زمستان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 25 بهمن 1401
https://cgie.org.ir/fa/article/246892/زمستان
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
4
مردم گروس در روز هیجدهم زمستان، سبدی را پر از کاه میکنند و در حیاط میگذارند؛ اگر هنگام شب، برفریزه بهصورت دانههای شکر روی کاه بنشیند، باور دارند که تا 18 روز دوم زمستان هوا سرد خواهد بود، وگرنه هوا خوب است. وضع هوا را تا اول اسفند، 18 روز به 18 روز، به همین نحو پیشبینی میکنند (هاشمنیا، 183-184). آنها وضع هوای یک ماه را از روی شکل ماه و جهت آن در اول ماه پیشبینی میکنند. اگر تحدب ماه در شبهای اول و دوم ماه رو به زمین ظاهر شود، میگویند ماه، بد قرار گرفته است و هوا در ماه جاری سرد میشود، اما اگر تقعر ماه رو به جنوب شرقی ظاهر شود، میگویند ماه، خوب قرار گرفته است و هوا در ماه جاری خوب خواهد بود (همو، 184).طایفۀ موری از ایل بختیاری به تجربه دریافتهاند که در ماههای آخر پاییز و فصل زمستان، که ایل بختیاری در گرمسیر است، اگر ستارۀ زِل (که همیشه همراه ماه درمیآید) در پشت هلال ماه قرار گرفته باشد، هوای فردای آن روز ملایم و خوب است، ولی اگر ستاره در جلو هلال ماه باشد و ماه با حالتی خشمگین دهان خود را به سوی آن ستاره باز کرده باشد، هوای فردای آن شب توفانی خواهد بود (کریمی، 248).به نظر اهالی گروس، اگر روز جمعه برف ببارد، روز شنبه هوا خوب میشود؛ اگر شنبه برف ببارد، روز جمعه هوا خوب میشود؛ و اگر روز دوشنبه برف ببارد، 5 -6 روز برف میبارد (هاشمنیا، همانجا). گروسیها از روی رفتار پرندگان و لرزش ستارگان و رنگ آسمان نیز هوا را پیشبینی میکنند و میگویند اگر گنجشکان در زمستان یک جا جمع شوند و جیکجیک کنند، روز بعد برف میبارد، و اگر در زمستان ستارهها بلرزند، نشانۀ هوای بسیار سرد است (همو، 190). آنها میگویند سرخی آسمان از طرف قبله هنگام غروب نشانۀ خوبی هوا ست و سرخی آسمان از طرف قبله هنگام صبح نشانۀ سردی هوا ست؛ ابر سیاه و تیره که از قبله بالا میآید، باران دارد؛ اگر در زمستان ابرها بهصورت چادری سفید تمام آسمان را بپوشانند، هوا سرد میشود و برف سنگینی خواهد بارید (همو، 190-191).سیرجانیها میگویند در زمستان در پس آفتاب داغ، باران میبارد (بختیاری، 322). بروجردیها معتقدند اگر در فصل زمستان دانههای باران طوری ببارند که وقتی به زمین میرسند، حباب ایجاد شود، بارندگی ادامه مییابد و به این زودیها قطع نمیشود. اینها باور دارند اگر در هنگام غروب ابرها به رنگ قرمز باشند، این ابرها سوختهاند و روز بعد باران نخواهد بارید و کشاورزان خود را آمادۀ کار میکنند (کرزبر، 253، حاشیۀ 1). مردم میناب نیز میگویند در زمستان هرگاه شغالها صدا دهند، باران میآید (سعیدی، 291).
خوابگزاران خوابدیدن زمستان را به پادشاه تعبیر کرده و میان رفتار پادشاه و زمستان رابطهای دیدهاند: «زمستان به خواب دیدن، پادشاه بود: اگر به خواب بیند که زمستان بود، چنانکه مردم را از آن مضرت میرسید، دلیل که مردم آن دیار را از پادشاه مضرت رسد؛ اگر دید هوا سخت سرد بود و سرما کس را زیان نداشت، دلیل که اهل آن دیار را از پادشاه خیر و منفعت رسد. و زمستان را در وقت خود دیدن بهتر است؛ کرمانی گوید که زمستان را در وقت خود دیدن، چنانکه سرما سخت نباشد، دلیل یافتن مراد و زیادتی عز و شرف بُوَد و مردم عامه را از پادشاه نصرت و قوت باشد، دلیل بر زیادتی عدل و انصاف بود» (نک : حبیش، 203).
ابنسینا دربارۀ غذای تبداران عفونی در زمستان نوشته است که در این فصل ــ که سرد است و نیرو بهکندی تحلیل میرود و مواد در بدن انسان زیاد تحلیل نمیروند، لذا نیازی به تلافی نیروهای تحلیلرفته نیست ــ اگر خوراکی که جای مواد تحلیلرفته را پر میکند، حتى یکباره تناول شود، ممکن است دستگاه گوارش را در عمل هضم در تنگنا نگذارد (4/ 81). اگر فصل زمستان خشک و شمالی باشد و بعد از آن بهار پربارش و جنوبی، و تابستان پربارش باشد، اسهال خونی بسیار اتفاق میافتد. اگر زمستان جنوبی و بهار شمالی و کمبارش باشد، اسهال خونی زیاد است؛ بهویژه در بدنهای رطوبتمزاج و در بدن زنان، در این شرایط اسهال بسیار رخ میدهد. اگر زمستان جنوبی و بهار شمالی باشد و فصل تابستان به درازا کشد، اسهال و پوستانداختن و خراش روده زیاد است، زیرا سبب اسهال خونی و پوستاندازی رودهها از بسیاری نزله است که در این موسم سال فراوان است (همو، 3(2)/ 382).سروستانیها میگویند برای خنککردن مزاج باید در شب اول چلۀ بزرگ زمستان، هندوانه خورد (همایونی، 333).
در سمنان، انگور را به دو طریق برای زمستان ذخیره میکردند: یکی از راه نیمخشک و نیمتازه نگهداشتن، که خوشههای انگور را به نخ میکشیدند و در اتاقها یا در اوویشن آویزان میکردند که تا آخر فصل زمستان و شب عید نسبتاً تازه میماند؛ و دیگری از طریق خشککردن و تبدیل آن به مویز، که قبلاً انگورها را دانه میکردند و روی سفرهها در اتاقی میگستردند و با گوگرد فضای اتاق را میآلودند تا هم حشرات فراری شوند و هم رنگدانهها شفافتر شود. انجیر را نیز برای زمستان خشک میکردند. خربزه و هندوانه را هم در جاهای خنک، نظیر زیرزمینها و راهپلۀ پشتبامها، برای مصرف در زمستان و شب چله حفظ میکردند (احمدپناهی، 341-342، 344). مردم گروس نیز تفالۀ انگور را خشک، و در فصل زمستان از آن برای آش ترش استفاده میکنند (هاشمنیا، 176).تقریباً مردم در همهجای ایران، مانند اهالی ده طالبآباد، گوشت را خرد میکردند و بهصورت قرمه در محفظههای بسته و دور از هوا برای مصرف زمستانی نگاه میداشتند (صفینژاد، 461).در همهجای ایران، یخ مصرفی تابستان، در زمستان و در یخچالها فراهم میگردید و برج قوس (ماه آذر) بهترین موقع برای گرفتن یخ طبیعی بود. یخچال عبارت بود از دیوار چینهای مرتفع با حدود 15-20 متر که در قسمت سایۀ آن آبگیرها یا حوضچههای کمعمق گستردهای وجود داشت. قسمت دیگر یخدان انبار یخ بود؛ گودال بزرگی به عمق 10-12 متر و عرض 15-20 متر و طول 80-100 متر که روی آن را سقف گهوارهای میزدند. چون فصل زمستان فرامیرسید، از پیش، حوضچههای یخچال را از خاک و خاکروبه و آشغال و زوائد انسانی و حیوانی پاک میکردند و به درون آنها آب میانداختند؛ سرمای شب این آب را تبدیل به یخ میکرد که صبح آن را میشکستند و به درون انبارها هدایت میکردند. یخ مورد نیاز فصل تابستان به این ترتیب در فصل زمستان فراهم میشد (شهری، تاریخ، 5/ 29-30، طهران ... ، 4/ 476-477؛ حاجیابراهیم، 56- 59).
بهسبب سرمای شدید زمستان، مردم در این فصل به پوشاکی خاص نیاز دارند؛ مثلاً اهالی سیستان در زمستان، پارچهای پشمی به پهنای حدود 5/ 1 متر و درازای دو متر به دور کمر و گردن و شانه میاندازند که جای لنگ تابستانی را میگیرد و خودشان آن را پتو مینامند. همچنین نوعی شال که آن را به گونهای دور گردن و سر و صورت میپیچند که فقط چشم و بینی از میان آن نمایان است. پاپیچ نیز نوعی نوار پهن پشمیبافت به طول یک متر و عرض 15-25 سانتیمتر است که دامداران و روستاییان در زمستان به دور ساق پای خود میپیچند. در فصل زمستان، از جورابهای پشمیبافت یا نمدبافت استفاده میکنند و چوپانان دستهای خود را با دستکش پشمی سفید میپوشانند (عمرانینسب، 126-127).کلاه فعلی قشقاییها کلاهی است که دو لبه دارد و میتواند گوش را در زمستان از سرما، و چشم را در تابستان از آفتاب محفوظ دارد (بهمنبیگی، 70).جامههای زنان الاشتی از پارچههای پنبهای دوخته میشود، ولی در ماههای سرد سال، زنان هم بر روی پیراهن، جلیقه و کت پشمی میپوشند (پورکریم، 62). مردهای الاشتی در فصل زمستان، شالی به دور گردن میپیچند که بیش از یک متر درازا و 20- 30 سانتیمتر پهنا دارد و زنها از پشم میبافند (همو، 62-63).دروویل که در سالهای 1812-1813 م، به ایران سفر کرده، نوشته است: مردان ایرانی در فصل سرما خود را میان بالاپوش گشادی به نام پوستین که از پوست گوسفندان تهیه میشود، میپیچند؛ پوستین یا کُرْکْ بالاپوش بسیار گرم و راحتی است (ص 51).
در گذشته، سوخت زمستانی بیشتر روستاهای ایران را فضولات دامی تشکیل میداد. این فضولات را با آب مخلوط میکردند و قطعاتی بیضیشکل یا دایرهایشکل به نام «تاپاله» میساختند و در هوای آزاد خشک، و در بالای پشتبامها یا درون طویلهها انبار میکردند، که برای نمونه، سوخت مصرفی خانوادههای ده طالبآباد در فصل زمستان کاهدود، تاپاله، بوتهها و شاخههای خشکشده و کلش بود که در فصل تابستان و پاییز تهیه و فراهم و انبار میشد (صفینژاد، 479). در روستاهای کوهستانی شمال خراسان نیز از فضولات حیوانی، بهخصوص فضولات گاوها، که به شکل صفحات مدور درآورده و در آفتاب خشک کردهاند، بهعنوان مادۀ سوختنی استفاده میشود (پاپلی، 441).متداولترین وسیلۀ گرمایشی زمستان در بیشتر روستاهای منطقۀ چهارمحال، کرسی است. عدهای روی تنوری که سوخت آن پشکل و سرگین (به شکل تاپاله) و چوب است و در آن نان میپزند یا پختوپز میکنند، کرسی میگذارند. برخی نیز به جای تنور، حوضچهای کوچک درست میکنند که سوخت آن خاکهزغال است. آنهایی هم که نسبتاً شهریترند، به جای حوضچه، از منقل فلزی استفاده میکنند. افراد خانواده در بیشتر شبها یا روزهای برفی و بارانی، به دور کرسی جمع میشوند و به قصههای سالمندان گوش میدهند و باسوادان برایشان کتابهای امیر ارسلان، موش و گربه، شاهنامه، گلستان، امیر حمزه و داستان «فلکناز» میخوانند و شبچرۀ آنها کشمش، نخودچی، گردو، بادام، انجیر و گندم بوداده است (نیکزاد، 137- 138، 226). شیرازیها چوب بلال را انبار میکردند تا در زمستان بسوزانند (زیانی، 60).هوا در همدان از اول قوس (آذر) چنان سرد میشود که مردم ناچارند کرسی بگذارند. آنها برای جلوگیری از اثرات سوء هوای کرسی و دود زغال و سردرد ناشی از آن، کمی سرکه را در ظرفی میریزند و زیر کرسی میگذارند. در همۀ خانهها، در شب اول کرسیگذاران، روی آن پلو میخورند. بعضیها نگهداشتن خاکستر چالۀ کرسی را شگون میدانند و آن را تا سال بعد نگه میدارند (انجوی، «زمستان»، 258).
کوچ عشایر ایران از سردسیر (محل تابستانی) به گرمسیر (محل زمستانی)، علاوه بر تلاش برای تعلیف دامها در نواحی گرمسیری، نوعی سرماگریزی است. محل سکونت عشایر، افزون بر سیاهچادرها، در روزهای سخت و سرد و پربرف، خانه و کپر است؛ برای نمونه، افراد ایل قشقایی در زمستان، شکل تابستانی چادر را تغییر، و سقف آن را با تیرکهای مخصوصی شیب میدهند تا باران نایستد، و به جای طول، درِ آن را به عرض باز میکنند (بهمنبیگی، 70). کوچنشینان بختیاری از موقعی که به گرمسیر میرسند، یعنی از اواسط مهرماه، تا موقعی که بارندگیها شروع میشود (از اوایل دی تا اواسط اسفند)، عملاً در زیر چادرها زندگی میکنند. آنها در طول مدت بارندگی، به درون خانههایی میروند که با مصالح بنایی ساخته شده است و سقف را دیوارها نگه میدارند. نوع دیگر خانههای زمستانی کپر در گرمسیر است که دیوارههای آن سنگی، و سقف آن دوشیبه و از جنس نی است و بهنحو مطلوبی، مانع نفوذ سرما و باران میشود (دیگار، 202-203). دروویل نوشته است: در ایران، نقاط بسیار باصفایی بهخصوص در میان استانهای شمالی وجود دارد که ساکنان آن با فرارسیدن فصل سرما، با لوازم زندگی و احشام و چادرهایی که از پارچههای پشمی خشن سیاهرنگ تهیه میشود، بدان کوچ میکنند (ص 39).
مردم نقاط مختلف ایران دربارۀ زمستان باورها و مثلهایی دارند که نمونههای آن چنین است:اراکیها میگویند: زمستان را شبی، پیران را تبی (محتاط، 2/ 218)؛ همین مثل در بروجرد هم رایج است، به این معنا که اگر از زمستان شبی باقی بماند، ممکن است کار خود را بکند، چنانکه برای ازبینبردن پیر نیز تبی کافی است (کرزبر، 259-260).به باور اراکیها، اگر در زمستان که زمین را برف گرفته است، گرگ به آتش نگاه کند، پیه چشمانش آب میشود (محتاط، 2/ 277).مردم بسیاری از نقاط ایران برای طعنهزدن به کسی که امیدی به کسی داده و برنیاورده و مشکل امیدوار هم حل شده است، میگویند: زمستان رفت و روسیاهی به زغال ماند (شهری، قند، 355؛ رضایی، 497؛ نراقی، 339؛ اسدی، 168).بروجردیها برای انجام کار بیموقع، میگویند: اگر اختیار با زن باشد، میان چارچار موی بز را میچیند. اینها برای اینکه نشان دهند خداوند به قدر ظرفیت هرکس سختی و آسایش میدهد، میگویند: خدا کوه را دید که برف را در آن انداخته است (کرزبر، 260).تهرانیها در حدیث نفس فقیر در برخورد با سرمای زمستان میگویند: زمستان آمد و فکر نمد کن (شهری، همانجا)؛ جیکجیک مستونت بود / فکر زمستونت بود؟، به کسی گفته میشود که مال و هستی قابل توجه خود را صرف بیفکری کرده و به پیسی و گدایی افتاده است (همان، 237)؛ دربارۀ فعالیت و کار بیهوده نیز میگویند: سقای زمستان، خارکن تابستان (همان، 375).اگر چند روز پیش از عید تگرگ ببارد، میگویند پیرزن جواهر فرستاده است (ماسه، I/ 182).
ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1367 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسدی گوکی، محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379 ش؛ اعظم واقفی، حسین، میراث فرهنگی نطنز، تهران، 1384 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1389 ش؛ همو، «زمستان در همدان»، فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، س 7، شم 26؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بندهش هندی، ترجمۀ رقیه بهزادی، تهران، 1368 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1387 ش؛ بهزادی، رقیه، یادداشتها بر بندهش هندی (هم )؛ بهمنبیگی، محمد، عرف و عادت در عشایر فارس، شیراز، 1324 ش؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1362 ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، کوچنشینی در شمال خراسان، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1371 ش؛ پورکریم، هوشنگ، اِلاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ پهلوان، کیوان، فرهنگ عامۀ الاشت، تهران، 1385 ش؛ تاجدینی، علی، فرهنگ نمادها و نشانهها در اندیشۀ مولانا، تهران، 1383 ش؛ حاجیابراهیم زرگر، اکبر، درآمدی بر شناخت معماری روستایی ایران، تهران، 1378 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، جاویدان؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، ترجمۀ حسین خدیوجم، تهران، 1362 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دروویل، گاسپار، سفرنامه، ترجمۀ جواد محیی، تهران، 1337 ش؛ دوستخواه، جلیل، یادداشتها بر اوستا، ج 2 (هم )؛ دهگان، بهمن، فرهنگ جامع ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1383 ش؛ دیگار، ژانپیر، فنون کوچنشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رسائل اخوان الصفا، به کوشش خیرالدین زرکلی، قاهره، 1347 ق/ 1928 م؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیراز، 1387 ش؛ زیّانی، جمال، فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1388 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سعدی، غزلیات، به کوشش کاظم برگنیسی، تهران، 1380 ش؛ سعیدنیا، احمد، «اندیشۀ شهرسازی در نخستین شهر اسطورهای ایران»، مجموعهمقالات کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران، تهران، 1374 ش، ج 2؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سلیمی، هاشم، زمستان در فرهنگ مردم کرد، تهران، 1390 ش؛ شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرمآباد، 1377 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1368 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ همو، قند و نمک، تهران، 1384 ش؛ صداقتکیش، جمشید، جشن یلدا، تهران، 1390 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1345 ش؛ طاهباز، سیروس، یوش، تهران، 1375 ش؛ ظریفیان، محمود، «جستاری در گاهشماری گرمسیری»، فرهنگ مردم، تهران، 1388 ش، س 8، شم 29-30؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، کتابخانۀ سنایی؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ عمرانینسب، اشرفالسادات، «پوشاک مردمان سیستان و بلوچستان»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1386 ش، شم 11؛ فاروقی، عمر، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز کردستان، سقز، انتشارات محمدی؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبـوحـی، تهـران، 1340 ش؛ قـمـی، عـباس، سفینة البحار، تهران، فراهانی؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنیزاده، تهران، 1388 ش؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ کیانی، منوچهر، سیهچادرها، تهران، 1371 ش؛ گزیدههای زادسپرم، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1366 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ مختاری غزنوی، عثمان، دیوان، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1341 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1345 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1354 ش؛ نراقی، حسن، تاریخ اجتماعی کاشان، تهران، 1345 ش؛ نیکزاد امیرحسینی، کریم، شناخت سرزمین چهارمحال، اصفهان، 1357 ش؛ هاشمنیا، محمود و ملوک ملکمحمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ همایی، جلالالدین، حاشیه بر التفهیم (نک : هم ، بیرونی)؛ نیز:
Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938.اصغر کریمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید