زناشویی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 7 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257509/زناشویی
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
در این دوره، هدف از پیوند زناشویی در درجۀ اول، داشتن فرزند بود. تهرانیها برای همخوابگی به قصد تولید مثل به سعد و نحس باور داشتند و آن را با ذکر بسمالله شروع میکردند. آنها همخوابگی زن و شوهر را در شب عید قربان، عید غدیر، عید فطر و شب قدر شایسته نمیدانستند و باور داشتند کودکی که نطفهاش در شب عید قربان بسته شود، ششانگشتی، در شب عید غدیر، لبشکری، در شب عید فطر، شرور، و در حال حیض، دشمن آل محمد (ص) میشود. نیز معتقد بودند که اگر در شبهای قتل امامان، زن و شوهر نزدیکی کنند، به هم خواهند چسبید؛ در مقابل، همخوابگی زن و شوهر را در شب بیستوهفتم ماه رمضان ــ شب قتل ابنملجم ــ ثواب میدانستند (کتیرایی، 216- 219). در فرایند زناشویی، بهسبب تعدد زوجات عقدی و متعه، پدیدهای نیز به نام حرم و حرمسرا (ه م) وجود داشت. حرمسرا بخشی از خانه بود و زنان و بچهها در آنجا منزل داشتند و ورود به آن برای اجانب ممنوع بود. بااینحال، گاهی فالگیران، ستارهشناسان، پزشکان، کسبۀ دورهگرد و نقالان به داخل حرمسرا خوانده میشدند (مظاهری، 89). زندگی زناشویی امروزه در نواحی گوناگون ایران، با اندکی تفاوت، شبیه به هم است؛ در هر جایی که توصیف شود، تقریباً میتواند به جاهای دیگر هم تعمیم یابد. برای نمونه، در استان فارس، زن و شوهر سروستانی در امر زناشویی کاملاً پایبند یکدیگر، و فداکارند (همایونی، 417)؛ زندگی آنها با عقد دائم بین زن و مرد شروع میشود و کمتر بهصورت صیغه رواج دارد (همو، 418)؛ طلاق بسیار کم صورت میگیرد؛ در صورت فوت هریک از آنها، دیگری بهندرت همسر دومی برمیگزیند. معمولاً مردان بیشتر از یک زن نمیگیرند، مگر مدتی پس از فوت زن اولشان یا به مصلحت خانوادگی برای کمک به مرد، یا برخوردارشدن او از فرزند که ایجاب میکند مرد افزون بر زن سترون خود، زن دیگری بگیرد؛ در این موارد، گاهی همسر اول برای شوهرش زن دیگری میگیرد، ولی توقع احترام دارد. زن حمایت از شوهرش را حتى در مسائل اقتصادی و اجتماعی، وظیفۀ خود میداند و در صورت لزوم، وارد میدان زدوخورد هم میشود. در جریان زندگی زناشویی، همۀ پدران و مادران، خواه دارا و خواه ندار، خود را موظف میدانند که دخترشان را شوهر دهند و برای پسرشان زن بگیرند و تا زندهاند آنها را زیر بال و پر خود داشته باشند (همو، 417- 418). گاهی، دختر و پسری را برای هم نافبر میکنند، یعنی ناف دختر تازهمتولدشدهای را به نام یکی از پسرهای خانواده میبرند؛ ولی زندگی زناشویی آنها بعد از شب زفاف شروع میشود و تا آن موقع حق دیدن همدیگر را ندارند و دختر همیشه از این پسر رو میگیرد. سروستانیها باور دارند هرکسی سبب نرسیدن آن دو به هم شود، حق را ناحق کرده است و باید در انتظار عواقب شومی باشد و خیر نخواهد دید (همو، 488- 489). در سروستان، سن آغاز زناشویی برای دختران، بالاتر از 9 سال، و برای پسران بالاتر از 15 سال است؛ پسند و خواستگاری دختر برای پسر به عهدۀ مادر، خواهر یا خالۀ پسر، و حمام بهترین جا برای این کار است (همو، 489). اینها باور دارند که در شبهای دوشنبه و پنجشنبه، نزدیکی با همسر ثواب دارد (همو، 236) و موقع همبستری باید «بسم الله الرحمٰن الرحیم» گفت (همو، 252)؛ و معتقدند عروس خوشقدم به زندگی زناشویی رونق میدهد و اگر بدقدم باشد، کاروبار داماد پایه و انسجامی نخواهد داشت (همو، 369). در دَوانِ کازرون، خانواده جزئی از واحد تولید به شمار میآید. در گذشته، این خانواده با داشتن ارتباط متقابل با شکل مالکیت زمین و نظام بهرهبرداری، به شکل خانوادهای گسترده بود و هستۀ اصلی آن را پدر و مادر تشکیل میدادند. نظام پدرمکانی و پدرتباری بر خانواده حاکم بود و فرزندان نام و نشان از پدر، پدربزرگ و جد خود میبردند. سرای خانوادگی نسلهای متعددی را در خود جای میداد. هنوز هم بیشتر خانههای دوان معروف به خانۀ جَدی است (لهساییزاده، 232). سابقاً در دوان، در چهارچوب زندگی زناشویی، هر مردی بهلحاظ بازتولید نسل و حفظ نیروی کار انسانی و همچنین برای تدارک بخشی از نیروی کار در امر تولید و برطرفکردن نیازهای روحی و جنسی محتاج به زن بود و اگر مردی به هر شکلی همسرش را از دست میداد، ادامۀ حیات بدون زن جدید برایش دشوار میشد (همو، 237). در شمال ایران و در میان تالشها، در دوران زندگی زناشویی، زن نقش اول را در خانواده ایفا میکند. او محرم، خزانهدار و صندوقدار مرد در خانه است، از فرزندان پرستاری، و از اسباب و لوازم خانه مواظبت میکند و در کارهای دشوار و فشردۀ کشاورزی مثل نشاکاری و برداشت محصول، یاور شوهر است. به همین سبب، باید جای زن همیشه امن و دور از آسیبهای جنگوگریز و مرگ زودهنگام در جنگل باشد. در مقابل، مرد تالشی همواره در دشت و کوه و جنگل کار میکند و عهدهدار امور زراعت، گلهداری و شکار، و مسئول سیرکردن فرزندان و تدارک ازدواج آنها ست. فرزندان هم به نوبۀ خود هریک مسئول کاری میشوند (بخشیزاده، 336). در تالش دولاب، میانگین سن برای آغاز زندگی زناشویی برای پسر 18 تا 22 و برای دختر 14 تا 18 سال است. خانوادۀ پسر با کمک به او در تشکیل زندگی زناشویی، با آوردن عروس، نیرویی را به سازمان کار و تولید خانواده میافزاید؛ پسر نیز با پذیرفتن مسئولیتهای زندگی زناشویی، سربهراه میشود. شعاع خویشاوندی با چنین پیوندی گسترش مییابد و دستیابی به موقعیتهای اجتماعی بیشتر فراهم میگردد. همۀ افراد خانواده آرزو دارند که فرزند حاصل از این پیوند پسر باشد و با چنین آرزو و نیتی، پسربچهای را در جلو عروس بر روی اسب مینشانند (عبدلی، 89-90، 105). سفرۀ خانواده در بستر زندگی زناشویی اهمیت زیادی دارد، تاجاییکه هرگز بر سر سفره حرکت اضافه و پرحرفی نمیکنند. فرزندان، بهمنظور حفظ احترامِ بزرگترانی چون پدر و مادر، هرگز اسم همسر خود را به زبان نمیآورند و با او صحبت نمیکنند (بخشیزاده، 385). تالشها دربارۀ عروسی با خویشاوندان میگویند: هرکس عروس عمویش شود، عروس گنج شده و خوشبخت میشود؛ هرکس عروس داییاش شود، عروس خان شده و بالانشین میشود؛ هرکس عروس عمه شود، انگار عروس دیو و گرگ میشود؛ هرکس عروس خاله شود، گویی عروس مار شده، و در لانۀ مار افتاده است (همو، 388). به باور آنها، پدرشوهر شام شب، مادرشوهر اشک چشم، برادرشوهر طلا و جواهر، و خواهرشوهر کورۀ آتش است (همو، 388، حاشیۀ 1). در میان ایلات و عشایر، بهسبب تغییر نوع معیشت و زندگی کوچنشینی، زندگی زناشویی نظام و ساختار متفاوتی به خود میگیرد. در ایل شاهسون در شمال غرب ایران، پسران و مردان برای همیشه، و زنان تا هنگام زناشویی جزو طایفۀ پدریاند و دختران در دوران زندگی زناشویی به طایفۀ شوهر تعلق میگیرند (اردلان، 157). در این ایل، مطلوبترین و مرجحترین زندگی زناشویی، میان عموزادهها ست و ازدواج با بیوۀ برادر و یا با خواهرزن، پس از مرگ همسر، معمول و ستوده است. زناشویی با داییزاده هم متداول است. در هر طایفه، زناشویی مرجح بین افرادی است که از نظر موقعیت اجتماعی، در یک رده باشند؛ ولی مردان ردههای رؤسا بهآسانی میتوانند با زنانی از ردۀ رعیتها ازدواج کنند، درصورتیکه چنین سهولتی برای دختری از ردۀ رؤسا با دیگر طبقات وجود ندارد (همو، 158- 159). نفس زناشویی در بین بلوچها مقام و منزلت خاصی دارد. قویترین سوگند مرد بلوچ، ادای این جمله است: «زنطلاقم اگر فلان کار را نکنم»؛ و او با بیان چنین سوگندی، هرگز آن را زیر پا نخواهد گذاشت و قطعاً آن کار را انجام خواهد داد. این سوگند در مواردی نیز منجر به قتل شده، که مصداق پایبندی به آن است (ریاحی، 45). خانوادههای بلوچ پسرها را در 15 یا 16سالگی و دختران را در 13سالگی وادار به ازدواج و تشکیل زندگی زناشویی میکنند. بیشتر این زناشوییها بدون کسب نظر از دختر و پسر و بدون توافق آنها و فقط با پسند و انتخاب والدین صورت میپذیرد (همانجا). نظام خانوادۀ ترکمنهای شمال ایران، بر اصل برتری پدر استوار است. فعالیت مردان و زنان مرزبندی دقیقی دارد. مردان به شخمزدن زمین، کاشتن آن، لایروبی جویها، مواظبت از محصول و پرورش آن (مرحلۀ داشت و برداشت)، انبار و پاککردن غله، آردکردن آن در آسیاب، فروش محصولات، نگاهداری از دامها و نیز ساختمان مسکن و دیگر بناها میپردازند. زنان یورت را برپا میکنند؛ آرد مورد نیاز خانواده را با دستاس به دست میآورند؛ پنبه را وجین و میوه را جمعآوری و خشک میکنند؛ دامها را میدوشند؛ فراوردههای گوناگون لبنیات را فراهم، و پشم چیدهشده را پاکیزه میکنند؛ و به دامهای خانگی بهجز اسب، ورزا و شتر، خوراک میدهند. افزون بر اینها، ریسندگی، قالیبافی، نمدمالی، جوالدوزی، بافندگی، دوختودوز، پختوپز، لباسشویی و مواظبت از کودکان نیز بر عهدۀ زنها ست (لوگاشُوا، 107- 108). در گذشته، زنهای ترکمن حق شرکت در کارهای اجتماعی را نداشتند، در هیچ مراسمی با مردان در یک محوطه جمع نمیشدند، همیشه با یاشماق (نوعی دستمال) جلو دهان خود را میبستند و به هنگام روبهروشدن با مرد بیگانه، چهرۀ خود را با گوشۀ چارقد میپوشاندند (همو، 108). ترکمنها رویکرد متفاوتی به زندگی زناشویی دارند. چنین نوشتهاند که سنت متداول برای شروع زناشویی، خریدن زن است. قیمت زن بیوۀ جوان از قیمت دختر دوشیزه گرانتر است و مبلغ را ریشسفیدان تعیین میکنند. آنها با این حساب که زنان جزو اموالشاناند، هرگز آنها را طلاق نمیدهند (همو، 109). آنها میتوانند تا 4 زن داشته باشند. اگر مرد ترکمنی میخواست زن دیگری بگیرد و زندگی زناشویی جداگانهای تشکیل دهد، باید برای او خانۀ جداگانهای نیز تدارک میدید. در این فرایند، زن پیشین به پیشواز زن جدید میرفت و او را در آغوش میکشید، ولی با گذاشتن پای راستش بر روی پای چپ او، به او میفهماند که باید مطیع او باشد (همانجا). شوهران ترکمن اقتدار قابل ملاحظهای بر زنانشان دارند و برای اعمال این اقتدار، مجازند از تنبیه بدنی، مثل یکی ـ دو کشیده بـه صورت یا چند ضربۀ چوب به بدن استفاده کنند. زنها دراینباره کاملاً مطیعاند، شکایتی نمیکنند و یاری نمیطلبند. اما کتکزدنهای طولانی و جدی سبب برانگیختن خویشاوندان پدری زن میشود (آیرونز، 206-207). در زندگی زناشویی لرهای بهاروند نیز چندزنی مرسوم است و اگر رقابت و حسادت بین زنها شدت یابد، یا از شوهر خود کتک میخورند و یا برای مدت کوتاهی همبستری با آنها به تعویق میافتد (ادمندز، 126). در میان عشایر فارس در جنوب و مرکز ایران، زندگی زناشویی بهندرت با طلاق به پایان میرسد و طلاق ممنوع و غیرمعمول است؛ به همین سبب، برای میزان مهریه اصراری نمیورزند و بیشتر به یک مادیان یا مبلغی پول اکتفا میکنند. گاهی، زنان همین مهریه را نیز به شوهر خود میبخشند و حلال میکنند (بهمنبیگی، 42). در میان عشایر فارس، جهیزیۀ دختر شامل وسایل مورد نیاز در سالهای اولیۀ زندگی زناشویی است که در آخرین روز جشن عروسی آن را به همراه دختر به خانۀ داماد میآورند. بیشتر این جهیزیه فرشهایی است که دختر در خانۀ پدر خود بافته است. داماد حق هرگونه دخل و تصرفی را در این جهیزیه دارد (همو، 41-42). روند زندگی زناشویی در اینجا چنین است: در اقشار پایین جامعه، چوپان به چراندن گله، و مهتر و ساربان به تیمار اسب و شتر مشغولاند، ولی مردهای طبقۀ متوسط و همچنین ثروتمندان عمر خود را صرف شوخی، تفریح، شکار و مهمانی میکنند. زنها صبح زود برمیخیزند؛ به برههای کوچک در مکیدن شیر مادر کمک میکنند؛ شیر گله را میدوشند و مشتقات آن را میگیرند؛ نان و خوراک میپزند؛ اطفال را پرستاری میکنند؛ و پشم میریسند و قالی، گلیم، جاجیم، جل، توبره، جهاز شتر و چادر خانه میبافند. تهیۀ وسایل کوچ و باربندی، هدایت حیوانات، انتخاب محل برپایی چادر و برپاکردن آن، طبابت اطفال، دامپزشکی حیوانات و گاهی کشیک شبانۀ خانه نیز به عهدۀ آنها است (همو، 43-44). در میان ایلِ سرخیِ فارس، زندگی زناشویی با ازدواج درونهمسری و یا برونهمسری شروع میشود. پیش از استقرار ایل در منطقۀ کوهمرۀ سرخی، همۀ ازدواجها درونقبیلهای و بیشتر در درون طایفه بود و تشکیل زندگی زناشویی با پیوند دخترعمو و پسرعمو از سنتهای مرسوم به شمار میرفت؛ ولی بهتدریج، در کنـار این سنت، پیـوند زناشویی بـا اهالی کـوهمره ــ ازدواج برونهمسری ــ آغاز شد. عرف دیگر این ایل، زناشویی بـا همسر برادر وفاتیافته است. زناشویی همسر برادر با بیگانه، مذموم و مایۀ سرشکستگی است (شهبازی، عبدالله، 150-151). در ایل باصری در استان فارس، اجازۀ زناشویی هریک از اعضای یک خانوار به دست رئیس آن خانوار، یعنی پدر، و اگر در قید حیات نباشد، برادر یا عمویش است. وقتی مردی از خانواده متأهل شود، از آن پس، میتواند ترتیب ازدواجهای بعدی خود را بدهد. برای پیشبردن زندگی زناشویی، لوازم اولیهای لازم است که با گرفتن شیربها از خانوادۀ داماد تأمین میگردد. غالباً عقدنامۀ رسمی آغاز زندگی زناشویی را ملا مینویسد و در آن وجه معینی بهعنوان شیربها و مبلغی نیز بهعنوان مهر قید میشود؛ داماد دو کلهقند نیز به دایی ارشد دختر اهدا میکند (بارث، 55-56). زندگی زناشویی در میان یزیدیان (ه م) با گرفتن یک قرص نان از خانۀ شیخ شروع میشود که داماد نصف و عروس نصف دیگر آن را میخورند؛ اگر نان نباشد، قدری خاک از قبر شیخ میخورند تا به آنها برکت داده شود. یزیدیان در ماه نیسان، چون اول سالشان است، زناشویی را حرام میدانند، ولی گروهی از آنها، به نام کوچکها، میتوانند در همین ماه زندگی زناشویی را آغاز کنند. تشکیل زندگی زناشویی علمانیان (طبقۀ شیوخ) با دخترانی از گروه کوچکها ممنوع است. مردم عادی مجازند از 10 تا 90سالگی، هروقت که بخواهند زندگی زناشویی تشکیل دهند و یکی بعد از دیگری، تا 6 زن بگیرند. از واجبات زندگی یزیدیان آن است که هر طایفهای باید از جنس خود زن بگیرد و هنگام آوردن عروس به خانۀ داماد، در بین راه به زیارت همۀ بتها و حتى عبادتگاههای نصارای سر راه بروند. داماد با رسیدن عروس به خانهاش، سنگریزهای به عروس میزند و قرص نانی روی سر او میشکند تا محبت فقرا در دلش جا بگیرد. یزیدیان بر این باورند که شب چهارشنبه و جمعه نباید با زن خود معاشرت کنند و هرکس این واجبات را انجام ندهد، کافر است؛ اگر مردی به قصد زندگی زناشویی، اولین زن رفیق خود یا خواهر یا مادر او را بدزدد، چون دسترنج او ست، مجبور به پرداخت صداق و مهریه نیست. طبق سنت، دختران را باید مثل مزرعه فروخت و اگر دختر از زناشویی امتناع کند، باید همیشه به خدمت پدرش مشغول باشد تا هنگامی که ابراز خستگی کند و در آن صورت، آزاد خواهد شد (غضبان، 74-75). دربارۀ خاتمۀ زندگی زناشویی از طریق طلاق، بین طبقات اجتماعی یزیدیان تفاوت وجود دارد. اشخاص متعلق به طایفۀ عوام با دادن یک سنگریزه، و شیوخ با دادن 3 سنگریزه به زن خود، او را طلاق میدهند و زندگی زناشویی را به پایان میرسانند (همو، 101).
روابط خوب در زندگی زناشویی و رفتار خوب زن در افسانهها بسیار پررنگ است و نشان میدهد که این روابط خوب مرد را قادر به انجام هر کاری میکند. از آن جمله، در داستانی کردی، مردی کارش حمل سنگهای بسیار سنگین است و زنی زیبا و مهربان دارد. این زن با فتنۀ عجوزهای، نسبت به شوهرش نامهربان میشود. درنتیجه، شوهر توان طبیعی خود را از دست میدهد و از کار بازمیماند (رودنکو، 33-34). دربارۀ مردان دوزنهای که کارشان به خوابیدن در مسجد کشیده شده است، لطیفههایی در فرهنگ مردم وجود دارد که نمونۀ آن، داستان مرد دوزنه در میان عشایر کهگیلویه و بویراحمد است. در این قصه، مرد دوزنهای در مجلسی، از محاسن داشتن دو زن داد سخن میدهد. یکی از حاضران شیفتۀ سخنان او میشود و زن دوم اختیار میکند؛ ولی پس از گذشت یکی ـ دو ماه، هیچیک از زنها او را به خانه راه نمیدهند. پس، او میرود که در مسجد بخوابد و مرد دوزنۀ قبلی را در همانجا مییابد. وقتی علت را میپرسد، میفهمد که آن مرد نیز همین مشکل را داشته، و چون شبها در مسجد تنها بوده و میترسیده، در پی یافتن همدم و همنشینی بوده است (لمعه، 130-131).
در فرهنگ مردم ایران، دربارۀ زندگی زناشویی مثلهایی وجود دارد که ازجمله به این موارد میتوان اشاره کرد: زن بلا ست، اما هیچ خانهای بیبلا نباشد؛ زن بیوۀ [مهربان]، کفش گیوۀ [راحت]، راه شیوۀ (سراشیب) [آسان]، هر سه، مناسب مرد تنبل و ضعیف است؛ زن پیر مایۀ جوانمرگی است؛ زن تا نزاییده بیگانه است؛ زن تا نزاییده دلبر است، وقتی که زایید مادر است (بهمنیار، 315)؛ مرد دوزنه همیشه رویش سیاه است (همو، 498)؛ مرد رود است و زن رودبند؛ مرد کاری، زن کاری، تا بگردد روزگاری (همو، 499). زنان یکی از عوامل پایداری و طولانیشدن دوران زناشویی را عزیز و بانمکبودن نزد شوهران میدانستند. آنان برای رسیدن به این هدف، کارهای گوناگونی میکردند؛ ازجمله، در سنندج، در شب چهارشنبهسوری، که به آن چهارشنبهگله میگویند، بیشتر زنان به حمام میرفتند، بزک میکردند و لباس تمیز میپوشیدند و از ساعت سۀ بعدازظهر دستهدسته از هر کوی و برزن و محلهای راهی دباغخانۀ شهر میشدند. در آنجا، با پای برهنه، وارد حوضچههای مملو از آب دباغخانه میشدند، قدری از آن آب را به سر و صورت و جامههای خود میریختند و مقداری از آن را نیز با خود میبردند و به چهارگوشۀ اطاقها و حیاط خانهشان میریختند (ایازی، 203-204). در بعضی از افسانهها، زنجیرۀ خشونت در زندگی زناشویی که بیشتر از طرف مرد اعمال میگردد، متوجه خود مرد نیز میشود؛ مثل داستان مرد سهزنه که برای هر 3 زن هدیههای متفاوت میخرد و از هر سۀ آنها کتک میخورد و فراری میشود (صبحی، 189-190). در برخی از افسانهها، زن چنان سخاوتمند و سازگار است که دیگران را به شگفتی وامیدارد. براساس افسانهای که در میان کردان ثبت شده است، زن خوشخویی که همسر مرد روستاییِ بینوایی است، لباس عروسیاش را به همسرش میدهد تا بفروشد و کاری راه بیندازد. مرد روستایی با ندانمکاری، طی چند مرحله، در معاملۀ کالابهکالا، همهچیز را از دست میدهد، ولی با امیدواری، در حال بازگشت به خانه، بازرگانی داستان وی را میشنود و با اطمینان کامل، با وی شرط میبندد که با عصبانیت زنش روبهرو خواهد شد، و اگر چنین نشد، او صاحب همۀ اموال بازرگان میشود. مرد به خانه میرسد و داستان معاملههای بینتیجۀ خود را میگوید؛ ولی زن با خوشرویی با او مواجه میشود و او را دلداری میدهد که معامله ضرر هم دارد، و اینچنین، بازرگان شرط را میبازد (سسیل، 394-396).
آیرونز، ویلیامز، ترکمنهای یموت، ترجمۀ محمدامین کنعانی، تهران، 1386 ش؛ ادمندز، سیسیلجان، «یادداشتهایی دربارۀ لرستان»، دو سفرنامه دربارۀ لرستان، ترجمۀ سکندر اماناللٰهی بهاروند و لیلی بختیار، تهران، 1362 ش؛ ارداویرافنامه یا بهشت و دوزخ در آیین مزدیسنی، ترجمۀ رحیم عفیفی، مشهد، 1342 ش؛ اردلان، ظفردخت، «نظام خانوادگی در ایل شاهسون»، مجموعۀ سخنرانیهای دومین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به کوشش حمید زرینکوب، مشهد، 1352 ش، ج 2؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، 1371 ش؛ بارْث، فردریک، ایل باصری، ترجمۀ کاظم ودیعی، تهران، 1343 ش؛ بحر الفوائد، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1345 ش؛ بخشیزادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1391 ش؛ بهمنبیگی، محمد، عرف و عادت در عشایر فارس، شیراز، 1388 ش؛ بهمنیار، احمد، داستاننامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1369 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علیاکبر فیاض، تهران، 1350 ش؛ توکلی، غلامرضا، ایل باصری از تُرناس تا لَهباز، تهران، 1379 ش؛ جرفادقانی، ناصح، ترجمۀ تاریخ یمینی، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1380 ش؛ رسترپو، الویا، زنان ایل بَهمِئی، ترجمۀ جلالالدین رفیعفر، تهران، 1387 ش؛ رودنکو، م. ب.، افسانههای کردی، تهران، 1352 ش؛ ریاحی، علی، زار و باد و بلوچ، تهران، 1356 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سروشیان، جمشیدسروش، «آیین و قانون زناشویی در ایران باستان»، مجموعه ... (نک : هم ، اردلان)؛ سسیل، اردیشانه و سسیله سسیل، افسانههای کردان، ترجمۀ امیرحسین اکبری شالچی، تهران، 1386 ش؛ شاهرخ، کیخسرو، آیینۀ آیین مزدهیسنی، تهران، 1337 ش؛ شجاع، انیس الناس، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1356 ش؛ شهبازی، عبدالله، ایل ناشناخته، تهران، 1366 ش؛ شهبازی، علیرضا شاپور، «خُوَئتَودَثَه»، سروش پیر مغان، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، 1381 ش؛ شهزادی، رستم، «اهمیت ازدواج و فرزند در آیین زرتشتی»، مجموعۀ سخنرانیها، به کوشش مهرانگیز شهزادی، تهران، 1380 ش؛ صبحی مهتدی، فضلالله، افسانهها، مشهد، 1385 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1352 ش؛ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ترجمۀ مؤیدالدین خوارزمی، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، 1364 ش؛ غضبان، جعفر، یزیدیها و شیطانپرستها، تهران، 1341 ش؛ کتاب پنجم دینکرد، آوانویسی، ترجمه، تعلیقات و واژهنـامه از ژالـه آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1386 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ لوگاشوا، بیبیرابعه، ترکمنهای ایران، ترجمۀ سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران، 1359 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دَوان، شیراز، 1380 ش؛ مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، 1362 ش؛ مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ترجمۀ مرتضى راوندی، تهران، 1378 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چ تصویری، موجود در کتابخانۀ مرکز؛ نفیسی، سعید، تاریخ تمدن ایران ساسانی، تهران، 1331 ش؛ هرودت، تواریخ، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش؛ یسنا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1340 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1347 ش.
اصغر کریمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید