صفحه اصلی / مقالات / زرین قبانامه /

فهرست مطالب

زرین قبانامه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 25 دی 1398 تاریخچه مقاله

زَرّینْ‌قَبا‌نامه، از بلندترین منظومه‌های پهلوانی پس از شاهنامه، با موضوع لشکرکشی پهلوانی به نام زرین‌قبا ــ از سوی سلیمان (ع) ــ به ایران و مبارزۀ او با پهلوانان ایرانی. 
این منظومه تا پیش از تصحیح و چاپ، تقریباً ناشناخته بود و پژوهشگران مطلبی دربارۀ آن ننوشته بودند. در یکی از دست‌نوشته‌های موجود از این منظومه، از آن با عنوان شاهنامۀ حکیم اسدی، و در ترقیمۀ نسخه‌ای دیگر، کتاب زرین‌قبای حکیم اسدی طوسی، استاد فردوسی، یاد شده است (آیدنلو، 38). به‌سبب آنکه قهرمان اصلی داستان زرین‌قبا نام دارد، مصحح، به پیروی از منظومه‌هایی که به نام قهرمان اصلی نامیده شده‌اند، مانند گرشاسب‌نامه، بهمن‌نامه، برزونامه و جز اینها، این منظومه را زرین‌قبا‌نامه نامیده است (همو، 39). مصحح همچنین، ذکر اسدی طوسی را در نسخه‌های موجود از این کتاب، اشتباه کاتب می‌داند و تأکید می‌کند این منظومه هیچ ارتباطی با اسدی طوسی، سرایندۀ گرشاسب‌نامه، ندارد (همو، 40). وی تعیین دقیق زمان سرایش منظومه را نیز ناممکن می‌داند، اما با استناد به «گواهیهایی که از متن به دست می‌آید»، حدس می‌زند که از سروده‌های روزگار صفویه باشد و احتمال می‌دهد که تاریخ نظم آن پیش از سدۀ 10 ق نخواهد بود (برای مشروح دلایل‌، نک‍ : همو، 43-46). اما پژوهشگر دیگری که تصحیحی جداگانه از این منظومه آماده کرده، همان نام شاهنامۀ اسدی را که در دست‌نوشت این اثر آمده است، درست می‌داند؛ او بر این باور است که شاعری به نام اسدی، که احتمالاً خراسانی بوده، آن را سروده است. وی همچنین، زمان سرایش منظومه را پیش از دورۀ صفویان و مربوط به سده‌های 8 و 9 ق می‌داند (قائمی، «معرفی ... »، 105، «بررسی ... »، 119).
بر اساس منظومۀ زرین‌قبانامه، در زمان کیخسرو، پس از مرگ افراسیاب، حضرت سلیمان (ع) پهلوانی به نام زرین‌قبا را که در پایان مشخص می‌شود یکی از نوادگان رستم است، به ایران می‌فرستد تا پادشاه و پهلوانان ایران را به دین خدا فراخواند. زرین‌قبا چند تن از پهلوانان را اسیر می‌کند. کیخسرو طی نامه‌ای، رستم و زال را به کمک می‌طلبد. رستم و زال به بارگاه سلیمان (ع) می‌روند. رستم به سلیمان (ع) می‌گوید: ما نیز مثل تو بر دین موسى (ع)، و یکتا‌پرستیم (ص 230-234). سلیمان (ع) پس از تأیید رستم، به او مأموریت می‌دهد که به کوه قاف برود و عفریت‌دیو را دستگیر کند. در راه سفر به کوه قاف، ماجراهای فراوانی برای رستم پیش می‌آید، ازجمله آنکه به طلسم می‌افتد، و پس از اینکه سروش را به خواب می‌بیند، با هدایت وی از طلسم نجات می‌یابد. در بخشی دیگر از داستان، رستم بسیاری از پهلوانانی را که در طلسمی مهلک گرفتار شده‌اند، نجات می‌دهد. 
بخشی دیگر از داستانْ مربوط به دربار حضرت سلیمان (ع) است. در این بخش، «صخر‌دیو» انگشتر حضرت سلیمان (ع) را می‌دزدد و سبب آوارگی وی می‌‌شود. صخر‌دیو «مهرۀ جمشیدی» و «جام جهان‌بین» را نیز از کاخ کیخسرو می‌رباید. رستم به دنبال وی می‌رود و پس از ماجراهای فراوان، صخر‌دیو را دستگیر می‌کند و مهره و جام را از وی می‌گیرد؛ اما دیو پیش از آن، انگشتر سلیمان (ع) را به دریا می‌اندازد. سپس، سلیمان (ع) انگشترش را درون شکم ماهی‌ای می‌یابد و به تخت و بارگاه خود باز‌می‌گردد. در پایان داستان، رستم به ایران برمی‌گردد و با زرین‌قبا که هیچ پهلوانی تاب مقاومت در برابر او را ندارد، مبارزه می‌کند و او را بر زمین می‌زند. پس از آن، مشخص می‌شود که زرین‌قبا پسر سهراب، و مادرش دختر شاه ختا ست و جهان‌سوز نام دارد. رویارویی رستم با یکی از نوادگانش، که برگرفته از رویارویی رستم و سهراب است، در بسیاری از داستانهای پهلوانی مربوط به رستم، به‌ویژه در روایتهای نقالی، از بن‌مایه‌های تکرار‌شونده است؛ برای نمونه، می‌توان به رویارویی رستم با برزو (برزونامه، 22-23) و جهانگیر (هراتی، 293-294) اشاره کرد. البته، برخلاف داستان رستم و سهراب، در پایان این رویاروییها، هویت دو طرف مبارزه مشخص می‌شود. 
در زرین‌قبا‌نامه، در کنار داستان اصلی، داستانهای فرعی فراوانی نیز روایت می‌شود که گاه، ارتباط خواننده را با داستان اصلی قطع می‌کند. همان‌گونه که مشخص است، در این منظومه، داستانها و شخصیتهای ایران پیش از اسلام با داستانها و شخصیتهای سامی، به‌ویژه حضرت سلیمان (ع)، ترکیب شده است. اگرچه، این‌گونه روایتها در آثار تاریخی و ادبی فارسی سابقه دارد (نک‍ : صدیقیان، 1/ 123؛ مرتضوی، 225-235)، اما به گفتۀ مصحح منظومه، در حوزۀ روایتهای ادب عامه، از دورۀ صفوی به این سو، گسترده‌تر شده است (آیدنلو، 140؛ برای روایتهای مشابه، نک‍ : انجوی، 110-111؛ نیز نک‍‌ : ه‍ د، رستم‌نامه). 
همان‌گونه که پیش از این اشاره شد، زرین‌قبا‌نامه از بلندترین منظومه‌های پهلوانی پس از شاهنامه (ه‍ م) است. این منظومه بیش از 000‘ 23 بیت دارد و در بحر متقارب سروده شده است. شاعر مانند سرایندگان دیگر منظومه‌های پهلوانی، به‌شدت متأثر از شاهنامه است، به‌گونه‌ای‌که در بسیاری از موارد، برخی از مصرعها و بیتهای شاهنامه را به همان شکل نقل کرده است؛ برای مثال، به چند نمونه اشاره می‌شود: بخندید لب را به دندان گزید (ص 256)؛ سر نامداران همی گشته شد (ص 283)؛ سخن مانَد اندر جهان یادگار (ص 446)؛ همی‌بود بوس و کنار و نبید/ مگر شیر کان گور را نشکرید (ص 982؛ برای نمونه‌های دیگر، نک‍‌ : آیدنلو، 129-136). شاعر، شیعۀ دوازده‌‌امامی است؛ او در این اثر چند بار از حضرت علی (ع) و فرزندان وی یاد می‌کند و خداوند را به ایشان سوگند می‌دهد که گناهانش را ببخشاید (برای نمونه، نک‍ : ص 1119).

زرین‌قبا‌نامه و ادب عامه

این اثر ریشه در ادب عامه دارد و ساختار آن بسیار شبیه به داستانهای نقالی است. نشانه‌های بسیاری در متن منظومه دیده می‌شود که مؤید این موضوع است و در اینجا از آنها یاد می‌شود: 
1. رابـطـۀ داستـانـهـای متـن بـا روایـت هفت‌لشکر ــ که از شناخته‌شده‌ترین داستانهای نقالی در بین نقالان و مردم بوده است ــ و نقش محوری و مرکزی آن در سلسله‌روایات زرین‌قبانامه، بهترین دلیل بر ماهیت نقالی ـ روایی منظومه است.
2. در ایـن اثـر، از اشخـاص نوظهـوری ــ در هر دو سپـاه اهورایی (ایرانیان) و اهریمنی (دشمنان آنها) ــ یاد می‌شود که برخی از آنها برای نخستین‌بار در این متن معرفی می‌شوند و ازجمله می‌توان به کیوشان‌دیو، کهلان، طراقوس، و بیش از همه خود زرین‌قبا اشاره کرد. این موضوع از ویژگیهای روایات نقالی است که در برزونامه نیز دیده می‌شود. 
3. به میدان جنگ رفتن دلیران ایران به‌صورت انفرادی، بن‌مایه‌ای است ویژۀ روایات نقالی و منظومه‌های مبتنی بر این نوع روایات، که در آثاری نظیر شاهنامه، گرشاسب‌نامه، کوش‌نامه و بهمن‌نامه به این صورت مفصل دیده نمی‌شود.
4. حرکت‌کردن پیاده‌ای تیزتاز پیشاپیش رستم (ص 228) از مضامین روایات نقالی‌ ـ روایی است.
5. یکی از رزم‌افزارهای مخصوص دیوان و پتیارگان در داستانهای نقالی، درخت یا داری است که چند سنگ آسیاب بزرگ و گران بر آن بسته شده است و به آن دار شمشاد می‌گویند. در این متن نیز دیو، درختی به دست دارد که 7 سنگ آسیاب با زنجیر بر آن بسته شده است: همی هفت از آسیا‌سنگ سخت/ به زنجیر بر بسته بُد بر درخت (ص 338). 
یکی دیگر از رزم‌افزارهای داستانهای ادب عامه، «نیزۀ چهارصد‌مَن» است که «مهاران» در نبرد با رستم از آن استفاده می‌کند: مهاران بخندید کای پهلوان/ به بیـهوده‌گفتـن مگردان زبـان/ / بگفت و برانگیخت رهوار خویش/ از آنجا که بُد آمد او را به پیش/ / به کف نیزۀ چارصدمن، چه باد/ به سوی تهمتن یکی رو نهاد (ص 1044). 
کوپال‌دیو هم از «ساطور» در نبرد با رستم استفاده می‌کند (ص 293)؛ طلوع‌شجر هم در نبرد با تهمتن به طرف او ساطور پرتاب می‌کند (ص 1043) که از سلاحهای روایات ادب عامه است.
6. زال خطاب به زاد‌شم، پسر افراسیاب، می‌گوید که او پدر رستمی است که «ببخشید آن تاج بر کیقباد» (ص 859). سبب نامیده‌شدن رستم به لقب یا صفت «تاج‌بخش» در شاهنامه دیده نمی‌شود، بلکه از گزارشهای ویژۀ روایات نقالی است (نک‍ : طومار ... ، 417؛ هفت‌لشکر، 161). این‌گونه اشارات داستانی که ویژۀ متون نقالی است، به‌عنوان ساخت و محتوای نقالانۀ زرین‌قبانامه، نمونه‌های دیگری نیز در متن منظومه دارد، که ازجمله، به این موارد می‌توان اشاره کرد: مسلمان و شیعه‌بودن رستم و زال، صفت «هندو» برای جهان‌بخش (ص 416)، اشاره به مغفر دیو سپید برای رستم (همانجا)، نشستن فرامرز بر پشت سیمرغ (ص 494)، بیدار‌کردن رستم دیو سپید را برای نبرد (ص 559)، و رخش‌نژادی اسب تمور/ تیمور (ص 828؛ نیز نک‍ : آیدنلو، 56-57).
در روایات نقالی و داستانهای ادب عامه، برخی از کلمات، عبارات، تصاویر، جملات و الگوهای دستوری تکرار‌شونده وجود دارند که از ویژگیهای سبکی این نوع آثارند و در اصطلاح «گزاره‌های قالبی» نامیده می‌شوند. از معروف‌ترین شواهد این گزاره‌ها در زرین‌قبا‌نامه، می‌توان به این نمونه‌ها اشاره کرد:
1. ناظم پس از رفتن رستم به پیکار عفریت‌دیو در کوه قاف می‌گوید: از او گفته گردد که سالار نیو/ چه سازد به میدان عفریت‌دیو/ / بیایم دگر بر سر داستان/ بگویم که چون بود این باستان (ص 239). این قطعه: «ای خواننده/ شنونده! به داستان کنونی بر خواهم گشت؛ آن‌ را به یاد داشته باش و روایت دیگری را گوش کن»، در متون نقالی و داستان‌گزاری با تعابیر گوناگون تکرار می‌شود (نک‍ : مارتسلف، 446-447؛ یاوری، 145، 146).
2. در پایان ‌نامه‌های متن، عبارت «والسلام» آمده، که از گزاره‌های قالبی قصه‌گویان و راویان داستانهای ادب عامه است (برای نمونه، نک‍‌ : ص 186، 218، 277، 373). 
3. بعضی از واژه‌ها و ترکیبات زرین‌قبانامه مختص متون نقالی است که از آن جمله، می‌توان به این موارد اشاره کرد:
ارچنگ (ص 194): دیوی است که در خان ششم، رستم او را می‌کشد؛ نام این دیو در شاهنامه «ارزنگ» است، ولی در برخی از روایات نقالی، اسم او یا برادرش به صورت «ارجنگ» و «ارچنگ» آمده است (برای نمونه، نک‍ : صداقت‌نژاد، 156، 780؛ رستم‌نامه، 12).
جمشید‌جم (ص 231): افزودن جم ــ که جزء نخست کلمۀ «جمشید» است ــ بر این نام و ساختن ترکیب تأکیدی «جمشید جم»، از کاربردها و ویژگیهای طومارهای نقالی و داستانهای ادب عامه است (برای نمونه، نک‍ : طومار، 174؛ زریری، 197).
چهل: این عدد که در این منظومه، در مواردی مانند «چهل‌گرز» (ص 267)، «کشته‌شدن چهل پادشاه» (ص 279)، «چهل زخم ساطور» (ص 294) و «چهل‌انگشت» (ص 748) تکرار شده، از اعداد نمادین و پرتکرار فرهنگ، ادب و آیینهای مردمان ایران‌زمین است. عدد چهل (ه‍ م) با معدودهای گوناگون، بیشتر در داستانهای ادب عامه و نقالی دیده می‌شود. از میان متون پهلوانی که عدد چهل بیشترین کاربرد را در آنها داشته است، می‌توان به داراب‌نامۀ ابوطاهر طرسوسی، فرامرز‌نامه و جهانگیر‌نامه (ه‍ م م) اشاره کرد.
پیش جلو: به معنی «پیشاپیش» است و به‌صورت «دهنۀ جلو» هم در متون نقالی دیده می‌شود: نونده پیاده به پیش جلو/ بدو گفت رستم سرافراز گو (ص 228).
زور‌زدن: از کاربردهای محاوره‌ای و مربوط به متون متأخر است: بسی زورها زد به زرین‌قبا/ نتابید با شیر جنگ‌آزما (ص 208).
مفت: این واژه هم از لغات عامیانۀ روایات نقالی و مردمی است: «مرا کشته بودند آن هر سه مفت» (ص 1036).
سرخاب جادو: اینکه سرخاب جادو قول می‌دهد که رستم و همراهان وی را بگیرد و می‌گوید: «کنمشان کباب و خورم با شراب» (ص 285)، از اصطلاحات و تعابیر مربوط به داستانهای عامیانۀ ایرانی است.
 هیرمن: استفاده از صورت هیرمن به جای هیرمند (ص 1022)، بیشتر در روایات نقالی به کار می‌رود.
دیوکُش: از اصطلاحات و تعابیر متون ادب عامه و نقالی است: نیا و پدر دیو‌کش بوده‌اند/ دلیران بسیار‌هُش بوده‌اند (ص 492)؛ نیاکان من دیوکش بوده‌اند/ دلیران با‌عقل‌و‌هُش بوده‌اند (ص 669).
دیوگیر: همانند دیوکُش، از تعابیر و اصطلاحات مربوط به متون روایی و نقالی است: چو گرشسب و سام و نریمان شیر/ جهان‌جوی طهمورث دیوگیر (همانجا). 
رنگ در روی کسی شدن: از دیگر تعابیر در متون عامیانه است: شنیدند گردان آن بارگاه/ بشد رنگ در روی شاه و سپاه (ص 186).
دیوچهر: تشبیه کسی به دیو، از تعابیری است که در متون نقالی و ادب عامه دیده می‌شود: همه دیوچهران مازندری/ کمر تنگ‌بسته پی داوری (ص 1110).
تشبیه پستان به خیک نفط (= نفت): دو پستان چه دو خیک نفط سیاه/ فکنده به بر آن ددِ کینه‌خواه (ص 484).
استفاده از صورت اسطرخ به جای اسطخر: کریمان به اسطرخ یابد مراد/ دلش گردد از مهر تابنده شاد (ص 688).
در صور خیال منظومه نیز می‌توان به برخی مشبهٌ‌‌به‌ها اشاره کرد. از مشهورترین این تشبیهات که در این متن و دیگر آثار نقالی و مردمی به‌تکرار دیده می‌شود، «به دو نیمه کردن پیکر هماورد چون خیار» است: به دو نیمه شد پیکرش چون خیار/ ندیدند دیوان چنان کارزار (ص 295).
در متن منظومه قراین فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد داستان برگرفته از زبان مردم، و رایج میان عوام بوده است؛ مانند وجود بن‌مایه‌های داستانهای عیاری و شفاهی همچون عاشق‌شدن در یک نگاه، مدهوش‌شدن، جادوگری و طلسم‌گشایی، و نظایر آن. ذکر فراوان موجوداتی همچون دیو و جادو در متن منظومه، متن را به سمت و شیوۀ سخن‌پردازی نقالان و قصه‌گویان نزدیک کرده است. وجود شخصیتهایی مانند دلنواز، غواص‌دیو، آزادمهر، آزادچهر، جمهورشاه، هژبر، مسیحای عابد، سام، شتر‌لب، اردشیر بغدادی، سقلاب‌شاه و بسیاری دیگر، متن را در زمرۀ داستانهای ادب عامه قرار داده است.
از‌آنجاکه در بیشتر داستانها و متون حماسی و پهلوانی، دیوان بزرگ‌ترین جادوگران‌اند که برضد ایرانیان مبارزه می‌کنند، در انواع متفاوت داستانهای ایرانی، اعم از حماسی، پهلوانی، عیاری و عاشقانه، جادوانی دیگر نیز با کارکردهایی متنوع وجود دارند. زنان جادو در چنین داستانهایی معمولاً پیر، زشت‌رو، بدبو و بدشکل‌اند و عصایی غیرعادی دارند که در متن منظومه، براقیس جادو نیز «یکی زشت پتیاره چهره چو نیل»، موی سر مانند مار، دهانی مانند غار، شکمی مانند دَم مسگران، و سرانجام پستانها همچون «دو خیک نفط سیاه» وصف شده است (ص 453-454). براقیس جادو که از او با عنوان دیو نیز یاد شده است، وقتی از یکی از پهلوانان درخواست کام‌جویی می‌کند و او تن در‌نمی‌دهد، به افسون، بر او آتش می‌بارد، به‌گونه‌ای‌که «بَر و بُرز و بالش به آتش بسوخت» (همانجا).
پیکرگردانی از ویژگیهای جادوان است. در متن زرین‌قبا‌نامه نیز جادوانی وجود دارند که می‌توانند به 70 شکل پیکرگردانی کنند؛ از آن جمله، می‌توان به انکوس جادو اشاره کرد که به شکل آهو، میش، گور، گوزن، ابر، خاره‌سنگ، اژدها و پلنگ درمی‌آید، یا سیماب افسون‌نما که به شیر، ببر، فیل و کرگدن تغییر شکل می‌دهد. در این اثر، هنگامی که اژدها کشته می‌شود، به شکل اصلی خود، یعنی زنی پیر، در‌می‌آید (ص 901).
ایجاد برف و باران نیز از مشخصات و ویژگیهای جادوان است. در زرین‌قبا‌نامه یکی از جادوان با زدن دو قطعه‌سنگ به یکدیگر، سبب ایجاد برف و سرما می‌شود (ص 750).
آنچه دربارۀ جادو و جادوان و کارکردهای آنها در زرین‌قبا‌نامه آمده است، شباهتی تام با جادو و کارکردهای آن در داستانهای ادب عامه دارد (نک‍ : ه‍‌ د، جادو).

مآخذ

آیدنلو، سجاد، مقدمه بر زرین‌قبا‌نامه (هم‍‌ )؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، مردم و شاهنامه، تهران، 1358 ش؛ برزونامه، منسوب به عطاء بن یعقوب (عطایی رازی)، به کوشش محمد دبیر‌سیاقی، تهران، 1382 ش؛ رستم‌نامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1387 ش؛ زریری، عباس، داستان رستم و سهراب، تهران، 1369 ش؛ زرین‌قبا‌نامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1394 ش؛ صداقت‌نژاد، جمشید، طومار کهن شاهنامه، تهران، 1374 ش؛ صدیقیان، مهین‌دخت، فرهنگ اسـاطیری‌ ـ حماسی ایران، تهران، 1386 ش؛ طومار نقالی شاهنامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1391 ش؛ قائمی، فرزاد، «بررسی متن‌شناختی جایگاه سلیمان (ع) در روند تکوین حماسه‌های ایرانی»، متن‌شناسی ادب فارسی، تهران، 1393 ش، شم‍ 24؛ همو، «معرفی انتقادی متن‌شناسی و نقد متنی حماسۀ ناشناختۀ شاهنامۀ اسدی»، جستارهای ادبی، تهران، 1393 ش، شم‍ 178؛ مارتسلف، اولریش، «گنجینه‌ای از گزاره‌های قالبی در داستان عامیانۀ حسین کرد»، قصۀ حسین کرد شبستری، به کوشش ایرج افشار و مهران افشاری، تهران، 1385 ش؛ مرتضوی، منوچهر، مکتب حافظ، تبریز، 1384 ش؛ هراتی، ابوالقاسم، جهانگیرنامه، به کوشش ضیاء‌الدین سجادی، تهران، 1380 ش؛ هفت‌لشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377 ش؛ یاوری، هادی، از قصه به رمان، تهران، 1390 ش.

بهمن دمشقی خیابانی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: