صفحه اصلی / مقالات / زفاف /

فهرست مطالب

زفاف


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 25 دی 1398 تاریخچه مقاله

زَفاف، هم‌بستری عروس و داماد (زوجین) در شب عروسی که با آدابی خاص همراه است. 
زفاف کلمه‌ای عربی از ریشۀ زفف (نفیسی، ذیل واژه)، به معنی عروس (ه‍ م) را به خانۀ داماد (ه‍ م) بردن، و مراسم و جشن عروسی (ه‍ م) است. در برخی از منابع معنی درست‌تر آن، یعنی هم‌بستری‌کردن، دامادی‌کردن، همخوابگی کردن و دست به دست دادن آمده است (غیاث ... ؛ فاروقی، ابراهیم؛ تفسیر ... ، 19/ 94). 
در ایران، مراسم مختلف در زمانهایی خاص و گاهی با دیدن ساعات سعد و نحس انجام می‌پذیرد. مراسم زفاف هم که به طور معمول در آخرین شب جشن عروسی اجرا می‌شود، در ایامی نظیر میلاد پیامبر (ص) یا یکی از ائمۀ اطهار (ع) و یا در اعیاد مذهبی و ملی صورت می‌گیرد. در برخی اوقات، این جشن به غروب روز پنجشنبه، یعنی شب جمعه موکول می‌شود. در روستاها در اواخر تابستان و بعد از جمع‌آوری خرمن، و در ایلات و عشایر نیز به‌سبب ییلاق و قشلاق، در بین راه و در جایی خوش‌آب‌وهوا جشن عروسی را برپا می‌کنند (رازانی، 387- 388). 
در سراسر ایران، عروس و داماد را طی جشنی که در خانۀ عروس یا داماد به صورت مشترک یا جداگانه برگزار می‌شود، به خانۀ خود می‌فرستند. این جشن مقدمه‌ای است بر تشکیل زندگی مشترک و آغاز زندگی زناشویی که در آن، دختر و پسر محرم و همسر یکدیگر می‌شوند و از آن پس، آزادانه و بدون هیچ منع شرعی، با هم ارتباط جنسی برقرار می‌کنند. 
 شب زفاف آخرین مرحلۀ جشن عروسی است، خواه این جشن یک روز باشد، خواه بیشتر. برای به حجله (ه‍ م) فرستادن و دست به دست دادن عروس و داماد مقدماتی لازم است که حجله و ینگه از مهم‌ترین آنها به شمار می‌آید (نک‍ : عزیزی، 339). 
جمال‌زاده حجله‌خانه را این‌چنین تعریف می‌کند: «اتاقی که در شب زفاف برای استراحت عروس و داماد اختصاص دهند و آن را بیارایند» (ص 97). در عهد ناصری، حجله‌خانه اتاقی بود بدون پنجره و صندوق‌خانه‌مانند که باید یک در می‌داشت. اگر زمستان بود، کرسی کوچکی داخل آن می‌گذاشتند که عروس و داماد سرما نخورند؛ در غیر این صورت، تشکی از جنس مخمل راه‌راه، لحاف اطلس و بالش زری برای آنها آماده می‌کردند. یک قدح شربت قند و گلاب و زعفران و دو قاشق شربت‌خوری همۀ اثاث اتاق را تشکیل می‌داد (مونس‌الدوله، 50، 57؛ نیز نک‍ : ه‍ د، حجله). 
ینگه کلمه‌ای است ترکی به معنی زنی که از خانۀ عروس همراه او کنند تا شبهای اول عروسی پشت در حجله بنشیند و حوایج را برآورد ( لغت‌نامه ... ، ذیل واژه). در گویشهای محلی مختلف، این فرد را پاخسو (سنندج) (ایازی، 274)، پی‌خه‌سو (سقز) (فاروقی، عمر، 288)، کِیْبِنو (شوشتری) (نیرومند، 40)، مشاطه (بلوچستان) (بزرگ‌زاده، 232) و عروس مار (مازندران) (وفایی، 67) می‌نامند. 
در بیشتر مناطق، ازجمله در سروستان و تالش، ینگه از زنان مسن، مجرب و شوهردار خانوادۀ عروس و گاه از بستگان داماد انتخاب می‌شد که رابطۀ خوبی نیز با عروس داشت. او شب را در خانۀ داماد می‌ماند و فردای صبح زفاف، دستمال نشان را اول به زنان خانوادۀ داماد، اعم از مادرشوهر و خواهرشوهر و جز آنها نشان می‌داد و مژدگانی دریافت می‌کرد؛ سپس به همراه شخصی دیگر، نزد مادر عروس می‌رفت و با نشان‌دادن دستمال، باز هم مژدگانی می‌گرفت (همایونی، 507؛ بخشی‌زاده، 230). 
در اغلب نقاط ایران، عروس طی مراسم عروس‌کشون وارد خانۀ داماد، و درنهایت حجله می‌شود. داماد با اجازه‌گرفتن از پدر و مادر و سایر بزرگ‌ترها یا به همراهی یکی از آنها به حجله می‌رود. داماد و عروس را در حجله دست به دست می‌دهند، سپس انگشتان دست یا پای (شست) آنها را روی هم می‌گذارند یا می‌بندند و با گلاب یا آب می‌شویند. رختخواب عروس و داماد را زن یک‌بخته، می‌اندازد (مونس‌الدوله، 50). 
در شاهرود، خواهر داماد بعد از شستن شستِ پای عروس و داماد، آنها را روی تشک می‌نشاند؛ به‌طوری‌که داماد در بالا قرار گیرد. وقتی عروس و داماد تنها ماندند، داماد با آفتابه‌لگنی که از قبل در اتاق گذاشته‌اند، وضو می‌گیرد و دو رکعت نماز می‌خواند (شریعت‌زاده، 275). 
در شهر بـابک کرمان، پسربچه‌ای سه ـ چهارساله را به رسم سنت و به نیت اینکه بچۀ اولشان پسر شود، درون حجله روبه‌روی داماد می‌نشانند و آنگاه بستگان پس از کوبیدن سر عروس و داماد به هم، حجله را ترک می‌کنند. عروس و داماد تا 3 روز در حجله می‌مانند و بعد از آن، طی مراسمی به نام «تخت‌برچینان» از حجله بیرون می‌آیند؛ در این روز، اقوام نزدیک به عروس و داماد هدیه می‌دهند (نک‍ : عزیزی، 339-340). 
در شوشتر، داماد به هنگام ورود عروس در جایی می‌ایستد تا عروس از زیر پایش عبور کند؛ این به معنای تسلط داماد بر عروس و زندگی آینده‌شان است. عروس و داماد در حجله، رو به قبله می‌ایستند. کمر عروس را که با دستمال حریر در خانۀ پدر بسته‌اند، باز می‌کنند و با گفتن بسم‌الله، دست راست عروس را در دست راست داماد می‌گذارند و پس از آرزوی خوشبختی، عروس و داماد را تنها می‌گذارند و فقط کیبنو (ینگه) پشت در اتاق می‌ماند (نک‍ : نیرومند، 39-40). در میان تات‌نشینهای بلوک زهرا، عروس برای ورود به حجله باید از روی ردیفی از مجمعه‌های مسی عبور کند و در این مدت، نباید پای او به زمین برسد، مگر در حجله (آل احمد، 81). 
در میغان شاهرود، داماد در حیاط خانه به پیشواز عروس می‌آید و بر سر او دست نوازش می‌کشد و بوسه می‌زند. زنان روستا پس از دیدن عروس ــ که باور دارند چشمانشان با دیدن عروس پرنور می‌شود ــ از منزل داماد بیرون می‌روند که در اصطلاح به آن «در خانۀ پادشاه دور» می‌گویند. در حجله، عروس و داماد روی دستهای یکدیگر آب می‌ریزند و وضو می‌گیرند. آبی را که از چکیده‌شدن این وضو در لگن می‌ماند، در گوشه‌های اتاق می‌ریزند و نماز را به جای می‌آورند (نک‍ : نادری، 253-256). 
در بعضی از مناطق بلوچستان، به داماد اجازۀ ورود به حجله را نمی‌دهند، مگر آنکه مبلغی پول بپردازد؛ این مبلغ را «کت‌بندی» می‌گویند. مقدار آن در روز خواستگاری مشخص می‌شود و پدر داماد آن را می‌پردازد. در حجله، عروس و داماد به همدیگر یک لیوان شیر تعارف می‌کنند، شام نیز به همین روش خورده می‌شود و در تمام این مدت، صورت عروس پوشیده می‌ماند. برای اینکه عروس تور صورت خود را پس بزند، مشاطه یک جلد قرآن نزد عروس می‌آورد تا آن را بخواند؛ به این ترتیب، عروس مجبور به برداشتن تور صورت خود می‌شود و به اصطلاح شرم او می‌شکند (بزرگ‌زاده، 231-232). 
در کلور امامرود خلخال، بعد از ورود عروس به خانۀ داماد، سید سالمندی شال سبز خود را به کمر عروس می‌بندد و با کلاه خود، 7 بار بر سر عروس می‌زند و این جمله را تکرار می‌کند: «هفت زا، ای دت»، یعنی 7 پسر و یک دختر بیاور. در این منطقه، شب اول عروس مهمان است و داماد را نمی‌بیند و در شب بعد، عروس و داماد را به حجله می‌برند (ایرانی، 107- 108). 
در آینه‌ورزان، داماد بر سر عروس نقل و سکه می‌پاشد؛ تا عروس وارد حجله شود؛ داماد داخل حجله نمی‌شود، تازمانی‌که پدرش بیاید و آنها را دست به دست بدهد. عروس سفره‌ای را که در خانۀ پدر به کمرش بسته‌اند، باز می‌کند و از نان و پنیر یا کوکوی داخل سفره با داماد میل می‌کند (خلج، 12). 
در شیراز، زمانی که عروس و داماد وارد حجله می‌شوند، یکی از خانمها کاسه‌ای که در آن چند برگ سبز نارنج است، می‌آورد. بزرگ‌تر خانواده انگشت کوچک دست عروس و داماد را روی هم می‌گذارد و با گلاب می‌شوید و عروس و داماد را دست به دست می‌دهد (زیانی، 65). 
در ایل بختیاری، عروس را به چادری سفید می‌برند که هم نشان حجله و هم دلیلی بر سفیدی بخت و اقبالشان است. این چادر را که با پارچه‌های رنگارنگ تزیین شده است، هنجله می‌گویند. عروس و داماد باید از زیر پرده‌ای که بر سردر چادر آویزان کرده‌اند، عبور کنند و داخل چادر شوند («عروسی ... »، 183). 
در امامرود خلخال، اگر در شب اول عروسی دوستان داماد او را بیابند، به نشانۀ سفیدبختی عروس و داماد، بر سرش آرد می‌ریزند (ایرانی، 108). 
در بسیاری از مناطق ایران، معتقدند هنگامی که عروس و داماد در حجله به هم می‌رسند، هریک از آنها که زودتر پا روی پای دیگری بگذارد، یا زودتر ضربه‌ای به پشت پای دیگری بزند، بر وی مسلط خواهد شد (مونس‌الدوله، 57؛ کتیرایی، 11؛ فاروقی، عمر، 288؛ گلاب‌زاده، 187؛ مؤیدمحسنی، 92؛ سالاری، 377). 
در گذشته، در تهران و برخی شهرهای کرمان، شست پای عروس و داماد را با گلاب می‌شستند؛ زیرا باور داشتند که با این عمل، قلب آنها نیز شست‌وشو می‌یابد و با مهربانی وارد زندگی مشترک می‌شوند (مونس‌الدوله، گلاب‌زاده، مؤیدمحسنی، همانجاها). تهرانیها این گلاب را به دیوار می‌پاشیدند تا مایۀ برکت خانه شود (مونس‌الدوله، همانجا). 
در شاهرود، داماد بعد از دست به دست شدن، به سرعت جوراب پای چپ عروس را درمی‌آورد و به پشت سر او می‌اندازد تا زبان عروس را برای همیشه کوتاه بکند (شریعت‌زاده، 275). 
داماد برای دیدن روی عروس باید هدیه‌ای به او بدهد که به آن رونما (ه‍ م) می‌گویند؛ این کار در میان جمع، یا در خلوت و پیش از تسلیم عروس به داماد انجام می‌پذیرد. شام را عروس و داماد به‌تنهایی در حجله می‌خورند. عروس و به‌خصوص داماد در حجله، دو رکعت نماز می‌خوانند و از خداوند دوام زندگی‌شان را طلب می‌کنند؛ در این زمان، ینگه بعد از توصیه‌های لازم به هر دو و پهن‌کردن دستمال نشان، آنان را به حال خود وامی‌گذارد و از آنها می‌خواهد که زودتر کار را تمام کنند و به انتظار دیگران خاتمه دهند. ینگه در برخی اوقات در خوابیدن عروس، اگر کم سن و سال باشد و سرکشی کند، کمک می‌کند (شهری، 3/ 134). 
در گذشته، عروس کم‌سال را معمولاً هم‌سن‌وسالهایش که پیش‌تر عروس شده بودند، با بیان این جملات راهنمایی می‌کردند: این هم مثل لقمه به دهان بردن و قورت‌دادن است، همه اول می‌ترسند، اما بعد خوششان می‌آید؛ بدین‌ترتیب مانع ترس عروس می‌شدند. اگر عروس عقل‌رس بود، این موارد را به او یاد می‌دادند: چگونگی برخورد با داماد، اطاعت‌کردن، راه‌دادن، سر و صدا نکردن، با پنبه‌ای روی موضع دخولْ داماد را راهنمایی کردن، خون بکارت را هدر ندادن، و به محض ازالۀ بکارت، داماد را با لگد زدن تا منی و خون به هم مخلوط نشود (نک‍ : همو، 3/ 128-130). 
در هر حال، این توانایی و قدرت داماد بود که بعد از رفتن ینگه، در رام‌کردن عروس و تسلط و تصرف بر او نقش اصلی را بازی کند. اگر داماد کم‌رو نبود، پس از رونمادادن دست به کار می‌شد و با بوسیدن روی عروس، گل و گیله‌ها و لباسهای عروس را یکی‌یکی درمی‌آورد و با ناز و نوازش عروس را به بستر و روی دستمال نشان می‌خواباند و ازالۀ بکارت را در کمترین زمان تمام می‌کرد؛ اما اگر داماد کم‌رو بود، کار به درازا می‌کشید و شاید این مهم در شب اول دست نمی‌داد (کتیرایی، 198- 199). 
در پاره‌ای اوقات، عروس تمکین نمی‌کرد و کار به خشونت می‌کشید؛ به نحوی که عروس کتک می‌خورد یا دستهایش را به پهلو و یا مچ پاهایش را طناب‌پیچ می‌کردند و به دور گردنش می‌بستند. برای عروسهای سرکش روشهای خاصی در نظر می‌گرفتند؛ مثلاً داماد در وهلۀ اول با ناز و نوازش جلو می‌رفت و در مرحلۀ بعد آلت خود را می‌پوشاند. اگر باز هم عروس تمکین نمی‌کرد، کار به کتک، ناسزا و تمسخر می‌کشید (شهری، 3/ 138- 139). 
اگر زفاف به‌سبب ناتوانی مرد صورت نمی‌گرفت، او را مسخره می‌کردند و می‌گفتند: هنوز مرد نشده، زن می‌خواست چه کار؟، خودش زنه، کمرش بیل خورده، چرخ نخ‌ریسی جلوش بگذارید، و جز اینها. درنهایت به این نتیجه می‌رسیدند که حتماً دشمنان داماد او را به هنگام عقد با دعا بسته‌اند و کار به دوا و درمان و دعانویس می‌کشید (همایونی، 507؛ شهری، 3/ 137؛ افندی، 181؛ سالاری، 223؛ بختیاری، 264). 
در میان کردها، اگر داماد موفق به انجام زفاف نشود، دوستانش او را به رودخانه می‌برند یا آب سرد بر سر او می‌ریزند و دوباره او را به حجله بازمی‌گردانند (افندی، 186). در ساوه، اگر داماد نتواند از عهدۀ زفاف برآید، ساقدوشان او را به حمام، رودخانه یا کاریز می‌برند و درون آب سرد می‌اندازند؛ گاهی نیز داماد را به قبرستانی تاریک می‌برند تا به او شوک وارد کنند (سالاری، همانجا). 
اگر عروس دختر نباشد و پیش از وقت، دوشیزگی خود را از دست داده باشد، سرنوشتی شوم در انتظارش است. در بهترین حالت آن، اگر داماد از خانواده‌ای آبرومند باشد، تنها به بیرون‌کردن عروس از خانه اکتفا می‌شود. در پاره‌ای از اوقات، کار به وخامت می‌کشد؛ یعنی داماد حق دارد که گوش و بینی دختر را ببرد و او را مفتضحانه از خانه بیرون کند. کردها بیشتر اوقات، ناتوانی داماد را آشکار نمی‌کنند، اما اگر دختر باکره نباشد، او را به خانۀ پدرش برمی‌گردانند و تمام شیربها و مهریه را پس می‌گیرند؛ سپس، کسان عروس، او را می‌کشند و دشمنی بین دو خانواده آغاز می‌گردد. اما در اغلب اوقات دختری که باکره نیست، قبل از عروسی خود را مسموم می‌کند (افندی، 186-187). 
در میان تاتها، حتى اگر ازالۀ بکارت را خود داماد قبل از شب زفاف انجام داده باشد، باز رسوایی به بار می‌آید و اگر بزرگان پادرمیانی نکنند، پدر عروس باید خسارت سنگینی بپردازد (عبدلی، 221-222). 
در گذشته، در برخی از نقاط، عروس و داماد 3 تا 7 روز، و در بعضی جاها، تا یک ماه در حجله می‌ماندند. در پایان این مدت، طی جشنی درِ حجله را می‌گشودند و عروس و داماد به‌طور رسمی، زندگی مشترکشان را در خانۀ جدید آغاز می‌کردند. علت اینکه عروس و داماد را این مدت در حجله نگه می‌داشتند، آشنایی آن دو با خلق‌وخو و خصوصیات اخلاقی و رفتاری یکدیگر بود (ممیزی، 160؛ نجمی، 511؛ همایونی، 509). 
در سروستان، داماد آینه‌ای مقابل عروس می‌گیرد، تا عروس وارد حجله شود؛ همچنین، بعد از اینکه داماد از حجله بیرون می‌آید، زنان پشت در حجله کِل می‌کشند و قفلی را که یکی از بستگان عروس در هنگام خواندن خطبۀ عقد بسته است، باز می‌کنند؛ سپس نقاره‌زن به پشت‌بام خانۀ داماد می‌رود و آهنگی می‌نوازد که آن را پس‌حجله‌ای می‌گویند و به معنای پایان عمل زفاف است. آنها موفقیت داماد در امر زفاف را «قلعه گرفتن» یا «تصرف» می‌گویند (همو، 506-507). 
در برخی از روستاهای سمنان، با روشن‌کردن آتش بر بام خانۀ داماد یا خالی‌کردن تیر تفنگ، خبر پیروزی داماد به اهالی اعلام می‌شود. گاهی نیز در صبح زفاف، زنها بر بالای بام می‌روند و تنبک و دایره می‌زنند. این عمل را «پای تخت زدن» می‌گویند. در سمنان، پس از پایان زفاف، عروس و داماد را به حمام می‌برند و بعد از حمام و تطهیر، شام برای خوردن آنها می‌آورند (احمدپناهی، 258). 
در میان کوه‌نشینان سرخی فارس، پدر عروس به هنگام عزیمت او به خانۀ شوهر، مقداری پول یا سکۀ طلا با کمی نان و نمک برای تجدید نان و نمک با داماد، همراه یک جلد قرآن پیچیده‌شده در پارچه‌ای به کمر دختر می‌بندد تا داماد آن را در حجله باز کند و هدایا را بردارد؛ به این رسم «دور کمری» می‌گویند. داماد در حجله، به اتفاق یکی از سادات نماز می‌خواند. عروس در حجله حرفی نمی‌زند تا داماد به مادر یا خواهر او پول یا سکۀ طلا بدهد، آنگاه آن را زیر زبان عروس می‌گذارد و عروس صحبت می‌کند؛ به این رسم «زیرزبونی» می‌گویند (شهبازی، 163-164). 
در طایفۀ ارشلو، عروس و داماد را بعد از فضل‌کردن (هدیه‌دادن به داماد) به حجله می‌برند. نخستین فضل را نیز خود عروس می‌دهد، به این ترتیب که تمام هدایایی را که در مدت نامزدی و عروسی به او داده‌اند، یکجا به داماد می‌بخشد (بهنیا، 139). 
در سقز، عروس در خانۀ داماد، از کوزه‌ای که همراه خود آورده است، یک لیوان آب را همراه با داماد می‌نوشد. بعد از آن، بر سر آنها قند می‌شکنند، داماد مشتهای بستۀ عروس را باز می‌کند و تکه‌نبات درون آن را برمی‌دارد و می‌رود. بعد از مدتی، داماد درحالی‌که آینه‌ای مقابل او گرفته‌اند، به حجله برمی‌گردد و به عنوان «شه‌رمه شکسینی» یعنی شرم شکستن، به عروس هدیه می‌دهد. بعد از ازالۀ بکارت، پاخسو دستمال نشان را در سینی می‌گذارد و نزد بزرگان داماد که منتظر نشسته‌اند، می‌برد و هریک پولی روی دستمال می‌گذارند. این پول با پول درون کفش عروس، متعلق به پاخسو ست. عروس پس از یک هفته، با عده‌ای از دختران به حمام می‌رود. هزینۀ حمام و ناهار مهمانان برعهدۀ داماد است (فاروقی، عمر، 288- 289). 
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: