سربند
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 9 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257602/سربند
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
نوعی کلاه آستردار است که بخش کمی از پیشانی و موی سر تا لالۀ گوش و پشت سر را بهصورت هلالی در بر میگیرد و با دو بند در زیر چانه محکم میشود (خطیبزاده، 132). این وسیله برای نگهداشتن دستار روی سر، زیبایی و لطیف ماندن موی سر و آرایش آن کاربرد دارد؛ همچنین زنان از این لچک برای گذاشتن موقتی سوزن خیاطی خود برای در دسترس بودن آن، استفاده میکنند و آن را در قسمتهای پایینی لچک فرومیبرند (سعیدی، سهراب، 316). برای پوشیدن لچک، ابتدا بند آن را در زیر چانه قرار میدهند، سپس قسمت هلالیشکل پشت لچک را از طرف پیشانی به پشت سر میکشند تا لچک محکم بر روی سر قرار گیرد (همانجا). در برخی از مناطق ایران مانند اصفهان، به این نوع کلاه، عرقچین (قاسمی، مهناز، 105)؛ در طالقان، کلاهپیچ (حدادی، 105)؛ در گلستان، کلته (فروتن، رامیان، 381)؛ و در بندر گز، میکلاه یا گیسکلاه میگویند (همو، بندر گز، 552). در نواحی مختلف ایران با توجه به فرهنگ آن منطقه، لچک از پارچههای مختلفی دوخته میشود (دربارۀ استان هرمزگان، نک : خطیبزاده، همانجا؛ اصفهان، نک : قاسمی، مهناز، 106). در هرمزگان، لچکها از دو نوع پارچه به نام شیله و اطلس زرد و اطلس سرخ گلدار بهصورت بازاری و سفارشی دوخته میشود. نوع بازاری آن بدون تزیینات، ساده و کمهزینه، و برای قشرهای متوسط و کمدرآمد جامعه دوخته میشود؛ اما در لچک سفارشی مختص ثروتمندان، از زیورآلات گرانقیمتی چون: گلابتون، غازی، اشرفی و انواع سنگها استفاده میشود. همچنین در قسمت جلو آن قبهای از جنس طلا ست که نگینی از یاقوت قرمز دارد و با سنجاقی طلایی بر روی پیشانی آویزان میکنند. بند لچک سفارشی نیز از جنس پارچۀ اعلا و گرانقیمت است که بهوسیلۀ قلاب و گیرۀ طلایی به دو گوشۀ لچک متصل میشود (خطیبزاده، 132-133؛ سعیدی، سهراب، همانجا). در ایلهای قشقایی و بختیاری، لچک به بخش جلو روسری و نیز کلاههای نیمهمکعبی اطلاق میشد که با پارچههایی مانند مخمل و ساتن دوخته میشد. این کلاه را کُلاخچه یا بورک نیز مینامیدند که تزیینات آن افزونبر نواردوزیهای رنگی، منجوقهای رنگارنگ و شاد نیز داشت و در قسمتهای حاشیۀ جلو کلاخچۀ عروس سکههایی نیز میدوختند (قاسمی، مهناز، همانجا؛ درداری، 97). زنان بلوچ کلاهکی نیمتاجمانند از پارچه یا مخمل بر بالای پیشانی، روی سر قرار میدادند و دنباله یا دو گوشۀ آن را در پشت سر گره میزدند. بخش جلو این سربند سکهدوزی میشد و زیورهایی بر دو پهلوی صورت از آن میآویختند (ضیاءپور، 170).در رامیان، دختران تا پیش از ازدواج، کلته (نوعی کلاه) بر سر میگذارند که تمام سطح آن با الیاف رنگین ابریشمی دستدوزی میشود و قسمت جلو آن سکهدوزی، و با نوارهای رنگین تزیین میگردد. این کلاه را همراه با روسری ابریشمی قرمزرنگ استفاده میکنند (فروتن، رامیان، همانجا). به هنگام ازدواج، کلته را کنار میگذارند و سربندی از جنس ابریشم با زمینۀ قرمز ساده با حاشیهای به رنگ سفید، بنفش، سبز و سرخ بهصورت نیمتاج با نام «باشکالاخه» ــ که نشانه و نماد ازدواج است ــ بر سر میگذارند (همانجا). در فندرسک، از توابع استان گلستان، نیز دختران به هنگام ازدواج گاهی پارچهای شبیه عمامه به نام مندیل به سر میبندند که دورتادور آن سکههای نقره دوخته شده است (همو، فندرسک ... ، 325). دختران ارمنی نیز از کلاه عرقچین سکهدوزیشدهای از جنس مخمل، چیت یا ابریشم استفاده میکنند (خاچاطور، 112).در بندر گز، تنها زنان مسن از لچک یا مِیکلاه استفاده میکنند. جنس این لچکها از پارچۀ چیت رنگی، و بدون تزیینات با دنبالهای حدود 20 سانتیمتر است که موهای بلند خود را در آن میپیچند (فروتن، بندر گز، 552-553). در بیرجند نیز زنان مسن از عرقچین، و زنان جوان از «زیرچارقدی» یا «دستمال سر» استفاده میکنند. زیرچارقدی دستمال کوچک و نازکی بود که در زیر چارقد میپوشیدند و دستمال سر پیشانیبندی از پارچۀ نازک و چهارگوش نخی یا ابریشمی بود که آن را در راستای یکی از قطرهای مربع بهصورت نواری تا میزدند و روی چارقد بر گرداگرد سر میبستند تا چارقد از سر نیفتد (رضایی، جمال، 428-430). زنان بختیاری برای جلوگیری از پریشانشدن مو، دستمالی سیاهرنگ را چندتا میکنند و آن را روی پیشانی قرار میدهند و از پشت سر دو طرف آن را گره میزنند (امیراحمدیان، 226). زنان مسن بویراحمدی پارچۀ سیاه و نازکی را دور سرشان میپیچیدند که در اطراف گردن مانند دو کیسه آویزان بود (لمعه، 20). لچک در میان ترکمنها اهمیت ویژهای دارد و نهتنها معرف طایفه است، بلکه موقعیت زنان ازدواجکرده یا دختران را مشخص میکند. دختران ترکمن تا زمانی که ازدواج نکردهاند، از یک کلاه مخصوص سوزندوزیشده به نام بوریک، طاخیه یا طاقیه استفاده میکنند که زیورهای نقرهای بر روی یا دو طرف آن نصب شده است. این کلاه را پس از ازدواج، به خانۀ پدر بازمیگردانند تا به نشانۀ بختگشایی، دیگر خواهران نوجوان عروس بر سر گذارند (فروتن، گنبد کاووس، 2 / 529). نوعروسان ترکمن به جای کلاه، پیشانیبندی از پارچۀ سرخ و گلدار که به اندازۀ دور سر آنها دوخته میشود، استفاده میکنند و آن را بر روی روسری نقشداری به نام «پوپکیالق» قرار میدهند. زنان این منطقه پیشانیبند را نمیدوزند، بلکه پارچۀ آن را به دور سرشان میپیچند و به آن «آلانگی» میگویند (همان، 2 / 532).در میان همۀ زنان ساکن شرق گیلان، استفاده از لچک عمومیت دارد (اصلانی، 92). زنان این منطقه لچکی سیاه به نام مندیل بر سر میکنند که به شکل کلاه نیست، بلکه روسری سهگوش سیاهی است که با تاکردن یک طرف، آن را بهصورت نوار پهنی درمیآورند و میان آن را روی پیشانی قرار میدهند و دو گوشۀ دیگر را به طرف پشت سر میبرند؛ یک دور روی هم میپیچند و دوباره باقیماندۀ گوشهها را به طرف پیشانی میآورند، و یک دور دیگر میپیچند و هرچه از گوشهها باقی ماند، در دو طرف پیشانی داخل روسری میکنند. سپس گیسوان بافته را بالای روسری گره میزنند. دختران و زنان جوان این منطقه بر روی این لچک روسریهای ململ یا توری سفید یا آبی دستبافت میاندازند و دو گوشۀ آن را زیر گلو میآورند، یک دور به آن میدهند و از آنجا به پشت گردن میبرند و گره میزنند (بهنام، 33؛ اصلانی، 92-93؛ تالش، 9). در الموت، دختران مجرد از لچک استفاده میکنند و زنان شوهردار به جای لچک، «سیاهشانی» بر سر میگذارند. سیاهشانی پارچهای سیاهرنگ به طول یک متر است که آن را به شکل کلاه درمیآورند و دور آن را به شکل حلقه میتابند و زیر حلقهها را لبه میدهند؛ چنانکه دنبالۀ آن در پشت سر آویخته شود و قسمت اعظم موی سر را بپوشاند. زنی که شوهرش را از دست میدهد، دیگر سیاهشانی بر سر نمیگذارد و تنها روسری بر سر میکند (عسگری، 1 / 33). در بوشهر، زنان بر دور لچک، پارچۀ مستطیل نرمی که بیشتر به رنگ مشکی است، میپیچند که در اصطلاح محلی به آن «مینار» میگویند (رستگار، دشتی ... ، 513). در نواحی کردنشین ایران، زنان بر دور عرقچین، چندین دستمال بزرگ ریشهدار که به کلاغی مشهور است، میپیچند؛ نحوۀ پیچیدن آن بدین گونه است که دستمال چهارگوشۀ سیاهی را سهگوشه تا میزنند، سپس وسط آن را به پیشانی مینهند و دو گوشۀ آن را به پشت میبرند و پس از ردکردن آن گوشهها از هم، دوباره به سوی پیشانی برمیگردانند و زیادی گوشهها را در لای تاهای کلاغی فرومیکنند. در این سربند، کلاغی آخری و رویی را چنان ترتیب میدهند که ریشههای آن به وضع مطلوبی در جلو و پیرامون سر جلوهگری کند (نک : ضیاءپور، 24، 27- 29). دختران و نوعروسان کرد به جای کلاغی از عرقچین منجوقدوزیشده استفاده میکنند (همو، 29).
دستمالی که زنان پس از ازدواج، با آن روی بینی و دهان خود را میبندند، ترکمنها به آن یاشماق (معطوفی، 3 / 2305)، ارمنیها باشماخ (خاچاطور، 113) و آذربایجانیها یاشماخ یا آغیزدستمالی میگویند (ساعدی، 159). این نوع دستمال نزد دیگر گروههای ایرانی به نام روبنده یا برقع رایج شده بود (قس: ه د، برقع). زنان ازدواجکردۀ ترکمن روی کلاه را با روسری میپوشانند و در بالای آن دستمال بزرگی از حریر یا پارچۀ پنبهای به نام «غیناچ» (یا قینقاچ، قینگاچ) میاندازند که یک سر آن پشت سر میافتد و سر دیگر آن به نام یاشماق آزادانه از زیر چانه میگذرد و در سوی چپ کلاه گره میخورد. زنان به هنگام روبهروشدن با مردان بیگانه، با آن دهان و چانۀ خود را میپوشانند (فروتن، گنبد کاووس، 2 / 529؛ معطوفی، همانجا). نوعروسان ارمنی افزونبر روسری و لچک، دستمال سهگوش سفیدی به نام یاشماخ از جنس ململ بر روی چانه و دهان میبندند و با بندهایی در پشت گردن محکم میکنند (خاچاطور، 113، 117). سنت بستن یاشماخ در میان زنان، بهویژه زنان ارمنی، به نشانۀ احترام و سکوت است و اینکه اجازۀ اظهار نظر در برابر بزرگان مانند پدرشوهر و مادرشوهر و جز آنها را ندارند. این پارچه همواره روی صورت زنان است و فقط به هنگام غذا خوردن آن را پایین میکشند (ریچاردز، 82). پوشش زنان ایرانی مانند دیگر سنتهای رایج از دید شرقشناسان مخفی نمانده و در سفرنامهها به آن اشاره شده یا بهتفصیل، شرح آن آمده است؛ اما از میان انواع پوشاک ایرانی، یاشماخ بهعنوان شگفتانگیزترین و جالبتوجهترین پوشش شناخته شده است (نک : همانجا).
سربندی که حدود یک متر پارچه نیاز دارد و آن را با برش گرد، در رنگهای عموماً تیره و با پارچههای کرپ و تترون میدوزند و بیشتر در مدارس، دانشگاهها و ادارات استفاده میشود و همچنین رنگ سفید آن در سجادههای زنانه کاربرد دارد (فروتن، بندر گز، 553).
یکیدیگر از انواع سربندهای زنانه که امروزه بسیار رایج شده، شال است که در رنگهای بسیار شاد و جنسهای حریر و نخی استفاده میشود. این سربند به شکل مستطیل با طول معمولاً 80 و عرض 30 سانتیمتر است. شکل رایج به سر انداختن آن بدین صورت است که آن را روی سر قرار میدهند و یک گوشۀ آن را دور سر میپیچانند یا روی شانه رها میکنند (همانجا). در جنوب ایران، به شال «اُرنی» میگویند و بیشتر در جشنها و عروسیها استفاده میشود؛ جنس آن از تور یا حریر به رنگهای مختلف، و لبـۀ پایین آن زریدوزی و سکـهدوزی میشود. زنـان جنوب شال را بر روی سر قرار میدهند، سپس دو کنارۀ آن را در زیر گلو با سنجاق میبندند (نوبان، 32؛ سعیدی، سهراب، 319). زردشتیان روی لچک، شالی ابریشمی به نام مکنو سر میکنند که در حدود 3 متر طول و یک متر عرض دارد و با گلابتون بافته میشود. این شال را چنان روی سر قرار میدهند که میانۀ آن مقابل چانه قرار گیرد. ابتدا گوشۀ چپ را در پشت سر به لچک سنجاق میکنند و آن را از طرف چپ صورت به پایین میآورند و از زیر چانه به طرف راست صورت میبرند، چنانکه نقطۀ میانی آن در زیر چانه قرار گیرد و دامن آن روی سینه بیفتد. با همین روش گوشۀ راست را از طرف راست صورت بالا میبرند، درحالیکه گوشۀ چپ که به لچک سنجاق شده است، از پشت سر تا ساق پا آویزان میشود. گوشۀ راست مکنو وقتی بالای سر میرسد، در طرف چپ سر سنجاق میشود و پایین آن مانند دامن چپ، پشت شانۀ راست تا ساق پا آویزان میگردد؛ چنانکه فقط قرص صورت پیدا میشود و موهای سر کاملاً در زیر مکنو پوشیده میماند. سپس بر روی مکنو چارقدی ابریشمی میاندازند و آن را مانند عمامهای به دور سر میبندند و گوشههای آن را از پشت سر روی شانهها میاندازند (دانشور، 16- 18؛ رمضانخانی، 279-280؛ نیز نک : واله، 78). پوشش این شال در میان زنان یزدی نیز رایج، و به مَقْنا مشهور است. جنس مقنا از ابریشم یا اطلس و بیشتر با رنگ سبز یا قرمز است که خود زنان یزدی با دستگاه کرباسبافی، آن را میبافتند و امروزه در کارخانههای گلبافت یزد بافته میشود و از هند نیز این پارچه را میآورند. امروزه برای مکنو یا مقنا از پارچههای نخی و لطیف با رنگهای روشن و شاد استفاده میشود. این شال مربوط به گروه سنی خاصی نیست (جانباللٰهی، 120؛ رمضانخانی، 280).
آخته، قاسم، «پوشش زنان در ایران»، فروهر، تهران، 1387 ش، س 43، شم 430؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ اسدی، نوشآذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، تهران، 1346 ش؛ اصلانی قاسمآبادیان، قاسم، «نقش زنان گیلانی در حفظ آداب و رسوم و سنن محلی و بومی گیلان»، فرهنگ گیلان، رشت، 1383 ش، س 5، شم 21-22؛ امیراحمدیان، بهرام، ایل بختیاری، تهران، 1378 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بهنام، عیسى، «لباس مردم قاسمآباد»، نقش و نگار، تهران، 1336 ش، شم 4؛ پیروزی، شادی و هادی میرزانژاد موحد، زندگی زنان گیلان، رشت، 1391 ش؛ تاریخ ایران، دورۀ ماد، به کوشش ایلیا گرشویچ، ترجمۀ بهرام شالگونی، تهران، 1387 ش؛ تالش انساندوست، فرشته و محمدرضا فرمند، «نگرشی بر وضعیت پوشاک در گیلان»، فرهنگ گیلان، رشت، 1382 ش، س 5، شم 19-20؛ جانباللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردمشناسی میبد، تهران، 1385 ش، دفتر دوم و سوم؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، تهران، 1385 ش؛ حبیبی فهلیانی، حسن، ممسنی در گذرگاه تاریخ، شیراز، 1371 ش؛ حدادی، مهناز، «لباسهای زنان و مردان طالقان»، فرهنگ مردم، تهران، 1383 ش، س 3، شم 10؛ خاچاطور، زویا، «پوشاک ارمنیان فریدن»، پیمان، تهران، 1387 ش، شم 43؛ خطیبزاده، محمد، «تاریخچۀ پوشاک در استان هرمزگان»، گلپنگ، بندرعباس، 1383 ش، س 4، شم 7- 8؛ خوانساری ابیانه، زینالعابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ «خوراک، پوشاک و معیشت»، نامۀ قم، قم، 1386 ش، شم 31-32؛ دانشور، سیمین و عیسى بهنام، «لباس زرتشتیان ایران»، نقش و نگار، تهران، 1337 ش، شم 5؛ درداری، نوروز، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایل بزرگ قشقایی، شیراز، 1388 ش؛ دیگار، ژانپیر، فنون کوچنشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ رسترپو، الویا، زنان ایل بهمئی، ترجمۀ جلالالدین رفیعفر، تهران، 1387 ش؛ رستگار، زکریا، دشتی: تاریخ، سرزمین، فرهنگ، بروجن، 1392 ش؛ همو، دیلم: تاریخ، سرزمین، فرهنگ، بروجن، 1392 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا، از نگاهی دیگر، شیراز، 1387 ش؛ رضایی، مالک، «درآمدی بر سنت عزاداری ماه محرم در اردبیل»، مجموعهمقالات نخستین همایش محرم و فرهنگ مردم ایران، تهران، 1379 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، یزد، 1387 ش؛ ریچاردز، فرد، سفرنامه، ترجمۀ مهیندخت صبا، تهران، 1343 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، تهران، 1354 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سعیدی، محمدحسن، مردمشناسی مراسم آیینی، پژوهشی در مراسم نخلگردانی، آشتیان، 1386 ش؛ سیمای میراث فرهنگی گیلان، تهران، 1380 ش؛ شاهحسینی، علیرضا و یونس شاهحسینی، آواز نی تا آوای ایل، سمنان، 1389 ش؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1335 ش؛ ضیاءپور، جلیل، پـوشاک ایلها، چادرنشینان و روستاییان ایران، تهـران، وزارت فرهنگ و هنر؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عسگری، نصرالله، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ فروتن، اشکان، بندر گز: تاریخ، سرزمین، فرهنگ، تهران، 1390 ش؛ همو، رامیان: تاریخ، سرزمین، فرهنگ، تهران، 1390 ش؛ همو، فندرسک: تاریخ، سرزمین، فرهنگ، تهران، 1390 ش؛ همو، کردکوی: تاریخ، سرزمین، فرهنگ، تهران، 1390 ش؛ همو، گنبدکاووس: تاریخ، سرزمین، فرهنگ، تهران، 1390 ش؛ قاسمی، احد، مغان، نگین آذربایجان، تهران، 1377 ش؛ قاسمی، مهناز، «پوشاک مردم استان اصفهان»، فرهنگ اصفهان، اصفهان، 1379 ش، شم 16؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ گلابزاده، محمدعلی، زن کرمانی روشنای زندگانی، کرمان، 1390 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ نوبان، مهرالزمان و ناهید سخائیان، «پوشاک زنان بندری نمایش ذوق و هنر و زیبایی»، میراث فرهنگی، تهران، 1372 ش، شم 10-11؛ نیکزاد امیرحسینی، کریم، شناخت سرزمین بختیاری، اصفهان، 1354 ش؛ همو، شناخت سرزمین چهارمحال، اصفهان، 1357 ش؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاعالدین شفا، تهران، 1348 ش.
مینا احمدیان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید