صفحه اصلی / مقالات / ستاره /

فهرست مطالب

ستاره


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 9 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

ستارگان و سنجش زمان

 بسیاری از ستارگان نشانه‌های طبیعی برای سنجش زمان‌اند. در دورۀ هخامنشیان برای تعیین سال خورشیدی و تاریخ‌گذاری خاص خورشیدی (نظیر زمان بذرپاشی و درو) عملاً از زمان طلوع ستارگان استفاده می‌کردند. طلوع خورشیدی یک ستاره، یعنـی نخستین طلوع مرئی آن در سپیده‌دم، و غروب خورشیدی یک ستاره، یعنی آخرین غروب مرئی آن در شامگاه؛ وقتی ستاره‌های پروین و دختران اطلس طلوع می‌کنند (25 اردیبهشت)، مردم درو و خرمن محصول خود را آغاز می‌کردند و وقتی غروب می‌کنند (19 آبان)، مرحلۀ شخم‌زدن آغاز می‌شد (هارتنر، 717-718). 
آسارۀ زل ستارۀ درشت و روشنی است که با سپیدۀ صبح آشکار می‌شود و در لرستان از روی آن می‌فهمند که چه مقدار از شب گذشته است (عسکری‌عالم، 1 / 79). در باور اسطوره‌ای ایل بختیاری، ستاره‌ای به نام «زلِه» در آسمان مشاهده می‌شود که کارکرد زمان‌سنجی دارد. بختیاریها با دیدن این ستاره در حالات مختلف نامهایی را همچون «زلِه شو کَن» و «زله روز» را به زمانهای خاصی نسبت داده‌اند: «زله‌ شو کن» زمانی است که این ستاره نیمه‌های شب را نشان می‌دهد و «زله ‌روز» یعنی آخرین ستاره‌ای که با آمدن سپیدۀ صبح در آسمان ناپدید می‌شود که هنگامۀ نماز و عبادت است. با طلوع زله ‌شو کن، چوپانان گله و رمۀ خود را برای چرا به صحرا می‌برند (مددی، 48). در لرستان و ایلام، ستارۀ غروب میش‌چران نام دارد (اسدیان و دیگران، 23). همچنین از دیرباز یکی از متداول‌ترین روشها برای تشخیص سحر شناخت ستارگان و استفاده از محل و جای آنها در آسمان بوده است. در مناطق کویری و جنوبی کشور همانند یزد، کرمان، فارس و سیرجان مردم، به‌خصوص افراد کهن‌سال، از روی ستارگان سحر را تشخیص می‌دادند (نک‍ : ه‍ د، سحر).
از ستارۀ هفت‌توروک در ایل بختیاری برای سنجش نیمه‌شب تا حدود 3 بعد از نیمه‌شب استفاده می‌شود (مددی، همانجا). همچنین در کیش، از موقعیت برخی ستاره‌ها زمان باقی‌مانده از شب را تشخیص می‌دادند. این ستارگان عبارت‌اند از: نیمة‌العشه که بعد از نماز عشاء طلوع می‌کند و زمان غروب آن نزدیکیهای صبح است. طلوع و غروب این ستاره در اوقات مختلف سال در شبهای کوتاه و بلند متفاوت است. در شبهای کوتاه، هوا قبل از غروب ستاره‌ها روشن می‌شود. نیمة‌الصبح نام ستارۀ دیگری است که قبل از سپیدۀ صبح، از مشرق طلوع می‌کند. نیمة‌الصبح آخرین ستارۀ درخشانی است که قبل از روشن شدن هوا در آسمان دیده می‌شود (مختارپور، 243). در ایلام و لرستان، نیمه‌شب خروس‌خوان اول است، زمان دمیدن ستارۀ صبح زِل خروس‌خوان دوم، و از برآمدن ستارۀ صبح تا آفتاب خروس‌خوان سوم است (اسدیان و دیگران، 85). مردم کیش نیز شب‌هنگام می‌توانند با قرار دادن یک کاسه در فضای آزاد، طلوع یا عدم طلوع ستارۀ صبح را مشخص نمایند. صبح‌هنگام قبل از طلوع این ستاره، آب کاسه گرم است و پس از طلوع، به نحو محسوسی آب داخل کاسه خنک می‌شود (مختارپور، 245). 
بلوچها ستارۀ قرمز‌رنگی را می‌شناسند که نزدیک به طلوع خورشید غروب می‌کند؛ به همین دلیل شب‌کُش نام گرفته است (جانب‌اللٰهی، 102). عقرب یا به تلفظ بلوچ، اَخرب، مجموعه‌ای از 7 ستاره است که وقت خواب از طرف جنوب طلوع می‌کند. به‌روایت عشایر ساکن در دامنه‌های کوه بیرک (خاش)، دنبال عقرب دو ستارۀ دیگر به نام جُبنُگ قرار دارد. ستارۀ صبا از مشرق به مغرب می‌رود؛ وسط آسمان که می‌رسد، خورشید طلوع می‌کند. استـار مهمانان نیـز ستـاره‌ای است کـه بلافاصلـه بعد از غـروب خورشید طلوع می‌کند و زود ناپدید می‌شود؛ چون از طرفی این ستاره زود می‌آید و زود می‌رود و از طرف دیگر، با غروب این ستاره خروس یک ‌بار می‌خواند، آن را ستارۀ مهمان می‌گویند. در زمان قدیم، کسانی که کلفت و کنیز داشتند، با خواندن خروس، آنها را مرخص می‌کردند. با مرخص‌شدن کنیزان اگر تا آن لحظه به مهمان شام نداده بودند، مهمان می‌دانست که دیگر به او شام نخواهند داد، پس نا‌امید می‌شد و می‌رفت (همو، 102-104).
در باور مردم بلوچ، ستاره‌ای به نام زال در فصل «هامین» [فصل تابستان و برداشت محصول و جشن خرما] طلوع می‌کند. مثلی نیز به این مضمون دارند: «زال، خرما به گال»، یعنی زال آمد، وقت خرما به گال (جوال) کردن است. در تقویم کشاورزان سیستانی، وقتی ستارۀ معروف به سه‌استار زود غروب کند، فصل دروِ جو است؛ شعری نیز به این مضمون دارند: سه‌استار که سرِ شو که فروشَه / نادان تو بدان که جو دروشه؛ یعنی: سه‌استار که سر شب غروب کند، نادان تو بدان که وقت درو جو است (همو، 104-105).

ستارگان و جهت‌یابی

 در روزگاران پیشین، کاروانها از قرارگرفتن ستارگان در آسمان یاری می‌جستند و بدان وسیله مسیر حرکت را مشخص می‌نمودند. ناخدای کشتیها نیز در دریا برای تعیین جهت حرکت و سمت وزش باد، از ستارگان مدد می‌گرفتند. ملوانان در قشم ستارگان را بر‌حسب جهات اصلی تقسیم‌بندی کرده‌اند؛ مثلاً ستارۀ‌ گاه جهت شمال، ستارۀ کُتْبْ (قطب) جهت جنوب، ستارۀ مَطلع جهت شرق، و ستارۀ مَغیِب جهت مغرب را نشان می‌دهد (اسدیان، گوشه‌ای ... ، 21). عشایر سیرجان شب‌هنگام برای خواباندن و چراندن گوسفندان از قرارگرفتن ستارگان در آسمان سود می‌جویند (بختیاری، 329). در فرهنگ بلوچ، کُطب یا ستارۀ قطب از ستاره‌های ثابت است کـه در طرف شمال قـرار دارد و با آن، قبلـه را شناسایـی می‌کنند (جانب‌اللٰهی، 102). مردم سیستان و بلوچستان نیز از طریق ستاره‌شناسی و آشنایی با شکل قرارگیری هر ستاره در بیابان می‌توانند برای خود تعیین وضعیت کنند. مثلاً ستارۀ قطب وسط آسمان است و حرکت ندارد؛ اگر یک نفر به گونه‌ای بایستد که این ستاره روی شانۀ راست او باشد، روبه‌روی او غرب خواهد بود که قبلۀ بلوچستان است؛ پشت سر مشرق، سمت چپ جنوب، و طرف راست او شمال است. در زمستان، دم کهکشان به طرف جنوب و سر آن به طرف شمال است؛ در تابستان دم آن به طرف شمال غربی و سر آن رو به جنوب است (همو، 104).

ستارگان و هواشناسی

 در فرهنگ بلوچ، روز اول، پانزدهم و سی‌ام هر ماه در زمستان که عقرب دارد، باران می‌بارد و آنْ مجموعۀ‌ 7 ستاره‌ای است که وقت خواب از طرف جنوب طلوع می‌کند؛ ولی اگر ستارۀ زال که در فصل خرماچینی طلوع می‌کند، هم‌زمان با عقرب دیده شود، بارندگی نخواهد شد. اگر یکی از آنها طرف قبله (غرب) طلوع کند، باران خواهد بارید. در یکی از روزهای هر ماه قمری نیز ستارۀ «پَرْم» که بنا‌به روایتی، همان ستارۀ «پور» یا پروین است، با ماه برابر می‌شود و یک انقلاب جوی صورت می‌گیرد. این دگرگونی هوا به‌خصوص برای بلوچ دامدار جنبۀ حیاتی دارد، و به همین سبب گاه‌شماری ویژه‌ای در این رابطه ابداع کرده است. این واقعه در زمستان و بهار هر سال و در هر ماه با دو روز فاصله تکرار می‌شود که همان روز حادثه، مبدأ سبب نام‌گذاری آن ماه در این گاه‌شماری است (همو، 104، 106). پَرمْ اگر با ماه یا عقرب برخورد کند، انقلاب جوی پدید می‌آید. بلوچها مثلی دارند به این مضمون: «بترس از نیش پرم و دم عقرب»، چون پرم از غرب طلوع، و عقرب در غرب غروب می‌کند و زمان طلوع و غروب این دو تقریباً برابر است. گاه ستاره‌های مقدم پرم با ستارگانی که در عقب صورت فلکی عقرب قرار دارند و دم آن محسوب می‌شوند، برخورد می‌کنند؛ در اثر این برخورد، هوا منقلب می‌شود. ماه نیز هرگاه با ستارۀ پرم برابر شود، اگر تابستان باشد، تا 24 ساعت هوا گرم خواهد بود، و اگر در زمستان باشد، هوا بارانی می‌شود یا باد خواهد وزید. اگر ماه با عقرب برخورد کند، تا 7 روز باد و باران خواهد بود و به‌اصطلاح «موسم» است و نباید از خانه بیرون رفت؛ مثلی نیز به این مضمون دارند: عقرب چو دیدی ماه را / از خانه بیرون در مرو (همو، 104-105). جدال پور و عقرب نیز سبب سردی هوا و وزش باد و توفان خواهد شد و این زمان مصادف با چله است. وقتی پور خسته از این جدال به زمین بنشیند، زمین گرم می‌شود، فصل تابستان می‌رسد و وقت خرماچینی است (همو، 105).

ستارگان و تقسیم آب

 در روستای کهک تفرش که قنات اهمیت و جایگاه خاصی دارد، برای تقسیم آب در مدت یک شبانه‌روز از شاخص آفتاب و طلوع ستارگان استفاده می‌شود. در این روستا، هر شبانه‌روز به 8 بخش سه‌ساعتی تقسیم می‌شود و هر بخش را یک «تَسو» می‌گویند. 8 تسو در یک شبانه‌روز بدین ترتیب است: 1. از غروب آفتاب تا طلوع ستارۀ پروین، 2. از طلوع ستارۀ پروین تا طلوع ستارۀ شاهین، 3. از طلوع ستارۀ شاهین تا طلوع سه‌ستاره‌ای که با همین نام شناخته می‌شوند، 4. از طلوع سه‌ستاره تا رسیدن پرتوهای خورشید به‌ کوه کلاهه که بلندترین کوه تفرش است، 5. از طلوع خورشید تا رسیدن نور آن به یک سنگ شاخص، 6. از قرارگرفتن سنگ شاخص توسط نور خورشید تا تابش آفتاب بر تکه استخوانی که به‌عنوان نشانه در زمین فرو‌برده‌اند، 7. از تابش آفتاب بر تکه استخوان نشانه تا تابیدن آفتاب بر دومین سنگ شاخص در سویی دیگر، 8. از تابش آفتاب بر دومین سنگ شاخص تا رسیدن آفتاب به درخت کهن‌سالی به نام دِرپن (پاپلی، 54). مردم لرستان شبها از نحوۀ حرکت ستارگان و طلوع ماه میزان بهره‌وری آب و آبیاری را اندازه می‌گیرند. هفت‌ئورِم یا هفت‌خواهران، کیه‌کشان یا کهکشان و ستاره‌ای به نام زِل از نشانه‌های زمانی برای نوبت آبیاری‌اند (عسکری‌عالم، 1 / 92).

ستاره و بیماری

 در باور مردم، کسی که چشمش ناخنه (ضایعه‌ای گوشتی که در کنار چشم پدید آید) کرده باشد، با نگاه‌کردن مداوم به ستارۀ قطب جنوب و سهیل در شب سه‌شنبه تا 42 شب یا 49 شب مداوا می‌شود؛ همچنین نباید پس از زوال آفتاب چیزی بخورد (قزوینی، 43). کسی که زگیل دارد، می‌باید به عدد هر زگیل، برگی از درخت غرب بچیند، به ستارۀ سهیل و قطب جنوب اشاره کند و 42 بار بگوید: «این برای رفع زگیل است!». سپس برگها را بکوبد و روی زگیلها بگذارد؛ بدین ترتیب زگیلهایش از بین می‌رود (همانجا). همچنین در باور مردم، با نگریستن به این دو ستاره، مالیخولیا از بین می‌رود (همانجا). در برزک کاشان، اگر کسی بیمار بدحالی داشت، در شبهای هفدهم تا بیست‌و‌سوم پاییز، او را بر پشت‌بام می‌خواباندند؛ زیرا عقیده داشتند که در این شبها ستاره‌ای در آسمان است که اگر بر بدن بیمار بتابد، باعث شفا یافتن وی می‌گردد. دربارۀ این ستاره که نام مشخصی ندارد، می‌گویند: نور زیادی دارد، مثل ماه شب 14 می‌درخشد و در وسط آسمان رو به قبله قرار دارد (جهانی، 67). 
در متون قدیم از تأثیر برخی ستارگان بر حیوانات یاد شده است. مسعودی دربارۀ تأثیر برخی ستارگان بر حیوانات می‌نویسد: ستارۀ شعرى در سگها، سهیل در بره، و ستارۀ ذنب در خرس باعث ایجاد دردی مبهم می‌شود (2 / 156). در لرستان، برای دفع یرقان از گله، سر حیوان بیمار را به سوی ستارۀ قطبی نگه می‌دارند و این باعث بهبود حیوان می‌گردد (اسدیان و دیگران، 180). کهن‌سالان مشهد برای رفع و دوری جانوران موذی، درحالی‌که به ستارۀ هفت‌برارون بزرگ یا دب اکبر نگاه می‌کنند، باید این دعا را بخوانند: «اللّٰهم رب السها و السهیة، من کل عقرب و رطیل ‌و حیه، شجع قرنی، قرنی، قرنی، یا نوح یا نوح یا نوح علیه‌السلام» (وکیلیان، 1 / 46). 
سهیل از جملۀ ستارگانی است که به انسان، حیوان و محصول آسیب می‌رساند. اگر سهیل به انسان بزند، او را به درد «نیم‌سری» مبتلا می‌کند و نیمی از سر او درد می‌گیرد که برای درمان آن باید جایی ‌که ستاره یا خورشید او را نبیند، کمین کنند و 3 کلوخ به طرف ستاره یا خورشید بیندازد (جانب‌اللٰهی، 112). به باور بلوچها، اگر چشم شتر به سهیل بیفتد، مرگش حتمی است. لذا هنگام طلوع سهیل، شتران را از بیابان جمع‌آوری، و در گودالی دور از تابش ستاره، از آنها مراقبت می‌کنند. سهیل به پستان، تن و لب گوسفند نیز آسیب می‌رساند، به‌طوری‌که زیر پوست حیوان کرم می‌گذارد. اهالی میرجاوه می‌گویند که آسیب سهیل وقتی به گوسفند مؤثر است که خوابیده و بی‌حرکت باشد؛ اگر به چرا مشغول باشد، آسیب نمی‌بیند. به روایتی، سهیل بدن گوسفندی که پشمش را چیده باشند، زخم‌ می‌کند (همو، 113). 
در فرهنگ مردم لرستان آیین ویژه‌ای برگزار می‌شود که با طبیعت و گردش زمین همراه است. این آیین که در آخرین روز اردیبهشت یا 60 روز پس از عید نوروز انجام می‌شود، «شصت گا کووه» نام دارد. «گا» در زبان لکی به معنای گاو است و «کووه» نام ستاره‌ای است که در پایان اردیبهشت و اوایل خرداد در آسمان شمال لرستان ظاهر می‌گردد و بعد از 3 شب، به محاق می‌رود. مردم عقیده دارند که پرتو نور این ستاره باعث چشم‌درد شدید و کوری حیوانات، به‌ویژه گاوها، خواهد شد. برای جلوگیری از چنین اتفاقی، مراسم کووه یا خمیر مالیدن بر پیشانی حیوانات انجام می‌شود (عسکری‌عالم، 1 / 52).

اختر‌شناس یا منجم‌باشی

 پس از روی کار آمدن ساسانیان، منجم همواره یکی از ارکان دربار و از ملازمان شاهان بوده است (مسعودی، 4 / 314؛ شاردن، 5 / 130؛ شهری، 4 / 218- 219). اُلئاریوس در زمان شاه صفی، نوشته است: رجال و بزرگان ایران تا منجم ساعت را تعیین نکرده باشد، اجازۀ اقدام به کارهای مهم را نمی‌دهند. آنها در پوشیدن لباس نو، اسب‌سواری، گردش و جز اینها باید با منجم مشورت کنند. روزهای سوم، پنجم، بیست‌و‌سوم و بیست‌و‌پنجم ماه روزهای نحس‌اند (ص 691). شاردن نیز در زمان شاه عباس سوم صفوی، در سفرنامه‌اش مراجعۀ مکرر ایرانیان به ستاره‌شناسان و پیشگویان را متذکر شده ‌است (5 / 260-261). او همچنین آورده است که اخترشناسان مانند پزشکان تنها با دیدن عوارض و علائم امراض معتقد به درمان بیماری نیستند، بلکه به عقیدۀ آنها، باید به گردش چرخ و سیر کواکب نگریست تا معلوم شود آیا مراجعه به پزشک برای درمان سعد یا نحس است (5 / 182-183).
یکی از پزشکان خارجی زمان ناصرالدین شاه نوشته است: منجم، ستاره‌شناس یا اختر‌شناس طالع را می‌بیند، اوقات سعد و نحس را مشخص می‌کند و وقت صحیح انجام هر کاری را اعلام می‌دارد. ستاره‌شناسان هرساله اقدام به تدوین جداول نجومی و تقویم می‌کنند و در آن، نوروز، شروع فصول، خسوف و کسوف را تعیین می‌کنند. آنها یادآور می‌شوند که در هر روز چه کارهایی نیکو، و چه اموری ناپسند است و در باب رگ‌زدن، حمام‌رفتن و ازدواج و جز اینها توصیه‌هایی می‌کنند. زمانی که قمر‌در‌عقرب می‌شود، اقدام به کار جدیدی توصیه نمی‌شود. این منجمان در مطالعات خود از اسطرلاب و مکعب نیز استفاده می‌نمودند (پولاک، I / 288). از امور دیگری که اشخاص به منجمان مراجعه می‌کردند، هنگامی بود که قصد مسافرت یا تعویض منزل را داشتند (همو، I / 287؛ ماسه، I / 286).
در میان شعرا و ادبا کمتر کسی است که به ستارگان آسمان و صور فلکی توجهی نکرده باشد. بسیاری از این بزرگان در اشعارشان پرداختن به آن را نکوهش کرده‌اند؛ سنایی گفته است: غافل‌اند این منجمان از کار / نیست در کارشان دل بیدار / / ... نیست الا به قدرت یزدان / نیک و بد در طبایع و ارکان (ص 703-704). همچنین او داستان منظومی دارد از ناآگاهی منجمی در دربار پادشاه که سر خودش را بر باد داد: بود وقتی منجمی کانا / همچو اهل زمانه نابینا / / پادشاهی و‌را به خدمت خواند / گاه و بیگاه پیش خود بنشاند / / پادشا مر ‌و‌‌را سؤالی کرد / مشکلش از ره محالی کرد / / ... گفت در‌حال گردنش بزنید / بسته وی را ز پیش من بکشید / / ... می‌ندانست روز نیک از بد / بود تقلید امام او نه خرد (ص 702-703). ناصر خسرو نیز به عمل انسان بیش از تقدیر و سرنوشت اعتقاد دارد: چو تو خود کنی اختر خویش را بد / مدار از فلک چشم نیک‌اختری را (ص 13). فردوسی عقیده به سعد‌و‌نحس و اخترشناسی را متعدد در اثر بزرگ خود شاهنامه آورده است؛ در داستان آگاه شدن منوچهر از کار سام و زال زر آورده است: بفرمود پس شاه تا موبدان / ستاره‌شناسان و هم بخردان / / بجویند تا اختر زال چیست / بر آن اختر و بخت سالار کیست (1 / 177).
حافظ نیز چنین می‌گوید: بگیر طرۀ مه‌چهره‌ای و قصه مخوان / که سعد ‌و ‌نحس ز تأثیر زهره و زحل است (ص 118). حافظ در جای دیگری به رواج احکام نجومی بین مردم اشاره می‌کند: گفتم که خواجه کی به سر حجله می‌رود / گفت آن زمان که مشتری و مه قِران کنند (ص 200). در شعر حافظ، ستاره شمردن کنایه از شب بیدار ماندن است: بدان مثل که شب آبستن است روز از تو / ستاره می‌شمرم تا که شب چه زاید باز (ص 232). اسدی نیز در شعر خود ستاره را استعاره از نوزاد آورده است: چو گلرخ به پایان نُه بُرد ماه / نهانی ستاره جدا شد ز ماه (ص 42).

پیشگویی و فال از روی ستارگان

 در تقویمهای نجومی، هر سال براساس 12 صورت فلکی نام‌گذاری می‌شود. هریک از این صور فلکی نام یک حیوان است. طبق این نامها، هر سال ویژگیهای خاص خود را دارد. از این مشخصات می‌توان اتفاقات، احوال و رویدادهای آن سال را پیشگویی کرد. اسامی این صور عبارت‌اند از: موش، گاو، پلنگ، خرگوش، نهنگ، مار، اسب، گوسفند، میمون، مرغ، سگ و خوک. مثلاً سال موش دلالت بر بارانهای سخت بهاری، ریزش بارانهای بی‌موسم، سرمای سخت زمستان، حیله، دزدی و خیانت در میان مردم، فتنه‌انگیزی، خوف و هراس در میان مردم، و جنگ و محاربه در میان دول دارد؛ سال پلنگ سال خشم و غضب مردم بر یکدیگر، شورش رعایا بر اربابان، ظلم و زور حکومتیان بر مردم، ناامنی، غارت و خون‌ریزی در بلاد، خشکی و گرمی تابستان، و کمبود مایحتاج عمومی مانند گوشت و روغن است؛ و سال اسب سال فراوانی شادی و شادمانی، گرانی ارزاق عمومی، کمبود حیوانات حلال‌گوشت و جز اینها ست. بدین‌ترتیب هر سال به گونه‌ای توصیف می‌شود (عسکری‌عالم، 2 / 216-217). 
یکی‌دیگر از روشهای پیشگویی، گرفتن فال بود. در لرستان به‌هنگام گرفتن فال کوزه (ه‍ م) اگر خوانده می‌شد: وقتی ستاره‌ای درخشید گفتم ستارۀ سهیل است / نگو این ستاره خبر از کوچ خانوادۀ لیلی (یار) می‌دهد، نتیجه‌اش بد و نا‌امید‌کننده بود و صاحب فال باید از نیت خود صرف‌نظر می‌کرد (همو، 2 / 211-212). در لرستان، حَسا و شَله نیز نوعی حساب احتمالات است که افرادی از حرکت ماه و ستارگان و چگونگی قرار گرفتن آنها در صور فلکی و دیگر بروج سماوی، می‌توانند رد پای شیء دزدیده یا گم‌شده را به دست آورند. لرها در این موارد اعتقاد و امید زیادی به این افراد دارند (همو، 1 / 163).

خواب‌گزاری

 در کتب خواب‌گزاری، برای دیدن ستاره در خواب تعابیر مختلفی ذکر شده است. اگر آفتاب، ماه و ستارگان همه بر آسمان گرد آمده، به‌قاعده روشن و منور باشند و دست شخص بدیشان رسد، شخص به کار مُلک کام یابد (خواب‌گزاری، 239). همچنین اگر ماه در کسوف و ستارگان گرد وی پراکنده باشند، مردم آن سرزمین هلاک و پراکنده گردند (همان، 310). اگر گرد دو ماه عظیم و روشن ستارگان پرفروغی باشند، تعبیر این است که دو پادشاه قصد جنگ با یکدیگر را دارند، و اگر ماه و ستارگان پدیدار و سپس ناپدید شوند، حکایت از کاری دارد که به‌هیچ‌حال تمام نگردد (همانجا). 
در داستانهای مردم شاهرود نیز حکایتی است دربارۀ تعبیر ستاره در خواب که به‌موجب آن زندگی شتر‌چرانی زیر‌و‌رو می‌شود. داستان از این قرار است: شتر‌چران صحرانشینی بود به نام گالش که برای اربابی کار می‌کرد. موهایش مثل نمد کثیف بود و شبها نیز در طویله می‌خوابید. یک شب خوابی دید و پس از آن تصمیم گرفت از پیش ارباب برود. او در خواب دیده بود که یک ستاره روی شانۀ چپش، ستارۀ دیگری روی شانۀ راستش، و ماه نیز بالای سرش است. در آن زمان خانه‌های کوچکی شبیه قفس در صحرا می‌ساختند و شبها مسافران در آنها استراحت می‌کردند. دختر پادشاه آن شهر عاشق پسر محمود شاه شده بود، اما با ازدواج آنها مخالفت شد. پس تصمیم گرفتند با یکدیگر فرار کنند. محل قرارشان دم همان خانه‌ای بود که گالش در آن خوابیده بود. تاریکی شب سبب شد که شاهزاده خانم با گالش فرار کند. پس از روشنایی روز که متوجه این مسئله شد، چاره‌ای به‌جز همراهی و ماندن با گالش در یک خانه نداشت. پادشاه آن شهر عاشق شاهزاده خانم شد و تصمیم گرفت با خواسته‌های غیرممکن، گالش را از بین ببرد و دختر را از آن خود کند. گالش از عهدۀ همۀ کارها برآمد و طی اتفاقاتی با پری‌زاده‌ای نیز آشنا شد، ثروتی زیاد به دست آورد و به پادشاهی رسید. سرانجام این‌گونه خوابش تعبیر شد: ستارۀ بالای شانۀ راست دختر پری‌زاد، ستارۀ چپ شاهزاده خانم، و ماه بالای سرش هم تاج‌و‌تخت پادشاهی بود (شریعت‌زاده، 157-161).

اصطلاحات و مثلها

در فرهنگ مردم، مثلها و اصطلاحات زیادی دربارۀ ستارگان وجود دارد: ستارۀ شب را روز نشان کسی دادن یا ستاره به روز به کسی نمودن، یعنی کسی را زیاد اذیت کردن (دهخدا، 2 / 945؛ خدیش، 103)؛ ستاره شمردن نیز کنایه از شب بیدار ماندن است. در میان کرمانیها نیز در‌این‌باره ترانه‌ای رایج است: ستاره در هوا می‌شمارم امشب / به بالینم میا بیمارم امشب / / به بالینم نیا که کشته می‌شی‌ / تمام دشمنون بیدارن امشب (مرادی، 49)؛ ستاره را بالای سر خود نمی‌تواند دید، کنایه از فرد حسود و متکبر؛ ستاره کوره ‌ماه نمی‌شه، یعنی ناقصی به دعوی جای کاملی نتواند گرفت؛ ستارۀ سهیل است: به عقیدۀ مردم ستارۀ سهیل یک‌ بار در سال ظاهر می‌شود. به این سبب وقتی غیبت دوست یا خویشاوندی طول بکشد، او را به ستارۀ سهیل تشبیه می‌کنند (دهخدا، 2 / 946)؛ ستارۀ زحل بودن کنایه از آدم نحس و بدخواه است (امینی، 479)؛ در مثلی لری نیز آمده است: ماه از ستاره ناپیدا می‌شود؛ قشقاییها نیز می‌گویند: ماه و ستاره متناسب آسمان‌اند (ذوالفقاری، 2 / 1591). همچنین اصطلاحات رایجی در میان مردم متداول است: ستاره‌‌شناس یعنی کسی که نماز شب می‌خواند (اکرامی، 185). ستاره‌شان اخت نمی‌آید، کنایه از این است که با‌هم جور در‌نمی‌آیند (امینی، همانجا). ستارۀ آتش نیز کنایه از اخگر یا پاره‌های آتش است؛ ستاره جستن از کسی در روز، یعنی کار محال از کسی خواستن؛ ستارۀ روز یعنی خورشید و محبوب (عفیفی، 2 / 1351-1352). مردم اردستان اول مهر‌ماه را به‌عنوان «سر ستاره» یا موقع «ستاره زدن» می‌شناسند؛ به تجربه نیز دریافته‌اند که اگر سر ستاره (شب اول مهر‌ماه) رعد‌و‌برق بشود و به قول اهالی «پایه صدا کند»، خشک‌سالی در پیش خواهد بود (هاشمی، 449-450). به طلوع ستاره نیز ستاره سر زدن می‌گویند: ستاره سر زد و بیدار بودم / به پای رخنۀ دیوار بودم / / ستاره صُب برِ بشنم (بدنم) دمیده / هنو در انتظار یار بودم (مرادی، همانجا). ستارۀ قلندران کنایه از آفتاب، و ستارۀ سوخته یعنی شخص بدبخت (نفیسی، ذیل واژه). 
سنگسریها معتقدند دو ستارۀ درخشنده در آسمان در فصل معینی تدریجاً به ‌هم نزدیک می‌شوند تا به یکدیگر می‌رسند و باز از هم دور می‌شوند. در موقع به هم رسیدن این دو ستاره، اگر کسی آرزویی کند، این آرزو برآورده می‌شود؛ می‌گویند برزگری در انتظار به هم رسیدن این دو ستاره لحظه‌شماری می‌کرد و در نظر داشت که در لحظۀ رسیدن این ستاره‌ها به همدیگر بگوید: «باله طلا»، یعنی بیل من تبدیل به طلا شود. سرانجام آن لحظه فرا‌رسید و برزگر با دستپاچگی گفت: «باله فیفَه»، یعنی بیل پارو شود، و همین‌طور هم شد؛ اگر کسی با وجود انتظار زیاد، به مقصود خویش نرسد یا از کار او نتیجۀ معکوس به دست آید، می‌گویند: «باله دَ فیفَه کَرتَه»، یعنی بیل را پارو کرده است (اعظمی، 48). 
در قصه‌ها و مثلها نیز ستاره، ستاره‌شناس، ستاره‌شمار، و جزاینها فراوان دیده می‌شود؛ مثلاً در داستان «جانتیغ و چهل‌گیس»، قهرمان داستان، جانتیغ که به‌طور شگفت‌انگیزی متولد می‌شود، در پی یافتن دختر زیبایی به نام چهل‌گیس که در دام دیوها گرفتار شده بود، خطرات زیادی را پشت سر گذاشت و سرانجام چهل‌گیس را از آن خود کرد. او در این میان، با دو تن به نامهای ستاره‌شمار و دقیقه‌شمار آشنا شد و با‌هم پیمان دوستی بستند. روزی ستاره‌شمار از روی ستارگان پی برد که برای جانتیغ اتفاقی افتاده است و در آخر نیز توانست جان وی را نجات دهد (انجوی، 2 / 193-203).

مآخذ

 آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد، آیینهای گذر در ایران، تهران، 1384 ش؛ همو، گوشه‌ای از دانشها و باورهای عامیانه در شهر قشم، تهران، 1383 ش؛ همو و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسب‌نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1317 ش؛ اعظمی سنگسری، چراغعلی، «باورهای عامیانۀ مردم سنگسر»، هنر و مردم، تهران، 1349 ش، شم‍ 93؛ اکرامی، محمود، مردم‌شناسی اصطلاحات خودمانی، مشهد، 1384 ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه (اصفهان خونین شاه‌ صفی)، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، اصفهان، 1350 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصه‌های ایرانی، تهران، 1353 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1377 ش؛ ایزدپناه، حمید، لرستان در گذرگاه تاریخ، تهران، 1384 ش؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1381 ش؛ بورگل، برونو، از جهانهای دور، ترجمۀ کاظم انصاری، تهران، 1338 ش؛ بهرامی، احسان، فرهنگ واژه‌های اوستایی، تهران، 1369 ش؛ بهمن‌بیگی، محمد، عرف و عادت در عشایر فارس، شیراز، 1324 ش؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1352 ش؛ پاپلی یزدی، محمد‌حسین و مجید لباف خانیکی، «واحد تقسیم آب در نظامهای آبیاری سنتی (فنجان)»، فصلنامۀ تحقیقات جغرافیایی، تهران، 1377 ش، شم‍ 49-50؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ همو، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1375 ش؛ پورداود، ابراهیم، یشتها، تهران، 1347 ش؛ پیرنیا، حسن، تاریخ ایران قبل از اسلام، تهران، 1380 ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، «ستاره‌شناسی و گاه‌شماری عشایر بلوچ و طوایف سیستان»، فصلنامۀ تحقیقات جغرافیایی، تهران، 1377 ش، شم‍ 49-50؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و دیگران، تهران، 1367 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1379 ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368 ش؛ خواب‌گزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ دوستخواه، جلیل، تعلیقات بر اوستا (هم‍‌ )؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رضایی، جمال، بیرجند‌نامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رضی، هاشم، دانشنامۀ ایران باستان، تهران، 1381 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمدتقی مدرس ‌رضوی، تهران، 1377 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1338 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شهری، جعفـر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1345 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1387 ش؛ عفیفی، رحیم، فرهنگ‌نامۀ شعری، تهران، 1372 ش؛ غیاث اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، گوشه‌هایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ فیضی سرهندی، الله‌داد، مدار الافاضل، به کوشش محمد باقر، لاهور، 1335 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361 ش؛ کرزبر یار‌احمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، تهران، 1387 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهران، 1371 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویر‌احمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای ممسنی، تهران، 1371 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1385 ش؛ مددی، حسین، نماد در فرهنگ بختیاری، اهواز، 1386 ش؛ مرادی، عیسى، ترانه‌ها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ مرادی غیاث‌آبادی، رضا، نوروز‌نامه، تهران، 1386 ش؛ مسعود سعد سلمان، دیوان، به کوشش غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1318 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1965 م؛ مشکور، محمدجواد، تاریخ اجتماعی ایران در عهد باستان، تهران، 1347 ش؛ میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین، سه‌مکتوب، به کوشش بهرام چوبینه، اسن، 2000 م؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369 ش؛ ناصر خسرو، دیوان، به کوشش مهدی سهیلی و دیگران، تهران، 1339 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1319-1320 ش؛ نوذرپور، علی و ابراهیم موسوی‌نژاد، مقدمه‌ای بر فرهنگ عشایر ایران، تهران، 1382 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1370 ش؛ هاشمی، احسان‌الله، «ستاره در اردستان»، مجلۀ آینده، تهران، 1364 ش، س 11، شم‍ 6-7؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران، 1369 ش؛ نیز:

Hartner, W., «Old Iranian Calendars», The Cambridge History of Iran, vol. II, ed. I. Gershevitch, Cambridge etc., 1985; Iranica ; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London etc., 1971; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865.

نرگس صادقی‌گویا

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: