شیشه گری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 20 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/247272/شیشه-گری
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
شیشه گَری، حرفهای که در آن از شیشه، ظروف و وسایلی متنوع با کاربردهایی فراوان ساخته میشود.شیشه مادهای با بنیاد کانی، شکننده، شفاف و بیرنگ است که اشعۀ آفتاب بدون آنکه بهطور محسوسی آن را گرم کند، از آن میگذرد ( لغتنامه ... ، ذیل واژه). واژۀ شیشه در زبان پهلوی، آبگِنَک (مکنزی، 4) بوده است؛ در زبان فارسی به آن آبگینه و بلور، و در عربی به آن زجاج، زجاجه و بَلّور میگویند. ظروف شیشهای را صراحی، قرابه، بطری، پیاله، ساغر، آبگینه و شاخ حجامت نیـز گویند (نفیسی، لغتنامـه، ذیـل شیشه). کاربرد شکل مفرد آن در واژگانی نظیر شیشهانداختن، شیشهبری، شیشۀ عمر، شیشهباز، شیشهگری و شیشهآلات متداول است ( لغتنامه، ذیل شیشه).بنابر اساطیر ایران باستان، فلزها، ازجمله آبگینه از بدن نخستین انسان (کیومرث)، پدیدار شد. این نشان میدهد که ایرانیان آبگینه را از انواع فلزات میدانستند (بندهش، 80؛ نیز نک : بهار، 127). از آن روزگار تا عصر محمد بن زکریای رازی، شیشه را از انواع فلز میدانستند، اما وی آن را در ردۀ سنگها جای داد ( الاسرار، 27، 29).در عجایب المخلوقات از تابوتهای شیشهای سخن به میان آمده، و برای نمونه، بیان شده است که قابوس را پس از مرگش، در تابوتی از آبگینه و پر از عسل قرار دادند (طوسی، 623)، دانیال نبی در شوش در تابوتی شیشهای دفن شد (همو، 347- 348)، و بلقیس در تابوتی از آبگینۀ زردرنگ همچون زعفران به خاک سپرده شد (همو، 354).بنابر دینکرد، کاووس پس از چیرگی بر هفتملت، 7 خانه در میانۀ البرز بنا کرد: «یکی زرین، دو سیمین و دو پولادین، دو از آبگینه» (نک : بهار، 193). یکی از 7 دیوار بنای کنگدز که کیخسرو ایرانیان را در آن سکونت داد، از آبگینه بود (روایت ... ، 327). افراسیاب نیز قصری باشکوه با دو خانه از آبگینه بر فراز البرز بنا نهاد (طوسی، 297).شیشه از ابزار پیشگویان نیز بود. در عجایب المخلوقات آمده است که در حدود غور، دهی است و درخت بیدی در آنجا وجود دارد؛ در برج حمل (فروردین)، در زیر این درخت پیری مینشیند، آبگینه در دست، و به مردم میگوید که امسال چه اتفاقی خواهد افتاد (همو، 442).در کاوشهای باستانشناختی در چغازنبیل، بطریها، مهرهها و لولههای شیشهای به رنگهای لاجوردی و همچنین، رشتههای شیشهای مارپیچ به رنگهای سفید و سیاه برای تزیین معبد اینشوشیناک به دست آمده است (آمیه، 55، نیز تصویر 81) که متعلق به دورۀ ایلام میانی است و از نخستین آثار شیشهای در ایران به شمار میروند. در میان کشفیات منطقۀ باستانی پنجکنت در تاجیکستان نیز شماری اشیاء شیشهای به شکل بطری دیده میشود (بلنیتسکی، 218). اگرچه بیشتر آثار شیشهای دوران هخامنشی بهصورت ظرف و زیورآلات بوده است (شیشهگر، 180)، مهرههـای شیشهای معروف به چشمنمـا نیز از ایـن دوره به دست آمده، که از شیشههای مات و نیمهشفاف ساخته شدهاند (فوکایی، 57, 58). اینگونه مهرهها نقش طلسم و چشمزخم را بازی میکردهاند (شیشهگر، 183).پس از افول هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان از دو روش دمیدن در قالب (قالب ـ دم) و دمیدنِ آزاد (آزاد ـ دم) برای تولید اشیاء شیشهای استفاده کردند (فوکایی، 31). گیرشمن معتقد است که از این دوره میتوان بهعنوان دوران طلایی تاریخ شیشهگری قبل از اسلام یاد کرد، زیرا ایرانیان در این رشته تخصص کامل یافتند (ص 312).شیشه از جملۀ مواد مورد استفاده در ترصیع ساغرهای شاخگونۀ دوران اشکانی است (دیاکونف، 137). در دوران اشکانی و ساسانی، افزونبر ظروف و زیورآلات که شامل مهرههای چشمنما و انگشترهایی از جنس شیشه با نقوش حیوانی بودند، چرخهای دوک نخریسی شیشهای نیز یافت شده است (فوکایی، 33). در نیمۀ دوم دوران حکومت اشکانی، یعنی از سدۀ 1 م تا روی کار آمدن ساسانیان در 226 م، تقاضا برای ظروف شیشهای با جدارۀ ضخیم که از طریق جادۀ ابریشم به دورترین نقطه یعنی ژاپن میرسید، افزایش یافت (همو، 32).اشیاء شیشهای یافتشده در ری مربوط به سدههای 1-4 ق / 7-10 م، ظروفی بینقشونگارند که بیشتر با روش دمیدن ساخته شدهاند، زیرا شیشهسازان مانند دیگر پیشهوران، سبک پیشین خود را حفظ کردند؛ آنها شیشههای باارزش را نخست میدمیدند و به شکلی ساده درمیآوردند و سپس با نیهایی بلند و راست آنها را قالب میگرفتند و رویشان را تزیین میکردند. در اوایل دورۀ اسلامی، تزیینات بسیاری از شیشهها روی بدنه چسبانده میشد که در برخی از آنها نام استاد و محل ساختشان نیز ذکر شده است (وولف، 168-169).به نوشتۀ یکی از سیاحان خارجی، اگرچه هجوم مغولان در اوایل سدۀ 7 ق / 13 م، منجر به افول شیشهگری در ایران شد، بااینهمه، نمیتوان پنداشت که صنعت شیشه بهطورکلی برچیده شده باشد (لَم، 2599). اشکال متداول شیشهگری در پایان این سده، کاسههای شیپوری و تنگهای گردنباریک بوده است (همانجا). در اوایل سدۀ 9 ق / 15 م، تیمور گورکانی با کوچاندن هنرمندان، ازجمله بلورسازان دمشق و حلب به سمرقند و از آنجا به ری و ساوه و همدان، سبب رونق دوبارۀ صنعت شیشهگری شد (حسن، 276). کلاویخو که در رأس هیئتی اعزامی، از سمرقند دیدن میکرد (806- 809 ق / 1403-1406 م)، در سفرنامۀ خود این نکته را یـادآور شده است که بلور به سنگتراشان الهام میداد تا از شفافیت آن برای ساخت ظروف شفاف و حباب چراغ استفاده کنند. همو هنگام بازدید از مسجد سلطانیه، از کاسههایی شیشهای صحبت کرده که به جای حباب چراغ به کار میرفته است (ص 287, 288).با رویکارآمدن صفویه، در دورۀ شاه عباس دوم (1052-1077 ق / 1642-1666 م)، بلورسازان ایتالیایی به ایران آمدند و به آموزش شیشهگران شیراز پرداختند (شاردن، 4 / 351). در همین سالها، شیشههای شیراز از کیفیت بالاتری برخوردار بودند و در سراسر ایران نیز کارگاههای شیشهگری وجود داشته است (همو، 4 / 350-351).در دورۀ حکومت ناصرالدین شاه، کارگاههای بزرگ شیشهگری در اطراف پایتخت و شهرهای بزرگ، نظیر شیراز و اصفهان بنا شد و با استخدام استادکاران فرانسوی و افتتاح کارخانۀ بلورسازی و بهخدمتگرفتن فناوری پیشرفته، بلورسازی رواج یافت (اعتمادالسلطنه، 140-141؛ گرمرودی، 883). شیشهگری جزو اصنافی بود که در دورۀ قاجار مشمول پرداخت مالیات شدند (فلور، 2 / 123). در شهر قم نیز چند کارخانه دایر بود که همهگونه چراغ، لامـپ، قلیـان، ظـروف میوهخـوری، شربتخـوری و تنگ تـولید میکردند (آبادی، 517). در اصفهان نیز دو کارخانه به ساختن لاله و تنگ قلیان مشغول بودند (تحویلدار، 105). از مشهد نیز میتوان بهعنوان یکی از مراکز تولیدکنندۀ شیشه در این دوران یاد کرد (لمتن، 221). پولاک در سفرنامۀ خود مینویسد: تقریباً همۀ شهرهای بزرگ ایران، یک کارگاه شیشهسازی برای مصرف ساکنان خود دارند، ولی شیشۀ قم و شیراز از همه بهتر است (ص 388).امروزه، استادکارانْ شیشه را در زمرۀ فلزات به حساب آوردهاند، زیرا همانند فلز در عملیاتی حرارتی پس از قالبزدن، چرخاندن و دمیدن به شکلهای مختلف درمیآید. شیشهها در کارگاههای شیشهگری طی مراحلی خاص به عمل میآیند. از مهمترین تجهیزات و ضروریات کارگاه شیشهگری کوره است. از کوره برای ذوب مواد اولیه (خردهشیشه) استفاده میشود. برای ذوب مواد اولیۀ موردنیاز شیشهسازی، باید مواد را در محفظهای از جنس آجر نسوز حرارت دهند تا ذوب شود و به حالت خمیر درآید. زمانی که در انتهای لولۀ دمندۀ شیشهگری تودهای برافروخته از شیشه جمع شود، پس از چرخش در کـوره، به نسبت جـرم و درجـۀ حرارتش، سرد میشود و شیشهگر بـاید کنترل آن را بداند و از کـارایی آن بهره گیرد (گلدشتاین، 9). شیشهگران از سنگی به نام مغنیسا برای گداختن، صافکردن و رنگآمیـزی شیشه استفـاده میکنند که موجب سهولت در رنگپذیری شیشه میگردد (آلمانی، II / 135-136).شیوههای تزیین شیشه، تقریباً نامحدود و شامل برش، مهرزدن، میناکاری، حکاکی، نقاشی، رنگکردن، و اضافهکردن مواد مانند زراندودکردن است. مؤلفههای بنیادین در شیشهگری سنتی یکسان، و مشتمل بر شن، سود، سنگ، آهک و مقدار کمی اسید فلزات برای رنگکردن و یا بیرنگکردن شیشه است (گلدشتاین، همانجا). روشهای دیگری نیز مانند استفاده از اسید برای حکاکی شیشه و استفاده از چرخ سنگ و سمباده برای تراش و نقشاندازی شیشه رواج دارد (سیدصدر، 474).ظروف شیشهای سنتی به دو روش دمیدن آزاد و دمیدن در قالب ساخته میشوند. امروزه بهجز روش کهن، با روشها و ابزارهای ماشینی نیز به تولید انواع آبگینه میپردازند. شیشهگران ایرانی طرز رنگکردن شیشه را میدانستند و آنها را با رنگهای آبی تند و سبز تیره، زرد و گاهی خرمایی میساختند و بدنۀ ظروف شیشهای را نیز در نهایت ظرافت تزیین میکردند و گاهی هم آنها را مانند تور مشبک زینت میدادند (آلمانی، همانجا). نقشهای روی شیشه را نیز با ابزارهای مسی ایجاد میکردند (ابوالقاسم، 230). اگرچه خمیر شیشۀ ایرانی کاملاً سفید نبود، ولی در ساخت آن سلیقه و ذوق دخالت داشت و هرچه تاکنون باقی مانده، همه آراسته و خوشنما ست (آلمانی، همانجا).در مراکز تولید شیشه، ظروفی با اشکالی متنوع و با کاربری متفاوت تولید میشد؛ ازجمله، ظرفهای کوچک و بزرگ، پیکرههای تزیینی و مهرههای کوچک شطرنج به شکل انسان و حیوان، مهرههای نرد و دیگر آلات بازی، ادوات و ظروف بلورین که از نظر حجم نیز با یکدیگر متفاوت بودند. از جملۀ محصولات کوچک، دانههایی بود که از آنها گردنبند و انگشتر و ظرفهای کوچکی مثل سرمهدان و عطردان ساخته میشد؛ بهطوریکه طول برخی از آنها از 2-3 سانتیمتر بیشتر نبود. از جملۀ ظرفهای بزرگ نیز قرابهها بودند که بیش از 10 لیتر گنجایش داشتند و بهسبب کاربرد وسیع و تنوع چشمگیرشان، از وسایل مورد استفادۀ مردم بودند.از دورههای مختلف هنـر ایـران، صراحیهای زیبا بـا جلوههای بصری خاص به دست آمده است. صراحیها ظروفی بلورین با شکمی متوسط و گلوگاهی تنگ و دراز بودند و در مجالس بزم و طرب استفاده میشدند (معین، ذیل واژه؛ نیز نک : بیهقی، 359).از شیشه در ساخت اشکدان نیز استفاده میشد؛ چنانکه معشوق در هنگام سفر، اشکهای خود را در آن میریخت و هنگام بازگشت از سفر به عاشق خود نشان میداد. در ترانههای عاشقانه، از کاربرد اینگونه ظروف سخن به میان آمده است (کریمی). از اشکدان برای نگهداری آب زمزم نیز استفاده میشد (انجوی، 144).آلمانی در سفر به ایران از گونهای ظروف شیشهای گردندراز سخن گفته، که دهانۀ آنها مانند قیف بوده است و برای نگهداری گلاب و شراب ساخته میشدند (II / 136). به اینگونه شیشهها که روکشی از حصیر داشت، قرابه میگفتند و در خارج از ایران نیز طرفدارانی داشت (نیبور، 70؛ جهانی، 129). مردم گیلان نیز از ظروف شیشهای به نام نُقُلدان در اندازههای مختلف استفاده میکنند (پاینده، 181) که مخصوص نگهداری ترشیجات و مرباجات است (تهیدست، 99).گلاب اصفهان در ظروف شیشهای به نقاط مختلف جهان صادر میشد (آبادی، 47). تاورنیه در سفرنامۀ خود به کارگاههای آبگینهسازی شیراز اشاره کرده است که ظرفهای عطر و گلاب و ترشی برای صادرات تولید میکردهاند (ص 386).یکی دیگر از دستساختههای مرغوب و صادراتی شیشه، قلیان بود. کوزهقلیان شیشهای به ثروتمندان اختصاص داشت و مَثل «دختر رعیتپیشه، تو کجا و قلیان شیشه» از همینجـا مایه گرفته است (رضایی، 482). در متلها نیز کشیدن قلیان شیشه نشانۀ تمول مالی بوده است؛ برای نمونه: میخوام برم شوهر کنم، نون گندم بخورم، قلیون شیشه بکشم (انجوی، 57). کارستن نیبور آلمانی نیز که در زمان کریم خان از شیراز دیدن کرده، از قلیانهای معروف به قلیان کریمخانی یاد کرده است (همانجا).از دیگر کاربردهای شیشه، در پنجرهها و درهای ارسی قدیم بود که بهصورت کشویی بالا و پایین میرفتند، و با شیشههای بسیار کوچک، به رنگهای اصلی زرد، سرخ، سبز و آبی شفاف و بدون تداخل پوشیده میشدند (شهری، 2 / 259-260)؛ همچنین قطعات شیشههای رنگی را با ظرافت در میان شیارهای درهای منبت قرار میدادند (آلمانی، II / 86-87). در گیلان، با توجه به ابریبودن آسمان در اوقات طولانی از سال، وجود ارسیها در طبقۀ بالا، رنگ خاکستری اتاق را تلطیف، و گرفتگی هوا را مخفی میکرد (خاکپور، 46). نخستین سفیر آمریکا در ایران با نگاهی تحسینآمیز به ارسیهای ایران، آنها را از حیث زیبایی با پنجرههای کلیساهای گوتیک مقایسه میکند (بنجامین، 328).شیشه و پودر آن در طب قدیم نیز کاربرد داشته است. به نقل از ابنسینا، خردهشیشه دندان را جلا میدهد و تاریکی چشم را درمان میکند (2 / 137). خردهشیشه در درمان شورۀ سر و ریزش مو نیز مفید است (رازی، الحاوی، 20 / 318). چنانچه شیشۀ گرم را بر عضوی که بیحرکت و لمس شده است، بگذارند، بهبود مییابد. اگر شیشه را در زیر شکم و پهلوها قرار دهند، مانع خونریزی بینی میشود (جرجانی، کتاب 3 / 247). همچنین، شیشۀ ساییدۀ سوخته معده را پاک میکند و در درمان سنگ مثانه مفید است (ابنسینا، همانجا).از شیشه برای تشخیص کیفیت عنبر و کافور نیز استفاده میکردند؛ بدین ترتیب که عنبر را بر روی شیشه میگداختند؛ اگر خالص بود، عطری خوش از آن برمیخاست و مانند روغن بر روی شیشه قرار میگرفت (نصیرالدین، 253). در آزمایش کیفیت کافور نیز به همین ترتیب عمل میکردند و اگر تمام کافور گداخته میشد، خالص بود (همو، 257).شاید با بلور، ذرهبین و شیشههای آتشزنه نیز میساختند؛ چنانکه اگر مقداری پنبه را در زیر گویی بلورین که مانند ذرهبین عمل میکند، در آفتاب قرار دهند، پنبه مشتعل میشود (ابوالقاسم، 143). بسیاری از اشیاء بلورین، بهصورت ابزارهای تعویض و طلسم به کار میرفتـه است و بـه گفتۀ ابـوریحان بیرونـی، بـهسبب خلـوص و شفافیت بلور، آن را از جنس آب میدانستهاند (ص 181).
در متون تعبیر خواب، دیدن شیشه در خواب، زن است (حبیش، 307). به باور گیلانیها، اگر پشت سر مسافر، کوزه یا ظرف شیشهای بشکنند، برای وی خطری پیش میآید (شهاب، 154)؛ اما در جایی دیگر، شکستن شیشه را رفع قضاوبلا دانستهاند (شاملو، دفتر 2 / 1503). در خراسان، مراسم بختگشایی از طریق نشستن بر روی چرخ کوزهگری و شکستن گردو در دکان کوزهگری و یا شیشهگری انجام میشد (شکورزاده، 67- 68، نیز حاشیۀ 2).شیشهبازی از معرکههایی بود که در تماشا (مرحلۀ پیش از نمایشهای مهم) اجرا میشد (بیضایی، 57؛ نیز نک : آقاعباسی، 476) که طی آن، رقاصان و معرکهگیران شیشههای پر از گلاب را بر سر میگذاشتند و با انجام حرکات موزون و حفظ تعادل، مانع از افتادن شیشه از سر و شانهها میشدند (کیا، 87).
پایتخت افسانهای پریان در قصهها، شهر بلور، و محل حفظ و نگهداری عمر دیو، قهرمان منفی داستان، شیشه است. قهرمان اصلی هر قصه در جدال با دیوان به هر حیلهای باید به آن شیشه دست یابد، در غیر این صورت، مغلوب دیو میشود. معمولاً دیوها این شیشه را در دل ماهی یا در خانه و در باغ پنهان میکنند. در افسانۀ «قفقاز خانم و پسر پادشاه»، سرانجام شیشۀ عمر دیو شکسته، و دیو به تلی از خاکستر تبدیل میشود (خزاعی، 8 / 274). در حکایت کهن «حسن تنبل»، شیشۀ عمر دیوها داخل سیب است و سرانجام میشکند (میرکاظمی، 128). همچنین، جنگیرها چنین وانمود میکنند که برای حفظ مردم از شر جنها آنها را در شیشه محبوس میکنند (هدایت، 88؛ نیز نک : تحفة ... ، 78).در اشعار شاعران کهن ایران، شیشه و بلور در معانی نمادین خود به کـار رفته، و حباب شیشه به فلک نسبت داده شـده است (دهلوی، 1 / 186؛ نیز نک : خاقانی، 295).شیشه در ترانهها از حیث ظرافت به دل عاشق و یا معشوق تشبیه شده است: اگر تو شیشهای مو کهربایوم / اگر تو کهربا، مو دلربایوم (میهندوست، 33)؛ به محض خاطرت رفتم به بغداد / خریدم شیشهای از دستم افتاد / / الٰهی شیشهگر شیشه نمیساخت / که راهم دور و کارم مشکل افتاد (همو، 145)؛ چِتو بالا روم از کوه شیشه / دلم از کار دل وردار نمیشه (همو، 156).بلور مظهر پاکی و شفافیت و تمیزی است، چنانکه پوست بدن سفیـد و فاقد مـو و ککومک را به بلور تشبیه میکنند (شاملـو، همانجا). عمل عارفان و سالکان نیز در آراستن دل به عمل شیشهگر تشبیه شده است که خاک و آلودگی را از شیشه میزداید و آن را بلوری و شفاف میگرداند (نجمالدین، 405).
آبادی باویل، محمد، ظرائف و طرائف، تبریز، 1357 ش؛ آقاعباسی، یدالله، دانشنامۀ نمایش ایرانی، تهران، 1391 ش؛ آمیه، پیر، تاریخ عیلام، ترجمۀ شیرین بیانی، تهران، 1349 ش؛ ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار (چهل سال تاریخ ایران، ج 1)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1363 ش؛ انجوی، ابـوالقاسم و محمـود ظریفیان، گذری و نظری در فرهنگ مردم، تهران، 1371 ش؛ بلنیتسکی، آ.، خراسان و ماوراءالنهر (آسیای میانه)، ترجمۀ پرویز ورجاوند، تهران، 1371 ش؛ بنجامین، سمیوئل گرین ویلر، ایران و ایرانیان، ترجمۀ رحیم رضازادۀ ملک، تهران، 1363 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1378 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الجماهر فی معرفة الجواهر، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، تهران، 1387 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش منوچهر دانشپژوه، تهران، 1376 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ تحفة الغرایب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ تهیدست، فاطمه، صنایع دستی گیلان، رشت، 1387 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حسن، زکی محمد، صنایع ایران بعد از اسلام، ترجمۀ محمدعلی خلیلی، تهران، 1320 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1382 ش؛ خاکپور، مژگان، معماری خانههای گیلان، رشت، 1386 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانههای خراسان، مشهد، 1382 ش؛ دهلوی، امیر خسرو، کلیات قصاید، به کوشش اقبال صلاحالدین، لاهور، 1977 م / 1397 ق؛ دیاکونف، م. م.، اشکانیان، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1344 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الاسرار، ترجمۀ حسینعلی شیبانی، تهران، 1349 ش، همو، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیراز، 1387 ش؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1390 ش؛ سیدصدر، ابوالقاسم، دائرةالمعارف هنرهای صنایع دستی، تهران، 1386 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف ب، تهران، 1388 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهـاب کوملهای، حسیـن، فرهنگ عامـۀ کوملـه، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفـر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ شیشهگر، آرمان، «شیشهگری در دوران هخامنشی»، باستانشناسی و هنر ایران، به کوشش عباس علیزاده و دیگران، تهران، 1378 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ فلور، ویلم، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1365 ش؛ کریمی، اصغر، تحقیقات میدانی؛ کیا، صادق، «بازیها و بازیچهها، از فرهنگ آنندراج»، نشریۀ ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، 1341 ش، شم 2؛ گرمرودی، فتاح، سفرنامه، به کوشش فتحالدین فتاحی، تهران، 1347 ش؛ گلدشتاین، سیدنی م.، «شیشه: ساخت و تزیینات»، کارهای شیشه، به کـوشش ناصر خلیلی، تهران، 1387 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لمتن، ا. ک. س.، سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1381 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1353 ش؛ میرکاظمی، حسین، افسانههای دیار همیشه بهار، تهران، 1374 ش؛ میهندوست، محسن، کلّهفریاد (ترانههایی از خراسان)، تهران، 1380 ش؛ نجمالدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1352 ش؛ نصیرالدین طوسی، تنسوخنامۀ ایلخانی، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1363 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نیبور، کارستن، سفرنامه، ترجمۀ پرویز رجبی، تهران، 1354 ش؛ هدایت، رضاقلی، خاطرات و خطرات، تهران، 1344 ش؛ نیز:
Allemagne, H. René. d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Clavijo, Embassy to Tamerlane, tr. G. Le Strange, London, 1928; Fukai, Sh., Persian Glass, tr. E. B. Crawford, New York, 1977; Ghirshman, R., L’ Iran des origines à l’ Islam, Paris, 1951; Lamm, C. J., «Glass and Hard Stone Vessels», A Survey of Persian Art, eds. A. U. Pope and Ph. Ackerman, Tehran, 1967; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1677; Wulff, H. E., The Traditional Crafts of Persia, London, 1966.لیلا فلاح
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید