سجل احوال
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 9 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257588/سجل-احوال
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
سِجِلِّ اَحْوال، قطعه کاغذ یا دفترچهای کوچک که تمام احوال یک تن از هنگام تولد تا زمان مرگ در آن نوشته میشد. مردم بهطور خلاصه آن را سجل مینامیدند، اما بعداً به آن شناسنامه گفته شد. سجل به معنی چک با مهر یا نامهای به مهر و دستخط قاضی نیز آمده است (غیاث ... )، چنانکه سعدی (ص 31) میگوید: چو قاضی به فکرت نویسد سجل / نگردد ز دستاربندان خجل (دربارۀ سجل احوال، نک : معین، ذیل نام و نشان؛ ورقه)؛ به آن ورقۀ هویت نیز میگفتند ( فرهنگستان ... ، 5 / 72، 7 / 29)، اما بعدها فرهنگستان نخست «نام و نشان» و سپس شناسنامه را جایگزین آن کرد (همان، 7 / 105). دهخدا در معنی سجل نوشته است: ورقهای است که از طرف ادارۀ آمار و ثبتاحوال صادر، و هویت (نام، نام خانوادگی، نام پدر، نام مادر، محل تولد، تاریخ تولد و ازدواج، مشخصات همسر و فرزندان) هر شخصی در آن درج میشود ( لغتنامه ... ).
تا پیش از 1295 ش هیچ نوع سندی برای ثبت مشخصات افـراد وجود نداشت. شنـاخت افراد بـراساس قول کسان آنها بود (فووریه، 401). برخی نیز تاریخ ولادت و یا فوت کسان خود را در پشت جلد قرآن یا روی سنگ قبر مینوشتند («چگونگی ... »، 12)، چنانکه مصدق در خاطرات خود نوشته است که سال ولادتم در پشت جلد قرآنی نوشته شده بود که آن قرآن هنگام گرفتن شناسنامه در دسترس نبود؛ سال تولدم را بدون محاسبۀ اختلاف سال قمری با شمسی، نوشتم و شناسنامه صادر شد؛ موقع انتخابات دورۀ شانزدهم تقنینیه (مجلس مقننه)، سن من طبق آن شناسنامه از 70 سال بیشتر بود؛ این بود که سنگ قبر مرحوم وکیلالملک کرمانی را که تاریخ وفاتش با تمام حروف روی آن منقور است، از نجف خواستم و عکس را به وزارت کشور فرستادم و ثابت کردم که سنوسال من از 70 کمتر است؛ مورد تصدیق انجمن مرکزی انتخابات قرار گرفت و اعتبارنامهام صادر شد (ص 61). پیش از برقراری سجل احوال، هرکسی با نام نخست خود شناخته میشد و گاه شخص برای متمایزشدن از همنامانش، نام پدر و زادگاهش را نیز بر آن میافزود. برخی از افراد این نقیصه را با گرفتن القاب فلانالسلطنه یا فلانالشریعه جبران میکردند. افزودن میرزا، سید، شیخ، آخوند، ملا، ارباب، خواجه، حاجی، مشهدی، کربلایی، خان و بیک نیز از دیگر راهکارها بود (کسروی، 818- 819). مقررات مربوط به سجل احوال برای اولین بار در کـابینۀ وثوقالدوله و بـا ابتکـار نصرتالـدوله ــ وزیر دادگستـری ــ در سوم اسفند 1295، مشتمل بر 41 ماده به تصویب هیئت دولت رسید و نخستین سجل را هم خود وثوقالدوله گرفت و پس از او، نصرتالدوله صاحب سجل شد (صفایی، رهبران ... ، 451). گرچه نظمیۀ (شهربانی) شهرها مأمور اجرای این تصویبنامه شدند، ولی چون از یک سو اجبار قانونی نداشت و از سوی دیگر بهسبب نبود مأموران ورزیده و نیز کمسوادی آنان، سجلها از حیث صحت و تطبیق آمار با واقع، قابل اعتماد نبودند، بهطوریکه مأموران به میل خود نوشتههای سجل را تغییر میدادند و حتى گاهی برخی از مشخصات از حیث املا هم غلط میشدند، مأموران به بهانۀ پیشگیری از خطخوردگی راضی نمیشدند غلطهای خود را تصحیح کنند (مستوفی، 3 / 653). بعد از گذشت دو سال، در 16 آذر 1297، ادارۀ نوبنیاد سجل احوالِ دارالخلافۀ تهران نخستین سجل احوال را به شمارۀ یک، در بخش دو تهران صادر کرد که این روز بعدها بهعنوان روز ثبتاحوال نامگذاری شد («ثبت ... »، 11).در سال 1300 ش، بلدیۀ (شهرداری) تهران در صدد تهیۀ آمار ساکنان این شهر برآمد و ازاینرو، دفتری در آن بلدیه به نام ادارۀ احصائیه و سجل احوال تشکیل شد. در 1301 ش وزارت امور خارجه برای رفع اشکال و تکمیل قانون سجل احوال، از سفارتخانههای خود خواست که نمونهای از قوانین شناسنامهای کشورهای خارجی را تهیه کنند (فراهانی، 2 / 386- 387، 409). در 1304 ش، بعد از آشنایی با تجربیات کشورهای دیگر، نـخستین قـانـون ثبتاحوال در مجلس شورای ملی تصویب شد و بهموجب آن، نام ادارۀ سجل احوال به ادارۀ احصائیه و سجل احوال تغییر کرد و بهجای دارالخلافه، واژۀ بلدیه به کار گرفته شد (یاوری، 55؛ «تاریخچه ... »، 22).در سال 1306 ش، داشتن شناسنامه اجباری شد. در ابتدا، شناسنامه یک برگ کاغذی، و حاوی اطلاعاتی در مورد تاریخ تولد، محل تولد و خلاصهای از ازدواج و طلاق بود و جایی برای ثبت نام فرزندان یا مرگ صاحب شناسنامه نداشت (صفایی، پنجاه ... ، 17، 20). نخستین شناسنامه بهصورت دفترچه، در 1307 ش صادر گردید. در این شناسنامه افزونبر ثبت مشخصات تولد، ازدواج و طلاق، بخشی هم به ثبت نام فرزندان و نیز ثبت تاریخ فوت صاحب شناسنامه اختصاص داده شد («شناسنامه ... »، 21). براساس قانون 1307 ش، القاب بهکلی از اعتبار افتاد و از آن پس، هرکس بایستی در اسناد رسمی به نام زمان تولد یا نام اول و نام خانوادگی شناخته میشد (امین، 7). از سال 1308 ش ادارۀ کل آمار و ثبتاحوال، صدور شناسنامۀ مربوط به ایرانیان خارج از کشور را در سفارتخانه و کنسولگریها آغاز کرد («مختصری ... »، 11). ثبت نام خانوادگی نیز با تصویب قانونی در 1313 ش بهصورت اجباری درآمد و سرپرست خانواده مسئولیت انتخاب این نام را عهدهدار شد («ثبت»، همانجا). در آغاز کار، شناسنامۀ مرد با زن متفاوت بود و شناسنامۀ مردان بخشی برای ثبت وضعیت نظاموظیفه داشت، ولی از 1326 ش شناسنامهها یکنواخت شد («شناسنامه»، 25، 27).
سجل در روند شکلگیری و در طی مراحل قانونیاش، با ماجراهای متعددی روبهرو شد. در اوایل، برخی از متشرعان چون رجوع به حکومت وقت را حرام میدانستند، از گرفتن شناسنامه برای خود و فرزندان خویش خودداری کردند (جواهرکلام، 4 / 2086-2087). علما به کابینه و عدلیه (دادگستری) شکایت بردند که درخصوص طلاق، عقد و معاملات بر آنها واجب نیست که این امور به استحضار دولت برسد؛ ازاینرو، آنان مایل نیستند که اینها در دفتری ثبت شوند (کمرهای، 1 / 812). از نظر برخی از اشخاص، ذکر نام مادر و زن در دفاتر بهمنزلۀ ارتکاب گناه بود (شریف، 257).مردم تصور میکردند که گرفتن سجل احوال برای اخذ مالیات جدید یا برای سربازگیری است؛ ازاینرو، یکی مخفی میشد، یکی اصلاً درِ خانه را باز نمیکرد، یکی قسم میداد و آه و ناله میکرد، یکی زنش را به جان مأموران میانداخت، و چون بیشتر مردم سواد نداشتند، نمیتوانستند ورقه را بخوانند؛ درحالیکه در پشت آن توضیح داده شده بود که برای مالیات یا عوارض دیگری نیست (سالور، 8 / 5928). عشایر نیز به تصور اینکه داشتن سجل برای قرعهکشی در پیوستن به خدمت نظاموظیفه و سربازگیری است، از گرفتن آن خودداری میکردند (زکی، 1 / 38). بیشتر مردم برای فرار از خدمت سربازی، سن مندرج در سجل فرزندان را بیشتر از سن آنها میگرفتند تا هنگام فراخوانی به خدمت نظام، آنها را بهسبب داشتن جثۀ کوچک و ضعیف، از خدمت معاف کنند (مشایخی، 75)؛ یا اینکه برای هر فرزند، نام خانوادگی متفاوتی میگرفتند. ناگفته نماند که از اهداف اولیۀ قانون سجل احوال، کسب آمار مشمولان نظاموظیفه بود (مستوفی، 3 / 653) و مأموران بایستـی از روی ثبـت سجلهـا سربـازگیـری میکـردنـد (سالـور، 10 / 7690). اشکالات دیگـری نیـز در جـریـان صـدور سجل پیش میآمد، ازجمله اینکه بیشتر مردم تاریخ تولد خود را نمیدانستند و ازاینرو با حدس و گمان و قرینهسازی با حوادث طبیعی یا تاریخی، تاریخ تولد خود و فرزند خویش را تعیین میکردند و مأموران کمسواد، گاه سال تولد پدر و فرزند را یکسان مینوشتند (همانجا). همچنین، چون سجل احوالها عکس نداشتند، هرکس میتوانست در صورت گرفتاری، سجل دوست و آشنایی را بگیرد و مشکل خود را حل کند؛ از آن جمله، برای نامنویسی و واردشدن در ادارهها، گرفتن گواهینامه، حتى ازدواج و فروش املاک (شهری، طهران ... ، 1 / 36، حاشیۀ 73). برخی از مردم که شنیده بودند دولتمردان به رؤسای فامیلهای بزرگ و پرجمعیت بیشتر اهمیت میدهند، دیگران را به انتخاب نام خانوادگی خود تشویق میکردند (گلابزاده، 278). افزونبر اینها مأموران سجل احوال گاهی به قصد شوخی و مزاح، نامهای نامتناسبی برای نام خانوادگی افرادی که خود قادر به انتخاب نام نبودند، برمیگزیدند. در مواردی هم که نام تکراری بود، برای پرهیز از اشتباه، کلماتی مثل اصل یا مقدم بر آن میافزودند (صفری، 2 / 9). بیشتر روستاییان نام خانوادگی تهرانی را انتخاب میکردند، درحالیکه تا سالهای متمادی خود تهرانیها نامشان، تنها همان اسم کوچک بود و ذکر نام خانوادگی را خودنمایی و ناپسند میدانستند (شهری، تاریخ ... ، 2 / 561). قانونگذاران، نخست، نگرفتن سجل را جرم محسوب کردند و مجازاتهایی برای آن در نظر گرفتند، اما بهتدریج که اذهان همگانی برای گرفتن شناسنامه و اجرای قوانین مربوط به آن روشن، و سجل پذیرفته شد (شریف، همانجا)، با مصوبات جدید، از سختگیری و تعیین کیفرهای سخت کاسته شد (میرشکاری، 31).نام ادارۀ سجل احوال نیز مانند قانون آن چندین بار عوض شد. این عناوین از بدو تأسیس تاکنون عبارت بود از: 1. ادارۀ سجل احوال، 2. ادارۀ احصائیه و سجل احوال کل مملکتی، 3. ادارۀ کل آمار و ثبتاحوال، 4. ادارۀ کل ثبتاحوال، 5. ثبتاحوال کل کشور؛ سرانجام، در 1352 ش، نام آن به سازمان ثبتاحوال تبدیل گردید («چگونگی»، 14؛ «تشکیلات ... »، 37- 38).
امین، حسن، «القاب، بازتاب طبقاتی و فرهنگی در نامگذاریها»، حافظ، تهران، 1385 ش، شم 29؛ «تاریخچۀ ثبتاحوال ایران»، ثبتاحوال، تهران، 1339 ش، شم 1؛ «تشکیلات سازمان ثبتاحوال کشور»، نشریۀ سازمان ثبتاحوال کشور، تهران، مرداد 1355 ش؛ «ثبتاحوال ایران 96ساله شد»، گسترش صنعت، تهران، 1393 ش، شم 116؛ جواهرکلام، عبدالحسین، تربت پاکان قم، قم، 1382 ش؛ «چگونگی تشکیل سازمان ثبتاحوال و تطور قوانین مربوط به آن»، نشریۀ سازمان ثبتاحوال کشور، تهران، خرداد 1355 ش؛ زکی، محمد امین، زبدۀ تاریخ کرد و کردستان، ترجمۀ یدالله روشناردلان، تهران، 1381 ش؛ سالور، قهرمان میرزا (عینالسلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1374- 1378 ش؛ سعدی، بوستان، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1342 ش؛ شریف، علیاصغر، «ثبت ازدواج و طلاق در شناسنامه»، مجموعۀ حقوقی، تهران، 1319 ش، شم 155؛ «شناسنامه از ابتدا تا امروز»، نشریۀ سازمان ثبتاحوال کشور، تهران، مرداد 1355 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1368 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1370 ش؛ صفایی، ابراهیم، پنجاه خاطره از پنجاه سال، تهران، 1371 ش؛ همو، رهبران مشروطه، تهران، 1362 ش؛ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، 1353 ش؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ش؛ فراهانی، حسن، روزشمار تاریخ معاصر ایران، تهران، 1388 ش؛ فرهنگستان ایران: واژههای نو (تا پایان 1317 ش)، تهران، 1318 ش؛ همان (تا پایان 1319 ش)، تهران، 1319 ش؛ کسروی، احمد، تاریخ هیجدهسالۀ آذربایجان، تهران، 1340 ش؛ کمرهای، محمد، روزنامۀ خاطرات، به کوشش محمدجواد مرادینیا، تهران، 1384 ش؛ گلابزاده، محمدعلی، کرمان در گذر تاریخ، کرمان، 1381 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ «مختصری دربارۀ ثبتاحوال در ایران»، ثبتاحوال، تهـران، 1339 ش، شم 2؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهـران، 1377 ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، 1388 ش؛ مصدق، محمد، «شرح مختصری از زندگی و خاطراتم»، خاطرات و تألمات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1365 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ میرشکاری، عباس، حقوق ثبتاحوال، تهران، 1390 ش؛ یاوری، فتحالله، «دعاوی و اختلافات راجع به اسناد سجلی»، مجلۀ حقوقی دادگستری، تهران، 1371 ش، شم 3؛ نیز:
Feuvrier, J. B., Trois ans à la cour de Perse, Paris, 1906.
محمدسعید جانباللٰهی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید