زنبوركخانه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 7 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257515/زنبوركخانه
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
زَنْبورَكْخانه، مكان نگهداری نوعی اسلحۀ آتشین با كاربردهای جنگی، تشریفاتی و تجملی به نام زنبورك، و تجهیزات مربوط به آن مثل باروت، گلوله، فتیله و جز آن؛ نیز مكان تعلیم خدمۀ آن با عنوان زنبوركچی، و آموزش و تربیت و نگهداری شتران حامل آن. تعاریفی كه در لغتنامهها و فرهنگهای فارسی از واژۀ زنبوركخانه و خاستگاه و ریشۀ این لغت دادهاند، نشانۀ رایجبودن این اسلحه و نام مربوط به آن و مكان نگهداری آن است. زنبوركخانه محل نگهداری زنبورك و تربیت زنبوركچیها، و بهمجاز، مجموع افراد و وسایل موجود در این محل بود. زنبوركچی كسی بود كه با زنبورك شلیك میكرد یا مسئول نگهداری از آن بود؛ نیز كسی را كه رئیس بزرگ زنبوركخانه و زنبوركچیها بود، زنبوركچیباشی مینامیدند (انوری، ذیل واژهها؛ مدرسی، 294). از زنبورك بیشتر در جنگهای دورههای صفویه و قاجاریه استفاده میشده است (معین، ذیل واژه).
زنبورک یا زنبوره نوعی توپ كوچك یا تفنگی بزرگ بود که آن را مانند تفنگ با باروت و گلوله پر میكردند و آتش میزدند ( آنندراج). این توپ کوچک را در جنگها بر پشت شتر حمل میكردند و گویند در جنگهای نادر شاه (سل 1148-1160 ق / 1736-1747 م) نیز مورد استفاده بوده است (دایرةالمعارف ... ، ذیل واژه) و بُرد آن حدود 150 متر بود (نجفی، 2 / 824). زنبورك، توپ، تفنگ و جز اینها را در مكانی به نام جبّهخانه میساختند (واله، 719). این مكان غالباً در مجموعۀ حكومتی قرار داشته است. دستگاه ناصرالدینشاهی نیز دمودستگاهی به نام جبهخانۀ مباركه داشت. زنبوركچیها در اوایلْ قدرومنزلت بسیار داشتند و از جملۀ افرادی بودند كه یونیفرم نارنجی با یراقهای سرخ و سبز بر تن میکردند. در عهد قاجاریه هنگامی كه شاه سوار بر اسب یا از آن پیاده میشد، آنان پیوسته توپهای مخصوص سلام شاهی را شلیك میكردند (ورهرام، 113؛ موریه، سفرنامه، 1 / 245). گاسپار دروویل در 1227 و 1230 ق / 1812 و 1815 م، از زنبوركخانه بهعنوان یكی از اسلحههای ایران نام برده است (ص 11، نیز 181، حاشیه). لیدی شیل نوشته است که در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه (1264-1313 ق / 1848-1895 م) گروه سربازان زنبوركچی خیلی خوشمنظر بودند، همه لباس متحدالشكل داشتند، بسیار نیرومند به نظر میرسیدند و كارشان بیشتر جنبۀ نمایشی داشت. 100 نفر شتر این گروه را تشكیل میداد كه یك زنبوركچی بر پشت هریك از آنها مینشست و زنبوركی نیز بر پشت این شتر حمل میشد؛ وزن هر گلولۀ این زنبورك نیز حدود نیم پوند بود. گروه زنبوركچیها غالباً در مسافرتهای شاه در التزام ركاب بودند و در تشریفات گوناگون وظیفۀ شلیك توپ بهعنوان احترام، به عهدۀ آنها بود (ص 185-186). زنبوركخانه در پارهای از تشریفات عروسی عالیمقامان نیز حضور داشت كه نمونۀ آن حضور زنبوركخانه و قورخانه در مراسم ازدواج پسر معیر است كه با حضور ناصرالدین شاه برگزار شد (مونسالدوله، 213). زنبوركخانه در تعزیهها نیز حضور داشت. مثلاً در تعزیهخوانیهای تكیۀ دولت كه در حضور ناصرالدین شاه برگزار میشد، تمام دستهها و ردهها با نظم و ترتیب خاصی وارد تكیه میشدند كه یكی از مهمترین آنها زنبورك بود و زنبوركچیان با لنگر مخصوصی در بالای شترهای زنبوركخانه كه در منتهای زینتْ آراسته شده بودند، به جلو و عقب حركت میكردند (ملكمطیعی، 178). به نظر میرسد كه در زمان ناصرالدین شاه زنبوركخانه در شكار شاهانه و جز اینها حضور نداشت، بلكه بیشتر بهعنوان یك گروه تجملی و تشریفاتی در خدمت مهد علیا، مادر شاه، بوده است؛ مثلاً ناصرالدین شاه در سفری كه به شمال داشت، در نزدیكی بسطام تصمیم گرفت عدهای را كه همیشه در سفرهای كوچك شكاری همراهش بودند، با خود نگاه دارد و بقیۀ اردوی همایونی را همراه با مهد علیا، از راه شاهرود و سمنان و دامغان روانۀ دارالخلافه كند. مظفرالدوله سرپرست زنبوركخانه و نقارهخانه و جز اینها بود و مادر شاه را همراهی میكرد (اعتمادالسلطنه، 2 / 1559). در مجموعۀ متون و اسناد تاریخی دوران قاجاریه بهكرات به نقش تشریفاتی زنبوركخانۀ دربار اشاره شده است. ازجمله نوشتهاند: هنگامیكه پس از مرگ ناصرالدین شاه، مظفرالدین میرزا ولیعهد از تبریز به طرف دارالخلافۀ تهران میآمد تا بر تخت سلطنت نشیند، از دارالخلافۀ تهران تمام تشریقات خاصۀ دربار همایون برای استقبال از او مهیا شد كه زنبوركخانه نیز جزو این مجموعۀ تشریفات همایونی بود. در همین مراسم، نقارهخانه و زنبوركخانه تا قزوین به استقبالش رفتند و به محض ورود او، شلیك كردند و جلو وی نقاره زدند (6 / 15-16؛ دیوانبیگی، 209). متون تاریخی اوج استفاده از زنبورك و زنبوركخانه را زمان قاجار آورده، شرحهایی دربارۀ ساختمان آن نوشته، و اشارههای متناقض و متفاوتی دربارۀ وزن گلولهها و گاهی نیز ساختمان و طرز استفاده از آن دادهاند. در آن دوره آتشبار جمازه یا زنبورك توپ كوچكی بود كه گلولۀ آن در حدود 200 گرم وزن داشت و بُرد آن از بُرد تفنگ معمولی تجاوز نمیكرد. این سلاح بر روی پایهای سوار میشد كه حالت چرخشی داشت. زنبورك و این پایه را بر روی جهاز شتر قرار میدادند. زنبوركچی در حال یورتمهرفتن شتر، زنبورك را پُر و آتش میكرد. او همواره فتیلۀ افروختۀ آمادهای برای آتشزدن باروت به همراه داشت؛ یك سر آن در اختیارش بود و سر دیگر آن در امتداد كیسههای باروت و گلولهها آویزان بود كه به پهلوی شتر میبستند (ورهرام، همان، 112-113؛ موریه، «خاطرات ... »، 269، سفرنامه، 1 / 245؛ مقتدر، 243). برخی چنین نوشتهاند: زنبوركچی بهسوی دشمن میتاخت و به تیررس كه میرسید، بلافاصله شتر آموخته را چهارزانو بر زمین مینشاند و یك پای او را باز میكرد تا احیاناً به صدای زنبورك نتواند از جای خود برخیزد؛ بیدرنگ لولۀ زنبورك را به دور محور خود میگردانْد و بهسوی دشمن تیراندازی میكرد (ذکاء، 219؛ علیبابایی، 45). مظاهری از قول یکی از نظامیان نوشته است: وزن گلولههای 10 عدد زنبوركی كه در اختیار داشتیم، 20 من، و مخصوص محاصره بود (1 / 543-544). قطر لولۀ زنبورك اندكی از لولههای تفنگ بزرگتر، و از لولههای توپ كوچكتر بود (ذكاء، همانجا؛ علیبابایی، 44-45). هر توپ در رأس شمعدانی آهنی قرار گرفته بود كه محكم به چوب گردی متصل بود و قسمت جلو جهاز شتر را تشكیل میداد. این چوب یكپارچه طوری آهنكوب شده بود كه بهخوبی میتوانست در مقابل لگد اسلحه در هنگام پرتاب گلوله مقاومت كند (ذکاء، 229). آنچه عبدالله مستوفی دربارۀ زنبوركخانه و زنبورك نوشته است، میتواند آخرین اطلاعات دربارۀ زنبوركخانه باشد؛ زیرا در اواخر زندگی او دیگر اسلحهای به نام زنبورك وجود نداشت تا زنبوركخانهای وجود داشته باشد. به نوشتۀ وی میدان تیررس زنبورك چندان دور نبود و بعد از اختراع اسلحههای خاندار، تهپُر و دورزن، انتظار میرفت كه زنبورك و زنبوركخانه از میان بروند، ولی اینچنین نشد. زنبورك جنبۀ جنگی خود را از دست داد، اما از میان نرفت و جزو اثاثیۀ تجملی و تشریفاتی دربار شد و زنبوركخانه یكی از بیوتات سلطنتی به شمار آمد و زنبوركچیباشی از علیق و نوالۀ شترها و شمارش زنبوركچی، كه بیشترشان اهل همدان بودند، دخل خود را میبرد. در شلیك سلامهای اعیاد كه هر دقیقه 2-3 توپ شلیك میكردند، برای راهانداختن سروصدای زیادتر، هر 5-6 دقیقه یك بار 20-30 تا از این زنبوركها را باهم و همزمان شلیك میكردند. در مسافرتها هم، جداشدن شاه از اردو، شكستن پسخانه، و ورود شاه به پیشخانه را با یك تیر زنبورك اعلام میكردند. در دورۀ محمد شاه (سل 1250-1264 ق / 1834- 1848 م) كه هنوز زنبورك جنبۀ جنگی خود را از دست نداده بود، حاجی میرزا آقاسی كه در امر اسلحه و قشون بسیار دقیق بود، وقتی میخواستند جیره و مواجب زنبوركچیها را بپردازند، یك نفر لشكرنویس را مأمور میكرد كه حضور داشته باشد. مستوفی درنهایت میافزاید: «مشروطه آمد و زنبورك و زنبوركچی و زنبوركچیباشی را از میان برداشت» (ص 412).
متون تاریخی زمان دقیق اختراع این اسلحه را روشن نكردهاند. شاعرانی چون نظامی گنجوی (ص 66) در قرن 6 ق / 12 م، و امیرخسرو دهلوی (2 / 20) در قرنهای 7 و 8 ق / 13 و 14 م در اشعارشان از اسلحهای به نامهای زنبوره و زنبورك نام برده، و به تیراندازی با آن اشاره كردهاند؛ ولی شیوۀ بیانشان نشان میدهد كه در اثر اصابت تیرهای اسلحههای مورد نظر آنها، سینۀ دشمن چون خانۀ زنبور سوراخسوراخ میشده است. شاید زنبورك مورد نظر آنها نوعی اسلحۀ گرم متفاوت بوده است. بههرحال، تاریخ استفاده از زنبورك نمیتواند کهنتر از تاریخ ورود تفنگ و اسلحۀ گرم به ایران باشد كه دربارۀ آن اختلافنظر وجود دارد. مؤلف كتاب دیار بكریه زمان بهکارگیری تفنگ را به قرنهای 8 و 9 ق / 14 و 15 م و دوران قراقویونلوها (777-873 ق / 1375- 1468 م)، و به زمان جنگ قرایوسف (792-823 ق / 1390-1420 م) منتسب میكند (نک : ابوبکر، 63). برخی نیز مانند قاضی احمد قمی نوشتهاند که صدای اولین تفنگ در ایران در 907 ق / 1501 م بلند شد (1 / 72؛ نیز نك : ه د، تفنگ). برهان قاطع كه به سال 1031 ق / 1622 م یعنی در دورۀ صفویه تألیف شده است، با اشاره به زنبورك بهعنوان توپ كوچك، از رایجبودن این نام در دورۀ صفویه خبر میدهد (ذیل واژه). برخی نیز نوشتهاند ارتش صفوی در اوایل سلطنت از توپخانه بیبهره بود و ایرانیان در زمان شاه اسماعیل و شاه عباس صفوی هنوز استعمال تفنگ و هر نوع اسلحۀ آتشین را خلاف جوانمردی و دلیری میدانستند (واله، 348؛ فلسفی، 44؛ نیز نك : ه د، تفنگ)؛ اما بههرحال در اواسط و بهویژه اواخر دورۀ صفویه کاربرد این سلاح گرم در جنگها رایج بوده است (نک : مؤمن، 313؛ شیخالاسلام، 45، 71-72؛ قزوینی، ابوالحسن، 163).
همانطوركه شرح آن گذشت، زنبورك سلاحی آتشین و جنگی و گاهی نیز تشریفاتی و تجملی و مختص مراسم خاص دربار بود و نقش مستقیمی در فرهنگ كوچه و بازار مردم نداشت. مردم فقط گاهی گروه زیادی از شترهای زنبوركچیان را میدیدند كه در حال رژهرفتن بودند، زنبوركچیانی تنومند با لباسهای متحدالشكل و شترهای مزین و تربیتشده که هرگز از صداهای بلند نمیهراسیدند؛ ازاینرو، بهندرت بازتابی از آن در فرهنگ شفاهی مردم دیده میشود. مستوفی نوشتـه است: امروز جز اسم گود زنبوركخانه ــ كه یكی از محلههای تهران بود ــ از این اسلحۀ گرم قدیمی اثری موجود نیست (همانجا). گود زنبوركخانه تا همین اواخر نام یكی از محلههای قدیمی تهران در خیابان مولوی در نزدیكی سر قبر آقا (قبر امامجمعۀ تهران در زمان ناصرالدین شاه) بود. به باور مردم، این گود زنبوركخانه به دستور شاه طهماسب اول صفوی (سل 930-984 ق / 1524-1576 م) همزمان با 4 گود دیگر به نامهای گود دروازۀ محمدیه، گود فیلخانه، چالهمیدان، و چالهحصار برای فراهمكردن خاك لازم برای حصار و برجهای دور تهران كنده شده بود؛ این نامها را بعدها مردم بر آنها نهادند. به گود زنبوركخانه، چالۀ زنبوركخانه نیز میگفتند. جعفر شهری كه در سراسر كتاب خود تقریباً چیزی را دربارۀ تهران از قلم نینداخته، هیچ اشارهای به زنبوركخانه، زنبورك، زنبوركچی و گود یا چالۀ زنبورکخانه نكرده است. مردم میگویند: این گود در زمان قاجارها تبدیل به محل نگهداری زنبوركها، شترهای حامل زنبوركها و مهمات مربوط به زنبوركها شد و آن را گود یا چالۀ زنبوركخانه نامیدند (كریمی). دهخدا در كتاب امثال و حكم چنین آورده است: گود یا گود زنبوركخانه محلی پست در تهران قدیم بود. زنانی كه در آن میزیستند، مَثَل شده بودند: توگودیها! ]مثلاً مردم برای اینكه به زنی نسبت ناروا دهند، میگفتند: «مثْلِ توگودیها»[ (3 / 1417). این گود نزدیك به سر قبر آقا و قبرستان آن بود كه اراذلواوباش در آن جمع میشدند. جوانهای محلۀ سر قبر آقا به یكهبزنبودن و شربودن مشهور بودند؛ آنها شبها یا كفندزدی میكردند و یا كفن میپوشیدند و در گورها میخوابیدند و مردم را میترساندند و لخت میكردند (شهری، 1 / 123، نیز حاشیۀ 1). برخی از جوانهای تهران وقتی در مقابله با كسی قرار میگرفتند، برای اینكه آنها را بترسانند، خود را بچۀ محلۀ گود زنبوركخانه معرفی میكردند، یعنی: «سر نترسی دارم و بزنبهادر هستم» (نك : ساعدی، 71-72). آلاحمد نیز از تكیهای به نام تكیۀ گود زنبوركخانه یاد میكند (ص 71). تا همین اواخر نیز در فرهنگ شفاهی مردم اثری از زنبورك باقی مانده بود؛ مثلاً پیرزنهای دهاتی كه شدت صدای رعدمانند زنبورك را به خاطر داشتند و ضربۀ ناگهانی ناشی از این صدا را حدس میزدند، وقتی میخواستند به كودكان یا كسانی پرخاش نفرینآمیزی كنند، کلمۀ زنبورک را به جای كوفت یا زهر مار به کار میبردند (مستوفی، 412). گفتنی است تنها زنبورك نبود كه اینگونه در فرهنگ شفاهی مردم جا باز كرده بود، بلكه شتر حامل زنبورك نیز مثلی بین مردم شده بود؛ مثلاً مردم برای اینكه نشان دهند شخص گوشش از سروصداها پر است، میگفتند: مثل شتر زنبوركخانه است، یعنی از بس صدای انفجار بر پشت خود شنیده است، دیگر رم نمیكند (قزوینی، محمد، 8 / 327)؛ یا مردم كوچهوبازار برای اینكه بگویند شخص آدم باتجربه و دنیادیدهای است و از چیزی واهمه ندارد، میگویند: مانند شتر زنبوركخانه است و از صدای دهل نمیترسد و نمیرمد (ذوالفقاری، 1 / 1247).
آلاحمد، جلال، نون و القلم، تبریز، 1344 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابوبکر طهرانی، دیار بکریه، بـه کـوشش نجاتـی لوغـال و فـاروق سومـر، تهـران، 1356 ش؛ اعتمـادالسلطنـه، محمدحسن، مرآة البلدان، به كوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ برهان قاطع؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دروویل، گاسپار، سفرنامه، ترجمۀ جواد محیی، تهران، 1359 ش؛ دهخدا، علیاكبر، امثال و حكم، تهران، 1338 ش؛ دهلوی، امیرخسرو، گزیدۀ آثار، تهران، 1353 ش؛ دیوانبیگی، حسین، خاطرات، به كوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، 1382 ش؛ ذكاء، یحیى، ارتش شاهنشاهی ایران از كورش تا پهلوی، تهران، 1350 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ ساعدی، غلامحسین، گور وگهواره، تهران، 1356 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ شیخالاسلام بهبهانی، عبدالنبی، بدایع الاخبار، به کوشش سعید میرمحمدصادق، تهران، 1389 ش؛ علیبابایی، غلامرضا، تاریخ ارتش ایران، تهران، 1382 ش؛ فلسفی، نصرالله، جنگ چالدران، تهران، 1332 ش؛ قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1359 ش؛ قزوینی، ابوالحسن، فواید الصفویة، به کوشش مریم میراحمدی، تهران، 1367 ش؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ کریمی، اصغر، تحقیقات میدانی؛ مجموعۀ متون و اسناد تاریخی (قاجاریه)، به كوشش منصوره اتحادیه (نظاممافی) و سیروس سعدوندیان، تهران، 1361 ش؛ مدرسی، یحیى و دیگران، فرهنگ اصطلاحات دورۀ قاجار، قشون و نظمیه، تهران، 1389 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371 ش؛ مظاهری، علی، جادۀ ابریشم، ترجمۀ ملكناصر نوبان، تهران، 1372 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1364 ش؛ مقتدر، غلامحسین، تاریخ نظامی ایران، تهران، 1315 ش؛ ملكمطیعی، كتایون، «پژوهشی در قلمرو موسیقی تعزیه»، فصلنامۀ هنر، تهران، 1378 ش، شم 42؛ موریه، جیمز، «خاطرات راجع به ایران»، ده سفرنامه، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1369 ش؛ همو، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1385 ش؛ مؤمن کرمانی، محمد، صحیفة الارشاد، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1384 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به كوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ نجفی، ابوالحسن، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، 1378 ش؛ نظامی گنجوی، شرفنامه، به کوشش برات زنجانی، تهران، 1380 ش؛ واله، محمدیوسف، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، 1382 ش؛ ورهرام، غلامرضا، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زند، تهران، 1366 ش؛ نیز:
Sheil, M., Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856.
اصغر كریمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید