سگ
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 10 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257673/سگ
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
زردشتیان بهسبب اعتقادات دینی خود و اهمیت سگ در نزد آنان، معتقدند که سگ نیز همچون خروس انسان را از ارواح پلید حفظ میکند (سرنا، 211). به باور گیلانیها اگر سگ خزانۀ کشت توتون را لگدمال کند، محصول آن سال مرغوب خواهد شد. اگر کودک فلج را بر جایی که سگ نشسته و هنوز گرم است، بنشانند، بهبود مییابد. سگ سبکپا ست و اگر در آغازِ کاری سگی را بینند، آن کار زودتر به پایان میرسد (بشرا، 55). درمقابل، اهالی فسا بر این باورند که اگر صبح برای انجام کاری از خانه بیرون بیایند و سگی را در کوچه ببینند، نباید در پی آن کار بروند (رضایی، 458). خراسانیها نیز دیدن سگ در اول صبح را شوم میدانند (شکورزاده، 321). همچنین باور بر این است که عبور از میان دو سگ بدشانسی میآورد (نک : ایرانیکا، VII / 464)؛ خون سگ شوم است (هدایت، همانجا)؛ خوک و سگ، هر دو کافرند (ماسه، I / 186)؛ اگر هیزم در آتش صدا کند، باید بگویند چخ، زیرا آن صدای سگی است که از جهنم برای بردن آتش آمده است (شاملو، 220).در بسیاری از نقاط ایران، ازجمله در اردکان، مردم بر این باورند که سگ نجس است و نباید آن را در خانه نگه داشت (طباطبایی، 723)؛ بههمینسبب بختیاریها از تماس مستقیم با سگ دوری میکنند (دیگار، 58). از نظر اهالی گیلان برخورد نَفَس سگ به چهرۀ انسان سبب بروز نزله میشود (بشرا، 56).به نظر اهالی تالش، اگر سگ زبان خود را درآورد و لهله بزند، یا اگر زیر پله بخوابد، باران خواهد بارید (عبدلی، 135؛ شافعی، 21). به باور گیلانیها، در خاک غلتیدن سگ نشان از خرابی هوا ست (بشرا، 55). اهالی روستای کهنک از توابع دزفول میگویند اگر سگ پشت به اتاق و رو به حیاط بنشیند، مهمان میآید (کریمی، 44). به نظر سروستانیها، اگر سگ روبهروی انسان بنشیند و خود را بخاراند، خوب نیست (همایونی، 322). به باور تالشیها، در آغاز سال اگر سگی پشت بر زمین بخوابد و دست به سوی آسمان بلند کند، نشان آن است که خشکسالی در پیش خواهد بود (عبدلی، 158). در باور مردم، برخی از رفتارهای سگ نشانۀ وقوع مرگ کسی یا رخدادی ناگوار است. گیلانیها میگویند اگر سگ گله به هنگام راهرفتن شکمش را بر زمین بساید، یکی از دامها خواهد مرد (بشرا، 55). تالشیها باور دارند اگر سگ در میان رمه روی زمین دراز بکشد و غلت بزند، نشان آن است که بهزودی دامی صدمه میبیند و یا میمیرد (عبدلی، 129). لرهای لرستان و ایلام زوزهکشیدن سگ بهمانند گرگ را بدیمن میدانند (اسدیان، 241). کوهنشینان قدیم، بهویژه در استان کهگیلویه، بر این باور بودند کـه اگر سگ بهطور غیرعادی زوزه بکشد یـا عوعو کند، اتفـاق بدی مثل غارت یا سرقت اموال روستا روی میدهد (مجیدی، 854). اراکیها میگویند اگر در شب سگی زوزه بکشد، یکی از بزرگان شهر (محتاط، 1 / 278)، و به قول سروستانیها، یکی از مردم عادی شهر میمیرد (همایونی، همانجا). در این شرایط، مردم گیلان باور دارند که باید پیرترین فرد خانواده گوشۀ قالی را با بردن نام خدا برگرداند و بگوید: بلایا واگردانم؛ اگر سگ به زوزهکشیدن ادامه دهد، آن را میکشند (بشرا، 56). اگر سگ پشت در خانه زوزه بکشد، اهل خانه باید حرکتی بکنند (هدایت، 115). اهالی طاهرآباد از توابع کاشان، اگر سگتول (نوعی شغال) شب در بیابانی زوزه بکشد و سگهای دیگر به او جواب ندهند، آن را به فال بد میگیرند و نشان آن میدانند که عزیزی خواهد مرد (اسماعیلی، 39). در گیلان باور بر این است که اگر سگ در حیاط پشت به ایوان و اتاق خانه روی دو پا بنشیند و دو دست را ستون، و به در ورودی نگاه کند، سینه را سپر بلایی کرده است که در کمین اهل خانه است (بشرا، 55). اهالی یوش از توابع مازندران میگویند اگر سگ در برابر خانۀ کسی بایستد و پارس کند، بد است و کسی در آن خانه خواهد مرد (طاهباز، 71). تالشیها باور دارند اگر کسی که عازم سفر است، با سگ روبهرو شود، میان او و دوستانش نزاع درمیگیرد (عبدلی، 158).در سنگستان از توابع فارس، اگر بر زنی چله بیفتد، مقداری از آبی که در ظرف آبخوری سگ است، بر سر او میریزند تا چلهبر شود. این کار برای زن زائو هم انجام میشود (احمدی، 1 / 202). در میان ایلها و طوایف لرستان تا چندی پیش، نوعی پیمان به نام گورسگ مرسوم بود که برای همبستگی میان مردم بر سر موضوعی که منافع عموم بر آن مترتب بود، انجام میگرفت. برای پایبندی بیشتر به این پیمان، سگی را میکشتند و آن را در گوری به خاک میسپردند و پیش از خاکسپاری، یکی از بزرگان ایل چوبدستی خود را بر روی لاشۀ سگ مینهاد و با صدای بلند به مردم حاضر میگفت: هرکسی که این عهد و پیمان را بشکند، پدرش تبدیل به این سگ [شود] و این گور، گور پدر او باشد (عسکریعالم، 1 / 141-142).لرهای لرستان و ایلام میگویند سگ محترم است و نباید او را آزرد (اسدیان، 241). به نظر اهالی سروستان زدن سگ گناه است (همایونی، همانجا). به عقیدۀ کردها و بختیاریها، اگر کسی آب روی سگ بریزد، زگیل درمیآورد (پرنیان، 184؛ سرلک، 59). چوپانان سنگسری نخستین شیربرنجی را که در بهار درست میکنند، ابتدا به سگ میدهند و سپس خودشان میخورند (اعظمی، 55). در برابر سگ نباید غذا خورد. در باور مردم، اگر کسی از غذایی که میخورد، به سگی که نگاه میکند، ندهد، به بیماری جوع گرفتار میشود (هدایت، همانجا). بس آلن دانلدسن گزارش میکند که ایرانیان به هنگام غذاخوردن به سگ اجازۀ نزدیکشدن نمیدهند، چراکه از نفس شیطانیاش میهراسند (ص 159). به نظر اهالی گیلان، اگر کسی ظرف غذای سگ را در دست بگیرد تا سگ از آن بخورد، سردرد میگیرد. همچنین سگی را که در حال علفخوردن است، نباید ترساند، چراکه علف را برای رفع دلپیچه و دلدرد میخورد و کسیکه آن را بترساند، خود دلپیچه میگیرد. گذشتن از روی سگ خفته یا نشسته، و گذشتن از روی غذای نیمخوردهاش، سبب دردِ نیمی از سر میشود. بههمینسبب، گیلانیها غذای سگ را در محل رفتوآمد نمیگذارند. آنها برای آنکه سگی را که تازه خریدهاند، پاگیر کنند، کمی از موی او را در حیاط خانه چال میکنند (بشرا، 55-56). در میان کردها، اگر جنازهای در خانه بماند، تا صبح چند نفر از آن نگهبانی میکنند تا سگی را که «ههوهش» مینامند، به سراغ جنازه نیاید. به هنگام بردن میت به گورستان نیز چند تکه نان از سر جنازه به سویی پرت میکنند تا این سگ آنها را بخورد و کاری به جنازه نداشته باشد (پرنیان، 170). در کازرون، پیشاپیش جنازه، کودکی اندکی نان و خرما به دست میگیرد تا اگر سگ خواست به جنازه حمله کند، نان و خرما را بخورد و با آن کاری نداشته باشد (حاتمی، 140). هرگاه کسی از سگی بترسد، باید این آیه را بخواند: ... وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیهِ بِالوَصیدِ ... (کهف / 18 / 18). این آیه راجع به سگ اصحاب کهف است و هر سگی که آن را بشنود، آرام میشود (هدایت، 116). گیلانیها میگویند اگر دو سگ باهم دعوا کنند، باید سطلی آب سرد میان آنها ریخت (بشرا، 56). در میان ناسزاها نیز نام سگ شنیده میشود. در سروستان، آدمهای هار، دریده و بددهن را به سگ تشبیه میکنند و سرِ سگی و سگچسبیده ناسزاهایی است که نثار مرده میشود (همایونی، 291، 589).در متون کهن فارسی به برخی از باورهای مردمی اشاره شده است؛ مثلاً: سگی که رام شده، بر زانو مینشیند (خاقانی، 495)؛ اگر دندان نیش سگ و گوش روباه را از گوش خود بیاویزند یا زبان سگ را زیر کفش خود بدوزند، هیچ سگی بر آنها بانگ نکند (جمالی، 59-60)؛ اگر کسی زبان سگ سیاه همراه خویش داشته باشد، سگان در آنکس نجهند و بانگ نکنند (شهمردان، 105)؛ اگر بر سر دنبال سگ ناخنی باشد، آن سگ کریم است و آن ناخن را نباید گرفت، وگرنه از دویدن بازمیماند (همو، 103)؛ اگر چند روز در زمستان باران بیاید، بار دیگر که سگ ابر ببیند، بانگ برگیرد؛ اگر سگ کسی را ببیند و دریابد که از او ترسیده است و آنکس بنشیند، برود و بر او بمیزد (ادرار کند) و از او دور شود (همو، 102)؛ اگر سگ بر بلندیای بایستد و سایهاش بر کفتاری بیفتد، خود را پایین میاندازد و کفتار آن را میخورد (مراغی، 75)؛ اگر کسی زبان کفتار همراه داشته باشد، سگ از او میگریزد (بحر ... ، 401). در باور مردمی، سگها میتوانند شیاطین و پریها را ببینند (نک : دانلدسن، 36-45)؛ پارس سگها آل را از زائو دور میکند (همو، 30). به اعتقاد تاتها و تالشان، آل، پری، جن و ارواح خبیثه از سگها میترسند و به خانه یا جایی که سگ در آن باشد، نزدیک نمیشوند (عبدلی، 158)؛ بههمینسبب، مردم لرستان برای خوابیدن در غارها یک یا دو سگ همراه میبرند (عسکریعالم، 2 / 233). درمقابل، برخی معتقدند که اگر سگ در خانه باشد، فرشتگان از آنجا نمیگذرند (هدایت، همانجا). دشمنی سگ و گربه معروف است؛ وقتی آنها برابر هم قرار میگیرند، گربه پشتش را بالا میبرد و با احتیاط از کنار سگ رد میشود. سگ هم نخست با خشم آن را نگاه میکند و بعد به حالت عادی برمیگردد. در سیرجان، این داستان دربارۀ سبب دشمنی آنها وجود دارد: چون سگ و گربه آفریده شدند، گربه نان را از جلو سگ که مشغول خوردن بود، برداشت. سگ گربه را دنبال کرد و گربه خود را پنهان کرد و قول داد که نان را پس بدهد. سگ پذیرفت و به آن حمله نکرد. از آن روز، هروقت گربه سگ را میبیند، پشتش را بالا میگیرد، گویی باری از گندم بر دوش دارد و به آسیاب میبرد تا آرد کند و نان بپزد و بدهی سگ را بدهد. سگ تا قصد حمله به آن میکند، گربه میگوید: به آسیاب میروم؛ وقتی برگشتم نان میپزم و نان تو را پس میدهم. سگ هم رام میشود و از کنارش میگذرد (مؤیدمحسنی، 484). از فضلۀ سگ برای باطلکردن جادو استفاده میشود. در سیرجان، مدفوع سگ را با موی گربه میسوزانند و 3 مرتبه دور خانهای که معتقدند جادو شده است، میگردانند و میگویند: هرکه سحر کرده، ما باطل میکنیم (همو، 376). اگر چشم سگ سیاه را در زیر دیوار خانه (شهمردان، 105) یا دیوار بیرون خانه دفن کنند، آن خانه خـراب میشود و تـا آن هست، آبـاد نمیشود (جمالی، 61). در خراسان برای بندآمدن باران، طلسمی ویژه را با موی سگ و گربه و نان و فضلۀ انسان در آب میریزند (هدایت، 156). دیدن سگ در خواب را دشمنی ضعیف تعبیر میکنند. تعبیر بانگ آن در خواب، سخن فرومایگان است. اگر سگ جامۀ بینندۀ خواب را بدرد یا او را گاز بگیرد، تعبیرش قصدی از دشمن، و خصومت با او ست (آملی، 128). بروجردیها چنین تعبیر میکنند که اگر در پی این حمله خون از تن او روان شود، حملۀ سگ باطل میشود و دشمن از میان خواهد رفت (کرزبر، 238)؛ اگر سگ فرمانبردار او شود، تعبیرش دوستی خسیس است (آملی، همانجا؛ دربارۀ تعبیر خواب سگ، نک : خوابگزاری، 337- 338). در گاهشماری دوازدهگانه، که هر سال به جانوری اختصاص دارد، یک سال نیز به نام سگ است (عسکریعالم، 2 / 130). در باور مردم الموت، سال سگ سالی نیکو ست، زیرا آنها سگ را جانوری باوفا میدانند (حمیدی، 313). در باور مردم لرستان، سال سگ سال مهر و وفا و بیشترشدن دوستیها (عسکریعالم، 2 / 131)، و درعینحال، سال جنگ بیدلیل میان فرمانروایان، رواج اخبار بیاساس میان مردم، کوچ و بار بیحاصل رعایا، ترس مردم از حاکمان، فراوانی صید و شکار، و شیوع تملق برای لقمهای نان است (همو، 2 / 217). مردم از گذشته تا به امروز سگان خود را نامگذاری میکردهاند. در گویشهای محلی ایران، به سگ، تولهسگ و انواع سگ، نامهایی گوناگون چون سیاه، دورگ، نهنگ، پلنگ و جز اینها داده میشود (شاهحسینی، 234). در میان مردم ایل کوچنده و دامدار بختیاری، سگ تنها حیوانی است که انسان نامی مشخص به آن میدهد (دیگار، 60).
سگ در طب قدیم کاربرد داشته، و از آن در این موارد استفاده میشده است: درمان جنون، مالیخولیا، و بیاض عین (سفیدی چشم)، پیشگیری از روییدن موی زائد در چشم، برای آبستنشدن، بیرونآوردن جنین مرده، و رفع انعقاد شیر مرضعه، حرقةالبول (سوزش ادرار)، سمیت گزیدن سگ دیوانه (هاری)، جذام، زخمهای کهنه، و ثالول (زگیل)، تحلیل خنازیر، و برای سیاهکردن مو. همچنین، استخوان و عصب آن با استخوان و عصب گسیختۀ انسان پیوند میپذیرد (بلاغی، 262). شیر سگ خاصیت پادزهر دارد ( ایرانیکا، VII / 463)؛ همچنین، اگر آن را به هر جایی از بدن بمالند، موی را میبرد؛ اگر شیر آن را با انگبین یا با انگبین و شراب به زنی دهند که کودک مرده در شکم دارد، آن را بیندازد (جمالی، 60؛ قزوینی، 426). ادرار سگ برای درمان و کندهشدن زگیل به کار میرفته است (ابنسینا، 2 / 197؛ رازی، 21(2) / 235). اگر زن آبستن ادرار سگ سیاه با کندر را بگیرد، فرزند را نگاه دارد. اگر روز چهارشنبه خاکی که سگ بر آن ادرار کرده است، بگیرند و مقدار کمی بر کسی که تب دارد، بندند، بهبود مییابد (شهمردان، 104). اگر ادرار سگ را به ران بندند و جماع کنند، شهوت بسیار شود (جمالی، 60). گفتهاند سرگین سگ که از شدت خشکی، سفید شده باشد، درمان هر دردی است؛ اگر آن را با آب تر کنند و بر آزخ (زگیل) نهند، درمان شود؛ اگر به خورد کودک دهند، خردمند شود و بدخویی از او برود (جمالی، همانجا)؛ همچنین، درمان اسهال معدی و زخمهای روده است؛ اگر آن را با شراب قابض بخورند، شکم را بند آورد (رازی، 21(2) / 234). اگر سگ چند روز جز استخوان نخورده باشد، سرگین سفیدشدۀ آن برای درمان خناق و درد ورم گلو مفید است (شهمردان، همانجا؛ کاسانی، 1 / 264). اگر خوک بیمار، سرگین سگ بخورد، بهبود یابد (متینی، 39). دندان پیشین سگ را اگر بر سگگزیده ببندند، آرام شود؛ اگر بر کودک ببندند، دندانش بیدرد درآید؛ برای درمان یرقان و نیز کسی که در خواب سخن میگوید، سودمند است (شهمردان، همانجا). اگر زبان سگ را خشک، و خرد کنند و بر سگگزیده نهند، سودمند است (جمالی، 59). موی قفای سگ را ببرند و با روغن گل مرهم کنند و بر گزیدگی نهند، درمان شود (همو، 60). موی سگ سیاه را بر مصروع ببندند، بیماری سبکتر میشود (شهمردان، 105). اگر سگگزیده شُش سگ بخورد، سودمند است. اگر مصروع بر پوست سگ بنشیند، سودمند است. اگر چشمِ سگ ازرق یا سفید را با سنگ مغناطیس بسایند و پس از نماز شام در چشم کشند، آنکس مانند روز میبیند (جمالی، 60، 61). بعضی را شهوةالکلبی خوانند، زیراکه سگ بسیار خورد و قی کند و پس از قیکردن باز آرزوی خوراک کند (اخوینی، 370).مزاج سگ سرد و خشک است (همو، 22). سگ نیز به بیماری مبتلا میشود و برای درمانش راههایی پیشنهاد شده است. در لرستان، سَگَهناس نوعی بیماری ویژۀ سگ است که آن را از پای درمیآورد (عسکریعالم، 1 / 181). برای درمان بیماری سگ و شکمدرد، دنبه میسایند و به تباهه [گوشت نرم] میکنند و پشم پراکنده در میان آن مینهند و به روغن گاو میآلایند تا سگ بخورد و با دفع، کرم و پلیدی را خارج کند. سگ از شنیدن آوای نای یا بانگ خر سردرد میگیرد و میگریزد. اگر بادام تلخ بکوبند و با زیت (روغن زیتون) بیامیزند و به سگ دهند، نمیتواند بانگ کند (شهمردان، 103). از عجایب دنیا، سگِ دیوانه است که هرکس را بگزد، او دیوانه شود (بحر، 401). آمده است که سگ اگر گوشت مردم را بخورد، دیوانه میشود و اگر کسی را بگزد، آنکس بانگ سگ کند (شهمردان، 102-103) و آب نخورد، چون پندارد که سگ (همانجا) یا سگبچگان در آنجایند و بمیرد، مگر آنکه او را به دارو درمان کنند. سگ نیز آب نمیخورد تا بمیرد (بحر، همانجا). اگر آیینهای در برابر سگگزیده نهند و او صورت خود را ببیند، زنده میماند؛ اما اگر صورت سگ را ببیند، میمیرد (شهمردان، 103). ابنسینا دربارۀ سبب هاری یا دیوانهشدن سگ نوشته است: با تغییر هوا، غذا و نوشیدنیِ سگ، مزاجش نیز تغییر میکند که سبب هاریاش میشود؛ هوای بسیار گرم اخلاط لازم بدن سگ را میسوزاند و سگ در پاییز هار میشود؛ هوای بسیار سرد باعث یخزدن اخلاط لازم بدن سگ در اندرون آن میشود و سگ در بهار هار میگردد. اگر سگ از خونی که پیش دکان قصابان جمع شده است، و از گوشت لاشمرده و گندیده بخورد و از آب گندیده بنوشد، هار میشود (ابنسینا، 5 / 75-76). سگ هار این نشانهها را دارد: خلقت و شکلش تغییر میکند؛ ممکن است بدنش ورم کند و رنگش مایل به خاکستری شود؛ گرسنه میشود و چیزی نمیخورد؛ تشنه میشود و آبی نمینوشد؛ از آب متنفر است و از دیدن آب میترسد و گاهی میلرزد؛ پوست روی سگ بیشتر از هر جای دیگر او میلرزد و حتى ممکن است از ترس دیدن آب بمیرد؛ همیشه «تَم» بر چشم دارد؛ هنهن میکند؛ صاحبش را نمیشناسد؛ چشمانش سرخ میشود و با اخم نگاه میکند؛ زبانش بیرونافتاده و فروهشته است؛ کف از دهانش میآید؛ آب از بینیاش میریزد؛ سر را پایین میگیرد؛ پشتش گوژ و به بالا کج میشود؛ دم نمیجنباند؛ بیمناک راه میرود و همچون مستان تلوتلو میخورد؛ افسرده و پژمرده است؛ هر سیاهیای ببیند، به آن حمله میکند؛ بیصدا و باوقار است؛ اگر پارس کند، صدایش دورگه است؛ و سگهای دیگر از آن میگریزند (همانجا). اگر سگی کسی را بگزد، برای آنکه بدانند آن سگ هار بوده یا نه، این روشها پیشنهاد شده است: اگر نان یا خمیر به لعاب سگ هار تر کنند و پیش سگ یا مرغ افکنند، نخورد؛ اگر خون محل گزیدگی این سگ را با خمیر یا نان بیامیزند یا چیزی خوردنی بر روی جراحت نهند و پیش مرغ یا سگ دیگر اندازند، نخورد یا بخورد و بمیرد (اخوینی، 634؛ حکیم مؤمن، 1 / 716-717). از گذشته، در طب مردمی راهکارهایی برای درمان بیماری هاری انسان وجود داشته است. در پاسارگاد، طی مراسمی، بیمار را 7 بار به دور آرامگاه کورش طواف میدادند (صداقتکیش، 98)؛ برای بهبود بیماری که دورتر از آرامگاه بوده است، سنگی از اطراف آرامگاه میبردند، آن را بر سهپایهای میگذاشتند و بیمار را دور آن طواف میدادند (همو، 110-111). در اردکان، خاکستر چوب مو را با سرکه میآمیزند و بر جای گزیدگی میگذارند (طباطبایی، 706)؛ یا موی سگ هار را میسوزانند و بر روی زخم مینهند (هدایت، 99). در سنگستان، خمیرمایۀ نان را از خانۀ صاحب سگ میآورند و روی زخم میگذارند (احمدی، 1 / 203). در طب قدیم روشهایی برای درمان بیماری هاری توصیه شده است؛ برای نمونه: زخم را بگشایند «و بر آنجای حجامت کنند و بمکند نیک تا زهر از آنجا بیرون آید»؛ وِندَه (ترتیزک) با روغن گاو جوشانند و بر آنجا مرهم کنند تا زهر بیرون آید (اخوینی، همانجا)؛ گوشت صدف را با انگبین بکوبند و بر محل گازگرفتگی نهند (ابومنصور، 213). اگر جگر سگ را بریان کنند و بخورند، برای درمان گزش سگ دیوانه و نیز ترس از آب مفید است (رازی، 21(2) / 234). اگر سگ اهلی کسی را گاز بگیرد، بیدرنگ سرکه بر جای گزیدگی پاشند و چند بار آنجا را با کف دست سیلی زنند، سپس بورۀ قرمز را در سرکه آمیزند و بر آن نهند و بندند و هر 3 روز دارو را تکرار کنند (نک : ابنسینا، 5 / 74-75).
آملی، محمد، نفایس الفنون، چ سنگی، تهران، 1308- 1309 ق؛ ابنسینا، قـانون، ترجمۀ عبدالرحمـان شرفکندی، تهـران، 1367-1370 ش؛ ابنقتیبـه، عبدالله، عیون الاخبار، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، 1418 ق / 1998 م؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش ابوالحسن شعرانی و علیاکبر غفاری، تهران، 1352 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1371 ش؛ احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسفراینی، شاهفور، تاج التراجم، به کوشش نجیب مایل هروی و علیاکبر الٰهی خراسانی، تهران، 1375 ش؛ اسماعیلی طاهری، حسن، فرهنگ طاهرآباد، کاشان، 1388 ش؛ اشرفزاده، رضا، فرهنگ نوادر لغات و ترکیبات و تعبیرات آثار عطار نیشابوری، مشهد، 1367 ش؛ اعظمی سنگسری، چراغعلی، «باورهای عامیانۀ مردم سنگسر»، مجلۀ هنر و مردم، تهران، 1349 ش، شم 93؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، مردم و شاهنامه، تهران، 1354 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ کنایات سخن، تهران، 1383 ش؛ بحر الفوائد، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1345 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ نائین، تهران، 1369 [ق]؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت، ترجمۀ همایون صنعتیزاده، تهران، 1374-1375 ش؛ بهاءالدین ولد، محمد، معارف، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1333 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1383 ش؛ پرنیان، موسى، فرهنگ عامۀ کرد، کرمانشاه، 1380 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بیجا، 1385 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفـة المؤمنین، قـم، 1390 ش؛ حمیـدی، علیاکبـر، مردمنگـاری المـوت، تهـران، 1384 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1382 ش؛ خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ دمیری، محمد، حیاة الحیوان الکبرى، به کوشش احمد حسن بسج، بیروت، 1424 ق / 2002 م؛ دیگار، ژانپیر، فنون کوچنشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیراز، 1387 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سرنا، کارلا، آدمها و آیینها در ایران، ترجمۀ علیاصغر سعیدی، تهران، 1362 ش؛ سورآبادی، عتیق، تفسیر التفاسیر، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1381 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شافعی کوهستانی، محمدرضا، «نگرهای بر ضربالمثلها، چیستانها و باورداشتهای تالش»، فصلنامۀ فرهنگ گیلان، رشت، 1381 ش، س 4، شم 15-16؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف آ، تهران، 1377 ش؛ شـاهحسینی، علیرضـا و عنایتالله رنجبر، ایلهـا و عشـایر استـان سمنـان، سمنان، 1378 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شکوری، چنگیز، سیری در کوچنشینان تالش، رضوانشهر، 1382 ش؛ شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، 1387 ش؛ شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ شهید اول، محمد، لمعه، ترجمه، شرح و تعلیقات علیرضا فیض و علی مهذب، تهران، 1366 ش؛ صحراشکاف، پرویز، بَردشیر، اهواز، 1388 ش؛ صداقتکیش، جمشید، آرامگاه کوروش و باورهای مردم فارس، تهران، 1380 ش؛ صفینژاد، جواد، لرهای ایران، تهران، 1381 ش؛ طاهباز، سیروس، یوش، تهران، 1342 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ طبری، تفسیر؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386-1387 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1360 ش؛ همو، مصیبتنامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهـران، 1386 ش؛ همو، منطق الطیر، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهـران، 1383 ش؛ عفیفی، رحیم، فرهنگنامۀ شعری، تهران، 1372 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ قرآن کریم؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361 ش؛ قشیری، عبدالکریم، رسالۀ قشیریه، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1374 ش؛ قمی، عباس، سفینة النجاة، قم، 1414 ق؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، تهران، 1388 ش؛ کریمی، اصغر، «کُهْنَک»، مجلۀ هنر و مردم، تهران، 1348 ش، شم 85؛ کمپفر، ا.، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1363 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ متینی، جلال، مقدمه بر تحفة الغرایب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش همو، تهران، 1391 ش؛ مجلسی، محمدباقر، حیلة المتقین، تهران، 1369 ش؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، جغرافیای طبیعی و تاریخی استان کوگیلویه و بویراحمد، تهران، 1393 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ مراغی، عبدالهادی، منافع حیوان، به کوشش محمد روشن، تهران، 1388 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزباننامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1363 ش؛ موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سرّی، تهران، 1386 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1363 ش؛ موله، ماریژان، ایران باستان، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، 1363 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، دانشگاه تهران؛ وندیداد، ترجمۀ هاشم رضی، تهران، 1385 ش؛ هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1383 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران، 1369 ش؛ نیز:
Donaldson, B. A., The Wild Rue, London, 1938; Iranica ; Jackson, A. V. W., Persia, Past and Present, New York, 1909; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Misonne, X. de, «Mammals», The Cambridge History of Iran, vol. I, ed. W. B. Fisher, Cambridge, 1968.
مینا سلیمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید