضای داستان موجب تفاوتهای فرهنگی نمیشود.طبقات مختلف مردم در این داستان نقشآفرینی میکنند؛ از شاه و وزیر و درباریان گرفته تا مردم کوچهوبازار و صاحبان مشاغل اجتماعی چون قصاب، طباخ، نباش، جراح و جز آن. بیش از 200 شخصیت در سراسر داستان در جریان داستان دخالت دارند. در این داستان، نامگزینی برای پهلوانان برپایۀ سببی است: یا بهواسطۀ شغل آنان است، مثل جنگجوی قصاب؛ یا بهسبب نوع سلاح آنان، مثل عیارِ گرانچوب، که از چوبی سنگین بهعنوان سلاح جنگی استفاده میکند؛ یا با توجه به رفتار و منش آنان، مثل سمک عیار که مثل ماهی، بهچابکی از دست همه درمیرود؛ یا سیاهِ مردمخوار، که در جنگ تکههای گوشت مغلوب خود را میخورد. افزونبراین، در نامگذاریها از نامهای رایج میان ملیتهای مختلف استفاده شده است؛ برای نمونه: 1. نامهای ایرانی مثل مرزبان شاه، هامان وزیر، خورشید شاه، روحافزا، شهمرد، شیرزاد، هرمزکیل، شاهک، گیلسوار، سرخورد، مهرویه، شروان بشن، شروانه، زیانه، و نیز نامهای متروکی چون زرند، خردسب شیدو، سامانه، روزافزون و اشک؛ 2. نامهای عربی همچون سمک، فغفور شاه، سعد، مصقول، قطور، قطران و زید؛ 3. نامهای عبری مثل شمعون و قبطپری، که بهواسطۀ همین نامها و نشانههای دیگر، رد پای فرهنگ و تمدن مصر باستان را در داستان سمک عیار جستهاند (نک : کوبان، سراسر مقاله)؛ 4. نامهای ترکی همچون سنجر، قزلملک، قیماز و چگلماه؛ 5. نامهای یونانی مثل قاطوس، کرینوس، ماهوس. گاه میان نامها نوعی تناسب و سجع برقرار است؛ برای نمونه: قابوس شاه در برابر قاطوس شاه؛ طحنون در برابر طیطون؛ صیحانۀ جادو در برابر شروانۀ جادو (نک : خانلری، شهر، 40-41، جم ). درخشانترین چهرۀ این داستان، سمک عیار است. وی پهلوانی دلیر، پرجرئت، آزموده، کاردان، باهوش و بسیار زیرک است؛ همۀ منشهای نیک انسانی همچون مروت، مهماننوازی، مردمدوستی، زینهارداری، شکستهنفسی و فروتنی در وجود او جمع شده است و همۀ مشکلات را با تدبیر و خرد خویش حل میکند. او برای وفاکردن به عهد خویش، از چین به ماچین میرود و خود را در خطر میافکند (صفا، 2 / 988؛ مولایی، 1123-1125).سمک نزد فرمانروایان مقام و منزلتی خاص داشته، و چون رستم گشایندۀ مشکلات بوده است: «پایگاه سمک را در پیش فرخروز میدیدند که تا چه جایگاه بود. همه خود عالمافروز را میدیدند، مگر نام پادشاهی که بر فرخروز بود» (5 / 228)؛ «و شاه پیش وی [سمک] بازرفته است پیاده» (5 / 526). سمک با آنهمه دلیری و پهلوانی، هنرپیشهای بینظیر است که میتواند خود را به صورتهای مختلف درآورد؛ او گاه به شکل زنان دلربا، گاه به صورت خرکچی، گاه به شکل سقا و جز آن درمیآید تا بتواند به سپاه دشمن نفوذ کند و به اهداف خود دست یابد. بهجز سمک، دیگر قهرمانان و اشخاص قصه با رفتار و خلقیاتشان نمایندۀ تیپ خودند؛ برای نمونه: خورشید شاه، شاهزادهای عاشقپیشه، جوانمرد و دلیر است؛ فرزندش، فرخروز، پندناپذیر و بیتدبیر است و همواره با مشکلات زیادی روبهرو ست؛ روزافزون با وجود آنکه سمک او را تحقیر میکند، باز آنقدر وفادار است که حاضر است پدر و برادرش را فدای سمک کند (1 / 277- 278، 3 / 92)؛ رئیس عیاران، اسفهسالار، با وجود شاه و درباریان همهکاره است، اما همیشه و در همۀ موارد مطیع حکومت نیست، بلکه بیشتر به مردم و افراد جامعه تکیه دارد، ازاینرو گاه درست برخلاف دستگاه حکومتی کار میکند (1 / 107- 108)؛ هامان وزیری پاکدل است (1 / 161)، و درست طبق قانون تقابلهای زوجی قهرمانان قصهها، مهران، وزیر «حرامزاده!»، در مقابل او به کارشکنی مشغول است (1 / 128) و حتى وقتی سمک زبان او را میبرد، باز به فتنهگری مشغول است (1 / 144، 161). رفتار عشاق هم یکسان نیست؛ مهپری و خورشید شاه، عشاقی خویشتندار و عفیفاند (1 / 175-223)، اما آتش عشق آتشک تیزتر، و در عشق بیتابتر است (1 / 137). گلبوی گلرخ، همسر فرخروز، چنان پایبند عشق است که 10 سال زندان را تحمل میکند و وفادار میماند (4 / 388). این داستان بزرگ ایرانی حاوی صدها بنمایۀ داستانی است: شادخواری از آداب خاص عیاران و از بنمایههای پربسامد داستان است؛ همۀ شخصیتهای داستان همینکه فراغتی مییابند، به شرابخواری میپردازند (برای نمونه، نک : 1 / 118، 5 / 209، 434). شکار نقطۀ شروع حوادث و رویدادها ست؛ وجود نوعی حیوان (در این داستان، گورخر) که مسیر قهرمان را تغییر میدهد (برای نمونه، نک : 1 / 7 بب )، در افسانههای مردمی تکرارشونده است. در سمک عیار نسبت به دیگر داستانهای ادب عامه، عناصر وهمی و دخالت خدایان و جادوان کمتر راه یافته است؛ شاید بهاینسبب که زودتر از آنها به کتابت درآمده است. اگر داستان سمک عیار را در دوران صفویه از زبان نقالی میشنیدیم، لبریز از دیو، پری، جادوگر و جادو بود. جادو در این داستان نیز کارکرد منفی دارد. شخصیتهای منفی وقتی در آستانۀ شکست قرار میگیرند، به جادو و جادوگران متوسل میشوند (4 / 189)؛ اما جادو بر آنکس که اسم اعظم را میداند، کارگر نمیافتد و با ذکر این اسم همۀ جادوها باطل میشود (5 / 583-584). سمک، روزافزون، مرزبان شاه و فرزندانش بر جادوگران غلبه میکنند؛ وقتی پهلوانان محبوب در دست جادوان شرور گرفتار میگردند، بر آنها چیره میشوند و درنهایت، با سربلندی رهایی مییابند و طلسمها را میشکنند (4 / 194، 5 / 501). پهلوانان تنها در یک مورد توفیق نمییابند؛ آن هم وقتی که فرخروز و سمک به دست قبطپری گرفتار میشوند و قبط آنها را طلسم میکند، سپس خداوند خضر (ه م) و الیاس پیامبر را برای نجات آنها میفرستد. در این کتاب از پیامبرانی همچون خضر (5 / 584) و الیاس (5 / 66-70)، و یک بار هم از سرزمین شیث بن آدم یاد میشود که در زمان وقوع داستان، شمشاخ شاه بر آن حکم میراند (3 / 122). این پیامبران هنگامی ظاهر میشوند که پهلوانان محبوب داستان در دامی گرفتارند و هیچ چارهای برای آن ندارند و حتى با مکر و حیله و علم و زور بازو نمیتوانند از آن خلاصی یابند. اما یک بار هم شاهد یاری خضر به زنی جادوگر به نام ماهدرماه، دختر زلزال شاه، هستیم که در مقابل رهاییاش، او را سوگند میدهد که جادوگری را کنار بگذارد (3 / 5- 8). بهجز این، موجودات و پدیدههای فراطبیعی مثل طلسم، پریان و دوالپایان (3 / 114 بب )، سیمرغ (3 / 106 بب )، گیاهان شفابخش (3 / 145)، سرزمینهای ترسناک و اعتقاد به چشمزخم (2 / 31، 4 / 10) نیز در داستان دیده میشوند. طبیعت و عناصر آن چون چشمه، کوه و درخت در داستان به کمک قهرمان میآیند (5 / 35)؛ درختان شفابخشاند و خوردن میوهای از درخت، آدمی را توانمند میکند (5 / 37)؛ و آغشتهکردن زخم با برگی از یک درخت، شفابخش است (5 / 29-30). خورشید شاه ندیده عاشق مهپری میشود. عاشقشدن با شنیدن وصف معشوق، چون عشق رودابه و تهمینه، بنمایۀ رایج افسانههای ایرانی است.یکی از پرکاربردترین تمهیدات روایی، نامه است؛ تنها در جلد اول و دوم داستان سمک عیار، 44 نامه وجود دارد (برای نمونه، نک : 1 / 72، 108، 123، 2 / 87).سوگندهای عیاری «به نام یزدان دادار کردگار» (3 / 23) یا «مهر و ماه و نور و نار و زند و پازند» (3 / 171)، همه عناصری مربوط به پیش از اسلاماند.در این داستان 20 خواب پیشگویانه روایت شده است؛ بدین صورت که قهرمان داستان با دیدن خوابی، به حقایقی بسیار پی میبرد و آینده و حوادث آن برایش روشن میگردد (برای نمونه، نک : 1 / 65-66). بیشتر آنهایی که خواب میبینند، خود رمز خواب را درمییابند و بینیاز از تعبیرگرند. سمک عیار بیشترین خوابها را میبیند. او در خوابی نمادین نجات خود و 3 تن از همراهانش را از دست آتش فغفور میبیند (همانجا). اژدها نماد آتشی است که دشمن برای نابودی خورشید شاه و همراهانش برافروخته، و گوسفندان نماد همراهان سمکاند. خوابهایی که بینندۀ خواب یا یکی از همراهان او تعبیر میکند، همه نمادیناند. سمک در خواب دیگری، خورشید شاه را گرفتار مصیبتی میبیند و نگران میشود؛ در این خواب آتش نماد بلایی است که خورشید شاه بهزودی گرفتار آن خواهد شد، اما از آن خواهد رست (2 / 10). خوابها رویکردی مثبت و تأثیری معنوی دارند؛ برای نمونه، ماهدرماه، دختری که جادو میداند و دل به خورشید شاه داده است، خواب خضر را میبیند و از او علم جادو درخواست میکند (3 / 8). خبر گشایش مشکلات و رفع گرفتاری را بهطور معمول در خواب به شخص میدهند؛ مثلاً غور کوهی دختر خود را زندانی کرده است تا با پسرعمویش ازدواج نکند؛ دختر خوابی میبیند که دایه تعبیر آن را رستگاری او میداند (2 / 85-87).از دیگر ویژگیهای خواب که در سمک عیار جلب توجه میکند، این است که خورشید شاه، پادشاه دادگستر داستان، در نقش سروش در خوابهای اطرافیان سمک ظاهر میشود (3 / 271). زمانیکه فرخروز درگیر جنگ است، مادرش آباندخت، پدرش خورشید شاه را در خواب میبیند که به او میگوید: «ما به شما رسیدیم» (3 / 269). سمک، فرخروز، آباندخت، خورشید شاه و گلبوی، همسر فرخروز، همه خوابهایی میبینند که در آستانۀ پیروزی و نجات بر آنان روی مینماید (3 / 218، 426-427). در سمک عیار، فقط اشخاص مثبت قصه خواب میبینند و هیچ خوابی از اشخاص منفی قصه روایت نشده است. چگونگی مرگ خورشید شاه مثل مردن سیاوش استثنایی است؛ هنگامیکه سر خورشید شاه را در تشت زرین بریدند، «درحال باد برآمد، گردی و غباری برخاست و سیاهی در عالم پیدا شد. همۀ جهان تیره و تاریک شد. پنداشتی که جهان بر خواهد خاست. از آن نهیب و باد سههزار و چندین آدمی هلاک شدند و چهارپایان را عدد نبود که ایشان را باد از زمین برمیگرفت و میانداخت و خیمهها برمیکند و بر مردم و چهارپایان میزد و میکشت ... در همۀ سرایها چراغ برافروختند» (5 / 176-177). کتاب حاوی آگاهیهایی دربارۀ اوضاع فرهنگی و اجتماعی و نحوۀ زندگی مردم ایران در حدود سدههای 6 و 7 ق است. «مهمترین فایدهای که در زمینۀ مطالعات اجتماعی از این کتاب حاصل میشود، پیبردن به سازمانهای عیاری، اصول تربیت، اخلاقورفتار، آدابورسوم، مقررات، سلسلهمراتب عیاران، اسباب و ابزارهای کار، چارهگریها و تدبیرها، مقام اجتماعی و پیوستگی آنها با یکدیگر در شهرها و کشورهای مختلف است» (یوسفی، 238-241). مردم عیاران را بسیار دوست میدارند، نسبت به آنها خوشبیناند و ایشان را دزد نمیدانند؛ البته، عیارانِ تابع و خدمتگزارِ حکومت در جامعه شهرت و محبوبیت کمتری دارند، درحالیکه در جامعۀ آن روزگار، عیاران مخالف حکومت دارای اعتبار و شأن بسیار بودهاند. باری، در زمان تألیف این داستان، عیاران فرقهای معتبر و معروف در اجتماع بوده، و نزد همه بهویژه طبقات متوسط و فرودست جامعه مقام و منزلت خاصی داشتهاند. نکتۀ بسیار جالب توجه این است که گره همۀ دشواریها، به سرپنجۀ مشکلگشای مردم سادۀ کوچهوبازار، مردان ناداشت و عیارپیشه، و کسانی که شیفتۀ رادی، راستی، پهلوانی و جوانمردیاند، گشوده میشود (برای نمونه، نک : 1 / 78، 2 / 2، 119، 4 / 274؛ مولایی، 1122-1125؛ خانلری، شهر، 95-97، 100).مهمترین بخشهای داستان را نیرنگ و حیلههای عیاری و کار و کردار البته توأم با شیرینکاری عیاران تشکیل میدهد؛ ازجمله اینکه عیارانْ چالاک و مردانه با جوانمردی از حد فزون، شبرو و رازپوش وصف شدهاند (1 / 27، 29؛ خانلری، همان، 76). سلاح عیارانْ کارد، کمند، انبر، گاز، سوهان و دشنه بوده است (1 / 44، 2 / 2؛ نیز نک : خانلری، همان، 76- 79). مردم عیاران را تحسین میکردند و از راههای دور برای خدمت به آنان روی میآوردند (همان، 96). عیاران در هنگام ورود به این مسلک سوگند یاد میکردند (1 / 198) و به سوگند خویش وفادار بودند (1 / 54؛ محجوب، 674). «شکستن سوگند در مذهب عیاران مجازاتی سخت دارد و گناهی عظیم شمرده میشد ... عیاران هنگام دستزدن به کارهای مهم از استاد خویش همت میخواستهاند ... اهمیت و اعتبار جوانمردان در شهرها بیحد بوده است و پادشاهان دست رئیس آنان را در حلوعقد امور گشاده میداشته و آنان را اسفهسلار (سپهسالار) میخواندهاند ... روش جوانمردی در مردم عادی شهرها نیز تأثیر داشته، و گروهی که خود رسماً از جوانمردان نبودهاند، از آنان پشتیبانی میکرده و راه و رسم عیاران را میستوده و مانند آنان به نام و ننگ خویش اهمیت فراوان میدادهاند» (همانجا، نیز 675).با توجه به داستان سمک عیار، این صفات را میتوان از جملۀ برازندهترین ویژگیهای عیاران و جوانمردان دانست: بیاجازت درآمدن در خانۀ جوانمردان، ناجوانمردی است(1 / 26)؛ مردی آن است که سخن راست گویند و سخنی گویند که بتوانند (1 / 27)؛ جوانمردان دروغ نگویند، اگر سر ایشان در آن کار برود (1 / 48)؛ عیاری به بددلی نتوان کرد (1 / 66)؛ مردی آن است که چون در کاری خواهد رفتن، بیرونآمدن را طلب کند (1 / 130)؛ دروغگفتن شرط جوانمردان نیست (1 / 324)؛ همۀ جوانمردی، مراد مردم بهحاصلآوردن است (1 / 351)؛ مردان سخن بسیار نگویند (2 / 205)؛ سر جوانمردی امانتنگهداشتن است (3 / 214)؛ در طریق جوانمردان طعام مقدم بر کلام است (3 / 223)؛ سستی در کار نمودن نه از جوانمردی است (3 / 269)؛ دعوی مردی کسی باید بکند که به جای آورد (4 / 121)؛ نام مردان در سر تیغ مردان باشد (4 / 202)؛ اصل مردی حریفشناختن است (4 / 299)؛ سر همۀ جوانمردیها ناندادن است (5 / 433؛ خانلری، شهر، 102-113).جوانمردان شامل زنان خردمند نیز میشوند؛ مثلاً روحافزای رامشگر در پاسخ سمک عیار که میپرسد: «جوانمردی چیست و پیشۀ کیست؟»، میگوید: «جوانمردی از آن جوانمردان است و اگر زنی جوانمردی کند، مرد آن است» (1 / 29).در داستان به چند زن پهلوان و عیار همچون روزافزون، آباندخت و سرخورد برمیخوریم که وظایف خطیری بر عهده دارند. «این شیرزنان مانند گردآفرید در شاهنامه سلیح جنگ میپوشند و به میدان میروند و تعداد بسیاری از پهلوانان را به خاک میاندازند و هنرها مینمایند و چون سوگند وفاداری به آیین عیاری خوردهاند، از هیچ خدمتی در راه توفیق سرکردۀ خود دریغ نمیورزند؛ گاه جامۀ مردان میپوشند و کار مردان را به عهده میگیرند» (حسنآبادی، 49-50). «روحافزای رامشگر، چون زنان مردکردار و جوانمردان پردل، با عیاران پیمان میکند و در دل شب به زندان شاه راه میگشاید و زندانیان را رهایی میبخشد. سرخورد، دخترک چالاک عیارپیشه، به شوق خدمت جوانمردان لباس مردانه بر تن میکند و به عیاری میپردازد» (محجوب، 676).در دیگر زمینههای اجتماعی نیز داستان سمک عیار آگاهیهایی به خواننده میدهد؛ مانند: چگونگی ساختمان خانهها، کوچه و برزن، و بازار (خانلری، شهر، 12-14)؛ وضعیت شهر و مردم آن، جامۀ زنان و وضع آرایش آنها (همان، 31)؛ طبقات مختلف جامعه (همان، 42-44)؛ سلاحهای سپاهیان، شیوۀ آرایش میدان جنگ و آداب پیکار (همان، 17-22)؛ توصیف کاخ شاه، لوازم و زینتهای آن (همان، 15)؛ آداب دربار (همان، 25- 29) و دیگر آداب اجتماعی (همان، 32-35)؛ بردهفروشی (همان، 41-42)؛ شعبدهبازی و هنگامهداری (همان، 47)؛ سورها و سوگها؛ آداب غذاخوردن و خواننهادن (همان، 37- 40)؛ کشتیگرفتن و جنگهای میدانی (همان، 17-22) و ورزشهایی که بهمنظور نیرومندی و آمادهشدن برای رزم انجام میگرفت و امروز آنها را ورزش «باستانی» میخوانیم؛ آیینهای جشن و شادی (همان، 14، 37، 39-40، 87- 89)؛ پلاسپوشیدن و 3 شبانهروز تعزیتداشتن؛ دستار از سر انداختن، جامهدریدن و خاک بر سر نهادن، موبریدن غلامان و پلاس در گردن افکندن در هنگام عزا (همان، 38- 39)؛ رسم جلاب و قاعدۀ خواننهادن و رسولداشتن (همان، 27- 28)؛ چگونگی جادوگری (همان، 54-56؛ برای موارد دیگر، نک : یوسفی، 240)، مشخصات جادوگران (5 / 458- 459) و رفتار آنان چون آتش از اندام افروختن (5 / 499)؛ اشاره به پریان و روابط آنها با آدمیان (5 / 146-147)، وصف شکل و صورت آنان که همصورت آدمیاناند، ذکر اختلافشان با یکدیگر که فقط به بوی هریک است (5 / 145) و اینکه مثل آدمیان بازار و دکان دارند (5 / 39)؛ وصف نامهنگاری و ابزارهای آن از قبیل دویت، قلم و اطلسی سفید (5 / 13) و نوشتن نامه بر سنگ یا ترنج؛ شرح در حصار انداختن (5 / 55، 60؛ نیز نک : یوسفی، همانجا).از نظر نویسنده، پادشاه باید «چهار دانگ و نیم حیلت و مکر، و دانگی و نیم دیگر طراری» داشته باشد (5 / 287). پادشاهان در این داستان فر ایزدی دارند (5 / 31، 490، 574). در سرتاسر کتاب به دهها آیین و رسم زمانه اشاره شده است که استخراج آنها میتواند ترسیمی عینی از زندگی در عصر سمک باشد (برای نمونههای بیشتر، نک : علوی، 1106-1124؛ خانلری، همان، 11؛ مولایی، 1122-1134).
ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1362-1363 ش؛ بهار، مهرداد، جستاری در فرهنگ ایران، تهران، 1386 ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1366 ش؛ حسنآبادی، محمود، «سمک عیار: افسانه یا حماسه؟»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی مشهد، مشهد، 1386 ش، شم 158؛ خانلری، پرویز، شهر سمک، تهران، 1364 ش؛ همو، مقدمه بر ج 1 سمک عیار (نک : هم ، ارجانی)؛ همو، یادداشت بر ج 3 سمک عیار (نک : هم ، ارجانی)؛ رزمجو، حسین، انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی، مشهد، 1372 ش؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1370 ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1366 ش؛ علوی، ع.، «سمک عیار تألیف فرامرز بن خداداد بن عبدالله الکاتب ارجانی»، مجلۀ وحید، تهران، 1348 ش، شم 71؛ فروزانفر، بدیعالزمان، سخن و سخنوران، تهران، 1350 ش؛ قبادی، حسین و علی نوری، «تأثیر شاهنامۀ فردوسی بر ادبیات عیاری»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، تبریز، 1386 ش، شم 201؛ کوبان، سیما، «رد پای فرهنگ و تمدن مصر باستان در داستان سمک عیار»، فصلنامۀ طاووس (مل )؛ محجوب، محمدجعفر، «تحقیقی دربارۀ سمک عیار، ستایشنامۀ دلیریها و جوانمردیها»، مجلۀ سخن، تهران، 1339 ش، شم 124؛ مقدادی، بهرام، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، تهران، 1378 ش؛ مولایی، محمدسرور، «بحثی دربارۀ داستان سمک عیار»، مجلۀ سخن، تهران، 1353 ش، شم 10؛ «یادداشتی دربارۀ نسخۀ کتاب سمک عیار»، مجلۀ سخن، تهران، 1337 ش، س 9، شم 4؛ یوسفی، غلامحسین، «در آرزوی جوانمردی»، دیداری با اهل قلم، مشهد، 1357 ش، ج 1؛ نیز:
Tavoos,www.tavoosonline.com / Articles / ArticleDetailFa.aspx?src=1548 page = 1.
حسن ذوالفقاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید