سلطان جمجمه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 10 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257692/سلطان-جمجمه
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
سُلْطانْ جُمْجُمه، مثنوی کوتاهی در 86 بیت از سرایندهای به نام عطار؛ چنانکه خود در بیتی از این مثنوی بدان اشاره کرده است: پس بیامرزی تو این عطار را / کو به نظم آورد این اشعار را. این مثنوی در 7 کتاب، همراه با حکایت «موسى و سنگتراش» و حکایت «مرد لر» در یک مجموعه چاپ شده است. افزونبراین، اردشیر خاضع بنشاهی، از پارسیان هند، نیز آن را در مجموعهای با عنوان گنجینۀ ادب چاپ کرده است. منظومه غلطهای بسیار، افتادگی کلمات و مصرعها، و ایرادهای وزن و قافیه دارد. نسخههای خطی فراوانی نیز از این منظومه در کتابخانههای مختلف جهان موجود است (منزوی، خطی، 4 / 2804، فهرستواره، 11 / 1345).مثنوی اینگونه آغاز میشود: ناگهان روزی به تقدیر خدا / کارساز صانع ارض و سما / / میگذشت عیسى کنار دجلهای / دید در صحرا فتاده کلهای (نک : همانجا).خلاصۀ داستان چنین است: حضرت عیسى (ع) کنار دجله به جمجمهای پوسیده برمیخورد که خوراک مورچهها شده بود. پس، از خدا میخواهد که آن را به صورت اول بازگرداند تا رازش را جویا شود و سؤالاتی کند. خدا خواستهاش را برآورده میکند و جمجمه با او سخن میگوید. عیسى (ع) از شغل و مقام او میپرسد. جمجمه پاسخ میدهد: «من سلطان جمجمه، پادشاه بزرگ مصر و شام، بودم و 400 زن در نکاح داشتم. روزی هنگام شکار در بستر بیماری افتادم و مُردم. نکیر و منکر در قبر از دین و آیینم پرسیدند. گفتم خدا و پیغمبری نمیشناسم. آنها با عمودی آهنین بر سرم زدند و مرا به قعر جهنم انداختند و اکنون 700 سال است که عذاب میکشم». حضرت از دین او میپرسد و او میگوید که دینی نداشته است. جمجمه دربارۀ مرگ میگوید که جانکندن برای او بسی دشوار و هولناک بوده است. با دعای حضرت عیسى (ع) خداوند به آن جمجمه جان دوباره عطا میکند و او این زندگی دوباره را صرف عبادت خداوند و پرهیزکاری میکند و در نهایت بر دین الٰهی میمیرد.این داستان جزو ادبیات مکتبخانهای است و در کتابچۀ درسی مکتبخانۀ یکی از روستاهای شهرستان باغملک نیز نقل شده است (نک : جعفری، 580 بب ). این منظومه مورد توجه نوازندگان محلی نیز قرار گرفته است؛ برای نمونه، میتوان به نورمحمد دُرپور از تربت جام و خلیفه مارگیری از میناب اشاره کرد که بهترتیب با نواختن دوتار و دف منظومه را نقل میکنند (همانجا). شمایل مسیح (ع) در این داستان نیز از جملۀ هنرنماییهای نقاشان هنر مردمی و برخاسته از باورها و اعتقادات آنها ست (جاوید، 54). گویا در بنگلادش نیز شخصی به نام محمدقاسم آن را با عنوان قصۀ جمجمه ترجمه کرده است (نورالهدى، 44).در زبان کردی، «خانۀ جمجمه سلطان» کنایه از نداشتن امکانات است (ذوالفقاری، 1 / 859). همچنین تعبیر «جمجمه سلطان» برای ارادۀ عهد دور (مثل عهد دقیانوس) به کار میرود؛ سالور میرزا در خاطرات خویش این تعبیر را آورده است: «در مهمانی[ای] که ملک و جمعی از هممذهبان او بودند، ملک مرا مخاطب کرده که باز شما از عهد سلطان جمجمه و شاه صفی روضه میخوانید» (3 / 2138). عارف قزوینی نیز در شعر دلاکیه، به سلطان جمجمه اشاره دارد: بر سرش پاشید آب از قمقمه / او نشسته همچو سلطان جمجمه (ص 181).بنمایۀ زندهکردن مردگان به دست عیسى (ع) در برخی دیگر از داستانهای ادب عامه نیز آمده است که ازجمله میتوان به داستان بیوفایی زنان و وفای مردان اشاره کرد (نک : جامع ... ، 321- 328).
جامع الحکایات، به کوشش محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1391 ش؛ جاوید، هوشنگ، «شمایلنگاری؛ نقش عشق و خنیای راز»، فصلنامۀ صحنه، تهران، 1378 ش، س 7، شم 54-55؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «افسانههای منظوم عامیانۀ خوزستان»، فصلنامۀ پیام بهارستان، تهران، 1391 ش، شم 1؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ سالور، قهرمان میرزا (عینالسلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1377 ش؛ عارف قزوینی، ابوالقاسم، دیوان، به کوشش مهدی نورمحمدی، تهران، 1389 ش؛ منزوی، خطی؛ همو، فهرستواره؛ نورالهدیٰ، محمد، «قند پارسی در بنگال»، فصلنامۀ سخن عشق، تهران، 1382 ش، س 5، شم 4.
حسن ذوالفقاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید