شکسته بند
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 5 مرداد 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/246971/شکسته-بند
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
6
شِکَسْته بَنْد، کسی که دانش بستن و درمان استخوانهای شکستۀ انسان و برخی از حیوانات را دارد. عمل و شغل شکسته بند را شکسته بندی می نامند. شکسته بندهای محلی تجربه و دانش لازم را در امور مربوط به دررفتگی، موبرداشتن و شکستگی استخوان دارند و آنها را به شیوههای سنتی و با داروهای محلی درمان می کنند. شکستگی ممکن است در کاسۀ زانـو، قلـم استخوان مثل ساعد، ساق، ران و بازو، و همچنین در جناغ کول یا استخوان کتف، استخوان سر، ناحیۀ قوزک پا، قطعات استخوان بین مچ پا و انگشتان (جَهَک پا)، پنجه (مفاصل انگشتان دست و پا)، آرنج، لگن، چانه و کتف اتفاق افتاده باشد؛ دررفتگی استخوانها در مفصل ها نیز در همین نقاط رخ می دهد و شکسته بند به جاانداختن آنها نیز می پردازد (ثواقب، 413).دامداران نواحی گوناگون، ازجمله در دوان فارس که قصابی نیز می کنند، آشنا به رموز دررفتگیها و شکسته بندی هستند و برای دررفتگی و شکستگی هریک از اعضای بدن دام، تدبیر خاصی آموخته یا اندیشیده اند. متداولترین در رفتگی ها بیشتر در قوزک پا، جهک پا، مفصل انگشت های دست یا پا، آرنج، لگن، مهره های پشت و در استخوان کتف اتفاق می افتد (لهسایی زاده، 350-353).
در همهجا شکسته بند سنتی 4 مرحله را برای فرایند کار خود در نظر می گیرد و به آن عمل می کند: ابتدا، تشخیص محل شکسته شده، که شکسته بند برای همۀ موارد شکستگی و دررفتگی رفتارهای مشابهی دارد؛ ازجمله لمس محتاطانۀ محل آسیبدیده که بیمار از شدت درد از آن گریزان است، پرسش از شدت درد بیمار، درنظرگرفتن حالات بیمار، نقل داستان و حکایت، و دلداریدادن به بیمار. مرحلۀ دوم، آمادهکردن محل آسیبدیده با مالش بسیار ملایم و طولانیمدت آن با آب گرم برای نرمکردن گوشت، پوست، رگ و پی برای جاانداختن استخوان، که در این مرحله نیز شکسته بند سعی دارد با نقل حکایاتی سر بیمار را گرم کند و از توجه او به محل آسیب دیده بکاهد. مرحلۀ سوم، جاانداختن استخوان یا استخوانها، که مهمترین و حساسترین مرحله و مستلزم تبحر و موقعسنجی بسیار شکسته بند است که این عمل را ناگهان و با یک ضربه انجام می دهد؛ شکسته بندها برای درمان هر نقطۀ آسیب دیده، روشی خاص به کار می برند. مرحلۀ چهارم مربوط به دارو و بستن محل آسیبدیده است (نک : دنبالۀ مقاله).پس از جاانداختن، برای تسکین درد، در بسیاری از مناطق، ازجمله در دوان فارس، در همۀ موارد شکستگی و دررفتگی، مخلوطی از خرمای چنگزده، زردچوبه و زردۀ تخم مرغ بر روی موضع می گذارند و آن را می بندند (لهسایی زاده، 351). اهالی سروستان میگویند: اگر استخوانت شکست، باقره بچسبان؛ باقره عصارۀ درخت بید یا بوتۀ شیرینبیان است (همایونی، 336). در خیاو (مشکین شهر)، از ریشۀ روناس که خودشان بویاخ می گویند، برای درمان شکستگی ها استفاده می کنند (ساعدی، 130). در طب مردمی گیلان، مومیایی برای التیام شکستگی و پیچخوردن مفاصل و درآمدن از جای خود، دررفتن، حرکت مفصل در غیر جهت طبیعی خود و بهطورکلی ضربدیدگیهای استخوان به کار می رود. از حلکردن مومیایی در روغن، مادهای نرم و خمیرشکل به دست می آید که به آن موم و روغن می گویند و مرهم نقاط ضربدیده است؛ چنانکه در این منطقه، به فرزندان عزیزکردۀ پدر و مادر «اولادِ موم و روغن» می گفتند، زیرا هر نوع درد و کوفتگی آنها را بلافاصله با موم و روغن برطرف می کردند (بشرا، 66).داروی مورد استفادۀ شکسته بندهای میناب دانههای درختچۀ خارداری به نام انزروت است که در صحرا می روید (سعیدی، 411). شکسته بندهای محلی گروس (بیجار و حومه) برگها و ساقۀ جوان گیاه جوش یا کام را خشک می کنند و از الک می گذرانند و با زردۀ تخم مرغ مخلوط می کنند و بهصورت خمیر برای جوشخوردن شکستگیهای استخوان دست و پا به کار می برند (هاشم نیا، 69، 238). شکسته بند بافقی برای درمان شکستگی استخوان از روناس و بیخ آزار سود می جوید (جانباللٰهی، 116). در اردکان، برای درمان شکستگی از بیخ آزار، یا مخلوط روغن گوسفند، زردچوبه، گلاب و زنجبیل، یا از روغن گورخر، و یا روغن مومیایی استفاده می کنند (طباطبایی، 697). می گویند روناس جوشخوردن استخوان شکسته را تسریع می کند (خوشبین، 2 / 122). به باور اهالی تهران قدیم، خوردن پاچه سبب درمان شکستگی استخوان بوده است (شهری، 5 / 244). به باور آنان، گذاشتن پوست گرم گوسفند یا بز تازه ذبحشده بر روی محل شکستگی، در جوشخوردن استخوان مؤثر است (همو، 5 / 253). در کهگیلویه و بویراحمد از غدۀ ریشۀ درخت ارزن (زیدی) برای درمان محل شکستگی بهره می برند (لمعه، 38).بختیاریها برای معالجۀ شکستگی استخوان سر، خاکستر قند روی زخم می ریزند و می بندند (داودی، 714). در کومله در شرق گیلان، محل شکستگی را تا 10 روز، هر روز با روغن خاصی مثل زیتون، بادام و جز اینها همراه با زردۀ تخم مرغ می بندند (شهاب، 139).بر روی استخوانهای شکسته و آسیبدیده، پس از جاگذاشتن هر قطعه در جای طبیعی خود، دارو می گذارند و چوببندی می کنند که ثابت بماند و جوش بخورد (نک : دنبالۀ مقاله). این همان کاری است که در عهد صفویه نیز متداول بوده است. در این دوره، اگر جایی از بدن فردی دچار شکستگی می شد، محل شکستگی را در وضع طبیعی خود قرار می دادند و با پارچه و تختۀ شکسته بندی می بستند. تختۀ شکسته بندی را از چوب درست می کردند و برطبق نظر جرجانی، بهترین چوب برای این کار چوب درخت انار یا بید بود (نک : الگود، طب ... ، 170).در زمان قاجار نیز همین روش سنتی ادامه داشت. در زمان ناصرالدین شاه، وقتی کسی از بلندی می افتاد و روی پاها فرود میآمد، احتمال داشت که استخوانهای کف پایش دررفته، یا به قول شکسته بند آن زمان، خرده کرده، و یکی ـ دو استخوان از کف پا به بالا جهیده باشد که باید آن را جا می انداختند. مومیایی را با حرارت آتش با روغن می آمیختند و یک قاشق از آن را به بیمار می خوراندند. 4 عدد تخم مرغ، 100 دینار مورد، 100 دینار رب سوس (شیرین بیان) و یک ذرع کرباس اسباب کار شکسته بند برای بستن عضو دررفته یا شکسته بود. مورد و رب سوس را می ساییدند و نرم می کردند. محل دررفتگی استخوان را با مومیایی روغن چرب می کردند. بیمار را درون یک سینی سرپا می کردند و یکی ـ دو نفر او را می گرفتند که مبادا به زمین بیفتد. شکسته بند باز هم محل آسیبدیده را مالش می داد و با فشار پا و مالش بهطور همزمان، استخوان را جا می انداخت. داروهای ساییدهشده را با تخم مرغها خمیر می کردند. شکسته بند کرباس را از وسط، دولا میکرد و این خمیر را روی آن میکشید و به دور پا میبست و بیمار تا 5 روز روی پا راه نمیرفت. در آن موقع، مزد این کار 3 قران بود که با دعا و ثنا نیز پاسخ داده می شد (مستوفی، 1 / 606-607).
شکسته بند سنتی از فن گچگرفتن استفاده نمیکند، ولی در متون اشاراتی به استفاده از این فن شده است. نوشتهاند که استفاده از گچ شکسته بندی را ابومنصور موفق هروی، صاحب کتاب الابنیة عن حقایق الادویة، شرح داده است (ص 97، 219) که بعدها اروپاییها در 1852 م موفق به کشف آن شدند (نک : الگود، تاریخ ... ، 420). الگود نوشته است: به نظر بسیاری از کسانی که در تاریخ پزشکی تحقیقاتی دارند، مبتکر و مخترع گچ شکسته بندی ایرانیاناند (طب، همانجا). همو از قول رازی نقل می کند که بهتر است عضو شکسته را با پارچهای که در محلول آهک سفید و تخم مرغ فروبرده شده باشد، ببندیم؛ اینچنین پارچه مثل سنگ سفت می شود و نیازی به بازکردن آن تا بهبود استخوان شکسته وجود ندارد (همانجا).در بدایع الوقایع، تألیف به سال 1050 ق، نیز اشارهای به گچگرفتن محل شکسته و آسیبدیده شده است؛ مؤلف شرح میدهد که ساق پای یکی از پهلوانان در جنگ دونفره به ضرب چوب می شکند و شکسته بند دستور میدهد زمین را به اندازۀ کف پا تا سرِ زانوی پهلوان بکنند و گود کنند و کف پای بیمار را بر کف گودال بگذارند. شکسته بند با دستش خردهاستخوانهای ساق پا را از طرف پایین به بالا سر جای خود قرار می دهد و مقداری دوغاب گچ تا جاییکه استخوانها را مرتب کرده بود، در گودال می ریزد. سپس به اندازۀ دو انگشت دیگر دوغاب گچ می ریزند تا به پیش زانوی وی در گچ برود و صبر می کنند گچ خود را بگیرد و سفت شود تا پای گچگرفته را از گودال بیرون بکشند. پای بیمار تا 40 روز در گچ باقی می ماند و بعد از آن پا را صحیح و سالم از گچ درمی آورد (واصفی، 1 / 488).سیاحان اروپایی چندان اعتقادی به شیوۀ سنتی شکسته بندی ایرانیان نداشتند. برای نمونه، گاسپار دروویل که خود گرفتار شکستگی استخوان شده بود، نوشته است: این اشخاص از شکسته بندی اطلاع ندارند و نمیدانند که عضو شکسته [را اگر نکشند و درست سر جای خود قرار ندهند]، موقع جوشخوردن کوتاه می شود و ازاینرو چنانچه کسی دچار شکستگی استخوان شود، بدون اینکه عضو شکسته را به جلو بکشند، او را خیلی ساده به امید خدا بر پشت می خوابانند و درنتیجه پس از آنکه عضو جوش خورد، مشاهده می شود که کج و کوتاهتر از اولش شده است (ص 309). همو می افزاید عضوی که در اثر گلوله شکسته باشد، مرگآفرین است و پزشکان محلی برای آن راه علاجی نمیشناسند و به حال خودش رها می کنند؛ وقتی پزشک انگلیسی در جنگ اصلاندوز حدود 50 سرباز و یک سرهنگ را معالجه کرد، پزشکان محلی در همهجا پخش کردند که دکتر انگلیسی با شیطان عهد و پیمان بسته است (همانجا).
اهالی گیل و دیلم برای معالجۀ شکستگی استخوان، روناس خیسکرده را با زردۀ تخم مرغ، تریاک، نمک، فلفل و پلو نیمپخته (= کالپله) مخلوط میکنند و روی شکستگی میگذارند. پس از آن، چند لتاک (= قطعهچوب) را دور استخوان مینهند و با پارچۀ محکمی محل شکستگی را محکم میبندند (پاینده، 256). در احمدآباد جرقویه، شکسته بند پس از جاانداختن عضو آسیبدیده، مقداری دنبه، خرما و زردۀ تخم مرغ را مخلوط میکند و روی ضرب دیدگی میگذارد (کریمی، 102-103). در ایلام و لرستان، پس از جاانداختن استخوان شکسته و مالیدن زردۀ تخم مرغ و شمع یا موم بر پارچه، تکههای نی یا تختههای صاف و باریک را کنار همدیگر روی این پارچه قرار میدهند و آن را به اطراف محل شکستگی میبندند. در آنجاها ضرب دیدگی استخوان را با مخلوط پیه و زردچوبه با خاکستر و نمک داغ یا با خمیرترش و روغن حیوانی درمان میکنند؛ مقداری از خاکستر ته اجاق را با روغن حیوانی سرخ میکنند و آن را با موی بزغاله میآمیزند و بر روی ضربدیدگی استخوان میگذارند (اسدیان، 278).مردم شمال فارس برگ گیاه شیرینبیان را میکوبند و بر اندامِ استخوانیِ ضربدیده و کوفتهشده میگذارند تا کوفتگی آن را برگیرد. آنها همین خاصیت را برای گیاه مورد نیز قائلاند (آزاده، 122). در لرستان، برای ازهمبازکردن استخوان شکستهای که بد جوش خورده باشد، و برای دوباره بستن آن، شیرۀ برگ درخت وِزم را با دنبۀ گوسفند یکساله مخلوط میکنند و روی محل شکستگـی استخـوان میبندند؛ پس از یکـی ـ دو روز استخوانها از هم باز میشود و آنگاه استخوان را بهطور صحیح جا میاندازند و میبندند (اسدیان، 279). در اردبیل، برای شکستگی پاشنۀ پا، عضو آسیبدیده را داخل استوانۀ چوبی قرار میدهند و جا میاندازند. سپس ترکیبی از تخم مرغ، عسل، نمک و روناس را بر موضع درد میمالند و کف پا را با یک تختۀ صاف محکم میبندند (جانب اللٰهی، 117). در شهرکرد، مقداری روناس و زردۀ تخم مرغ را خمیر میکنند و با موم زنبورعسل روی شکستگی میگذارند (همانجا).در اردبیل، شکسته بند برای اطمینان از دررفتگی، از مصدوم میخواهد که دستهایش را روی سرش بگذارد که اگر موفق نشد، نشانۀ دررفتگی شانه است، و اگر موفق شد، نشان ترکخوردگی آن است؛ شکسته بند عضو را بهآرامی مالش میدهد و به کمک شخصی دیگر، شانه را بهآرامی به سوی بالا و جای اصلی خود میکشد. برای جاانداختن کشکک زانو، شکسته بند عضو دررفته را بهنرمی پسوپیش میکند و با کمی فشار به محل اصلی خودش میبرد و جا میاندازد. برای معالجۀ ترکخوردگی دندهها، که از علائم آن تنفس مشکل و سرفه است، شکسته بند مقداری سقز را در مقابل حرارت نرم میکند و بر پارچهای سفید و تمیز میمالد و بر روی عضو مصدوم میبندد؛ عضو اگر بهبود یابد، سقز بهخودیخود از بدن جدا میشود. اگر دندهها به ریهها فرورفته باشد، مصدوم افزونبر اینها باید هر روز چندینبار به داخل کوزهای بدمد. گاهی نیـز برای درمـان ترکخوردگی دندهها، باید مرهمی از ترکیب زردۀ تخم مرغ، کمی عسل، آرد، و گیاهی به نام بویاخ (گیاهی چون روناس برای رنگکردن) را روی پارچهای مالید و روی عضو مصدوم بست. ترکیب زردۀ تخم مرغ، آرد و کمی قند نیز همین خاصیت را دارد. درصورتیکه شکستگی از نوع بسته باشد و استخوان از گوشت بیرون نزده باشد، شکسته بند با لمس محل و تشخیص جای شکستگی و نوع آن، آرامآرام اقدام به جابهجاکردن استخوانها و گذاشتن آنها بر سر جای خود میکند؛ اما اگر استخوان از گوشت بیرون زده باشد، ابتدا استخوانها را در جهت مخالف هم میکشد و بهآرامی آنها را از بیرون به درون گوشت هدایت، و مقدمات بستن را فراهم میکند. او آنگاه مرهمی مرکب از زردۀ تخم مرغ، عسل، آرد، و کمی بویاخ را روی پارچهای میکشد و روی محل آسیبدیدگی میبندد؛ سپس ورقههای نازک سهلایی کارتن را روی محل میگذارد و دو قطعۀ استخوان را سر جای خود ثابت، و سفارش میکند که باید دستکم یک ماه این عضو بیحرکت باشد (سپهرفر، 50-51).در بروجرد، اطراف محل شکستگی را با چند عدد تخته محکم میبندند؛ پس از مدت مشخصی، روی تختهها را باز میکنند و بزغالهای را میکشند و قسمتی از پوست آن یا رودۀ گوسفند را روی محل شکستگی میگذارند و باز هم مدتی میبندند تا شکستگی التیام یابد. پس از جوشخوردن محل شکستگی، برای نرمشدن و جریانپیداکردن خون، ریشۀ درخت وِزم را میکوبند و میجوشانند تا غلیظ و شیرهمانند شود و مخلوط آن را با دنبه روی پارچهای میمالند و بر محل شکستگی قرار میدهند. آنها قبل از تختهبندی محل شکسته، گیاه کُم را در هاون میکوبند و با سفیدۀ تخم مرغ میآمیزند و روی موضع میگذارند و میبندند (فرزین، 83).شکسته بند بختیاری برای معالجۀ دست یا پای شکسته، یک سر طنابی ظریف را به مچ دست شکسته یا پای شکسته میبندد و سر دیگر آن را به دور کمر خود میپیچد و میکشد تا پای شکسته بهصورت صاف قرار گیرد. سپس با لمس محل شکستگی، قطعات استخوان را سر جای خود قرار میدهد و لایۀ ضخیمی از خمیر آمادهشده از گَرد بوتۀ گیاه کُمَّه و سفیدۀ تخم مرغ را روی پارچهای میمالد و دور موضع شکسته شده میپیچد و چند قطعهچوب را به طریقی دور آن میگذارد و میبندد که جریان خون قطع نشود. اگر آسیبدیدگی در حد ترکبرداشتن باشد، گَرد گیاه مذکور را با زردۀ تخم مرغ میآمیزد و روی محل میگذارد. برای معالجۀ بخش ضربدیده و کبودشده و ورمکرده، برگ بوتۀ شیرینبیان (مَلی) را در آب جوش نرم میکند و روی موضع میگذارد و میبندد (سرلک، 178)؛ این روش با اندکی اختلاف در منطقۀ فامور فارس نیز رایج است (ثواقب، 413-414). در مناطق فامور و دوان، شکسته بند برای جاانداختن قوزک پا، بیمار را به رو میخواباند، بهنحویکه پشت پای او به روی زمین بچسبد و کف پایش دیده شود؛ شکسته بند کف پای خود را روی کف پای بیمار میگذارد و دست به زیر مچ پا میبرد و در یک لحظه آن را بالا میکشد و با این عمل، مفصل قوزک جا میافتد (همو، 413؛ لهسایی زاده، 350). برای جاانداختن جهک پا، شکسته بند میخ چوبی قطوری را بر زمین میکوبد؛ بیمار به پشت میخوابد و کف پایش را به میخ چوبی میچسباند. شکسته بند آن را با تسمهای چرمین محکم به میخ چوبی میبندد؛ آنگاه میخطویلهای را به سطح بالای میخ چوبی میکوبند تا مثل گوه عمل کند و میخ چوبی ترک بردارد؛ با کوبیدن مکرر بر روی میخطویله، شکاف بازتر میشود و تسمههای بستهشده فشار بیشتری به پا وارد می کند تا جایی که همۀ قطعات استخوانها به سر جای خود می افتند. جاانداختن آرنج با درد شدیدی همراه است. شکسته بند ضمن مالشدادن محل آرنج، آرنج را بهتدریج تا می کند تا کف دست بیمار به کتفش برسد؛ در این حالت به مفصل فشار می آورند و کتف را جا می اندازند که بهبود کامل آن مستلزم مراقبتهای بعدی است. برای جاانداختن لگن، فقط باید حرکات دقیق و مشخصی به پا بدهند. برای جاانداختن مهرههای پشت، از گردن تا دنبالچه، بیمار بر روی شکم میخوابد و شکسته بند پس از مالش بسیار، پوست کمر او را می گیرد و میک شد تا جایی که بخواهد بیمار را از زمین جدا کند (همو، 350-352).اهالی دوان برای معالجۀ شکستگی قلم استخوان ساعد، ساق، ران و بازو همان روش بختیاریها را به کار می برند و نشانۀ درستبودن فرایند کار، درد و ورمکردن موضع است؛ مدت بستهماندن عضو نیز بستگی به سن بیمار دارد و برای هر سال سن او، باید یک روز در نظر بگیرند (همو، 353).شکسته بندهای ایل قشقایی برای معالجۀ دررفتگی، پس از جـاانداختن آن را بـا قراقـروت محک محکم می بندند تـا درد آن برطرف، و مفصل کاملاً درگیر شود. گاهی نیز برای سرعت در بهبود بیمار، از قراقروت گل سرخ استفاده می کنند. یکی از دررفتگیهای خطرناک، دررفتن مفصل لگن خاصره است که احتمال جانیفتادن آن وجود دارد. برای این کار، شخص ماهری دو پای بیمار را به هم میبندد و مشکی خالی را در میان دو پایش می گذارد و کمکم باد می کند؛ با بادشدن تدریجی مشک، استخوان مفصل نیز حرکت میکند و در جای خود قرار می گیرد (کیانی، 219؛ قس: محمدی، 86، در بختیاری).شکسته بند اهل کهگیلویه و بویراحمد برای جاانداختن استخوان شانه، تکهپارچهای بزرگ را بهصورت گلوله درمیآورد و زیر بغل بیمار میگذارد؛ سپس دست بیمار را میگیرد و پایش را روی شانۀ بیمار فشار می دهد تا استخوان در سر جای خود قرار گیرد (غفاری، 83).شکسته بند بختیاری برای جاانداختن مچ پا، اگر تازه دررفته باشد، پس از مالش با آب گرم، گودالی در زمین می کند و پا را در آن گودال می گذارد و رویش خاک می ریزد و محکم می کند؛ دو نفر زیر بغل بیمار را می گیرند و ناگهان به طرف بالا میکشند تا استخوان جا بیفتد (محمدی، همانجا). الموتیها نیز مثل قزوینیها، به شکسته بند آروبند می گویند؛ او با مهارت خاص خود استخوانهای شکسته را در محل مناسب خود قرار میدهد، مخلوطی از خاکستر چوب گردو به همراه زردۀ تخم مرغ روی آن می گذارد و آن را با کرباس آبندیده می بندد؛ این عمل را در دوران نقاهت 3-4 بار انجام می دهد تا استخوانها به هم جـوش بخورند. در روستای آتان الموت، قسمت شکستگی را پس از جاانداختن با مرهمی از زردۀ تخم مرغ و علفی به نام مردهواش می بندند و غذاهای دارای خاصیت چسبندگی مثل کله پاچه، شیر، عسل، کره یا زردۀ تخم مرغ نیمبند به شخص می دهند (عسگری، 1 / 185).مردم بوشهر برای جاانداختن لگن خاصره که در رفته باشد، گاوی را تا یک هفتۀ کامل تشنه نگه میدارند. آنگاه بیمار را سوار گاو می کنند و مچ پاهای او را در زیر شکم گاو به هم میبندند. سپس به گاو آب فراوان می دهند تا شکمش ورم کند. در اثر این عمل، پاهای بیمار نیز از هم باز میشود و استخوان دررفته سر جای خود می افتد (احمدی، 1 / 132). در بدایع الوقایع دربارۀ همین نوع معالجه آمده است که زنی از اهل حرم پادشاه، استخوان لگنش از جا درمیرود و شاه به شکسته بند می گوید بدون اینکه به او دست بزند، استخوانش را جا بیندازد. شکسته بند نیز همین روش را به کار میبندد (واصفی، 1 / 487- 488).مردمان روستاهای کوهپایۀ ساوه برای درمان شکستگی استخوان، استخوان سگ را می سوزانند و می کوبند و نرم می کنند و با زردۀ تخم مرغ و زردچوبه خمیر می کنند. آنها این مرهم را زِلف مینامند. زلف افزونبر اینکه شکستگی استخوان انسان را بهسرعت جوش می دهد، دردهای ناشی از کوفتگی و ضربدیدگی را نیز التیام می بخشد (سالاری، 334).
آزاده، حسین، باورهای مردم فارس، شیراز، 1390 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ اسدیان خرم آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ الگود، سیریل لوید، تاریخ پزشکی ایران از دورۀ باستان تا سال 1934، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، 1352 ش؛ همو، طب در دورۀ صفویه، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، 1357 ش؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان (گیله تجروبه)، رشت، 1389 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جانباللٰهی، محمدسعید، پزشکی سنتی و عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1390 ش؛ خوشبین، سهراب، گیاهان معجزهگر، تهران، 1389 ش؛ داودی حموله، سریا، دانشنامۀ قوم بختیاری، اهواز، 1393 ش؛ دروویل، گاسپار، سفر در ایران، ترجمۀ منوچهر اعتمادمقدم، تهران، 1367 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین شهر، تهران، 1354 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سپهرفر، حسن و دیگران، «اردبیل»، پیام بهارستان، تهران، 1390 ش، دورۀ 2، س 3، ضمیمۀ شم 13؛ سرلک، رضا، آدابورسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عسگری، نصرالله، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ غفاری، یعقوب، طب سنتی و تاریخچۀ طب جدید در استان کوهگیلویه و بویراحمد، اصفهان، 1391 ش؛ فرزین، علیرضا و دیگران، «بروجرد»، پیام بهارستان (نک : هم ، سپهرفر)؛ کریمی، زهرا، آدابورسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، 1388 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه چادرها، تهران، 1371 ش؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ محمدی، رستم و احمد محمودی، طب محلی و گیاهی بختیاری، شهرکرد، 1392 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1324 ش؛ واصفی، محمود، بدایع الوقایع، به کوشش الکساندر بالدیرف، تهران، 1349 ش؛ هاشمنیا، محمود و ملوک ملک محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1371 ش.
اصغر کریمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید